کلبه ی آقای ۱۳

به کلبه ی اختصاصی آقای ۱۳ حتما سر بزنید.  

شاید فرجی شد و یه روزی هویت واقعه ای شو برملا کرد.

نظرات 107 + ارسال نظر
استاد یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:07 ق.ظ

آفرین مزتضی!
آفرین 13!
A ton tourn!

۱۳ یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ

به نام خدا
خیلی خیلی ما رو شرمنده کردین
از این لطف شما ممنونم
امروز و با دیدن کلبه ۱۳ انگیزم برای بودن با شما بیشتر شد

۱۳ یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ب.ظ

به نام خدا
با سلام اقا مرتضی ما روهم الکی اقا کردن .
استاد اجازه میدین اون شعر {موقعی که سهراب دانشجو بود}رو بذارم

بسم ا...

مرتضی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:15 ب.ظ

آقای ۱۳ یکی از اهداف این وبلاگ (از نظر من) بالا بردن روحیه و ایجاد انگیزه در دوستانه
امیدوارم شاهد روزی باشیم که خودتو معرفی کنی
تازه این کوچک ترین کاری بود که می تونستیم انجام بدیم
پس از این به بعد چیزای قشنگی رو تو این کلبه می بینیم؛ درسته؟
موفق باشی
یا علی

۱۳ یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:18 ب.ظ

به نام خدا
بله اقا مرتضی چیزهای قشنگ میبینیم
این هم یک شعر از شاعری ناشناخته به نام{موقعی که سهراب شاعر بود}
با تشکر از شما و استاد محترم


اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی

اهل دانشگاهم پیشه‌ام گپ زدن است
گاه گاهی می‌نویسم تکلیف
می‌سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست
که در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی میدانم
گپ زدن بیهوده است
خوب میدانم دانشم بیهوده است
استاد از من پرسید
چقدر نمره ز من می‌خواهی
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند

اهل دانشگاهم
قبله‌ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره‌ها میگیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می‌خوانم
که خروس می‌کشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است


خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی‌کرنش می‌خواندیم
نمره بی خواهش می‌آوردیم
تا معلم پارازیت می‌انداخت
همه غش می‌کردیم
کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آن روز
مثل یک بازی بود
کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محیط خشن آموزش
و به دانشکده علوم سرایت کردم
رفتم از پله کامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می‌گشت
یک نمره قبولی می‌خواست


من کسی را دیدم
از دیدن یک نمره ده
دم دانشگاه پشتک می‌زد
شاعری دیدم
هنگام خطابه
به خرچنگ می‌گفت ستاره
و اسید نیتریک را جای می می‌نوشید
همه جا پیدا بود
همه جا را دیدم
بارش اشک از نمره تک
جنگ آموزش با دانشجو
حذف یک درس به فرماندهی کامپیوتر
فتح یک ترم به دست ترمیم
قتل یک لبخند در آخر ترم
همه را من دیدم
من در این دانشگاه در به در و ویرانم
من به یک نمره نا قابل ده خشنودم
من به لیسانس قناعت دارم
من نمی‌خندم اگر دوست من می‌افتد
من نمی‌خندم اگر نرخ ژتون را دو برابر بکنند
و نمی‌خندم اگر موی سرم می‌ریزد


من در این دانشگاه
در سراشیب کسالت هستم
خوب می‌دانم استاد
کی کوئیز می‌گیرد
برگه حذف کجاست
سایت و رایانه آن مال من است
تریا، نقلیه و دانشکده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می‌میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم


نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما نیست شناسایی بی نظمی‌ها
کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ
پی اصلاح خطا‌ها برویم

۱۳ سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ

به نام خدا
شهادت مظلو ترین فرد عالم را به محضر همگی تسلیت عرض میکنم


علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را

****

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را

****

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را

****

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

****

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

****

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا

****

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

****

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را

****

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

****

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را

****

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را

****

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

****

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را

****

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»

****

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا

---------------
(شهرِیار)

۱۳ سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:40 ب.ظ

به نام حضرت دوست
در مطلب قبلی شعر عالی استاد شهریار را دیدید این هم یک مطلب کوچک از مولای متقیان حضرت علی {َع} منبع مطلب خبرگزاری ایسکا نیوز است.

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

آنگاه که فاطمه بنت اسد را درد زاییدن گرفت به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته و وارد خانه‌ خدا شد، سه روز در خانه‌ خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون پاره ماه از خانه‌ خدا بیرون آمد و می گفت:ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید! و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.


سخن گفتن درباره‌ امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست ،فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانه خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشه‌های درخشندة ‌تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.

**علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟ اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار. جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: سخن گفتن دربارة علی ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة‌ علی ظلم است.
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم دربارة کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند. دوست به واسطة ‌ترس، و دشمن به واسطة‌ حسد. و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات دربار‌ة ‌امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که دربارة‌ فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
اگر جداً درختهای روی زمین قلم و آب دریاها مرکب شود تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست، معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دعایی که از ناحیة‌ مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمة بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود. فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانة‌ خدا شد. سه روز در خانة‌ خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون پارة ماه از خانة‌ خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.

و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
**ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: ای علی، اگر ایمان همة خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.
و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.

**علم امیرالمؤمنین(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:کفّار می گویند تو پیامبر نیستی. در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همة‌ قرآن نزد او است کفایت می کند.
ما اگر این آیة‌ شریفه را با آیة‌ 40 از سورة نمل مقایسه کنیم علم امیرالمؤمنین (ع) واضحتر می شود.
آنکه مقدار بسیار کم از علم قرآن نزدش بود گفت می آورم آن را ـ تخت بلقیس‌ـ به یک چشم به هم زدن
امام صادق علیه السلام می فرماید علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میزان دانش خویش را بازگو می کند:از من بپرسید هرچه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا اگر بخواهیم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهیم داد.
و در خطبة دیگری می فرماید: از من بپرسید هر چه که می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید مگر آنکه جواب آن را خواهم داد.

**تقوای امیرالمؤمنین(ع)
عمر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را برای خلافت انتخاب کرد: عبدالرحمن بن عوف و عثمان، طلحه و زبیر، سعد وقاص و امیرالمؤمنین علیه السلام. آنان در اتاقی گرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف دست امیرالمؤمنین را گرفت و گفت: »بیعت می کنم با تو که خلیفة‌ مسلمانها باشی مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و روش ابی بکر و عمر عمل کنی.« امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: »خلیفه می شوم مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و اجتها د خودم عمل کنم.« این عمل چندین مرتبه تکرار شد تا سرانجام عثمان شرایط خلافت را پذیرفت. از نظر سیاسی این قضیه بسیار عجیب است. امیرالمؤمنین می توانست با هر شرطی که گفته شد، خلافت را قبول کند و بعداً اگر مصلحت نمی دید می توانست به آن شرایط عمل نکند. مگر عثمان به شرایط عمل کرد؟ ولی تقوای امیرالمؤمنین مانع بود. در نهج البلاغه می‌خوانیم:
به خدا سوگند اگر تمام جهان را بمن دهند که پوست جو را به ناحق از دهان مورچه ای بگیرم من این کار را نخواهم کرد.
به امیرالمؤمنین گفتند معاویه با پول ما مردم را بدور خودش گرد آورده است، چرا شما چنین نمی کنید؟ فرمود: »آیا از من می خواهید که با ظلم و گناه منصب به دست آورم؟« روزی که خلافت را قبول کرد در خطابه ای آتشین فرمود: »بیت المال باید به اهلش تقسیم شود و برابری اسلامی باید مراعات شود.« مدّتی نگذشت که نگرانیها و هیاهوها برخاست.
شبی عدّه ای و از جمله طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و چون برخاستند سخن گویند، امیرالمؤمنین شمع را خاموش کرد و فرمود: » این شمع بیت المال است و چون حرفها شخصی است و برای وضعیت مسلمانها نیست، سوختن شمع بیت المال اشکال دارد« سرانجام، مقدمة‌ جنگ جمل و به دنبالة‌ آن جنگ صفین و جنگ با خوارج تهیه شد.
امیرالمؤمنین شخصیتی است که حاضر نیست حسن بن علی، قبل از مسلمانها بهرة خود را از بیت المال بگیرد و کسی مثل زینب کبری از گردن بندی به عنوان عاریة‌ مضمونه استفاده کند. این فقط قطره ای از دریای فضایل امیرالمؤمین علیه السلام است .

**عبادات امیرالمؤمنین(ع)
زندگی امیرالمؤمنین(ع) به تقویت اسلام و مسلمین گذشت.آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجین وقف کرد.
جنگهای امیرالمؤمنین و فداکاریهای او برای اسلام، محتاج گرفتن و نوشتن نیست. مطلبی که باید به آن توجه داشت، رابطة‌ او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به کارها.
در نهج البلاغه می خوانیم: یتململ کتململ السّلیم یقول آه من قلّةالزّاد و بعد السّفر و وحشة‌ الطّریق.امیرالمؤمنین با فغان می گفت: آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه.
ابن عباس می گوید: » امیرالمؤمنین را در میدان دیدم که به آسمان خیره است دانستم که منتظر اول وقت است تا نماز بگذارد. در میانة‌ میدان در کوزه شکسته ای برایش آب آوردم، غضب کرد و فرمود: من شمشیر می زنم تا حکم خدا را احیاء کنم پس قانون را زیر پا نمی گذارم و از کوزة‌ لب شکسته آب نمی نوشم. در لیلة الهریر که شب سختی در جنگ صفین بود، سجادة امیرالمؤمنین علیه السلام در دل شب در میانة‌ میدان انداخته شد و صدای تکبیرهای علی (ع) شنیده می شد. دختر امیرالمؤمنین می فرماید: شب نوزدهم که شب شهادت علی بود، پدرم بعد از افطار تا صبح عبادت کرد، گاهی بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و می گفت: و هنگامی که شمشیر به فرق مبارکش فرود آمد نخستین کلامش با فرزندش حسن چنین بود: حسن وقت نماز می گذرد، برای نماز مهیا شو!
بابی انت و امّی یا امیرالمؤمنین روحی فداک.

**سیاست امیرالمؤمنین(ع)
اگر سیاست به معنی رسیدن به مقصود است از هر راهی که میسّر شد، امیرالمؤمنین از این سیاست مبرّا است. این همان سیاستی است که امیرالمؤمنین آن را خلاف تقوا تشخیص می داد و می فرمود: لولا التّقی لکنت ادهی العرب. اگر تقوا نبود، من سیاستمدارترین فرد عرب بودم.«ولی اگر سیاست حسن تدبیر و مملکت داری است، امیرالمؤمنین بزرگترین سیاستمدارترین است. از نود و چهار کشور، عقلا و علما، بزرگان سیاست و کیاست آمدند و پس از دو سال تفکر و تبادل افکار منشور شورای ملل را نوشتند. بسیاری از بزرگان دستورالعمل امیرالمؤمنین علیه السلام را به مالک اشتر با آن منشور شورای ملل مقایسه نمودند و به اقرار همه، دستورالعمل امیرالمؤمنین بهتر و محکمتر و علمی تر از منشور شورای ملل است. این را نیز نباید از نظر دور داشت که امیرالمؤمنین علیه السلام دستورالعمل مالک اشتر را بدون فرصت در هنگام حرکت مالک اشتر به مصر نوشته است. نظیر همین دستورالعمل، دستورالعمل دیگری است که امیرالمؤمنین(ع) برای محمد بن ابی بکر نوشته است، و موقعی که محمد بن ابی بکر شهید شد، به دست معاویه افتاد و برای معاویه چنان جالب بود که دستور داد آن را در خزینه ضبط کنند.

**شجاعت امیرالمؤمنین
اگر شجاعت را به معنی غلبه بر دشمن معنی کنیم، امیرالمؤمنین شجاعترین افراد است و حدیث قدسی لا سیف الاّ ذوالفقار ولا فتی الاّ علیّ دربارة‌ علی(ع) است. و اگر شجاعت را به معنی غلبه بر نفس معنی کنیم، باز امیرالمؤمنین شجاعترین افراد است. مؤید سخن ما گفتة‌ آن بزرگوار در نهج البلاغه است که به فرمانروایان خود می نویسد: قلمهای خود را ریز کنید و میان سطرها فاصله نیندازید و قلمفرسایی نکنید و جان کلام را بنویسید تا به اموال مسلمین ضرر وارد نیاید.
و اگر شجاعت به معنی صبر در بلاها و مقاومت در برابر جزر و مدّ روزگار است، مظلومی و همچنین شجاعی شجاع تر از علی یافت نمی شود.در نهج البلاغه می فرماید: صبرت فی العین قذی و فی الحلق شجی.
بعد از رسول اکرم سی سال صبر کردم در حالی که استخوانی در گلو و خاری در چشمم بود.

**زهد امیرالمؤمنین (ع)
زهد از نظر اسلام یعنی آنکه دل بستگی به چیزی و به کسی جز به خداوند نباشد. حافظ شیرازی زهد را چنین بیان کرده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام زاهدترین زاهد در جهان است و شاهد یک جمله از معاویه است. مردی دنیا پرست منافق نزد معاویه آمد و گفت: »از نظر والاترین مردمان به سوی تو آمده ام، یعنی علی.« معاویه گفت: »خاک بر سر تو با کلامی که می گویی علی کسی است که اگر صاحب دو انبار کاه و طلا باشد، ابتدا انبار طلا را در راه خدا صرف می کند و سپس انبار کاه را.
در زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام دنیا و زرق و برق مفهومی نداشت. حضرت به عثمان بن حنیف می نویسد:‌ شنیده ام به مهمانیی رفته ای که در آن مهمانی فقیران نبوده اند، و تو را در آن غذاهای چرب و نرم خورده ای. من که علی هستم، در همة عمرم به دو لباس و دو قرص نان جوین اکتفا کردم، شما نمی توانید چنین باشید و لکن علی را کمک کنید در ورع، زهد، تقوا و عفت.

**عدالت امیرالمؤمنین(ع)
جرج جرداق مسیحی کلام رسایی دربارة‌ عدالت علی دارد: قتل فی محرابه لعدالته.»علی (ع) کشته عدالت خویش است«.
علی عدالت مجسم است. وقتی می شنود که فرماندارش ابن عباس نسیه می گیرد و از مقامش سوء استفاده می کند و نسیه را به تأخیر می اندازد، نامة‌ عتاب آمیزی به او می نویسد و در آن نامه می گوید: »من راضی نیستم که فرماندارم سوء استفاده کند و نسیه را تأخیر اندازد. « ابن عباس می گوید باری از درهم و دینار را به خدمت علی(ع) می بردم که در راه دیدم شمشیر علی را می فروشند. چون به خدمتش رسیدم و سبب فروش شمشیر را پرسیدم. فرمود: »شلوار نداشتم و می خواستم از پول آن شلواری تهیه کنم.«

**سخاوت امیرالمؤمنین(ع)
آیاتی در قرآن نظیر آیة‌ ولایت و آیة‌ اطعام و آیة‌ ایثار دربارة سخاوت امیرالمؤمنین نازل شده است و ما اینجا به یک مطلب تاریخی اشاره می کنیم. غلام امیرالمؤمنین می گوید که حضرت یک روز ظهر که از کندن قناتی فارغ شد، به نماز پرداخت و من بعد از نماز، کدوی پخته‌ای برای او آوردم. ایشان دستهای مبارک را با آبی که از شن بیرون می آمد شست وبا وقار خاصی آن کدوی پخته را تناول نمود و گاهی پس از حمد خداوند، می فرمود لعنت خدا بر آن کسی که برای شکم به جهنم رود. بعد از خوردن ناهار دوباره به قنات رفت و مشغول کندن شد. کلنگ به سنگی خورد و آب فوران نمود. و چون دید که بعضی از اولادش از فوران آب خوشحال هستند، فرمود: »فرزندانم به این بستان و به این قنات چشمداشتی نداشته باشید!« و دستور داد تا قلم دوات آوردند و بستان و قنات را برای فقرا وقف نمود.

**عفو امیرالمؤمنین (ع)
عفو در معنی واقعی و اسلامی آن گذشت از حق شخصی، در جایی است که منجر به جسارت دشمن نشود. این عفو و گذشت، سرلوحة زندگی امیرالمؤمنین (ع) است. سفارشات علی (ع) دربارة ابن ملجم قابل انکار نیست. داستان آن زن که مشگ آب به دوشش بود و به امیرالمؤمنین دشنام می گفت و امیر از زن دلجویی فرمود، معروف است.
قضیة تصرف مجرای آب توسط لشگر معاویه که برای نرسیدن آب به سپاهیان علی (ع) انجام شد و بازپس گرفتن آب توسط علی (ع) و آزاد گذاشتن آب برای لشگر معاویه، امری مسجّل است. به گفتة جرداق، علی رحم می کند، و هر که را که از او رحم بطلبد عفو می کند، اگر چه آن شخص عمرو عاص باشد که هنگام جنگ لباس را پس زد و عریان شد و علی (ع) او را عفو کرد.

**تواضع امیرالمؤمنین (ع)
امیرالمؤمنین (ع) از انبار عبور می کردند. مردم طبق رسوم ساسانیان که به گفته فردوسی هنگام عبور محل را قبلاً گلاب باران می کردند و مردم در جلوی آنان می دویدند ـ از جلوی امیرالمؤمنین (ع) دویدند. امیرالمؤمنین فرمودند: «من و شما بنده ای هستیم از بندگان خدا و این اعمال ذلت است برای شما، انسان فقط برای خداوند، باید خاکسار باشد.»
امیرالمؤمنین از نظر غذا، خوراک، لباس، مسکن و دیگر احتیاجات از همة مردم ساده تر زندگی می کرد و می فرمود: أاقنع من نفسی ان یقال امیرالمؤمنین ولا اشارکهم فی مکاره الدّهر. قناعت کنم به اینکه رئیس دیگرانم و در مصایب آنان شرکت نداشته باشم؟!

**تسلط امیرالمؤمنین (ع) بر نفس
این بحث دربارة امیرالمؤمنین علیه السلام با آن وارستگی جایز نیست ولی چون در نهج البلاغه اشاره شده است در خطبه ای به خاندانش می نویسد: «من می توانستم بهترین غذا و بهترین لباسها را دارا باشم ولی هیهات ان یغلبنی هوای ولعلّ بالحجاز او الیمامة من لاطمع له فی القرص ولا عهد له بالشّبع. دور است دور، که نفس بتواند بر من مسلط شود ـ لباس خوب، و غذای لذیذ بخورم ـ در حالی که شاید در دورترین سرزمین مملکت اسلامی، حجاز یا یمن، کسی باشد که گرسنه باشد و یا سیری به خود ندیده باشد.»
چه خوش گفته است جرج جرداق که: «آبهای عالم، آب حوض، آب استخر، آب دریاچه، آب اقیانوس قابلیت تلاطم دارد ولی چیزی که متلاطم نشد، دریای وجود علی بود که هیچ کس و هیچ چیزی نتوانست آن را متلاطم کند.» راستی چنین است. آیا غریزة میل به غذا توانست علی را متلاطم کند؟ این غریزه ای که انسان را وامی دارد بچة خودش را بخورد، این غریزه ای که شاگردان فرو ید ـ فرو یدی که همة غرایز را به غریزة جنسی برمی گردانید ـ رد کردند و گفتند اگر غریزة تمایل به غذا طوفانی شود، همة غرایز را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حمزه می گوید: هنگام شام نزد معاویه بودم، و او شام مخصوصش را جلوی من گذاشت. لقمه در گلویم ماند و بغض راه گلویم را گرفت. پرسیدم: معاویه این چه غذایی است؟ گفت: غذای مخصوص است که از مغز گندم و مغز سر حیوانات و روغن بادام و غیره تهیه شده است. گفتم: شبی در دارالاماره خدمت علی بودم، افطار من یک دانه نان و کمی شیر، و غذای امیرالمؤمنین یک نان خشک بود که در آب می زد و تناول می کرد؛ و آرد آن نانها از گندم زمینی بود که امیرالمؤمنین آن را کاشته بود. وقتی خادمه آمد سفره را جمع کند گله کردم که امیرالمؤمنین پیرمرد شده است، کار او زیاد است، از غذای او مواظبت کنید. خادمه، گریه کرد و گفت: ایشان راضی نمی شود که مقداری روغن زیتون به نانها بزنیم تا نرم شود. امیرالمؤمنین فرمودند: حمزه، رئیس مسلمانها باید از نظر غذا و مسکن و لباس از همه پایین تر باشد تا روز قیامت بازخواست او کمتر باشد. معاویه گریه کرد و گفت: «اسم کسی به میان آمد که فضایل او قابل انکار نیست.»
غریزة جاه طلبی از همة غرایز قوی تر است. انسان جاه طلب آماده است همة تمایلات خویش را فدای آن کند. از حب به ذات که بگذریم برای یک انسان عادی، غریزة ریاست طلبی مهمتر، محکمتر، قویتر و طوفانی تر از همة غرایز است. آیا غریزة جاه طلبی توانست امیرالمؤمنین را طوفانی کند.
ابن عباس می گوید: در جنگ جمل جمعی از بزرگان آمدند تا خدمت امیرالمؤمنین برسند. در خیمه علی را دیدم مشغول وصله کردن کفش خویش است. به آن حضرت اعتراض کردم. امیرالمؤمنین کفش را مقابل من انداخت و فرمود: «به حق آنکسی که جان علی در دست او است، ریاست لشگر نزد علی به مقدار این کفش ارزش ندارد جز اینکه حقی را اثبات کنم، یا به واسطة این ریاست، باطلی را از میان بردارم.»
طلحه و زبیر با اصرار زیاد حکومت بصره و حکومت مصر را از امیرالمؤمنین گرفتند و چون تشکر کردند امیرالمؤمنین فرمان حکومت آنها را پاره کرد و فرمود: «از این بار سنگین که به دوش شما آمده است نباید تشکر کنید، معلوم می شود از آن قصد سوء استفاده دارید.»
عمروعاص، عمر بن سعد، معاویه، طلحه و زبیرها، همه وهمه فدای این غریزه شدند. ولی امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه، این دنیا و ریاستها را تشبیه به برگی در دهن ملخی، و در جایی پست تر از نعلین کهنه، ودر جایی پست تر از بادی که از دماغ بز بیرون آید، معرفی می کند. صعصعه می گوید: «شخصیت امیرالمؤمنین با آن ابهّت که در دلها داشت در میان ما چون ما بود. هر کجا می گفتیم می نشست، هرچه می گفتیم می شنید، هر کجا می خواستیم می آمد!
اگر رسول اکرم صلی الله علیه وآله او را پشتوانه و ثقل قرار می دهد بجا است. رسول اکرم صلی الله علیه وآله در روایت ثقلین که نزد شیعه و سنی روایت مسلّمی است، و میرحامد حسینی صاحب عقبات از پانصد و دو کتاب از اهل تسنن، روایت را نقل می کند، قرآن و عترت را دو پشتوانه برای مسلمانها قرار داده است: «همانا من دو چیز سنگین و گرانبها در میان شما بر جای نهادم، قرآن و عترت و این دو تا قیامت از هم جدا نخواهند شد.» کتابی بر تو فرو فرستادیم که بیان کنندة همه چیز است و در موقع نزول فتنه ها، امر به ارجاع آن شده است.
«وقتی فتنه ها چون قطعه های ظلمانی شب بر شما هجوم آورد بر شما باد به قرآن.» و عترت را تلو این قرآن داده است و اتمام و اکمال آن را به عترت دانسته است.
این روز ـ روز نصب امیرالمؤمنین به خلافت ـ دین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام نمودم و بر آن دین راضی شدم.

التماس دعا

۱۳ پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:45 ب.ظ

به نام خدا
با سلام خدمت همگی این مطلب بخشی کوتاه در مورد حضرت علی {َع} است که از سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر {عج} انتخاب کردم

علی(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنت

در مدح تو ای مظهر اضداد چه گوییم / بالاست مقام تو و گفتار قصیر است‏
با این که تویی پادشه عالم هستی / کرباس تو را جامه و فرش تو حصیر است‏

راستی درباره عظمت و فضائل و مقامات امیرمؤمنان علی(ع) سخن گفتن هرچند در ابتدا سهل می‏نماید ولی با مقداری فرورفتن در بحر فضائل بی‏شمار او انسان متوجه می‏شود که بیان فضائل سخت مشکل و دشوار است «که عشق اول نمود آسان ولی افتاد مشکلها»

زیبا گفته خلیل بن احمد وقتی از او درباره فضائل علی(ع) پرسش شد: «کیف اصف رجلاً کتم اعادیه محاسنه و حسداً و احبّائه خوفاً و ما بین الکلمتین ملأالخائفین؛(1) چگونه می‏توانم مردی را توصیف کنم که دشمنانش از روی حسادت و دوستانش از ترس(دشمنان)محاسن او را پنهان نمودند، در بین این دو رفتار شرق و غرب عالم محامدش را فراگرفته است.

آنچه پیش رو دارید نگاهی است گذرا به فضائل و اوصاف امیرمؤمنان علی(ع) از زبان پیامبر اکرم(ص) در منابع اهل سنّت چرا که: خوشتر آن باشد که وصف دلبران / گفته آید در کتاب دیگران‏

علی را جز خدا و نبی(ص) نشناختند
راستی این اعجوبه کون کیست که همه در شناخت او در مانده‏اند، عدّه‏ای او را تا سر حدّ خدایی بالا برده‏اند، و عدّه‏ای حتی در بندگی او شک دارند که: در مسجد کوفه شهیدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علی؟! و آن که او را حقیقتاً شناخت خدای او و رسول خدایش بود.

پیامبر اعظم(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «یا علی ما عرف اللّه حق معرفته غیری و غیرک و ما عرفک حق معرفتک غیر اللّه و غیری؛(2) ای علی! خداوند متعال را نشناخت به حقیقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»

و در جای دیگر فرمود: «یا علی لایعرف اللّه تعالی الّا انا و انت و لایعرفنی الّا اللّه و انت و لا یعرفک الّا اللّه و انا؛(3) ای علی! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.»

فضائل بی‏شمار
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست / که‏تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پیامبری هم که علی را شناخته اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصی نیست.

ابن عباس می‏گوید پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الفیاض(4) اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حسّابٌ و الانس کتابٌ مااحصوا فضائل علیّ بن ابی طالبٍ؛(5) اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسان‏ها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل علی بن ابی طالب نخواهند بود»

و در جای دیگر پیامبر اعظم فرمود: «انّ اللّه تعالی جعل لاخی علیٍّ فضائل لاتحصی کثرة فمن ذکر فضیلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستی خداوند برای برادرم علی(ع) فضائل بی‏شماری قرار داده است که اگر کسی یکی از آن فضایل را از روی اعتقاد و اعتراف بیان نماید، خداوند گناهان گذشته و آینده او را می‏بخشد.

و من کتب فضیلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقی لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضیلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالاستماع و من نظر الی کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتی اکتسبها بالنّظر،(6)

اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بنویسد، تا هنگامی که آن نوشته باقی است، ملائکه برای او استغفار می‏کنند و اگر کسی یکی از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهانی را که از راه گوش انجام داده است می‏بخشد، و اگر کسی به نوشته‏ای درباره فضائل علی(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهانی که از راه چشم کرده است می‏پوشاند و از آن در می‏گذرد.»

آنچه خوبان دارند تو تنها داری‏
علی نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و «آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد» بلکه اوصاف تمامی پیامبران اولواالعزم را که عصاره هستی هستند بجز پیامبر خاتم در او جمع آمده است.

بیهقی یکی از دانشمندان نامی اهل سنّت چنین روایت نموده که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من احبّ ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوحٍ(ع) فی تقواه و ابراهیم فی حلمه و الی موسی فی عبادته فلینظر الی علی بن طالب علیه الصّلوة و السّلام؛(7) هر کسی دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداری نوح را(مشاهده نماید) و بردباری ابراهیم(نظاره کند) و به عبادت موسی(ع) (پی ببرد) باید به علی بن ابی طالب(ع) نظر بیندازد.»

مناقب، روایت فوق را در دو مورد به این صورت نقل نموده است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوح فی مهمه و الی یحیی بن زکریّا فی زهده، و الی موسی بن عمران فی بطشه، فلینظر الی علی بن ابی طالب علیه‏السلام؛(8) هر کس می‏خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد یحیی را و قاطعیّت موسی بن عمران را بنگرد، به علی بن ابی طالب نظر کند.»

محبت و علاقه پیامبر(ص) به علی(ع)
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نیز هست، پیامبر اکرم(ص) که خود محبوب عالمیان و خوبان و پاکان است، عاشق شیدای علی است، چرا که به تصریح آیه مباهله، علی جان پیامبر است «انفسنا» و جان هر کس شیرین و دوست داشتنی است.
به همین جهت بارها پیامبر اکرم(ص) می‏فرمود: «من احبّ علیّاً فقد احبّنی...؛(9) هر کس علی را دوست بدارد به من محبّت ورزیده است.» و فرمود: «محبّک محبّی و مبغضک مبغضی؛(10) دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.»

شخصی از پیامبر اکرم(ص) پرسید: «یا رسول اللّه انّک تحبّ علیّاً؟ قال: او ماعلمت انّ علیّاً منّی و انا منه؛(11) ای رسول خدا علی(ع) را دوست می‏داری؟ فرمود: مگر نمی‏دانی که علی از من و من از اویم.»
آیا کسی جان شیرین و پاره تنش را دوست نمی‏دارد؟

مناقب با اسنادش از رسول خدا نقل می‏کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ امرنی بحبّ اربعةٌ من اصحابی و اخبرنی انّه یحبّهم. قلنا: یا رسول اللّه من هم؟ فلکنّا یحبّ ان یکون منهم، فقال: الا انّ علیّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال: الا انّ علیّاً منهم ثمّ سکت؛(12) براستی خدای عزیز و جلیل مرا امر کرده است به دوستی چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نیز) آنها را دوست می‏دارد، گفتم: ای رسول خدا آنها کیستند؟ پس هر یکی از ماها دوست داریم جزو آنان باشیم. پس فرمود: آگاه باشید علی از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستی علی از آنهاست و سکوت کرد.»

عایشه می‏گوید: هنگامی که رسول خدا(ص) به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید، من به سراغ ابی بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتی ابابکر بر پیغمبر داخل شد حضرت نظری به سوی او افکند سپس از او روی گردانید و (برای مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا الیّ حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پیغمبر همان گونه که از ابی‏بکر روی گردانید از عمر نیز روی گرداند. عایشه گوید: من گفتم وای بر شما پیغمبر علی بن ابی طالب(ع) را می‏خواند، سوگند به پروردگار جز علی را نمی‏خواهد. پس رفتند سراغ علی (ع)، وقتی که پیغمبر علی را دید، او را محکم به سینه چسبانید آنگاه در گوش آن حضرت هزار حدیث بیان فرمود که هر حدیثی راهگشای هزار حدیث بود.»(13)

از ابن عباس نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «علیّ منّی مثل رأسی من بدنی؛(14) علی نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»

صد البته که محبّت‏های پیامبر اکرم(ص) به علی صرف محبّت عاطفی نیست بلکه بر اساس لیاقت‏ها و کمالاتی است که مولا علی(ع) دارا می‏باشد که به نمونه‏هایی از کمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پیامبر اکرم(ص) اشاره می‏شود.

علم علی(ع)
علم و دانش علی اکتسابی نیست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره‏هایی همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدنی» است و و ریشه در علم الهی و آسمانی دارد، به این جهت علم او برهمه انسان‏های معمولی و غیر مرتبط با وحی آسمانی برتری و امتیاز دارد، و به همین جهت است که حتی در منابع اهل سنّت نیز از او به عنوان «اعلم النّاس» یاد شده است که به نمونه‏هایی اشاره می‏شود:

1- پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اعلم امّتی من بعدی علیّ بن ابی طالب علیه السّلام؛(15) داناترین امّت من بعد از من علی بن ابی‏طالب(ع) است.»

2- عبداللّه بن مسعود می‏گوید، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «قُسّمت الحکمة علی عشرة اجزاءٍ فاعطی علیّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛(16) حکمت (و دانش) به ده جزء تقسیم شده است و به علی نه قسمت آن و به (مابقی مردم) یکدهم داده شده است.»

تمامی علوم بشری و پیشرفت‏های آن جزء همان یکدهم است، و علم علی(ع) نه برابر دانش تمامی بشریت است. و راز آن هم این است که ریشه در مهبط وحی الهی یعنی پیغمبر اکرم(ص) دارد، که خود فرمود: «انا مدینة العلم و علیٌ بابها، فمن ارادالعلم فیأت الباب؛(17)من شهر علم (الهی و وحیانی) هستم و علی دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد باید از درب (شهر) وارد شود&raquo.

3- عایشه درباره علی(ع) می‏گوید: «هو اعلم النّاس بالسّنة؛(18) او داناترین مردم نسبت به سنّت (پیامبر اکرم(ص)) می‏باشد.» ای کاش خود عائشه به این حدیث عمل می‏کرد، و به توصیه‏های امیرمؤمنان(ع) توجّه می‏کرد و جنگ جمل را به وجود نمی‏آورد.»

4- پیامبر اکرم(ص) بعد از تزویج فاطمه به علی(ع) به دختر خود فرمود: «زوّجتک خیر اهلی، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً؛(19) تو را به تزویج بهترین بستگانم و اهلم درآوردم، که از نظر دانش داناترین، و از نظر حلم و بردباری برترین، و از نظر اسلام اوّلین می‏باشد.»

عبادت علی(ع)
عبادت و بندگی مولا امیر مؤمنان علی(ع) شهره جهان است، و مرکز ثقل مقامات و منزلت‏های علی(ع) در کنار علم خدادادی همان عبادت‏ها و نمازها و ناله‏ها و نیازهای شبانه اوست، این مسئله تا آنجا اهمیت دارد که خداوند به ملائکه مباهات و فخرفروشی بوسیله عبادت‏های امیرمؤمنان می‏کند.

پیامبر اکرم(ص) می‏فرماید: صبحگاهی جبرئیل با شادی و حالت بشارت بر من وارد شد. گفتم حبیب من چه شده تو را خوشحال و بشارت رسان می‏بینم؟ پس گفت: ای محمد!(ص) چگونه خوشحال نباشم و حال آن که چشمم بخاطر اکرامی که خداوند نسبت به برادرت و جانشینت و امام امتت علی بن ابی طالب روا داشته، روشن شده است، پس پیامبر اکرم(ص) فرمود: چگونه خداوند برادرم و امام امتم را گرامی داشته است؟

«قال: باهی بعبادته البارحة ملائکته و حملة عرشه و قال: ملائکتی انظروا الی حجّتی فی ارضی علی عبادی بعد نبیّی، فقد عفر خدّه فی التّراب تواضعاً لعظمتی، اشهدکم انّه امام خلقی و مولی بریّتی؛(20)گفت: خداوند با عبادت دیشب علی بر ملائکه و حاملان عرش مباهات نموده است. و فرموده است: ملائکه من نگاه کنید به حجّتم بر برندگانم در زمین بعد از پیغمبرم، براستی صورت و گونه‏اش بر خاک نهاده است بخاطر تواضع در مقابل عظمت من، شما را شاهد می‏گیرم که او (علی) پیشوای مخلوقم، و سرپرست مردمان من می‏باشد.»

در منابع شیعه آن قدر از عبادت امیرمؤمنان(ع) سخن به میان آمده که نیاز به یک کتاب دارد، خالی از لطف نیست که به ترجمه یک روایت اشاره کنیم:

ضراربن ضمره در حضور معاویه درباره علی(ع) چنین گفت: «پس خدا را شاهد می‏گیرم که او را در بعض جایگاهش دیدم. در وقتی که شب پرده‏های تاریکی‏اش را انداخته بود و ستارگان ظاهر شده بودند، در حالی که در محرابش ایستاده بود و محاسن خود را بر دست گرفته و مانند انسان مار گزیده به خود می‏پیچید و چون انسان غمدیده گریه می‏کرد... (گویا هنوز آواز او را در گوش جان دارم که می‏فرمود:) آه آه از کمی توشه، طولانی بودن سفر، وحشت راه و بزرگ بودن جایگاه ورود.»

پس آنگاه اشک معاویه جاری ش دو با آستینش آن را پاک کرد و دیگران هم اشک ریختند سپس معاویه گفت، آری ابوالحسن چنین بود...»(21)

نیمه شب زمزمه‏ای هست بلند / که مرا می‏گسلد بند از بند
هست جانسوزتر از ناله نی / کرده صد ناله به یک زمزمه طی
چه روان بخش صدایی دارد / سوز عشق است و نوایی دارد
بس که با شور و نوا دمساز است / به سماوات طنین انداز است
آسمان‏ها همه با آن عظمت / رفته زین حال فرو در حیرت
دشت و صحرا همه در بهت و سکوت / که بلند است نوای ملکوت
این نوای ابدیت ازلیست / شاید آهنگ مناجات علی است
نیمه شب خلوت و رازی دارد / با خدا راز و نیازی دارد(22)

امامت علی(ع)
آن علم بی پایان و آن عبادت بی مثال زمینه لیاقت امامت و پیشوایی او را فراهم نموده است. روایاتی که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بیش از آن است که منعکس گردد و از طرفی حدیث معروف ثقلین، حدیث منزلت، حدیث یوم الدّار، حدیث غدیر و امثال آن که معروفند و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراوانی آمده است. آنچه در این جا بدان اشاره می‏کنیم برخی روایاتی است که دلالت صریحتری دارند و کمتر در گفته‏ها به آن‏ها اشاره شده است:

1- پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبین باشی،عرض کرد یا رسول اللّه ؟ چه انگشتری بر دست کنم. فرمود: عقیق سرخ پس براستی آن کوه و سنگی است که به وحدانیّت خدا اقرار کرده است: «ولی بالنّبوّة ولک بالوصیّة ولولدک بالامامة...؛(23) و به نبوت من و جانشینی (بلافصل) تو و امامت (یازده نفر) فرزندانت اقرار نموده است.»

2- از ابن بریده...نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لکلّ نبیٍّ وصیّ و وارث و انّ علیّاً وصییی و وارثی؛(24) برای هر پیغمبری جانشین و وارثی است، و براستی علی جانشین و وارث من است.»

3- در روایت مربوط به عبادت آن حضرت این جمله را داشتیم که خداوند به ملائکه‏اش فرمود: «اشهدکم انّه امام خلقی و مولی بریّتی؛(25) شما را شاهد می‏گیرم که او (علی) امام مخلوقم و سرپرست آفریده‏های من است.»

4- عمروبن میمون از ابن عباس نقل نموده که رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود: «انت ولیّ کلّ مؤمنٍ بعدی؛(26) یا علی! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین هستی.»
در این حدیث با توجّه به کلمه «بعدی» معنای ولیّ صراحت در رهبری و امامت دارد، و معنی ندارد که پیامبر بفرماید تو محبوب مؤمنان بعد از من هستی.

راستی باید گفت پیامبر اکرم(ص) در معرّفی علی(ع) و بیان منزلت‏ها و مقامات امیرمؤمنان (ع) هرگز کوتاهی نکرد و با شیوه‏های مختلف محوریت و رهبریت او را به جامعه معرّفی نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود: «این علی مولا و رهبر مردم است» و گاه می‏فرمود: «علی مع القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا...؛(27) علی با قرآن است و قرآن با علی(ع) است و هرگز آن دو از هم جدا نمی‏شوند.»

و گاه او را محور حق معرّفی نمود، در حدیث متواتر این جمله آمده است که پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ و لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض یوم القیامة؛(28) علی با حق است و حق با علی است و هرگز آن دو از هم جدا نمی‏شوند تا در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

در روایت دیگر فرمود: «سیکون من بعدی فتنة، فاذا کان ذلک، فالزموا علی بن ابی طالب، فانّه الفاروق بین الحقّ و الباطل؛(29) بزودی بعد از من فتنه(ها) پیدا می‏شود، پس همراه علی بن ابی طالب باشید، زیرا او(معیار) جدا کننده بین حق و باطل است.»
و فرمود: «کسی که از علی جدا شود از من جدا شده، و کسی که از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است.»(30)

قرآن در شأن علی(ع)
آیات فراوانی را علمای اهل سنّت و مفسرین آنها در شأن امام علی(ع) تفسیر کرده‏اند و در تأیید آن روایاتی را از پیغمبر اکرم(ص) آورده‏اند به طوری که برخی از آنها مانند ابن حجر، خطیب بغدادی، سیوطی، گنجی شافعی، ابن عساکر، شیخ سلیمان قندوزی و... از ابن عباس نقل کرده‏اند که گفت: «نزلت فی علیّ ثلاث مأئة آیه؛(31) سیصد آیه در شأن علی(ع) نازل شده است.»

و همین ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «ما انزل آیة فیها «یا ایّها الذین آمنوا» و علیّ رأسها و امیرها؛و آیه‏ای که در آن «یا ایّها الذین آمنوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که علی در رأس آن قرار دارد.»(32) یعنی تمامی این آیات در ابتدا و قبل از همه در شأن علی و مربوط به آن حضرت است.

اطاعت از علی(ع)
وقتی علی(ع) امام و پیشوای مردم است و محبوب پیغمبر، و دارای علم لدنّی و الهی، و در اوج طاعت و بندگی قرار دارد، و معیار حق و باطل و ثقل جدا نشدنی از قرآن بحساب می‏آید بر مردم است که از او و هر کس را که او تعیین نموده است اطاعت کنند، و این اطاعت لازم و ضروری است پیامبر عظیم الشأن درباره اطاعت و پیروی از امیرمؤمنان تعبیرات فوق العاده ارزشمندی دارد که به نمونه‏هایی اشاره می‏شود:

1- سلمان با سندش به فاطمه زهرا(س) نقل می‏کند که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «علیکم بعلیّ بن ابی طالب علیه السّلام فانّه مولاکم فاحبّوه، و کبیرکم فاتّبعوه، و عالمکم فاکرموه، و قائدکم الی الجنّة(فعزّزوه) و اذا دعاکم فاجیبوه و اذا امرکم فاطیعوه، احبّوه بحبّی و اکرموه بکرامتی، ماقلت لکم فی علیٍّ الّا ما امرنی به ربّی جلّت عظمته؛(33)

بر شما باد به (همراهی) علی بن ابی طالب علیه السلام، براستی او مولا و سرپرست شماست پس او را دوست بدارید، و بزرگ شماست پس از او پیروی کنید و دانشمند شماست پس از او اکرام کنید و پیشوای شما به سوی بهشت است پس او را عزیز دارید، هرگاه شما را (به کاری) دعوت کند اجابت کنید، و اگر دستور داد اطاعت کنید، بخاطر دوستی من او را دوست بدارید و به خاطر بزرگی من او را بزرگ شمارید.(بدانید) من چیزی درباره علی به شما نگفتم جز آنچه خدای بزرگ عظمت به آن امر کرده است.»

حدیث آن قدر گویا و روشن است که نیازی به هیچ توضیحی ندارد، و بالصراحة می‏گوید آنچه درباره علی(ع) سفارش شده، تماماً اوامری است که از سوی خداوند متعال صادر شده است راستی اگر جامعه اسلامی فقط به همین حدیث عمل می‏کردند، این همه دچار انحراف و اختلاف و انشعاب نمی‏شدند.

2- پیامبراکرم(ص) به عمّار فرمود: «یا عمّار! ان رأیت علیّاً قدسلک وادیّاً و سلک النّاس وادیاً غیره فاسلک مع علیّ ودع النّاس انّه لن بدلک علی ردی و لن یخرجک من الهدی؛(34) ای عمّار! اگر دیدی علی به راهی می‏رود، و مردم به راهی غیر از او، تو با علی حرکت کن، و مردم (دیگر) را رها کن، زیرا علی (فقط بر حق هدایت می‏کند و) بر بدی و پستی راهنمایی نمی‏کند و از هدایت خارج نمی‏سازد.»

و با تأسف باید گفت اکثریت مردم به هر راهی رفتند و سرشان به سنگ خورد، جز راه علی را. و فقط گروه قلیلی در طول تاریخ با علی و راه علی و اهداف و آرمان‏های علی ماندند.

محبّت به علی(ع)
یقیناً اطاعت و پیروی بدون محبت و عشق یا ممکن نیست و یا بسیار سخت و طاقت فرساست.
آنچه اطاعت و پیروی صددرصد از یک امام و پیشوا را شیرین و سهل و راحت می‏سازد محبّت به آن رهبر است. علی(ع) از رهبرانی است که در طول تاریخ محبوب بوده است، درباره محبّت به آن حضرت آن قدر روایات فراوانی وجود دارد که یک کتاب قطور خواهد شد، آنچه به عنوان حسن ختام بیان می‏شود برخی روایات است از منابع اهل سنّت:

1- پیامبراکرم(ص) فرمود: «عنوان صحیفة المؤمن حبّ علیّ بن ابیطالب(ع)؛ سرلوحه و تیتر نامه کردار مؤمنین دوستی علی بن ابی طالب است. هر کس دوست می‏دارد زندگیش همانند من(خداپسندانه) باشد و مردنش همانند من و جایگاهش در بهشتی باشد که پروردگارم درختان آن را کاشته باید «دوستدار علی» باشد و دوستان علی را نیز دوست بدارند، و به پیشوایان پس از من (از فرزندان علی) اقتدا نمایند زیرا آنان عترت و ذریه و فرزندان من هستند و از گِل من به وجود آمده‏اند، و از طرف خدا رزق و علم داده شده‏اند، وای بر تکذیب کنندگان فضل آنها از امّت من، آنانی که صِله من با آنها را قطع می‏کنند، و خداوند شفاعتم را به آنها نرساند.»(35)

2- جابر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که پیامبر فرمود: «جبرئیل از طرف خدای عزیز و جلیل ورقه سبزی از یاس را آورد که بر روی آن (با رنگ) سفید نوشته بود: «انی افترضت محبّة علیّ بن ابی طالب علی خلقی عامةً، فبلّغهم ذلک عنّی؛(36) براستی من محبت علی را بر همه مردم واجب کردم و این را از طرف من (به همه) برسان.»(37)

3- ابوبرزه می‏گوید: پیامبر اکرم در حالی که ما نشسته بودیم فرمود: روز قیامت از چهار چیز پرسش می‏شود قبل از آن که کسی قدم از قدم بر دارد: 1- از عُمر که کجا فانی نموده 2- از بدنش که کجا کهنه کرده 3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است 4- و عن حبّنا اهل البیت؛ و از دوستی ما اهل بیت پرسش می‏شود. فقال له عُمَرُ: فما آیة حبّکم من بعدکم؟ قال: فوضع یده علی رأس علیّ - و هو الی جانبه - و قال ان حبّی من بعدی حبّ هذا؛ پس عمر به حضرت عرض کرد: نشانه محبّت به شما بعد از شما چیست؟ راوی می‏گوید: پیامبر دست خود را بر سر علی - در حالی که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: براستی محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به این (علی) است.»(38)

4- مناقب با اسنادش از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «یا علی! هرگاه بنده‏ای خدای عزیز و جلیل را بندگی کند همانند آن مقداری که نوح در میان قومش ماند(بیش از هزار سال) و برایش به اندازه کوه احد طلا باشد و آن را در راه خدا ببخشد، پس آن را در راه خدا انفاق کند و عمرش به قدری طولانی شود تا هزار مرتبه با پای پیاده به حج مشرّف شود سپس در میان (کوه) صفا و مروه مظلومانه شهید گردد، ولی محبّت و ولایت تو را نداشته باشد، ای علی! بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد و داخل بهشت نخواهد شد.»(39)

و راستی با این نمونه‏ها و صدها امثال آن درباره محبّت علی(ع) باز کسی می‏تواند دشمن علی باشد جز کسانی که پیامبر اکرم(ص) آنها را این گونه معرّفی نمود: «فانّه لایبغضک من العرب الّادعی ولامن الانصار الّا یهودی و لا من سایر النّاس الّا شقی؛(ای علی!) براستی تو را دشمن نمی‏دارد از عرب مگر کسی که زنازاده باشد و نه از انصار مگر کسی که یهودی باشد، ونه از سایر مردم مگر کسی که شقی باشد.»

پی‏نوشت‏ها:
1- روضةالمتقین، ج 13، ص 265.
2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 268.
3- محمد تقی مجلسی، روضةالمتقین، ج 13، ص 273.
4- در نقل بحارالانوار دارد، «الرّیاض = با همه درختان» ر ک بحارالانوار، ج 28، ص 197 و بحار ج 35، ص 8 - 9.
5- المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمی، قم، جامعه مدرسین، چاپ چهارم، ص 32، ابن شاذان، مأة منقبه، قم مدرسةالامام المهدی(ع)، ص 177، حدیث 99، این حدیث را منابع متعدد اهل سنت مانند، عسقلانی، لسان المیزان، ج 5، ص 62، ذهبی، میزان الاعتدال، ص 467و...نقل نموده است.
6- المناقب، همان ص 32، حدیث 2؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 19، ینابیع المودة، قندوزی باب 56، مناقب السبعون، حدیث 70.
7- به نقل از شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، 1416، ص 416، مجلس 14، دیلمی، ارشادالقلوب، انتشارات شریف رضی، 1412 ه.ق، ج 2، ص 363؛ علامه حلّی، شرح تجرید الاعتقاد، جامعه مدرسین قم، ص 221.
8- المناقب همان، ص 83، حدیث 70، و ص 311، حدیث 309.
9- کنزالعمّال، متقی هندی، بیروت، مؤسسة الرساله، ج 11، ص 622، حدیث 33024.
10- همان، روایت 33023.
11- المناقب، همان، ص 64.
12- همان، ص 69، حدیث 42.
13- خصال صدوق، جامعه مدرسین، ج 2، ص 651.
14- المناقب، همان، ص 144، روایت 167.
15- همان، ص 82، روایت 67، فرائد السمطین، جوینی، ج 1، ص 97، کفایة الطالب، الکرخی ص 332.
16- همان، ص 82، روایت 68 ؛ و حلیة الاولیاء، ابی نعیم، ج 1، ص 64.
17- المناقب، همان، ص 91، روایت 84، انساب الاشراف، ج 2، ص 124.
18- کنزالعمّال، همان، ج 11، ص 605، حدیث 32926.
19- المناقب، همان، ص 319، حدیث 322.
20- بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج 41، ص 21 ذیل روایت 28.
21- اشک شفق، ص 182.
22- المناقب، ص 326، ح 335.
23- همان، ص 85، روایت 84.
24- همان، ص 319، حدیث 322.
25- ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبةالمعارف، ج 7، ص‏346.
26- المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بیروت، دارالمعرفه، ج 3، ص 124، ینابیع المودة، سلیمان قندوزی، باب 20، ص 103، تاریخ الخلفاء سیوطی، باب فضائل علی(ع)، ص‏173.
27- المستدرک للحاکم همان، ج 3، ص 124، حدیث 61، فرائد السمطین، همان، ج 1، ص 439، ینابیع المودة، همان، باب 20، ص 104، هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 135.
28- المناقب، همان، ص 105، روایت 108.
29- همان، ص 105، روایت 109.
30- خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 6، ص 221، شماره 3275؛ ینابیع المودة، همان، باب 42، ص 148؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 2، ص 431.
31- المناقب، همان، ص 267، ح 249.
32- المناقب، همان، ص 316، حدیث 316؛ فرائد السمطین، ج 1، ص 78.
33- کنزالعمال، همان، ج 11، ص 614، روایت 32971.
34- تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 4، ص 410، و ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج 1، ص 86.
35- المناقب، همان، ص 66، روایت 37.
36- همان، ص 77، روایت 59.
37- المناقب، ص 67، روایت 40؛ خوارزمی مقتل الحسین، ج 1، ص 69، ینابیع الموده، همان ص 252؛ و ج 2، ص 76 ؛ لسان المیزان، ج 5، ص 219 ؛ مودة القربی، شافعی همدانی، چاپ لاهور؛ ص 64 ؛ مناقب ابن مردویه، ص 73.
38- المناقب، خوارزمی، همان، ص 323، روایت 330.

[ بدون نام ] شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:13 ب.ظ

قاصدک




سلام




می خوام یک وبلاگ معرفی کنم که باید حتما بهش سر بزنید





مخصوص برو بچه های ماست




www.phy412.blogfa.com





حتما سر بزنید و نظر بدید و بگید که چه مطالبی رو بذاریم تا بهتر بشه



از وبلاگ های شما هم برای لینک کردن استقبال میشه




ممنون

به نام خدا
دانشجویان عزیز شیمی
این وبلاگ قاصدک (آقای قدیر) و بچههای خوب ترم ۲ فیزیکه.
مطالب خوبی داره.
سر بزنید.
ممنون
استاد

۱۳ شنبه 18 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
دلم براتون تنگ شده بود
راستی استاد بعضی دانشجو ها زیاد جو گیر میشن مگه نه
میخواستم اگه حوصلش رو دارید شب شعر مون را راه بیندا زیم


یا رب برسان مهدی غایب را
فرزند علی ابن ابی طالب را
از دوری او همیشه فریاد زنم
مانند سگی که گم کند صاحب را
{استاد الف بدین}

به نام خدا
سلام۱۳ عزیز!
من بعید می دانم که علی (ع) و اولادش راضی باشند که حتی دوستدارانشان و نه شیعیانشان به خود توهین کنند.
این همه الفاظ شایسته و عمیق برای عرض ارادت موجود است...
نمی دانم چرا از شعرت خوشم نیامد.
استاد

۱۳ یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:44 ب.ظ

به نام خدا
البته استاد شاید شما منظور شعر را خوب نفهمیدید منظور این نیست که ما دوست داران حضرت سگ هستیم بلکه یک مثال است یعنی اینکه وقتی سگ صاحب خود را گم میکند بسیار حال مضطری دارد در این شعر منظور شاعر هم این است که از دوری صاحب خود مثل همان حیوان بیقراری میکند
در ضمن باید یاد اور شوم که این شعر از اشعار مورد علاقه مرحوم عارف بی بدیل شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی است
عیب نداره استاد منتظر جواب این شعر هستم{ از شما بابت ناراحت شدنتان معذرت می خواهم اگر دوست دارید مطلب قبلی را حذف کنید}
این شعر درموردحضرت عباس است از استاد محمد علی مجاهدی
ای کعبه به داغ ماتمت نیلی پوش
وز تشنگیت فرات در جوش و خروش
جز تو که فرات رشحه ای از یم توست
دریا نشنیدم که کشد مشک به دوش

به نام خدا
شاید این جمعه بیاید شاید
برقع از چهره گشاید -شاید

۱۳ دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:49 ب.ظ

به نام خدا
در ضمیر ما نمیگنجد به غیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده ما را دوست بس

به نام خدا
به نظرم مصرع دوم کمی تپق می زند؟!
اگر تقطیع بلدید لطفا تقطیعش کند وبه من هم بگویید. در هر صورت احتمالا سکته ملیح است!
و اما جواب:
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد

۱۳ دوشنبه 20 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
اگر یادتون باشه میخواستم یک انتقاد داشته باشم از شما البته به عنوان یک خیر خواه
استاد ما که دانشجوی شما بودیم یادم میاد که بعضی از بچه ها رو چه دختر و چه پسر بعضی وقت ها خیلی ضایع میکردید به نظر من که گناه بسیار بزرگی انجام میدادید چرا این موضوع هم معلومه چون طرف خیلی وقت ها ابروش میرفت{در روایت به اندازه کافی در مورد گناه بردن ابروی مومن توضیح داده شده است}.و من با بعضی از این دوست ها که حرف میزدم بسیار ناراحت بودن البنه شاید جلوی روی شما چیزی نشون نمیدادن
البته که شما اخلاق خوب هم زیاد داری و به خاطر همین هم میام و به وبلگ شما سر میزنم
ولی من با این عقلم هر چی فکر میکنم هیچ صلاحی را در مورد این کار شما نمیبینم و امیدوارم که خدا این توفیق رو به همه ما بده و هیچ گناهی رو کوچک نشماریم
حتما راه های بهتری هم برای عوض کردن جو کلاس هست به نظر میاد شما کمی هم در مورد روانشناسی اطلاعات داشته باشید کافیست خودتان را به جای شخص مقابل بگذارید تا ببینید که بعضی وقت ها چه جوری شخصیتش له میشود.
امیدوارم که زیاد از دست من ناراحت نشده باشید البته ما که هر چی ادم درو و بر خودمنو دیدیم از انتقاد ناراحت میشن یکی شون هم گاهی وقت ها خودم هستم
ولی امیدوارم این انتقاد مفید باشد

به نام خدا
۱۳ عزیز! سلام.
مصداق بگویید اگر یادم باشد دلیل بیاورم.
برای هر کار خود لابد دلیل دارم.
در هر حال اگر در همان لحظه بپرسید حتما جواب خواهم داشت.
همین قدر بدانید بار هیچ کس را به منزل نمی برم. بارها و بارها جهان بینی خود را برای دانشجویانم توضیح داده ام. رک گویی من را علی الخصوص وقتی به من حمله ای صورت گیرد یا بدتر از آن به شعورم توهین شود نمی توانید از من بگیرید نه شما نه هیچ کس دیگر.چه بچه ام باشد چه دانشجویم باشد و چه رییسم.
واین نقطه قوت من است!
باز هم تکرار می کنم مصداق بیاورید توضیح دهم. البته اگر توضیح بخواهید.
اما راجع به سر زدن به وبلاگ-خیلی ممنون. دوست دارم سر بزنید ولی همان گونه که من منتش را سر شما نمی گذارم شما هم لطفا منتش را سر من نگذارید.
راستی ان شاالله دو سه روزی به مسافرت می روم و نیستم.اگر سوالی پرسیدید و جوابی ندادم حمل بر کم محلی من نکنید. به تمام سوالات ان شاالله جواب خواهم داد.
ممنون

۱۳ سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:32 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
البته که انتقاد بالا شامل تمام کارهای شما نمیشود منظورم این بود که مواظب باشید اخرت خود را نفروشید
اتفاقا موقعی که مطلب را مینوشتم یک لحظه به دلم امد که نکند استاد فکر کند دارم منت میگذارم نه استاد عزیز هیچ منتی بر سر شما و هیچ کس دیگر ندارم باز هم تکرار میکنم هیچ منتی بر سر شما ندارم
اصلا شما که دقیقا من رو نمیشناسید پس دلیلی برای منت گذاشتن هم ندارم
امبدوارم که از دست ما ناراحت نشده باشید و اعمال خودتان را با دقت بیشتری زیر نظر داشته باشید استاد من متاسفانه به دلایلی نمیتوانم مصداق بیاورم
اگر مطلب را قبل از مسافرت میخوانید امیدوارم که سفر بسیار خوبی را داشته باشید واگر بعد از مسافرت میخوانید امیداورم به اندازه کافی به شما خوش گذشته باشد
یا حق

به نام خدا
سلام.
با معذرت از دیرکرد.
مسافرت بودم. مرسی خوش گذشت. برای منت گذاشتن نیاز به شناختن نیست.
فاما بعد مختصر و مفید:
به دو تیپ بند می کنم:
-آنها که احترام خود و کلاس را نگه نمی دارند.
-آنهایی را که خیلی دوست دارم! (که مبادا بی عدالتی نا خواسته کرده باشم).
امیدوارم همه ما بینای خود باشیم و کور دیگران. من از کسانی که خود را عقل کل می پندارند متنفرم. آنانی که به وظایف خود عمل نمی کنند و ادعاهای گنده گنده دارند و ...برای همه تصمیم می گیرند! اگر بیشتر می خواهید مصداق بگویید تا توضیح دهم.
ممنون
استاد

[ بدون نام ] شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:13 ب.ظ

سلام
منظور تان از نامگذاری ۱۳ چیست برام جالبه

۱۳ شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:16 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
استاد خیلی از این حرف شما خوشم اومد که ما باید بینا ی خود باشیم و کور دیگران اتفاقا در مذهب هم به نوبه ای به این موضوع اشاره شده{البته استاد منظورم خودم بود یک وقت فکر بد نکنید} به نظرم استاد توضیحات شما تا حدودی قانع کننده بود من هم مثل شما از اوون تیپ ادم ها که نام بردیید خیلی بدم می اید
راست میگید استاد نباید طرف رو برای منت گذاشتن شناخت ولی باور کنید من قصد منت گذاشتن نداشتم ولی اگر کار من نتیجش منت بوده خیلی خیلی شرمنده شما هستم
بلاخره استاد اینقدر میفهمیم که شما حق معلمی به گردن ما دارید و ما در اندازهای نیستیم که بر سر خوبی مثل شما منت بذاریم باز هم شرمنده ما شما را دوست داریم
استاد این چند روزی که نبودید دلمون براتون تنگ شده بود
راستی استاد یک خواهشی داشتم اگر میشه اسم کلبه این حقیر رو کلبه ۱۳ بذارید نه کلبه اقای ۱۳

به نام خدا
مرتضی لطفا مطابق خواسته شان عمل کن.
تیر ما هم به نشان خورد زهی سخت کمان!
۱۳ را فکر می کنم شناختم.
جزو دانشجویانی است که خیلی دوستشان دارم (برای همین بیشتر سر به سرشان می گذارم!)
استاد

۱۳ شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:21 ب.ظ

به نام خدا
استاد این سوال در مورد نامگذاری ۱۳ مال شماست یا برای کس دیگست
خیلی از شعر جدا شدیم استاد تقطیع هم بلد نیستیم را هنمایی نمایید
دامن علقمه را باغ گل یاس یکی است
قمر هاشمیان در همه ی ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
{غلامرضا سازگار{میثم}}

به نام خدا
سلام.
سوال از من نیست. جواب را به من گفته اید.
ان شاالله تقطیع را در کلاس کمی توضیح خواهم داد.

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
استاد

۱۳ یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:54 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
به احتمال فراوان استاد اشتباه میکنید و فکر کنم تیر تان به سنگ خورده اصلا از کجا می دانید که من دانشجوی شما در حال حاضر هستم پس لطفا تقطیع را همینجا توضیح دهید
با سپاس فراوان
در سایه ی خورشید جلی میرفتی
دنبال ولایت ولی می رفتی
پشت سر دو ستاره ی او چون ماه
تو سایه به سایه ی علی میرفتی
{شفق خراسانی}

به نام خدا
ممکن است!
در هر صورت این جا نمی توانم کامل توضیح بدهم مختصر این که سیلاب کوتاه و بلند داریم که باید نظیر به نظیر به هم بخورند. (با اغماضها و دستورهایی)
یا مکن با پیلبانان دوستی
یا بنا کن خانه ای در خورد پیل

۱۳ یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:54 ب.ظ

به نام خدا
از توضیح شما ممنونم
یک لحظه در اب نور مهتاب افتاد
در گیسوی موج ابها تاب افتاد
این حالت جذر و مد دریا از چیست
عکس رخ ساقی است که در اب افتاد
{شفق خراسانی}

به نام خدا
از پسرم:
در کارگه کوزه گری رفتمدوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش

۱۳ یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:02 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
راستی یک سوالی داشتم اون هم اینکه به نظر خودم ممکن است شما من را شناخته باشید یا نشناخته باشید که در صورت نشناختن دو حالت پیش میاید من یا جزو اون هایی هستم که در کلاس با اون ها شوخی میکردید یا جزو اون هایی هستم که کاری به کارشون نداشتید
بعد از این توضیح باید بگویم که اگر من جزو کسانی باشم که در کلاس با اون ها زیاد کار نداشتید ایا باید نتیجه بگریم که ما رو زیاد دوست نداشتید؟
{البه یک نکته هست اون هم اینکه من به شما نمیگویم ایا الان جزو دانشجویان شما هستم یا نه پس تمام فعل های جملات بالا میتوانند به حالت حال هم نقل شوند با تشکر}

به نام خدا
سلام ۱۳ عزیز
بابا شرلوک هولمز!
من اصولا این قدر فسفر نمی سوزونم!!!
ساده تر حرف بزن
لطفا.
ممنون
استاد

۱۳ یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ب.ظ

به نام خدا
از عزیزی که در مورد نامگذاری ۱۳ پرسیده بودن باید بگویم به طور غریزی از این عدد خوشم میاد جالب اینکه اولین ارتباط من هم با استاد از طریق وبلاگ مصادف بود با روز ۱۳ خرداد که خودم هم متوجه نبودم بلکه استاد به این مووع اشاره کردند{البته اخیرا یک ربطی از ارتباط این شماره با زندگیم پیدا کردم}
یا حق

به نام خدا
البته اون یکی وبلاگ منو می گویند.
استاد

۱۳ دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
اصلا مفهوم سوال این بود که نظر شما در مورد دانشجویانی که با اون هاشوخی نمیکنید چیست{یعنی دانشجویانی که پررو نیستند و شما هم خیلی دوست شان ندارید}.
راستی استاد این شعر بالا رو پارسا گفتن اره؟ مثل اینکه شما خانوتدگی شاعر هستبن.استاد مگه پارسا چند سالشون هست که شعر هم میگه.به هر حال شعری بود که من جا خوردم و انتظار نداشتم مگر اینک شما یک پسری به غیر از اقا پارسا و حسین اقا داشتید که تازه روش کرده باشین{استاد شوخی کردم}
شست و شویی کن انگاه به خرابات خرام
تا نگردد زتو این دیر خراب الود

به نام خدا
من همه دانشجویان مرا دوست دارم.
به برخی بنا به دلایلی بیشتر علاقه دارم
همه یکجور نیستند.
اصول دین می پرسید؟
بابا من هم آدمم!
آری شعر را پارسا خواند.
پارسا کلاس سوم است.
به نظرم شعر این طور باشد:
شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد زتو این دیر خراب آلوده


همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تورا که من هم برسم به آرزویی

۱۳ دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 ب.ظ

به نام خدا
میلاد با سعادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه را به همه شیعیان اهل البیت تبریک میگویم واز خداوند متعال و صاحب جلال و جمال عاجزانه توفیق زیارت همه ی ذوات معصومین و این بانوی گرانقدر و با عظمت را برای همه ی محبین ال عبا خواستارم
این چند حدیث در باره ی مقام این بانوی عزیز است که از ائمه{ع} رسیده است
۱:رکس او را زیارت کند بهشت از ان اوست{حضرت رضا {ع}}
۲:هرکس معصومه را در قم زیارت کند مثل این است که مرا زیارت کند{حضرت رضا{ع}}
۳:با شفاعت او تمام شیعیانم وارد بهشت میشوند{حضرت امام جعفر صادق{ع}}
۴:هرکس او را زیارت کنددر حالیکه به حق او عارف باشد بهشت از ان اوست{حضرت امام اسلطان ابا الحسن علی بن موسی رضا {ع}}
یا حق

مرتضی سه‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:36 ب.ظ

سلام
ببخشید پا برهنه می پرم وسط میدون

استاد من جزء کدومشونم؟
اونایی که احترام خود و کلاس را نگه نمی داشتن یا اونایی که خیلی دوستشون داشتی!

آقای ۱۳ اول آقا یا خانوم بودنتو فاش کن بعد قول شرف می دم اسم کلبه ات رو اصلاح کنم....

من ۱۳ رو دوست دارم فقط به خاطر روز میلاد مولا علی (ع)
و به قول خودت جدیدا یکی وارد زندگیم شده که بی نهایت دوسش دارم و ۱۳ بهمن به دنیا اومده.

به نام خدا
بابا ۱۳ خانمه.
اصلاح کن و قال را بکن.
ممنون
استاد

۱۳ چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ق.ظ

به نام خدا
مثل اینکه بحث جدی شده بابا من اصلا نگفتم که من دخترم یا پسر. فقط میخوام این کلبه رو هرکی میخونه نگاه به طرفش نکنه بلکه توجه ش به مطالب باشه تا یک وقت خدایی نکرده قضاوت اشتباه نکنه
میبینم که اقا مرتضی هم به چالش کشیده شدن
راستش عدد ۱۳ حرف زیاد برای گفتن داره که بهترین حرفش تاریخ تولد مولی الوحدین است
تا اطلاع ثانوی جنسیت ما مخفی خواهد بود
راستی اقا مرتضی هم مثل اینکه ازداوج کردن.ولی ربط عدد ۱۳ برای خود من ربطی به کس دیگر نداره بلکه به زندگی شخصی خودم بر میگرده
التماس دعا

به نام خدا
مرتضی!
مگر نفرمودند ربطی به کسی ندارد!
خواسته ایشان را عمل کن!
ممنون
استاد

۱۳ چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:05 ق.ظ

به نام خدا
یک لحظه در اب نور مهتاب افتاد
در گیسوی موج ابها تاب افتاد
این حالت جذر ومد دریا از چیست؟
عکس رخ ساقی است که در اب افتاد
{شفق خراسانی}

به نام خدا
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال من پرنده پر نمی زند

مرتضی چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ب.ظ

شانس آوردم دختر نیستم وگرنه دستی دستی شوهرم داده بودین!

"خانم 13" هنوز به حول و قوه الهی مجرد موندم و تا درسم تموم نشه قصد ازدواج ندارم

من سر قولم بودم و هستم اما استاد اگه یه سر به یادداشت های منتشر شده بزنید می بینید فقط 25 تا یادداشت اول هست و بقیه hidden شدن. من هم هر چی گشتم کلبه خانوم 13 رو پیدا نکردم.

راستی استاد دوباره می پرسم من جزء کدوم دسته بودم؟
اونایی که احترام خود و کلاس را نگه نمی داشتن یا اونایی که خیلی دوستشون داشتید!

به نام خدا
آره راستی چرا؟
من فکر کردم من بلد نیستم.
مشکلی پیش نیومده باشه؟
فاما بعد:
جواب نمی دهم!!!
ممنون
استاد

مرتضی پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ب.ظ

استاد هیچ مشکلی پیش نیومده، برنامه نویسی بلاگ اسکای اینگونه است..
حلا چرا جواب نمی دهید ؟
نکنه سوال سختی پرسیدم ؟

خانم (آقا) ۱۳ ازتون عذر می خوام٬ اگه دو هفته پیش خواستتون رو می گفتین حتما انجام می شد اما به قول استاد "اگه عمه ام پسر بود، دیگه عمه نبود عمو بود"
درضمن اون شخص کسی است که قراره با خواهرم ازدواج کنه نه با من !!!

یا حق

۱۳ جمعه 1 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:47 ب.ظ

به نام خدا
سلام خدمت استادعزیز و اقا مرتضی عزیز
راستش ما موندیم که باید چه کار کنیم که استاد و اقا مرتضی اینقدر روی جنسیت بنده حساس نباشند{مخصوصا اقا مرتضی}
از شما خواهش دارم اگر میخواهید چیزی بنویسید فقط لفظ ۱۳ را بیاوردید بدون اوردن خانم و اقا.
راستش اقا مرتضی چنان گفتن که یکی وارد زندگیم شده که ما فکر کردیم زن گرفتن .به هر حال مبارک باشه
با سپاس فراوان از شما

۱۳ دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ب.ظ

به نام خدا
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری ست
ورنه در پیری هر گبری شود پرهیزگار
استاد شما هم هنوز جوانید و امیوارم که همه ما کارمون به روز اخر نکشه البته خوم با همین عمری که دارم خیلی خیلی کارم رو خراب کردم فقط و فقط و فقط امید ما به لطف و رحمت حضرت حق است و بس.

۱۳ دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ

به نام خدا
مطلب خوبی است میدوارم استفاده کافی را ببرید
اعجاز عددی امامان(قرآن،شیعه و...)

در روایتی آمده است که امام کاظم(علیه السلام) به راهبی فرمودند: «خداوند، چند اسم دارد که اگر به وسیلة آنها خوانده شود، ردّ نمیشود؟» آن راهب عرضه داشت: اسامی خدا زیاد است امّا آنچه که به طور حتم سائلش را ردّ نمیکند، هفت تاست. امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «هر تعداد از آنها را که میدانی برایم بازگو».
امام علی(علیه السلام) میفرماید: «سرچشمة علمها در کتابهای [آسمانی] چهار گانه مندرج و علوم آن در قرآن کریم است. علوم قرآن در سورة فاتحه، علوم فاتحه در «بسمالله الرّحمن الرّحیم» و علوم بسمله در بای بسمالله است، و من نقطة زیر باء هستم».1
در معارف دین آمده است که اهل بیت(علیه السلام) در همه چیز با قرآن کریم مساوی و برابراند. بر همین مبنا در این گفتار به بحث دربارة ارتباط میان این دو از جهت اعجاز عددی میپردازیم.

اعجاز قرآن کریم

در قرآن کریم وجوه متعددی از اعجاز وجود دارد؛
از جمله اعجاز در بلاغت و موضوعات آن، آگاهی دادن از غیبت، بیان قضایای علمی، و همچنین اعجاز عددی که عبارت از نظم در تعداد کلمات و حروفی است که برای مفهومی مشخص بیان شده است. به عنوان مثال در قرآن کریم؛ لفظ «ساعت» 24 بار به تعداد ساعات روز؛ لفظ «شهر = ماه» 12 بار به تعداد ماههای سال؛ لفظ «روز» 365 بار به تعداد روزهای سال شمسی؛ لفظ «عزم» 5 بار به تعداد پیامبران اولوالعزم؛ لفظ نماز 5 بار به تعداد نمازهای روزانه، لفظ «طواف» 7 بار به تعداد طواف واجب به دور کعبه؛ از جمله تطابقها، تطابق بین عدد کلماتی که به لحاظ مفهومی موافق یا معکوس یکدیگرند؛ مثلاً:
کلمة «حیات» 145 بار، در مقابل «موت» 145 بار؛
کلمة «دنیا» 115 بار، در مقابل «آخرت» 115 بار؛
کلمة «ملائکه» 84 بار، در مقابل «شیاطین» 84 بار؛
کلمة «حَرّ = گرما» 4 بار، در مقابل «برد = سرما» 4 بار؛ کلمة «ایمان» 11 بار در مقابل «کفر» 11 بار، به کار رفته است.
این اعجاز به واسطة وجود سرّی است که خداوند متعال آن را در حروف و اعداد قرار داده است. وضع نخستن حروف، ابداع خداوندی است که آن را قالب و ظرف حقایق نورانی و کتابهای آسمانی قرار داده و از باب اهمیت موضوع به آنها سوگند یاد نموده و فرموده است: «الم، الر، المص، ن، ق ...» و آیات دیگری از اینگونه که در آغاز سورهها وجود دارد.
امام رضا(علیه السلام) در روایتی میفرمایند: «اوّلین ابداع و خواست و مشیت خداوند، حروف است که آنرا اصل هر چیز، دلیل هر سند، و فصل کنندة هر دشواری قرار داد و به وسیلة آن همه چیز ـ از اسامی حق و باطل یا فعل و مفعول، یا معنی و غیر معنی، ... ـ را از یکدیگر جدا نمود».2
اعجاز دیگر، اعجاز عددی است که اهمیت آن از اهمیت حروف کمتر نیست، و در نظام آفرینش به صورت متوازن وجود دارد. خداوند متعال میفرماید: إنّا کلّ شیءٍ خلقنهٰ بقدرٍ.3
ما که هر چیزی را به اندازه آفریدهایم.
و میفرماید: و أحصٰی کلّ شیءٍ عدداً. 4
و [خداوند] هر چیزی را به عدد شماره کرده است.
و پوشیده نماند که بین حروف و اعداد، رابطه وجود داشته، اعداد سرّ حروف و حروف سرّ افعالاند و به هر وسیلة آن آسمانها و زمین برپا شده است. خدای تعالی موجود را با کلمة «کن فیکون» آفریده که مرکب از هفت حرف و معروف به «حروف تکوین» است.

اعجاز عددی قرآن و امامان(علیهم السلام)

بعد از توضیحی که دربارة اعجاز عددی و اهمیت آن داده شده در اینجا لازم است مقایسهای میان اعجاز عددی قرآن کریم و اهل بیت(علیه السلام) انجام داده و کیفیت بروز اعجاز عددی در اهل بیت(علیه السلام) را یادآوری کنیم. از جمله این موارد اعجاز عبارتند از:
1. اگر حروف مقطّعه قرآن کریم را که در آغاز برخی از سور آن مانند «الم، کهیعص، الر،...» آمده است، جمع و حروف تکراری را حذف کنیم، جملهای کامل و معنیدار به دست میآید که عبارت است از : «صراط علیٍّ حقٌّ نمسکه؛ راه امیرالمؤمنین ـ علی(علیه السلام) طریق حق است که ما به آن تمسک میجوییم».
یا: «علیٌ صراط حقٍّ نمسکه؛ علی(علیه السلام) راه حق است که به آن تمسک میجوییم».
2. کلمة «کساء» و مشتقّات آن 5 بار [در قرآن کریم] آمده است، به تعداد اصحاب کسا که عبارتند از: حضرات «محمد(ص)، علی(علیه السلام)، فاطمه(س)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام)». برای آگاهی بیشتر در این باره به حدیث شریف کسا رجوع کنید.5
3. کلمات «امام»، «خلیفه»، «وصیة»، «عصمت»، «آل» و مشتقات آنها 12 بار به تعداد امامان دوازدهگانه اهلبیت(علیه السلام) به کار رفته است.
4. کلمه «شیعه» و مشتقات آن 12 بار، نشان دهندة حقانیت مذهب تشیع در پیروی از امام «علیبن ابیطالب»(علیه السلام) که تعداد حروف اسم شریفش 12 است، میباشد. همچنین است القاب آن بزرگوار مانند: «امیرالمؤمنین»، «العروالوثقی»، «الصّدیق الأکبر» و «یتلوه شاهد منه» که هر یک از آنها از 12 حرف ترکیب یافته است. و این عدد 12 بر کلمة توحید: «لاالهالاالله»، کلمة نبوت: «محمّدٌ رسولالله» و کلمة ولایت «علی خلیفة محمد» منطبق است.
پس مانند آنچه که دربارة قرآن کریم دیدیم، اعجاز عددی در مورد عترت پاک رسول خدا(ص) نیز بارز است. اگر در اسامی اصحاب کساء ـ یعنی حضرات محمد(ص)، علی(علیه السلام)، فاطمه(س)، حسن(علیه السلام) و حسین(علیه السلام) ـ دقت کنیم درمییابیم که از 19 حرف ترکیب یافته است که مطابق تعداد حروف آیة بسمله «بسمالله الرحمن الرحیم» ـ خلاصه قرآن کریم ـ میباشد.
از امام علی(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند:
«همة علوم در کتابهای آسمانی چهارگانه مندرج و علوم آنها در قرآن است. علوم قرآن در فاتحه الکتاب، علوم فاتحه در «بسماللهالرحمنالرحیم» و علوم بسمله در بای بسمالله است و من نقطة زیر باء هستم».6
به عبارت دیگر همچنانکه علوم در قرآن کریم و در بسمله جمع شده، در امام علی(علیه السلام) نیز گرد آمده است.
ابن مسعود میگوید:
همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده، که هر حرفی از آن دارای ظاهر و باطنی است و حقاً، ظاهر و باطن آن نزد علیبن ابیطالب میباشد.
و این تطابق موجود بین حروف بسمله و عترت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر وجود تعادل و تساوی در تمسک به آن دو دلالت میکند. پس همچنانکه فرد مؤمن به وسیلة بسمله خود را از شرّ اجنّه و شیاطین و هر چیز ناپسندی محافظت مینماید، به همین ترتیب خود را به واسطة تمسک به اسامی مبارک اصحاب کسا مصونیت میبخشد.
این مطلب را روایات ما تأیید و بیان میکند که خدای تعالی به هر پیامبری نامهای معصومین پنجگانه را آموخت تا در دشواریها و خطرات به ایشان متوسل شوند؛ مانند: نوح نبی(علیه السلام) که درون کشتی لوحی قرار داد. که بر روی آن کف دستی با پنج انگشت آن کشیده شده و بر هر انگشت نامهای اصحاب کسا(علیه السلام) یعنی: محمّد، ایلیا، فاطمه، شبّر و شبیر ـ نقش بسته و در وسط دست این جمله نوشته بود:
«ای خدا و ای یاور من؛ به واسطة لطف و رحمت خویش و به [حقّ] این نفوس مقدس دستم را بگیر. اینان همگی بزرگان و گرامیانی هستند که تو به خاطر ایشان عالم را آفریدهای. خداوندا، به برکت اسامی اینان مرا یاری نما، و تو یکتای توانا بر هدایت من به سوی حق و حقیقتی».
و در بیان اهمیت عدد 19 آنکه بعضی از امامان(علیه السلام) در امور خود آن را به کار میگرفتهاند. از امام علی(علیه السلام) روایت شده که آن حضرت(علیه السلام) درجنگها به همراه خود نقشی را حمل میکردند که در محیط دایرة آن حروف بسمله در 19 خانه و به ازای هر خانه نامی از نامهای نیکوی خداوند قرار داده شده بود که با آن حروف آغاز میشد. و آن حضرت این را در خط مقدم سپاه حمل مینمودند و به وسیلة آن به خداوند توسل میجستند تا بر دشمنان غلبه یابند.
همچنین روایت شده، آن هنگام که عطش بر امام حسین(علیه السلام) و اصحابش غلبه یافت، آن حضرت(علیه السلام)، نیزهای برگرفت و پشت خیمهها 19 خط به سمت قبله کشید و آن را حفر نمود، در اثر آن چشمه آبی جوشید که از آن نوشیدند و سپس از بین رفت و اثری از آن باقی نماند. در اینجا میپرسیم؛ چرا آن حضرت(علیه السلام) فقط 19 خط کشیدند و نکتة قابل توجه آنکه تعداد این خطها برای مورخ دارای اهمیت بوده که آن را نقل کرده است.
6. در روایتی آمده است که امام کاظم(علیه السلام) به راهبی فرمودند: «خداوند، چند اسم دارد که اگر به وسیلة آنها خوانده شود، ردّ نمیشود؟»
آن راهب عرضه داشت: اسامی خدا زیاد است امّا آنچه که به طور حتم سائلش را ردّ نمیکند، هفت تاست.
امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: «هر تعداد از آنها را که میدانی برایم بازگو».
راهب پاسخ داد: به خدا سوگند، هیچ یک از آنها را نمیدانم...
محدث قمی میگوید:
«مقصود از اسماء هفتگانه، همة معصومین(علیه السلام) هستند. زیرا نامهای گرامی ایشان از آن فراتر نیست و آن عبارت است از: «محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، جعفر و موسی» علیهمالسلام. و بنابراین تأویل «السبعالمثانی» در این آیة شریفه مشخص میشود:
«و لقد آتینٰک سبعاً من المثانی و القرآن العظیم؛7 و به راستی به تو [پیامبر] سبعالمثانی و قرآن بزرگ را عطا کردیم».
عدد هفت دارای اسرار عظیمی است که در آسمانها و زمینهای هفتگانه، تعداد روزهای هفته، تعداد طواف دور کعبه و تعداد نامهای امامان(علیه السلام) ظهور یافته است.
منبع:ماهنامه موعود شماره94
{منبع:انجمن سایت یاسین مدیا است که از ماهنامه موعود گرفته شده است}

۱۳ سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:29 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد چرا جواب شعر را نمیدهید؟

سلام. کدام شعر؟ لابد یادم رفته است.
کنترل می کنم.

استاد سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ب.ظ

به نام خدا
دیدم!
فکر می کردم شعر نثرتان است.
اول با اجازه اصلاحش می کنم
.......
ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار
......................................................
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

۱۳ چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:55 ب.ظ

به نام خدا
میلاد امام رضا پیشاپیش مبارک باد
سلام استا د عزیز
ببخشید استاد عزیز از این اشتباهی که در نوشتن شعر کردم
از شما بابت اصلاح شعر سپاسگزارم
عجب سال قشنگی شده هشتمین امام عزیز ما در روز۸/۸/۸۸ به دنیا میایند و جهان را خدا بوسیله ایشان منور میکند
تو را زکنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

به نام خذا
ممنونم.
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند

۱۳ چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:19 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
راستش چند وقتی بود نمی تونستم چیزی تو ی این وبلاگ بنویسم البته مشکل جسمانی نبود.شاید هم کم توفیقی ما بود
واقعا یک چند روزی بود که چند تا ایه قران کریم بیشتر رویشان فکر میکردم مفهوم همه شون این بود که هرکس فقط و فقط مزد اعمالی که کرده رومیگیره راستش با بار اول خوندن و شاید ساده نگاه کردن چیزی دست گیرمون نشه ولی وقتی یکم روی این موضوع دقت میکنیم میینیم که اوضاع اونو رو خیلی خراب کردیم امکان نداره حرفی که در قران هست حرفی ساده و کم ارزش باشه. واقعا خیلی خیلی وضعم خراب شده حتی شفاعت هم شرایطی داره.به نظرم استاد شیطان من رو زیادی امیدوار کرده.البته از منو این نفس هیچ کار ی بر نمیاد فقط نگاهمون به لطف و کرم حضرت حق است تا ما رو از ین جهنم خود ساخته رها کند.التماس دعا
دلاور اشجع الناسی ابلفضل
شجاعت را تو مقیاسی ابلفضل
تو ساقی گلستان حسینی
تو یک دریا گل یاسی ابلفضل

به نام خدا
سلام ۱۳ عزیز
آری جایت خالی بود.
وظیفه ما خشیت ناشی از تهیدستی است
و کرم او بخشش بی پایان است
و ما
شرمنده از آنیم که در روز مکافات
اندر خور عفو تو نکردیم گناهی
استاد

۱۳ دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:18 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
خیلی وقت بود که نیومده بودم وبلاگ شما دلم براتون تنگ شده بود
ایدوارم هر جا که هستید وفق باشید

به نام خدا
سلام
دل ما هم تنگ شده بود.

۱۳ دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:21 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز میخواستم که حظور پررنگ تری در وبلاگ شما داشته باشم استاد بدون تعارف هر کاری که از ما بر میاد لطفا بگین

به نام خدا
مطلب بنویسید.
نظر بدهید.
در سیاستگزاری راهنمایی ام کنید.
تبلیغ-تبلیغ و تبلیغ کنید.
و دعا.
ممنون
استاد

۱۳ شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ق.ظ

به نام خدا
سلام
اول از همه فرارسیدن ماه عزاداری خاندان عصمت رو تسلیت میگم و در ادامه یکی از معجزات قران را که باعث شده یک دانشمند مسلمان بشه رو مذارم{استاد اگه دوست داشتید میتونید این معجزه رو در صفحه اصلی سایت برای تقویت ایمان هممون بذارید}
زمانی که اسم جلاله "الله " بلند شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.

معجزه خداوند در قرآن کریم باعث شد که یک دانشمند مشهور آمریکایی به دین اسلام بگرود .

به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از مجله "المجتمع"، تیمی ازدانشمندان آمریکایی دریافتند که برخی ازگیاهان استوایی فرکانس هایی ما فوق صوت از خود صادرمی کنند که به وسیله دستگاه های پیشرفته علمی ثبت شده است .

دانشمندانی که حدود سه سال به تحقیق و مطالعه این وضعیت حیرت آور پرداختند، دریافتند که این پالس های ما فوق صوت به الکتریسته نوری تبدیل شده و بیش از صد مرتبه در ثانیه تکرار می شوند .

یک تیم آمریکایی این آزمایش را در برابر یک گروه علمی در انگلیس انجام دادند که در بین این گروه، یک دانشمند مسلمان هندی الاصل نیز قرار داشت.

بعد از 5 روز آزمایش، گروه انگلیسی ازاین مسئله بسیار شگفت زده شدند ولی دانشمند مسلمان انگلیسی گفت : ما مسلمانان این مسئله را در 1400سال پیش تفسیر کرده ایم. دانشمندان از این سخن وی بسیار حیرت زده شدند و اصرار کردند که آن را برایشان شرح دهد. دانشمند مسلمان این آیه قران را قرائت کرد:"وهیچ موجودی نیست جز آنکه او را به پاکی می ستاید ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. او بردبار و آمرزنده است ".

زمانی که اسم جلاله "الله " بلند شد ، پالس های مافوق صوت به الکتریسیته نوری تبدیل و بر روی مانیتورها ظاهر گشت.

پروفسور" ولیام براون"، مسئول این تیم تحقیقاتی با این دانشمند مسلمان برای شناخت دین اسلام به گفت و گو پرداخت و دانشمند مسلمان برای وی دین اسلام را تشریح کرده ویک جلد قرآن مجید به همراه تفسیر آن به زبان انگلیسی را به وی اعطاء کرد .

براون شهادتین را گفت و مسلمان شد .

{منبع سایت موسسه فرهنگی موعود}

۱۳ چهارشنبه 9 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام
امروز به یک وبلاگ خیلی خوب برخوردم حتما سر بزنید مطالب بسیار مفیدی داشت

http://hagheghat.blogfa.com/
التماس دعا

۱۳ چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:38 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد عزیز
استاد یک چند وقتی داشتم به یک موضوعی فکر میکردم و اون موضوع این بود که چون میخواستم به شما کمکی کرده باشم{البته بدون منت} میخواستم اگر شما اجازه بدهید و قبول کنید که در صفحه ی اصلی اونو بذارید {البته خواهشا} برای اینکه همه از اون سود ببرند و همچنین اینکه مطلب با تایید شما درج بشه اینکه استاد من حقیر هفته ای یک یا چند حدیث از منابع خوب رو انتخاب میکنم و و برای شما میذارم وبقیش با خود شما است استاد باور کنید که به امید خدا و با یاری او کار خوبی خواهد شد
منتظر پاسخ شما هستم
دوست دار شما ۱۳

بسم ا...
فقط لطفا حدیثهای یک جهتی نباشه!
اینقدر حدیثهای زیبا داریم که تا بحال نشنیده ایم یعنی برایمان نگفته اند

۱۳ پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ب.ظ

به نام خدا
چشب استاد اتفاقا نظر من هم کاملا مثل شماست .
خیلی ممنون

ممنوب

۱۳ پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ

به نام خدا
چند حدیث از مام سجاد که از پایگاه اطلاع رسانی ایت ا... بهجت برای شما انتخاب کردم
۱:مَن عَمِلَ بما افتَرَضَ اللهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن خَیر النَّاس
کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است
۲:وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم
گناهانى که باعث نزول عذاب مى‏شوند، عبارت‏اند از: ستم کردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره کردن آنان.
معانى الاخبار ، ص 270

۳:رَأیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِی أیْدِی النّاسِ
تمام خیرات و خوبی‌های دنیا و آخرت را در چشم پوشی و قطع طَمَع از زندگی و اموال دیگران می‌بینم.
‏اصول کافی: ج 2، ص 320
۴:
آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، کُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَیَنْبَغی لَکَ أنْ تَنْظُرَ ما فیها
آیه‌های قرآن، هر کدام آن، خزینه علوم (خداوند) است، هر گاه خزینه‌ای باز می‌شود شایسته است که خوب در آن بنگری.‏
مستدرک الوسائل: ج 4، ص 238، ح 3


۵:الدُّنْیا سِنَةٌ، وَالاَّْخِرَةُ یَقْظَةٌ، وَنَحْنُ بَیْنَهُما أضْغاثُ أحْلامِ
دنیا همچون نیمه خواب (چرت) است و آخرت بیدارى مى باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیدارى به سر مى بریم.
تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 343، س 20

۶: أرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إسْلامُهُ، وَمَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَلَقِیَ رَبَّهُ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقاءُ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس، وَصِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَالاْ سْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِیحٍ عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ النّاسِ، وَحُسْنِ خُلْقِهِ مَعَ أهْلِهِ.
هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى وخوشنوداست:
1-خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى ، نسبت به مردم خدمت نماید.
2-راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى
3-حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى .
4-خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.
مشکاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48

{اول خودم وسپس شما عزیزان را به تعقل و عمل به این سخنان ناب توصیه میکنم.کوچکتر از همه شما ۱۳}

ممنون

۱۳ پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ب.ظ

به نام خدا
خواهش میکنم استاد. اگر شما موافق باشید هر هقته چند حدیث رو خدمت شما عرضه کنم تلاش میکنم تا حدیث هایی که بیشتر به درد ما بخوره انتخاب کنم.به نظر من حتی اگر هیچ کس هم انها رو نخوند و یا به اونها عمل نکرد عیبی نداره مهم اینکه ما به وظیمون عمل کنیم.به امید رضایت حق از ما
از همکاری شما کمال تشکر را دارم دوست دار شما ۱۳

۱۳ پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:32 ب.ظ

به نام خدا
سلام
نظر شما استاد در مورد اینکه هر هفته چند حدیث بذارم چیست؟

کشتی منو 13!

۱۳ پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ب.ظ

به نام خدا
چیکار کنیم استاد شما رو دوست داریم دیگه.حالا که شما یک جورایی موافقید سعی ما بر این است که هر هفته ترجیحا شنبه ها حدیث های عالی را در خدمت شما باشیم.

۱۳ پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:06 ب.ظ

به نام خدا
استاد عزیز یک چیزی به نظرم رسید قصد من از این کارها کمک به شماست اگر یک وقت سر بارم بگین تا دیگه از این کارا نکنم باور کنین اینو بدون ناراحت شدن از شما میگم چونکه به این راحتی ها از دست شما ناراحت نمیشم.لطف کنید مثل همیشه بی تعارف بگید

کشتی منو ۱۳!

۱۳ شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ب.ظ

به نام خدا
سالم استاد اقا ما واقعا نفهمیدیم منظور شما از این جمله کشتی منو ۱۳ چیه ایا مفهومی مثبت داره یا مفهومی منفی لطفا راهنمایی فرمایید

۱۳ یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:32 ب.ظ

به نام خدا
سلام استاد نمیدونم دقیقا چرا این روزها زیاد وقت برای وبلاگ وجواب دادن به ما نمیذارید ولی احتمالا چون پایان ترم سرتون شلوغه.اگه میشه جواب سوالته بنده رو بدید اگه یادتون باشه قبلا گفته بودم که دوست دار به شما کمک کنم شا هم یکی از راه هایی رو که پیشنهاد کردین این بود که مطلب بنویسید من هم از نوشتن حدیث های ائمه{ع} کار بهتری بلد نبودم حالا اگه شما موضوع خاصی رو در نظر دارید بگین تا در مورد همون مطلب بنویسم.ببخشید که مزاحم شدم

به نام خدا
بابا تو منو کشتی ۱۳!
هر چه دوست داری بنویس.
نهایتش سانسووووور می کنیم دیگه!
ممنون
استاد

بوی فیروزه سه‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:41 ق.ظ

سلام ۱۳
خداقوت
یک انتقاد کوچولو
اگه میشه بیشتر با مخاطبین حر ف بزن به جای اینکه با استاد چت کنی . راستی اگه احادیث کوتاه تر و گزینشی باشند بهتر با عقیدت راجع به اینکه نباید به هویت و جنسیتت گیر بدن موافقم. حس می کنم حرفهای شنیدنی تری هم داری اونها رو بگو. زنده باشی.

۱۳ چهارشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ب.ظ

به نام خدا
سلام بوی فیروزه.خیلی ممنون که نظر دادی چشب حتما از این به بعد با مخاطبان هم حرف میزنم.خوشحالم که با عقیدم موافقی. در انتخاب احادیث سعی من این بوده که احادیثی که بیشتر به زندگی ما مربوط میشه رو بذارم ولی از این به بعد سعی میکنم احادیث در حد امکان کوتاه باشند ولی باید به این نکته هم دقت کرد که بعضی از موضوعات خود به خود بحث بیشتری را می طلبند.یک مطلب مهم این است که همه ما در زندگی راههای گوناگونی را رفته ایم و شاید این راهها ما را به ارامش نسبی هم رسانده باشند حالا بیایید یک راه دیگر هم امتحان کینم که باعث ارامش و رضایت کامل ما میشود و اون راه همان راهی است که حضرت رسول اکرم{ص} جلوی پای ما گذاشتند یعنی همان ثقلین{کتاب خدا قران و اهل البت} فقط یکی از ضروریات این راه صبر است
من ا.. توفیق

۱۳ عزیز
این بار دوم است که چشم را چشب تایپ می کنی. صفحه کلیدت را امتحان کن
ممنون
استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد