۸۸/۸/۸

قصیده حرم سروده عباس سودایی -----------------------------------------

در کشور ایران که دلتنگی فراوان است
کنجی برای گریه، ای مردم! خراسان است

کنجی که جذاب است مثل خال کنج لب
کنجی که در واقع تمام خاک ایران است

در نقشه سمت چپ، کمی بالا، تپش دارد
این نقشه انسان است و مشهد قلب انسان است

در دلنشینی این عروس از رامسر بهتر
او باعث شیرینی قند فریمان است

مشهد شهادت می‌دهد در خاک من گنجی‌ست
در آسمان فوج کبوترها نگهبان است

ای حس امشب! بادبان‌ها را بکش پایین!
بادی که امشب می‌وزد در شعر، توفان است

آقا! کمی هم درد دل دارم اجازه هست؟
با آن که پیش از گفتنش شاعر پشیمان است

همسایه ما سال‌ها حرف از حرم می‌زد
او مرد و این قصه فرزندش پریشان است

دیروز می‌خواندم شما حج فقیرانید
امروز دور از دسترس، حج فقیران است

هر کس که دست و بال او تنگ است، لایق نیست؟
یا هر که پولش یبشتر باشد مسلمان است؟

یک لحظه خوابم برد، گویا در حرم هستم
این جا که حالا ایستادم زیر ایوان است

پشت سرم مردی زیارت‌نامه می‌خواند
از ظاهر او می‌شود فهمید چوپان است

از روستای کوچکی اطراف مشهد یا
از پیرمردان عشایر، از لرستان است

یک چوبدست و سفره نانی خشک پهلویش
انگار در جیب کتش یک جلد قرآن است

دستش به روی شانه‌ام ناگاه...، امری بود؟
می‌خندد و زیر لبش این بیت پایان است:

مشهد مدینه، کربلا را در خودت دریاب
جانان تو هستی، گنبد و گلدسته بی‌جان است

نظرات 10 + ارسال نظر
استاد جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ق.ظ

به نام خدا
بچه ها سلام
تصادف عجیبی است ولی ان شاالله امروز آمار این وبلاگ به۸۸۸۸ می رسد؟!
استاد

غریب آشنا جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام استاد انشاء الله که می رسه

استاد جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:51 ب.ظ

از وبلاگ: http://khodaymehraban.blogsky.com/

امام رضا علیه السلام فرمود :

عقل شخص مسلمـان تمـام نیست، مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد :

ـ از او امید خیر باشد

ـ از بدى او در امان باشند

ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد

ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد

ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود

ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود

ـ فقـر در راه خـدا از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشــد

ـ خـوارى در راه خـدا از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشــد

ـ گمنـامـى را از پـر نـامـى خـواهـان تـر بـاشـد

ـ سپس فـرمـود: دهمین چیست ؟

پس فـرمـود: کسی را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و پـرهیزکـارتـــر است .

غریب آشنا جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 06:05 ب.ظ

ای راهب کلیسا

کمتر بزن به ناقوس

خاموش کن صدا را

نقاره می زند طوس

آفرین!

غریب آشنا جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 09:46 ب.ظ

استاد اجازه ؟؟؟
شعر خودم نبود
بین وبگردی ها دیدمش
استاد اجازه؟؟؟؟؟
به خدا من از تنهایی میام اینجا وگرنه ببیکار و معتاد به نت نیستم
چه خوب شد شما اینجا رو راه اندازی کردین

در هر حال آفرین.
زیبا بود.

مرتضی جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:34 ب.ظ

سلام
گویا دیر رسیدم
آمار وبلاگ الان 8914 است
به نظرتون 99.9.9 چه مناسبتی می تونه وجود داشته باشه؟


این شعر رو خیلی خیلی دوست دارم آخه وقتی اول ابتدایی بودم ...

بهتره خودتون بخونید

راستی قسمتی از شعر یکی از مداح های خوب کشورمونه ؛محمود کریمی؛



یادم میاد بچگی هام
تا می یودم تو حرمت
شلوغی دور ضریحت رو می دیدم
رو دوش یکی می رفتم
به ضریحت می رسیدم
به ژپجره ات می چسبیدم
وقتی پائین می یودم می خندیدم
به خودم پیش همه می بالیدم
داد می زدم که من آقام رو بوسیدم

.
.
.

اذن دخول حرم تو یا ابالفضله
دست صفا و کرم تو یا ابالفضله

یا علی

سید یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:39 ب.ظ

سلام صبح زیباتون بخیر
چند روز پیشا هوایی شدم برم مشهد ، داشت یادم میرفت ، آتیشم دوباره گر گرفت، ان شاءالله آخر هفته مشهدم . . .

به نام خدا
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو می روی به سلامت سلام ما برسانی

یاسمن قاسمی پور سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ب.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

سلام
این شعرو چند سال پیش تقدیم کرده بودم به امام رضا (ع) با خوندن کامنت ها یاد این شعرم افتادم

این همه بغض که در من تب باران دارد

هوس گریه به آغوش خراسان دارد

چند روزست که بغض آمده تا چشم من و

از همین پنجره پیداست که باران دارد

هر که تا کنج حرم آمده بی شک آقا

دل پر دارد و یک غصه ی پنهان دارد

من دلم از همه ی مردم دنیا خونست

گرچه رام ست ولی میل به طوفان دارد

این غزل را به ضریح تو گره خواهم زد

خون دل در رگ این قافیه جریان دارد

خواستم نذر ضریحت کنم اما شاعر

چه بجز قافیه و حال پریشان دارد؟

در پناه حق

آفرین ۲۰!

سارا خراباتی شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام.....عالی بود.راستشو بخوای هیچ وقت از خوندن شعر اینقدر هیجان زده نشده بودم.اونقدر خوب از پس قافیه بر اومدی که انگار فقط برای همین شعر ساخته شدن!

به نام خدا
سلام کاربر ناشناس(!) رسیدن به خیر
خوش آمدید.
بله هر چند شاعرش را نمی شناسم ولی شعر زیبایی است.
ممنون که سر زدید.

استاد شنبه 16 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ب.ظ

اگر هم منظورتان شعر خانم قاسمی پور است که بله حق با شماست. بیستش را داده ام!
استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد