خبر تکمیلی کارشناسی ارشد از مرتضی صفردوست

 مثلا به من میگن رفیق؛  

آمار قبولی همه رو داشتم به جز کسی که چهار سال هم خونه ایم بود

بهنام جعفرطاری: شیمی آلی دانشگاه آزاد واحد شهرری 

 

از صمیم قلب بهت تبریک می گم؛ همیشه موفق باشی 

 

تازه وارد ها برای آگاهی بیشتر از نتیجه بقیه بچه ها به قسمت های دیگر (اخبار ارشد) مراجعه کنید.

نظرات 53 + ارسال نظر
استاد دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ق.ظ

به نام خدا
بهنام بسیار بسیار باادب
تبریک.
البته افراد دیگری هم هستند که خواهش می کنم خبرها را تکمیل کنید.
ممنون

خاک سرد دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ

با سلام
دوست خوبمون رو فراموش کردید عجیبه
یادتون نیومد؟

مهدی عابدی رو میگم
کارشناسی ارشد شیمی تجزیه دانشگاه تربیت مدرس

البته شاید خودش از دوستان خواسته که اسمشو نیارن ولی اگه دوستانمون فراموشش کردن خیلی....

به نام خدا
نه به یادش بودم. باز چند باره همین امروز!
فقط نمی دانستم کجا قبول شده است این رتبه ۱۲ ما.

مرتضی چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ق.ظ

خاک سرد عزیز اونقدرها که فکر می کردم نامرد و بی معرفت نبودم. یه جایی در جواب آنتی مرتضی عزیز گفتم که تو رفاقتم کم نذاشتم و خدائیش هم کم نذاشتم مخصوصا درباره مهدی عابدی که شیراز خونش هم رفتم و نمک گیرش شدم.
خواهشاً دفعه بعد قبل از اینکه باعث بشین شک و تردید رو در مخاطبتون ایجاد کنید، اطلاعاتتون رو تکمیل کنید. من هم یاد گرفتم تا دیگه به گناه نکرده خودم اقرار نکنم.
از حسی ممونم که بهم گفت اسم مهدی رو وارد وبلاگ کرده بودم، همون روز اول.
یه سر به نتایج کارشناسی ارشد-خبر از مرتضی صفردوست بزنید.

خاک سرد جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
با سلام به صاحب سایت و مرتضی
خسته نباشید
حکایت حرف ما و برداشت شماها بی ربط به حکایت "آقایی که عصاشو گم کرده بود,فردا صبح 30 عصا تو خونش پیدا کرد!" نیست.
اصل حکایتو شاید بدونی, اگرم نمیدونی از استاد میتونی بپرسی.
دوستان عزیز من بنظر خودم نیاز دیدم که یه نصیحت دوستانه برا شما بنویسم, هر کدوم از شما یه برداشتی کردید و یه جور جواب دادید, اصلا" متوجه نشدید که اصل کلام مولا به کدوم یکی از شما 3 عزیز برمی گشت.
من قصدجسارت نداشتم دوست عزیز, نمی خواستم که
وجهه ی شما رو خراب کنم(در مورد خبر مهدی عابدی), بهرحال شما فراموش کرده بودید و خیلی هم بی ربط به شما نبود.
خود میدونید........
پاینده باشید.

به نام خدا
-من حکایت را بلد نیستم.
-در این پست از کلام مولا استفاده نشده است.
-من متوجه نمی شوم.
-اگر مطلبی هست لطفا واضحتر بیان کنید.
ممنون

مرتضی جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:06 ب.ظ

خاک سرد عزیز سلام
خدارو شکر می کنم که بهم شجاعتی داده که اگه اشتباهی کردم بهش اعتراف کنم و اگه نکردم ازش دفاع کنم.
اینو استاد می تونه قضاوت کنه که تمام پست ها رو می خونه.
الان هم اعتراف می کنم به اعتراف غلطی که کرده بودم. مهدی رو فراموش نکرده بودم.
من قبل از اینکه نصیحتتو بخونم بهش عمل کردم.
من هم یه نصیحت می کنم؛اقرار یه اشتباه برخلاف تصور همگان چیز بدی نیست بلکه شجاعته.
اگه می شه حکایتو برامون تعریف کنید.
سربلند و پیروز باشی

خاک سرد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ق.ظ

با سلام
من این حکایتو از خودتون شنیدم, استاد عزیز
بنده خدایی عصاشو گم میکنه میره تو مسجد محله میگه:
من عصامو گم کردم و میدونم که کی اونو برداشته,اگه تا فردا اونو پس داد که هیچ, ولی اگر عصا رو پس نیاورد من میدونمو اون!!!!!
فردا صبح که میاد تو حیاط خونه می بینه که 30 تا عصا تو حیاطش انداختن!!!

کلام مولا:
از مواضع تهمت دوری کنید.
دوست عزیز
من حدود 2 هفته بعد از اعلام نتایج کارشناسی ارشد خبرها رو خوندم که خبری از مهدی نبود!!!! چطور می خوای که قابل قبول باشه از شما که میگی فراموش نکردی؟؟؟!!!!!
تازه من که شمارو نمی شناختم, بطور کلی دوستان رو گفتم و اسمی از کسی نیاوردم, درسته؟
نمیدونم چرا شما به خودت گرفتی و اینقدر اصرار داری که خودت رو تبرعه کنی؟؟؟!!!!
تازه شما حرف خودت رو هم عوض کردی!!! میتونی نظر خودت رو در جواب خبر من(در مورد قبولی مهدی) یکبار دیگه بخونی که از مهدی عذر خواهی کرده بودی.
در ضمن پی بردن به خصوصیات فردی اشخاص به عهده ی افراد جامعست نه اینکه من و شما خصوصیات خودمون رو بیان کنیم,بهتره که تو این زمینه قضاوت رو به دیگران بسپاریم دوست عزیز,
موفق و سلامت در پناه حق

به نام خدا
خاک سرد عزیز
من هنوز یادم نمی آید که این حکایت را من گفته باشم.

راجع به قسمت بعدی نظرت لطفا به توضیحی که دیروز در ستون نظرات پست (مهدی عابدی رتبه ۱۲ خبر از خاک سرد) گذاشته ام مراجعه کن مطلب ان شاالله آشکار می شود.
ممنون

مرتضی شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:14 ب.ظ

در بازگشت از کلیسا، جک از دوستش ماکس می پرسد: «فکر می کنی آیا می شود هنگام دعا کردن سیگار کشید؟»
ماکس جواب می دهد: «چرا از کشیش نمی پرسی؟»
جک نزد کشیش می رود و می پرسد: «جناب کشیش، می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم.»
کشیش پاسخ می دهد: «نه، پسرم، نمی شود. این بی ادبی به مذهب است.»
جک نتیجه را برای دوستش ماکس بازگو می کند.
ماکس می گوید: «تعجبی نداره. تو سئوال را درست مطرح نکردی. بگذار من بپرسم.»
ماکس نزد کشیش می رود و می پرسد: «آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم ؟»
کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: «مطمئناًً، پسرم. مطمئناً.»

خاک سرد عزیز حکایت ما بی شباهت به این داستان نیست.
به قول استاد با هم بحث کنید٬ جدل نکنید

خاک سرد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:08 ب.ظ

سلام
این بازی کلمات، با کسی جدل ندارم ولی مثل اینکه بحث بی فایده است، ادامه دادنش .......
خود میدونید،

به نام خدا
خاک سرد عزیز
سلام
-برخی قسمتها را که مخاطبت مرتضی بوده و من جواب داده ام حق با شماست مشخص بوده که مخاطبت مرتضی است ولی چون او حق پاسخگویی به نظرات را ندارد من مختصر و مفید جواب داده ام (وبیشتر با این دید که مساله تمام شود).
-از لحن مکاتبات شما با مرتضی من چنین استدلال می کنم که بین شما خدای ناکرده مشکلی هست (امیدوارم اشتباه کرده باشم).
-حتی اگر تمام فرمایشات شما صحیح باشد این مساله چندان مهمی نیست و این دلیل نمی شود که شما ناراحت بشوی و اسامی قبولی ها را برایمان نفرستی.
-اما برای این که حس می کنم شما وقت نمی گذاری و دقیق پیگیر مطلبی که ظاهرا خیلی برای شما مهم است نیستی- من وقت گذاشتم و این شرح ماجرا:
1- در دهم شهریور خبر قبولی مهدی عابدی در نتایج کارشناسی ارشد (خبر از مرتضی صفر دوست) درج شده است.
2-در پانزدهم شهریور خبر تکمیلی کارشناسی ارشد از مرتضی صفردوست چاپ شده است که شما یک روز بعد در نظرات گله کرده ای که
(با سلام
دوست خوبمون رو فراموش کردید عجیبه
یادتون نیومد؟

مهدی عابدی رو میگم
کارشناسی ارشد شیمی تجزیه دانشگاه تربیت مدرس

البته شاید خودش از دوستان خواسته که اسمشو نیارن ولی اگه دوستانمون فراموشش کردن خیلی....)
و من چون بنا را بر صحت ادعای مخاطبم (در این گونه موارد) می گذارم جواب داده ام:
(به نام خدا
نه به یادش بودم. باز چند باره همین امروز!
فقط نمی دانستم کجا قبول شده است این رتبه ۱۲ ما.)
و مرتضی هم (احتمالا با همین ذهنیت و بدون چک کردن-که ذهنیت مثبتی است) مثل من عذر خواهی کرده بود. البته او در قالب نظر نوشته بود چون حق پاسخگویی به نظرات را ندارد.
با پیگیری مکاتبات بر می آید که حسین دهقان گوشی را دست مرتضی داده و باقی ماجرا.
در هر حال این چیزی است که الان نظر من است و تکرار می کنم در هر حال موضوع چندان مهمی نیست که باعثکدورت شود.
3-اگر مطلب طور دیگری است شما خاک سرد عزیز و شما مرتضی نظرات خود را بنویسید تا خوانندگان داوری کنند.
4-دانشجویان عزیز اگر به ماجرا علاقمند شده اید به پستها ونظرات مربوطه مراجعه کنید. کمی باید بگردید.
شاید با کارآگاهی تر شدن ماجرا در قالب یک پست!!! ماوقع را جمع آوری وبازنویسی کردیم.
ممنون
استاد

خاک سرد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:28 ب.ظ

استاد گرام، نظرات من در ارتباط با مرتضی بود که شما جواب دادید، طوری نیست،
دوست خوب"مرتضی"
این بازی با کلمات، آره می شه با حروف بازی کرد و هر طور که به دلخواه خودمون هست کلمات رو جابجا کنیم و جمله بسازیم، اصل نظر به این برمیگشت که عزیزم نیاز نیست که خودت بگی چه خصوصیاتی داری!!! بهتره که قضاوت تو این زمینه رو به انسانها بسپاریم نه اینکه خودمون در مورد خود حرف بزنیم، بهتره که مبنای قضاوت طرز رفتار و گفتار باشه تا بیانات خودمان،
که شما برای من حکایت تعریف می کنی.
فکر کنم با این توضیحات مطلب رو برات شفاف کردم، حالا اگه علاقه مندی میتونی نظرات قبلی خودت رو بخونی ببینی کجای صحبتهات با این حرف من همخونی داره.
موفق باشی

به نام خدا
خاک سرد عزیز
سلام
-برخی قسمتها را که مخاطبت مرتضی بوده و من جواب داده ام حق با شماست مشخص بوده که مخاطبت مرتضی است ولی چون او حق پاسخگویی به نظرات را ندارد من مختصر و مفید جواب داده ام (وبیشتر با این دید که مساله تمام شود).
-از لحن مکاتبات شما با مرتضی من چنین استدلال می کنم که بین شما خدای ناکرده مشکلی هست (امیدوارم اشتباه کرده باشم).
-حتی اگر تمام فرمایشات شما صحیح باشد این مساله چندان مهمی نیست و این دلیل نمی شود که شما ناراحت بشوی و اسامی قبولی ها را برایمان نفرستی.
-اما برای این که حس می کنم شما وقت نمی گذاری و دقیق پیگیر مطلبی که ظاهرا خیلی برای شما مهم است نیستی- من وقت گذاشتم و این شرح ماجرا:
1- در دهم شهریور خبر قبولی مهدی عابدی در نتایج کارشناسی ارشد (خبر از مرتضی صفر دوست) درج شده است.
2-در پانزدهم شهریور خبر تکمیلی کارشناسی ارشد از مرتضی صفردوست چاپ شده است که شما یک روز بعد در نظرات گله کرده ای که
(با سلام
دوست خوبمون رو فراموش کردید عجیبه
یادتون نیومد؟

مهدی عابدی رو میگم
کارشناسی ارشد شیمی تجزیه دانشگاه تربیت مدرس

البته شاید خودش از دوستان خواسته که اسمشو نیارن ولی اگه دوستانمون فراموشش کردن خیلی....)
و من چون بنا را بر صحت ادعای مخاطبم (در این گونه موارد) می گذارم جواب داده ام:
(به نام خدا
نه به یادش بودم. باز چند باره همین امروز!
فقط نمی دانستم کجا قبول شده است این رتبه ۱۲ ما.)
و مرتضی هم (احتمالا با همین ذهنیت و بدون چک کردن-که ذهنیت مثبتی است) مثل من عذر خواهی کرده بود. البته او در قالب نظر نوشته بود چون حق پاسخگویی به نظرات را ندارد.
با پیگیری مکاتبات بر می آید که حسین دهقان گوشی را دست مرتضی داده و باقی ماجرا.
در هر حال این چیزی است که الان نظر من است و تکرار می کنم در هر حال موضوع چندان مهمی نیست که باعثکدورت شود.
3-اگر مطلب طور دیگری است شما خاک سرد عزیز و شما مرتضی نظرات خود را بنویسید تا خوانندگان داوری کنند.
4-دانشجویان عزیز اگر به ماجرا علاقمند شده اید به پستها ونظرات مربوطه مراجعه کنید. کمی باید بگردید.
شاید با کارآگاهی تر شدن ماجرا در قالب یک پست!!! ماوقع را جمع آوری وبازنویسی کردیم.
ممنون
استاد

استاد شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ

به نام خدا
خاک سرد عزیز
سلام مجدد
یک احتمال دیگر هم هست:
آیا شما می خواهی بگویی خدای ناکرده اسم مهدی بعدا اضافه شده است؟
لطفا صریحا پاسخ بدهید تا جواب شریکم را هم صریحا بخواهم.
ممنون
استاد

مرتضی یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:19 ق.ظ

به نام الله
سلام استاد
سلام خاک سرد
جواب تمام حرف هایی رو که تا به حال گفتی بعدا می دم اما در جواب آخرین پستت بگم همین حضرت علی ای که گفتی وقتی تو مسجد کوفه به قضاوت می نشست تا حرف هر دو طرف و دفاعیه هاشون رو گوش نمی داد دست به قضاوت نمی زد.
درسته می گی قضاوت با دیگران اما قبول کن قبلش قضاوت خودتو کردی...
پیامبر می فرمایند با هر کس مثل خودش رفتار کن؛ حکایت گفتی حکایت تعریف کردم.
نیاز به خوندن نظراتم ندارم چون خودم رو خوب می شناسم٬ حرف و عمل و گفتار و رفتارم یکی است. دو روئی تو کارم نیست و همه کسانی که منو می شناسن (اونایی که از نزدیک باهام برخورد داشتن) اینو خوب می دونن.
باز هم می گم اگه اشتباهی کنم بهش اقرار می کنم. یکم وقت بزار و تو همین وبلاگ برگرد متوجه می شی حرف و عملم یکی است.
می گی از خودم چرا تعریف می کنم من میگم مگه امام علی (ع) تو جنگاش موقع رجز خوندن از کس دیگه ای تعریف میکرد؟

در اولین فرصت رک تر جواب حرفاتو می دم.
یاعلی

به نام خدا
دعواهای شما را تا زمانی که از جاده ادب خارج نشده اید چاپ می کنم.
با تمام این احوال خاک سرد به سوال صریح من جواب بده لطفا.
آیا به نظر شما اسم عابدی بعدا اضافه شده؟
ممنون

خاک سرد سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:32 ب.ظ

با سلام
استاد گرام
با صراحت می گم هیچ مشکلی من با کسی ندارم، حرفی که زذم بر اساس اطلاعاتی بود که پس از ورود به وبلاگ شما بدست آوردم، میتونید پستی که مرتضی در تاریخ 17 شهریور در جواب خبر من داده رو بخونید، تازه من با کلیه دوستان بودم نه با شخص خاصی، بی دلیل مسئله به اینجا کشید.
روز 16 شهریور که من به این وبلاگ سر زدم از قبولی مهدی خبری ندیدم( به هر دلیل) و من خبر دادم، دلیلی نمی دیدم که با این خبر اینطوری برخورد بشه، من این موضوع رو به حساب این می گذارم که دوستان ما فکر می کنند که ......
استاد گرام اگر در جواب همان خبر اول من (16 شهریور) شما با دقت جواب داده بودید احتمالا" کار به اینجاها نمی کشید، حالا هم که من به بی دقتی متهم شدم طوری نیست!!!!!
می خواستم در مورد قبولی های ارشد خبر جدید بدم ولی گفتم ارزش اینقدر بحث بیهوده رو نداره و ترسیدم که بازهم به برخی دوستان بر بخوره.

مرتضی عزیز
هر حرفی داری الان واضح و با صراحت بزن چون اگه حرف تو دل آدم بمونه کینه میشه.
ما یاد گرفتیم که وقتی از بزرگانمون کلامی رو میگیم از افعال احترام آمیز استفاده کنیم مخصوصا" از مولا علی!!!
شما در پست آخر در جواب من این مسئله رو رعایت نکردی!!!!!
من برای سرکار حکایت تعریف نکردم، اشاره ای به حکایت کردم، سپس در جواب درخواست خودت و برای یادآوری استاد من اصل حکایت رو تعریف کردم، برای نتیجه گیری و قضاوت دقت به تک تک مسائل مهم است.
در ضمن من هیچ قضاوتی در مورد شما نکردم چون شمارو خیلی خوب می شناسم، از دانشگاه تا خونه دانشجوئی امام علی، تا کلاسهائی که با هم داشتیم و........ به خاطر همین به خودم اجازه دادم که مسئله ای رو بهت گوشزد کنم دوست عزیز که سرکار کمی پیش داوری کردی، من فقط یه گله کوچیک کرده بودم که تو به دل گرفتی در صورتیکه منظور کل دوستان بود نه جنابعالی و نه صاحب وبلاگ.
حالا که اینقدر از خودت مطمئن هستی و دقیقا" میدونی که چی گفتی و چی کردی خود میدونی ، هر طور راحتی، ولی اینو بدون که هیچ انسانی کامل نیست و در زندگانی نیاز به راهنمائی داره.
دوست عزیز اولا" دوره ی جنگ گذشته و جائیکه منطق کار رو پیش میبره نیازی به جنگ نیست، ثانیا" سرکار این مسئله رو جنگ فرض کردی و مسائل رو باهم قاطی کردی، برای من یه بحث معمولی بود که فکر می کردم خیلی راحت تر مسئله حل می شه،
خلاصه اینکه ............ هیچی
موفق و موید در پناه حق

به نام خدا
متاسفم که باز هم سه نقطه و باز هم حاشیه رفتن و باقی قضایا. یک سوال شفاف یک جواب شفاف را می طلبد که باز حاشیه رفتید.
اما در جدل شما و مرتضی- هم به شما و هم به مرتضی: تا جایی که به توهین نرسد چاپ می شود. از هر دو طرف.
باقی بقای شما باد
استاد

مرتضی سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:12 ب.ظ

من از محضر مولا علی (ع) عذر می خوام چون خاک سرد می گه در پست آخرم از افعال احترام آمیزاستفاده نکردم. اما علی جان بی احترامی هم نکردم٬ فقط یکمی با زبان دل حرف زدم ...
داستان موسی و چوپان !!!
راستی استاد الان یادم اومد که من هم حکایت خاک سرد رو از شما شنیدم، سر کلاس سنتز و اینکه پیش داوری خوراک روزمره ی ما آدم هاست، این گوشزدی بود که سر کنفرانس معدنی گفتین، هنوز پاورپوینت شو دارم.

خاک سرد عزیز٬ این هم قولی که داده بودم٬ جواب حرفات:

1- خودتو بگذار جای من. میای یه یادداشت جدید می بینی مبنی بر اینکه اسم یکی از بهترین دوستاتو جا انداختی (یا به قول خودت فراموشش کردی) گیج نمی شی؟ ابراز ندامت نمی کنی؟
من تا یادداشت استاد که نظر خودت بود رو خوندم گیج شدم٬ به حرفت اعتماد کردم و عذرخواهی هم کردم اما این حسین بود که گوشی رو داد دستم و وقتی اومدم خونه چک کردم و دیدم حق با اونه.
خاک سرد عزیز هنوز این جمله ام یادمه (استاد هم من و هم شما بدون اینکه مطمئن بشیم حرف خاک سرد رو قبول کردیم؛ تجربه تا دیگه تکرار نشه هم واسه شما و هم واسه خودم)
و هم من و هم استاد قبول کردیم بی دقتی کردیم اما شما هنوز که هنوزه نمی خواین قبول کنید که اشتباه کردین. بابا ما آدمیم، اشتباه می کنیم.
تمام حرف من اینه که اگه اشتباه کردی شجاع باش و بگو و اگه هم اشتباه نکردی باز شجاع باش و از خودت دفاع کن اما قبلش جواب سوال استاد رو بده، فکر می کنی دروغ گفتیم اسم مهدی از همون اول بوده و خدای نکرده بعدا وارد وبلاگ شده؟

2- ازت یه سوال می پرسم٬ اگه کسی در نقاب دوستی بهت تهمت بزنه حاضری به دوستیت باهاش ادامه بدی؟ اون هم 6 سال؟
درسته که اسم فرد خاصی رو نبردی اما یه جای خاص که نظر دادی (اولین نظرتو می گم). میای وسط شوخی دوتا دوست می گی به هم تهمت نزنین و الان می گی منظورم با همه بود !!! من که سر از کارت در نمی یارم ...

3- یادت باشه این لطف و مرام و معرفت آدماست که از دوستاشون خبر می گیرن نه وظیفه شون.
نظر شما درباره مهدی به گونه ای بود که انگار ما به وظیمون عمل نکردیم. به قول استاد مرده شور که ضامن قیامت نیست. مهدی که از بهنام به من نزدیک تر نبود، مگه اسم بهنام جا نیوفتاده بود؟ مگه از نتیجه بچه های 84، حسین کیانی، ایمان نورائی و خانم مصباحی خبر داشتیم؟ همه اینارو بچه ها لطف کردن و گفتن، بدون اینکه مارو به بی معرفتی متهم کنن یا اینکه بگن وقتمون تلف شد و ارزش گفتن نداشت و به کسی برمی خوره و غیره.
بحث یا جدل ما ربطی به بقیه نداره. شما فکر کنید مخاطبتون همه بچه های شیمی کاربردی دانشگاه سمنان هستن (نه من و نه استاد) اون وقته که مثل بقیه آرشیو اطلاعات مارو تکمیل می کنید و اگر واقعا فکر می کنید وقت تلف کردنه که خود می دانید

4- خیلی سعی کردم تند نرم. هدفم شفاف سازی بود نه ناراحت کردنت و سعی کردم جانب احترام رو بگیرم و به قول استاد تلاش کردم خدای نکرده توهینی نکنم. قبلا گفته بودم (در جواب آنتی مرتضی( دوست ندارم هیچ کس ازم ناراحت باشه. اگه جائی از حرفام ناراحتت کرد ببخشید.

5- انسان ممکن الخطاست. به قول محسن محقق دوست ها آیینه همند و خطاهای همدیگر رو گوشزد می کنن. انتقاد داری سریح و واضح بگو. رک بگو کجای جای کارم ایراد داره تا به خودم بیام. ممنون می شم اگه نقاط ضعف مو بگی.

6- و خواهش می کنم این دعوا بی خود رو تمومش کنیم وگرنه باید از سمینارم بزنم بیام طومار سر هم کنم، اما قبل از تمام این حرفها جواب سوال استاد رو بدین، اسم مهدی بعدا وارد شده یا نه؟

یا علی
سربلند باشی

خاک سرد سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:08 ب.ظ

با سلام
من که گفتم خبری ندیدم به هر دلیل، یا من ندیدم یا نبوده، خیلی مهم نیست.
استاد عزیز، سه نقطه ها بخش اساسی صحبت نیست، این قسمت به عهده ی خواننده است، به نظر من در بحث خللی وارد نمی کرد، ولی اگه واضح نبود ببخشید.
استاد عزیز مرتضی دوست منه مطمئن باش که اگه تا سال دیگه هم باهم بحث کنیم به هم توهین نمی کنیم.
1- اگه خطائی از من سرزده Ex .
2-دوست عزیز من نگفتم که شما به هم تهمت زدید، من کلامی از مولا علی گفتم در جواب یکی از پستهای خودت که به حسین دهقان داده بودی که گفتی مخاطبت رو مشخص کن تا خواننده لحن صحبت دانشجو با استاد رو بد برداشت نکنه( به حسین)
دوست من تو زندگی اگه ما بخواهیم دوستانمون رو فقط به خاطر یه خطا کنار بگذاریم که خیلی زود اطرافمون خلوت میشه،
اگه من (خودم رو میگم نه کس دیگه ای) حداقل تو همین دوران دانشجوئی خیلی وقتها بخاطر دوستی کوتاه نمی اومدم حالابا کسی رابطه نداشتم.
3- نظرم فقط یه گله دوستانه بود و بازهم میگم اصلا" مخاطبم شخص خاصی نبود،
4- من مخلص بچه های شیمی کاربردی هستم،
5-هیچ تندی صورت نگرفته، نیازی به عذرخواهی نیست.
6- دوست خوب من که گفتم، از اولش هم دعوائی نبوده، توهم از همون اول میتونستی به سمینارت برسی،
در پناه حق


مرتضی چهارشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:10 ب.ظ

به نام الله
سلام خاک سرد
من چه جور دوستی هستم که هنوز نشناختمت؟ خیلی مشتاقم بدونم کی هستی !!!
۱۰۰ تا سمینار فدای یه تار موی همه بچه های صندوقچه...
انسان ممکن الخطاست٬ ما که معصوم نیستیم٬ آدمیم٬ اشتباه می کنیم و باید از اشتباهاتمون درس عبرت بگیریم (اینارو دارم به خودم می گم)
عزیز دلم اگه تو زندگی خطاهای دوستامون رو گوشزد کنیم و در جهت اصلاح اشتباهات آستینامونو بزنیم بالا دوستی ها عمیق تر و مستحکم تر می شه
گفتی خبر از قبولی ارشد بچه ها داری٬ بگو مارو هم خوشحال کن
یا حق

به نام خدا
به به!
خدا را شکرکه:
بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم.
آفرین بر خاک سرد وشما.

حسین پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:09 ق.ظ

سلام
این میون خیلی از من اسم بردید ولی من نبودم
البته میشه گفت سرم شلوغ بود و به همه پستها سر نزده بودم
فکر کنم تا حالا به خاک سرد (که احتمال ۹۹/۹۹ درصد میشناسمش!)سلام نکردم و بهش خوش آمد نگفتم.
سلام دوست عزیز .خوشحالم که با اینکه یه مدتیه ندیدمت میتونم باهات گپ بزنم و از قدیما بگیم
در مورد اختلاف نظرتون هم میگم که یه بعد از ظهر گرم تابستونی که منو محمد نایب حسینی واسه تحویل امانتیاش همدیگه رو دیدیم.گفتم که بد نیست یادی هم از مرتضی بکنیم به خاطر همین رفتیم پیشش. فردای اون روز دیدم که مرتضی این خبر رو زده:حسین دهقان : فیتو شیمی دانشگاه شهید بهشتی تهران (روزانه)

مهدی عابدی : شیمی تجزیه دانشگاه تربیت مدرس تهران (روزانه)

مهدی صابریان : شیمی پیشرانه دانشگاه امام حسین(ع)تهران (روزانه)

محمد باسوتی : شیمی کاربردی دانشگاه سمنان (شبانه)

محسن محقق : شیمی آلی دانشگاه مالک اشتر تهران (شبانه)

بهروز رضی پور: شیمی پیشرانه دانشگاه مالک اشتر تهران (شبانه)
فکر میکنم تاریخ این خبر هم مشخصه
این خبر مدتهاست که بدون تغییر توی وبلاگه.
به خاطر همین وقتی دیدم تو جواب خاک سرد اعتراف به اشتباه نکردش کرد تعجب کردم و شب ۱۹ ماه رمضان بهش گوشزد کردم.مرتضی هم گفت که هواسش نبوده و فکر کرده که واقعا اسم مهدی رو ننوشته.
من دنبال نصیحت حتی از نوع دوستانش نیستم.و فکر میکنم نباید بیخود موضوعی را کش داد.

حسین جان!
ممنون از توضیحت. صبر می کردی تا یکی کشته می شد بعد!!
فاما بعد:

هسین جان
هواسش به پرتی هواس تو نیست. حست؟

مرتضی پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ب.ظ

سلام حسین

ممنون که اومدی و طرفداری مو کردی اما دیر رسیدی دعوا تموم شد برو خونتون
راستی ببخشید که اون روز محلت نزاشتیم آخه میون دوتا پیشرانه کار بودی

حسین پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ

سلام
من واسه طرفداری از تو یا کس دیگه ای نیومدم
اومدم تا شاید قضیه روشنتر بشه
علت دیر رسینم هم گفتم
اینکه دعوا نبود.دعوا باید شور و هیجان داشته باشه.باید بزن و ...داشته باشه که خوشبختانه یا متاسفانه نداشت.

خواهش میکنم خدا ببخشه ما که کاره ای نیستیم.تو فکرشو بکن وقتی دوتا بی سواد دارن در مورد اینکه دو دو تا میشه ۵ تا یا ۶تا صحبت میکنن یه پزشک یا یه مهندس عاقل بره بگه چند منه.
تو منو ببخش که نتونستم تورو از اون وهم و خیال نجات بدم.اینو میگم که همه بدونن :بچه ها اگه مرتضی تو زندگیش موفق نشه باعثش منم که روووووشنش نکردم بیچاره رو{احساس عذاب وجدان}

به نام خدا
حسین عزیز
در انتخاب کلمات دقت کن!
با مرتضی شوخی داری قبول ولی با خاک سرد که طرف نیستی. پس دقت کن.
ممنون

مرتضی پنج‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام حسین
الان که خیلی سرم شلوغه
این پست هم یه جورایی واسه خاک سرد شده
تو یادداشت خودمون پیغام بزار

به نام خدا
فکر می کنم خیلی (ذ)ها را (ز) می نویسید؟!

حسین جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ

نه استاد سوتفاهم نشه
منظور مرتضی از محل نذاشتنشون به من خودشو محمد نایب حسینی بود که اون روز با هم رفته بودیم پارک.
(((من در مورد خاک سرد هیچ مطلبی ننوشتم))).
چون مرتضی تو جمله آخرش به صورت بسته به اون چه که تو پارک بین منو اون و محمد جان گذشت (به قول خودشون به من محل نگذاشتند!) تو جوابش اون شوخی رو کردم و منضورم کس دیگه ای نبود.
من تو دعوای دیگران دخالت نمیکنم (تا جایی که ضرورتی نداشته باشه)و امیدوارم دیگران هم همین کارو بکنن.

مرتضی شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:19 ب.ظ

حسین جان
نمی تونم ببینم انقدر ناراحتی و بال بال می زنی
یه قرار دیگه با محمد نائب بذار بریم پارک٬ قول می دم این بار بیشتر محلت بذارم.
دو تاسوال:
رو چه حسابی خودتو باسوادتر می دونی؟ ترم چندی؟
کجای تو دکتر یا مهندسه؟

خاک سرد چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:28 ق.ظ

با سلام
تاخیر چند روزه ی منو ببخشد
مرتضی عزیز
- من عمدا" خودم رو معرفی نکردم تا راحت بتونیم حرف بزنیم و دوستی ورابطمون رو بحثمون تاثیری نگذاره.
فکر کنم همین اسم مستعار بهتر باشه.
- مولا علی(ع) می فرمایند:
عبرت ها چقدر زیادند و عبرت گیرها چقدر کم.
ان شاالله که ما جز دسته ی دوم بوده ایم(در مورد موضوع پیش اومده) و همچنین در تمام مراحل زندگی.
- حق با سرکاره، منم با همین طرز فکر این بحث ها رو کردم، البته با بینش خودم.
- خبرها رو دوستان گفتند، یه خبر تکمیلی داشتم که در قسمت مربوطه نوشتم.

خاک سرد چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:36 ق.ظ

سلام
حسین
دیر اومدی عزیزم، ته دیگش روهم خوردن،
نوش داروئی و پس از مرگ سهراب آمدی،
در مورد پستی که گذاشتی حرفی ندارم چون حرفامو با مرتضی و استاد زدم، قضیه تموم شده دیگه ازش حرفی به میون نمیارم،
اما حالا که منو می شناسی، خوب بگو، شاید منم فهمیدم!!!!
آخرش اینه که اشتباه حدس می زنی، مگه غیر از اینه،شهامت داشته باش پسر!!!
من منتظرم،

حسین پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام خاک عزیز
اولاْ اگر به قول خودت اسمت رو بگم شاید رو روابتمون تاثیر بذاره.خواهشاْ از این روش تو بگی من بگم تا یکی یا هر دو کم بیارن هم پرهیز کن.فیلم سینمایی که نیست.منم بچه نیستم گول حرفاتو بخورم فدات شم تعریف شهامت رو اشتباه فهمیدی.شهامت اینه که اگر میخوای دوست یا یرادرت رو نصیحت کنی یا عیبش رو بگی در حضور دیگران نگی و خودت رو مخفی نکنی.برای نصیحت کردن باید ببینی که طرف ظرفیتش رو داره یا نه.اگر دیدی که داره ؛میری جلو و بدون اینکه نگران باشی که رابطت با طرف خراب میشه حرفتو بزنی.به قول استاد ادب و عدالت حکم میکنه که خودتو معرفی کنی.رابطه ای که بخواد با یه انتقاد به هم بریزه چه سود؟اینطوری اصل دوستی زیر سوال میره.پس دوستی را چه سود؟
یادته:
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم

بازم میگم لطفاْ نخواه که سریال ۹۰ قسمتی بسازی.از من و شما گذشته .گفتن اسمت شهامت نمیخواد چون اگه بگم در صورت درست بودن( و اگر تاییدش بکنی )من چیزی رو از دست نمیدم بلکه حرفمو اثبات میکنم.اگر هم غلط باشه باز هم چیزی رو از دست نمیدم چون در این صورت شما خودتو معرفی نمیکنی تا معلوم بشه درسته یا نه؟

دنیا کوچیکه خیلی کوچیک .همین پریشب یکی از بچه ها رو چندتا کوچه بالاتر دیدم.

به نام خدا
حسین عزیز
اولا که اسم ایشان خاک سرد است لطفا دقت کن.
ثانیا چندان مهم نیست که ایشان خودش را معرفی نکند (هرچند که بهتر است معرفی کند)
ممنون
استاد

حسین پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ب.ظ

مرتضی جون
دکتر مهندس یه مثال بود همون طور که بی سواد ها هم مثال بودند.بیشتر سعی کن متوجه میشی .میدونم سخته...ولی تلاشتو بکن.

حسین جمعه 3 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام من هم چیزی نگفتم
فقط چون عزیز دلم(خاک سرد) منو به نشون دادن شهامتم دعوت کرد شهامت رو واسش تعریف کردم . همین وگر نه به من چه یا به قول شما مرده شور که ضامن قیامت نمیشه....!
در مورد معرفی کردن هم فکر میکنم ادله کافی آوردم حالا علی میمونه و حوضش.

به نام خدا
باشه حسین
ولی سردش را جا انداخته بودی که ممکن بود بی احترامی حساب شود.
ممنون
استاد

خاک سرد یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام حسین
-اسم من خاک سرده، لطفا" کامل بنویس!!!!
-حرفهای خودم رو به خودم می زنی؟ اشتباه برداشت کردی عزیز، قرار نیست کسی کم بیاره، منم همچین قصدی نداشتم و ندارم، بحث قبلی با مرتضی روی این بحث تاثیری نذاره.
-گفته بودی میشناسی منو، گفتم اگه می شناسی بگو و ایجاد سوال نکن.
- تعریفی که شما از شهامت کردی بیشتر به اصول نصیحت شبیه تا تعریف شهامت!!!!
- سریال 90 قسمتی!!!!
متاسفم که به بحث هایی که در اثر بوجود آمدن سو تفاهم شده شما سریال میگی.
-نه، اشتباه نکن، دنیا خیلی بزرگه،آونقدر که برای همه جا هست، به جای اینکه جای دیگران رو بگیریم، باید جای خودمون رو پیدا کنیم.
-باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه
کودکی 6 ساله بودم
نرم و نازک
چست و چابک
با دو پای کودکانه
می جهیدم همچو آهو
می پریدم از سر جوب
............
-بحث هائی که کردی کمی پراکنده بودن،
اشاره ای به چیزی کردی که معلوم نبوده، اگه میل داشته باشی واضح تر بگو شاید منم متوجه شدم.
سلامت سربلند باشی

بوی تشویش ز اوضای جهان می شنوم...
حسین عزیز!
همین را می خواستی؟!
استاد

حسین دوشنبه 6 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام
خاک سرد عزیز هم من شما رو میشناسم هم شما من رو.
اسم آوردن کسی که خودش پنهان کرده کار درستی نیست(به دور از ادب است)فکر میکنم قابل درک باشه چون به قول خودت اگه اسم بیارم ممکنه روی روابط تاثیر بگذاره.من حرف خودت رو بهت تحویل دادم.حرفت درسته ولی جای درستی به کار نبردی.همون طور که قبلا هم گفتم من واسه نشان دادن شهامتی که شما میخوای دوست ندارم بعضی چیز هارو زیر پا بگذارم.بحث قبلی با مرتضی به من هیچ ربطی نداشت و مطمئن باش تاثیر نگذاشته.فکر میکنم تو اولین پستی که گذاشتی به من هم اشاره کردی م ازت خواستم خودتو معرفی کنی.اینکه دلیل عدم معرفی خودت رو احتمال تاثیر روی روابط میدونی به نظرم درست نیست.چون دوستی که نخواد نصیحت دوستش رو گوش نده و رابطش رو به خاطر اون تغییر بده دوست نیست .من فقط میخواستم همین رو بگم.شما میخواستی شهامتم رو زیر سوال ببری و من تو جواب گفتم که این سنجش از اساس غلطه.
من به استاد عزیز و دیگران میگم که:هیچ احساس نمیکنم که اوضاع تشویش باشه.هنوزم خاک سرد رو مثل قبل بلکه بهتر دوسش دارم.این بحث هم به خاطر اختلاف نظر (فقط در این زمینه)است.اگر هم کسی فکر میکنه بی ادبی کردم حتما به من بگه تا عذر خواهی کنم و دیگه پست نزنم.

به نام خدا
نه حسین!
من بی ادبی در سخنانت ندیدم. اگر سهوی هم بوده گوشزد کردم.
حتی راجع به معرفی نیز با تو موافقم.
ممنون
استاد

خاک سرد سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ق.ظ

سلام
روی شناخت تو از من واینکه منو می شناسی یا نه کاری ندارم، یا حدسه یا یقین،یا درسته یااشتباه،خیلی مهم نیست.اینکه گفتم روی بحث تاثیر نذاره منظورم اینه که جواب حرفهای منو بطور واقعی و بدون پیش زمینه و اینکه منو بشناسید بدید که راحت تر باشیم.منظورم این نبود که به نصیحت همدیگه گوش ندیم.
من نخواستم شهامتت رو زیر سوال ببرم، فقط چون
می شناسمت می خواستم یه شوخی باهات کرده باشم، اگه خدای نکرده جسارتی کردم ببخشید.
آخه حرف از سریال 90 قسمتی زدی گفتم شاید با بحث با مرتضی مقایسه کرده باشی،
ان شاالله همان طوری که شما می فرمایی باشه و بحث قبلی روی این بحث تاثیری نگذاشته باشه.
منم همین احساس رو دارم، هیچوقت از دوستانم کینه ای به دل نمی گیرم، هیچ بی ادبی از نظر من صورت نگرفته ، تازه تو عالم دوستی ممکنه که یه سری مسائل پیش بیاد، آدم که نباید سریع همه چیز رو خراب کنه و گذشته رو فراموش کنه و خیلی زود اساس رو زیر سوال ببره.
موفق باشی

حسین سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:20 ب.ظ

خاک سرد عزیز
اتفاقاْ همه چیزایی که نوشتی رو میخواستم بگم.ولی پیشدستی کردی.اون عبارت ۹۰ قسمتی واسه این بود که بحث طولانی نشه.میدونستم شوخی کردی من هم در جوابت شوخی کردم(البته پیاز داغش زیاد بود).میخواستم اون ۰۱/۰درصد شکم در رابطه با شناختت هم برطرف بشه که امروز شد.یکی از راه های شناسایی مواد تحریک اونها توسط عواملی مثل گرما و ...هست.این اصل در مورد آدم ها هم صادقه.منم از این اصل استفده کردم تا شناساییت کنم.چون این چند سال همه ما (بچه های 83 شب و روز)اونقدر با هم آشنا شدیم که بتونیم رفتار هم دیگر رو پیشبینی کنیم .همون طور که اگه حتی منم اسمم رو نمیگفتم میتونستید خیلی راحت بفهمید که من بودم.ادبیاتت آشناست و خیلی چیزهای دیگه.راستی عبارت"خاک سرد "هم بسیار آشنا ست.(البته ادله دیگه ای هم هست که اگه خواستی به خودت میگم)شناسایی شدی فدات شم!!!!!
ولی از شوخی گذشته این چیزها (موضوع بحث مون) اصلاً مهم نیست .منم نمیخوام بیش از حد کشش بدم.ولی دوست داشتم در مورد خاطرات خوب این چند سال و چیز های دیگه صحبت کنیم که اینطوری (بدون اسم)امکانش نیست.
اما از اونجا که گفتی که اسمت رو بگم باشه میگم:
ولی یه جوری که دیگران نفهمند.
اگه به حروف الفبا به ترتیب شماره بدی ،شماره حرف اول اسمت با تاریخ روز تولدت یکی میشه!
و اگه تاریخ ماه تولدت رو به اضافه 1 کنی شماره حرف اول فامیلت بدست میاد.
خیلی دوست دارم.

اگه درسته خواستی بهم بگو درست گفتم یا نه.
اگر هم که اشتباه بود،باید عذر خواهی کنم اونم به مقدار زیاد.
احتمالا چند روز دیگه ببینمت.از خجالتت در میام!

بابا شرلوک هولمز!!!
یه جوری بگو ما غیر نوابغ هم بفهمیم!!!
استاد.

خاک سرد چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 ق.ظ

سلام
من از شناسائی شدن که ابایی ندلرم، دلیلش رو خدمتت عرض کردم، به نظر خودم قانع کننده بود.
از خاطرات هم ان شاالله به موقعش حرف می زنم،
در مورد آدرسی که دادی فکر کنم اشتباه کرده باشی، من با سواد خودم که جمع و تفریق کردم نادرست دراومد.
خوشحال میشم ببینمت.
پیروز و پاینده باشی

حسین چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:16 ب.ظ

سلام
خاک سرد عزیز
پس من ازت عذر خواهی میکنم.فکر میکنم یا من اشتباه آدرس دادم یا اشتباه محاسبه کردی.اصلاْ ولش کن.
معلومه که نباید ابایی داشته باشی منم خواستم شوخی کنم.
البته فکر میکنم شوخی هارو باید جای دیگه مصرف کنیم.یعنی از خاطرات و ...بگیم.

خاک سرد شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:30 ق.ظ

سلام حسین
آره بابا، خیلی مهم نیست،
حق با شماست، به چشم از اون خوشکلا و خنده دارش براتون تعریف می کنم، البته تو قسمت مربوطه.
سربلند باشی

مرتضی شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 ق.ظ

بچه ها میشه جناییش کنید؟ فیلم اکشن هم شد موردی نداره فقط تو فاز فیلم هندی نرید !!!

حسین می خوای کمک کنم که چرا کلمه خاک سرد واست آشناست؟
یک انتخاب زیرکانه از کسی که طرفدار مهدی عابدی هست.
خاک سرد اسم بلوتوث خود مهدی هست.

نکته اخلاقی:
اگه کسی با اسم مستعار "قدرت" اومد پیام گذاشت بدونید از طرفداهای منه

به نام خدا
حق پاسخ برای مهدی و ایضا خاک سرد محفوظ است.
استاد

خاک سرد شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 04:43 ب.ظ http://khakesard@gmail.com

سلام مرتضی
اون قائله ختم به خیر شد عزیز جان،در مورد مسئله تمام شده هم من بحثی نمی کنم ولی اگه دوست داری تا بحث جدیدی رو شروع کنیم!!!!
تازه از نصایح همیشگی دکتر اینه که تا چیزی ازت نخواستن، در مورد موضوعی صحبت نکن، پس بهتره که از مطلب نوشتن در مورد موضوعی که دخلی به سرکار نداره جلوگیری کنی،
همچنین آدم زنده وکیل نمی خواهد، ماشاالله حسین خودش اونقدر بزرگ شده که بتونه از خودش دفاع کنه!!!!!
مجبورم دوباره از حدیث مولا استفاده کنم که در اولین پستهای خودم نوشتم;
مولا علی(ع): از مواضع تهمت دوری کنید.
شاید خیلی مرتبط با این موضوع نباشه ولی همچین بی ربط هم نیست.
اما در مورد مطلبی که نوشتی باید بگم که درسته که من با مهدی عابدی دوست هستم ولی دلیل نمی شه که از جیک و پیکش خبر داشته باشم و بدونم که اسم بلوتوثش چیه، دلیل انتخاب "خاک سرد" مفهوم این عبارت است نه طرفداری از مهدی عابدی،
خبر من در مورد قبولی مهدی عابدی و الان بدست آوردن اطلاعات جدیدت در مورد گوشی مهدی عابدی باعث این نشه که در مورد "خاک سرد" اشتباه برداشت کنی.
دوست داری که کسی به طرفداری از تو با اسم مستعار پست بذاره؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
باشه میذارم ولی با یه اسم مستعار دیگه نه اینی که تو گفتی، با اسمی با مسما باشه.
املای مسما رو دقیق نمی دونستم، ان شاالله که درست باشه.
سربلند و سلامت باشید

حسین شنبه 11 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

مرتضی جون خودم میدونستم.
ولی فکر کنم آب خاک سرد و تو تو یه جوب نمیره.پس پیشنهاد میکنم تا فاصله شرعی رو رعایت کنید!!!
حالا که فکر میکنم شاید مهدی این اسم رو از خاک سرد عزیز گرفته.البته به قول خود خاک سرد اینجاش به من ربطی نداره.ولی دوست دارم بدونم مفهوم این اسم چیه.
یا علی

مرتضی دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ق.ظ

سلام به خاک سرد عزیز
بابا چرا ناراحت شدی؟
البته حق داری
هدفم آتیش بیار معرکه بود
می خواستم فیلم تو حسین جنایی-اکشن بشه
قرار نبود کمر به قتل من ببندی

البته این هم بگم اگه کسی با اسم مستعار "جواد رضویان" پستی گذاست شک کنید که از طرف داران من هست یا نیست!!

درست نمی گم استاد؟

به نام خدا
یعنی داری خاطره ات را تصحیح می کنی؟
استاد

خاک سرد دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ق.ظ

سلام عزیزم
من که ناراحت نشدم جان جان، ما باهم حرفامونو زدیم، تو عالم دوستی ناراحتی که معنایی نداره،این بحث ها پیش میاد.
منم از هدف شومت با اطلاع شدم و خواستم که جلوشو بگیرم وگرنه قصد بدی نداشتم، البته می دونم که قصد بدی نداشتی چون میشناسمت و احتمالا" فقط قصد مزاح بوده.
این حرفا چیه، دشمنت به قتل برسه، افتخار ما داشتن دوستان خوبه و تمام سعی مان نگهداری این عزیزانه نه از دست دادنشون( قابل توجه بعضی ها )
مولا علی می فرمایند:
آنکه نتواند دوستی بدست آورد فردی ناتوان است و ناتوان تر از او کسی است که دوستانی که دارد را از دست بدهد.
ما کوچیک همه دوستان هستیم.
حسین جان،
خواستم بگم که حالا که منو می شناسی بایستی از رابطم با دوستان نیز با اطلاع باشی و بدونی که
" جان فدای دوست کردن پیش ما سهل است"
مولا علی نگهدارتان
در پناه حق

مرتضی سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ق.ظ

سلام استاد
اولین لقبی که به من دادین (قبل از بابای گروه و -۰-دوست) جواد رضویان بود. یادتون میاد؟
یا شیمی عمومی بود یا آلی ۱

سلام خاک سرد
به نظر من اگه دوستا از دست هم ناراحت بشن که دیگه دوست نیستن مخصوصا وقتی نیات شوم و پلیدی در کار باشه
منم یه حدس هایی می زنم
یه آدرس نیمه شرلوک هولمزی:
یه روزی که از خونه مهدی می رفتی دانشگاهت وسط راه منو ندیدی؟

خاک سرد سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:55 ق.ظ

سلام
مرتضی عزیز
آدرست خیلی شرلوک هلمزیه، من یادم نمیاد که دیشب شام چی خوردم سرکار از یه زمان با مشخصات نامعلوم حرف می زنید؟؟
یادم نمیاد کی رو میگی؟؟
مهدی منظورت مهدی عابدیه دیگه، درسته؟
خونش هم منظورت خونه ای که تو سمنان گرفته بودن رو میگی؟
بابا بی خیال خاک سرد، خودت رو اذیت نکن، فقط بدون که یه دوسته!!!
سربلند و پیروز باشی

مرتضی سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 07:24 ب.ظ

خاک سرد عزیز هممون یه جورایی حس کاراگاهی داریم
مال من الان داره خودشو نشون می ده

آدرس هرکول پوآرو ای:
پارسال آبان ماه٬ شیراز خونه مهدی نبودی؟ و موقع رفتنت من و منسوبی اومدیم بدرقه ات؟

به قول فیلم شمس العماره (کانال۲) دوست یه چیزه دیگه است

خاک سرد چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:52 ق.ظ

سلام مرتضی
نه هرکول پوآروی عزیز، من نبودم آنجا، شاهد هم دارم ولی معرفیش باعث شناسایی میشه،
خداوندا دوستانی دارم لطیف تر از گل، به فرشتگانت بسپار در لحظه لحظه نیایش خویش دوستان مرا از یاد نبرند.
راستی خواستم به حسین دهقان بگم که ما همه توی یه جوب بزرگ شدیم، اینطوری نیست که آبمون تو یه جوب نره.
موفق باشی

حسین پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ

سلام
منظورم از آب توی جوب نرفتن این نبود.
آب توی جوب نرفتنمون به معنی این نیست که با هم مشکل داشته باشیم.در حد شوخی بود.جدی نگیر یا بهتره بگم اینقدر زیگیل نباش بچه!

خاک سرد پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ

سلام
می دونم شوخی کردی، متوجه منظورت هم شدم،
ولی من بهت توهین نکردم که عزیز جان، مواظب حرف زدنت باش، زود پسرخله نشو.
به سلامت

حسین جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ب.ظ

خاک سرد عزیز
میبینم که به دل میگیری . تو که اینطوری نبودی .جنبه هم چیز خوبیه

خاک سرد جمعه 17 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام
بابا خوب تو یه جوری حرف می زنی که آدم شک می کنه، مثل الان که ....
تا جنبه رو چی تعریف کنی.
خوش باشی

آقای مهندس شنبه 25 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:25 ب.ظ

شماها اینجا تجدید خاطره میکنید یا دعوا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکم از خانوم فاطمه صادقی یاد بگیرید........

حسین یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ

خانم کی باشند؟
آقا مگه من نگفتم کسی رو اینجا راه ندید.
مرتضی اون درو ببند.
این کلبه خصوصیه.

خاک سرد دوشنبه 27 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ

سلام آق مهندس
احوال شریف؟ چه خبرا؟ از کی تا حالا مهندس شدی و ما نفهمیدیم؟ تا اونجا که من یادمه مهندسی نداشتیم، حالا نمیدونم شما از کجائید، به هر حال در خدمتیم.
عزیز دل برادر تجدید خاطرات افراد با هم فرق داره، اخلاق و خصوصیات انسانها نیز باهم متفاوته،ما اینطوری هستیم مشکلی هست؟
حالا خانوم کی باشن که شما سنگش رو به سینه میزنی،تازه از کجا می دونی که حرفهایی که زده میشه همه اونا نظر واقعی افراد باشه؟؟؟؟
حسین عزیز دعواها رو بذار من جواب بدمف ممنون از همکاریت

مرتضی چهارشنبه 29 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ

سلام بچه ها

آقای مهندس
درسته که همیشه پای یک زن در میان است اما این مجلس کاملا مردونه است
تا امروز فکر می کردم فقط خودم خودشیفته ام نگو تو هم عین خودمی با این تفاوت که من مستقل عمل می کنم

حسین
در بسته است نمی دونم از کودوم سوراخی پریده توووو

خاک سرد
آره مشکلی هست
من هنوز دقیقا نمی دونم دارم با کی تجدید خاطرات (که تا اینجا بیشتر دعوا بوده) می کنم
شاید کاراگاه علوی باید بیاد مشکل رو حل کنه٬ هولمز و پوآرو که نتونستن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد