کلبه منتظر

سلام 

این کلبه منتظر است 

انسان دوست داشتنی ای که تا آن جا که من شناختمش (از روی نوشته هایش) 

- یک مسلمان درست است 

- ثابت قدم است 

- متعصب نیست 

- به اندیشه مخاطب خود احترام می گذارد 

 

باقیش به عهده خودش و ... شما

نظرات 126 + ارسال نظر
سلمان رحمانی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:49 ب.ظ


سلام منتظر
کلبه ی جدیدت رو تبریک میگم ، ان شا الله که موفق و موید باشی.
به ما هم سر بزن.
در پناه حق
یا علی

سلمان رحمانی سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:33 ب.ظ


کس نمیداند ز من جز اندکی
وز هزاران جرم و بدفعلی یکی

من همی آن دانم و ستار من
جرم ها و زشتی کردار من

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت
طاعت ناورده آورده گرفت

نام من در نامه ی پاکان نوشت
دوزخی بودم ببخشیدم بهشت

عفو کرد آن جملگی جرم و گناه
شد سفیدم نامه و روی سیاه

آه کردم چون رسن شد آه من
گشت آویزان اندر چاه من

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
شاد زفت و فربه و عریون شدم

در بن چاهی همی بودم نگون
در دو عالم نمی گنجم کنون

آفرین ها بر تو بادا ای خدا
ناگهان کردی مرا از غم جدا

اگر سر هر موی من گردد زبان
شکر های تو نیاید در بیان

تو در جان منی من غم ندارم
تو ایمان منی من کم ندارم

اگر درمان تویی دردم فزون باد
اگر عشقی تو سهم من جنون باد

تویی تنها تویی تو علت من تو
تو بخشاینده بی منت من

صدایم کن صدای تو ترانه است
کلامت آیه هایی عاشقانه است

تو را من سجده سجده می پرستم
که سر بر خاک بر زانو نشستم

منتظر چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ق.ظ

«به نام او که از اویم، به نام او که زنده به اویم، زندگیمان به خاطر اوست، بودنم از اوست، رفتنم به اوست، یارم اوست، جانم اوست، معشوقم اوست احساسش می‌کنم با قلبم، با ذره ذره وجودم و با تمام سلول‌هایم. ای همه چیزم، به یادت هستم. به یادم باش که بی‌تو هیچ و پوچ خواهم بود.»
شهید سید داود مشکار گونه فراهانی


«ای خدا اگر مرا به جرمم مواخذه کنی، تو را به عفوت بازخواست می‌کنم و اگر مرا به آتش دوزخ ببری، اهل دوزخ را آگاه خواهم کرد که تو را دوست دارم.»
شهید صفرعلی خاجوی

آفرین

منتظر چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:13 ق.ظ


دعـــــا کــــن بــدســــت آرد ایـــــن دل تــــــو را
دعــــا کــــن تــــــو مـــولا دعــــا کــــن مـــــــرا


نــدیـدم رخــت را ولـــــی عــــادت مــــن شـــــده
نـــوا از تــــه دل که حاجــــت روا کــــن مـــــــرا


همیـــن حــاجتــم را روا کــــن که بینــــم تــــو را
ز یادم نرفتی نبر این گدا را ز یادت صداکــن مــرا


همین بس که ایـــن چشم من پـر گنــاه و خطیسـت
ولــی نازنینــــا ز دوری و هجـرت جدا کـن مــــرا


به هنگام شـــادی تو ایـی به ذهنم به دردم همـــی
غمم دوری تو نشاطـــم وصــالت سوا کـــن مـــرا


نـــدارم بــه دل جـــز تـــو یــاری بهــارم تویــــی
گـــل نـرگــس و مـــــاه زینـــب فدا کــــن مــــــرا


غلامـــی به کویـــت شــــرف باشـــد و زندگـــــی
به راهــت نشـــانـــی ده و تــو هدا کــــن

منتظر چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:21 ق.ظ

هوالحی
سلام استاد عزیز
خوبید انشاا...؟
خیلی خیلی به من لطف دارید من اونطوری هم که شما گفتید نیستم اما دلم میخواد یه روزی اونطوری باشم.

ممنونم از این که این کلبه رو در اختیار من قرار دادید از خدا می خوام کمکم کنه که بتونم خوب بچرخونمش تا شما رو پشیمان نکنم

التماس دعا

یاعلی

سلام منتظر
خدا را شکر
نه پشیمان نمی شوم ان شاا...
ممنون
استاد

منتظر چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ق.ظ

سلام اقای رحمانی
ممنوم

تا امروز شما از من برای نظراتم و این که به کلبتون سر میزدم تشکر می کردید حالا من از شما ممنونم که به کلبه ی حقیرانه ی بنده سر زدید. ازتون می خوام که تو اداره ی این کلبه من رو با تجربیاتتون کمک کنید .

یا علی

منتظر چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام

تا الان ۲ منتظر به این کلبه سر زدن که + خودم ـ البته استاد و اقای رحمانی باید ببخشن که خودم رو مثل ایشان یک منتظر به حساب اوردم ـ میشیم ۳تا. ایشاا... تعدادمون به ۳۱۳ برسه.

یا علی

به نام خدا
سلام
منتظر! باز که احساس برت داشت؟
می دانستی که یهود مدینه به خاطر همراهی پیامبر آخر الزمان (که می دانستند در آن جا ظهور خواهد کرد) به شبه جزیره آمده بودند؟ و شد آن چه شد...
منتظر تو خود دانی اما مراقب شعار باش.
ممنون
استاد

۱۳ چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:34 ب.ظ

به نام خدا
کلبه رو به شما جناب منتظر تبریک میگم. شما رو نمیدونم ولی من با امثال سلمان فارسی مقداد ابوذر مالک اشتر ابو حمزه ثمالی وبسیاری از اصاحب این چنینی ائمه اطهار بسیار بسیار فاصله دارم اصحابی که برشمردم و اون دسته از اصحابی که مورد تایید ائمه هستند الگوی واقعی یک منتظر اما زمان {عج} هستند.اگر شما به این مراتب رسیدین اسم خوبی را انتخاب کردین و اگر نرسیدین فقط برای خودتان اسم منتظر را انتخاب کردین.یکی از نشانه های یک منظر واقعی این است که غیبت و ظهور امام حاضر برای او یکسان باشد یعنی به صورت یقینی و از ان بالاتر امام را ناظر بر خود بداند.التماس دعا
من ا... توفیق

سلمان رحمانی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام منتظر
خواهش میکنم، شما لطف می کردی ولی من الان وظیفه انجام می دم. فکر میکنم که شما به اندازه ی کافی توی این مدت تجربه کسب کردید و با توجه به خط فکری که داری میتونی مطالب آموزنده و مفیدی رو برای کلبه ات آماده کنی، حتی شاید با مطالبت بتونی باعث بیداری هم بشی. با این وجود اگر کمکی از دستم بر بیاد در خدمت دوستان هستم.
دوست عزیز من که خودم رو اصلاً در حدی نمی بینم که بخوام همچنین عنوان سنگینی رو به دوش بکشم، ما کجا و منتظرین حضرت کجا!!!! بی خیال

چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوخ شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای آنان که خسته و دلشکسته اند نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

به امید ظهور هرچه سریعتر مصلح
یا علی

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دلشکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 ب.ظ

اوه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

چه خبر اینجا !!!!!!!!! چقدر تعارف !!!!!

ببخشید اما الرژی دارم به تعارفات روزمره

آفرین ناشناس

بوی فیروزه چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام استاد خداقوت
چرا بچه هایی که اینجا کلبه دارن اینقدر بی حال پاستوریزه عمل می کنن با اینکه می دونم واقعیت آنها جالب تر از اینست.
حضور کمرنگ تر شاید از سمت من پسندیده تر باشه.بعضی جواباتون یجوری اینو میگه.

به نام خدا
سلام بوی فیروزه
-نمی دانم شاید رعایت من را می کنند!
-نه شما عضو فعالی هستی.
-نه جوابهای من معمولا و از نظر خودم مطابق سوال است. شاید چون محاطب شما تا بحال من نبوده ام- و جوابها بالطبع متناسب بوده است-چنین برداشتی را کرده اید.
-شما به نظر خیلی حساسید-اگر خانم هستید این قدر حساسیت بعدا اذیتتان می کند.
ممنون
استاد

مرتضی پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام
وای چه شود این کلبه
منتظر زدی تو خال


خطاب به ۱۳ عزیز باید بگم که تا وقتی بچه بودیم ادای نماز خوندن رو درمیاوردیم اما وقتی بزرگ شدیم واقعا نماز خون شدیم٬ چه اشکالی داره که اول ادای منتظر بودن رو دربیاریم؟
مرور زمان به ما ثابت خواهد کرد که منظر واقعی کسی است که غیبت و ظهور امام حاضر برای او یکسان باشد!
امیدوارم روزی برسد که دیگه ادای منتظر بودن رو درنیاریم.
من و تو او هم نداره
هر کسی می تونه جز یاران امام زمان باشه٬ به شرطی که رفتار امام زمانی داشته باشه. به اسم عدالت٬ بی عدالتی نکنه٬ به اسم ولایت٬ عداوت نکنه و ...

بی تو ای صاحب زمان
بی قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دل خسته ام
همچون مرغی بال و پر بشکسته ام

منتظر عزیز یه پیشنهادی دارم
آخر هر یادداشتت و قبل از "یا علی" گفتنت برای فرج آقا هم دعا کن
تا یه عادت بشه

جا داره این خاطره رو بگم:
مرداد 86 کربلا و نجف رفتم، اول ما رو بردن نجف، حوالی 8 شب رسیدیم، همین که پرده صحن رو کنار زدم و ضریح آقا رو دیدیم بی اختیار اشکم درومد و با اون حال بلند فقط یه چیزی می گفتم:
"الهم عجل لولیک الفرج"
همین اتفاق هم تو کربلا تکرار شد
و به عادت تبدیل شد
از اون موقع هروقت میرم پابوس امام رضا جز دعای فرج چیز دیگه ای به زبانم نمی یاد!
راستی فکر نکنید من پسر پیغمبر هستماااا
نه هنوز دارم ادای منتظر بودن رو در میارم

منتظذ باشید
برای فرج کنید

یا علی

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:23 ق.ظ


- مهدی جان!

سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیا زنده‌ام وقت ظهورت

اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ب.ظ

هوالحی
سلام خدمت شما ۱۳ گرامی

ممنون که اومدین و نظر دادین
داشتم تو خیال خودم با تعاریف استاد حال می کردم و داشت باورم می شد اما با نظر شما به خودم اومدم
حق با شماست من فقط اسم منتظر رو یدک می کشم اما دوست دارم یه روزی یه منتظر واقعی باشم و این ارزوی منه . من فکر میکنم اسم منتظر هم یه جورایی یه مسئولیتهایی برای ادم به همراه داره که شاید مارو به منتظر واقعی نزدیک کنه.
باز هم ممنونم از اینکه نظر دادین و ازتون میخوام باز هم با ما باشید و به کلبه ی خودتون سر بزنید

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی
یا علی

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

با سلام به ؟؟؟؟؟
من تعارف نکردم و از کسی هم بیخودی تعریف نکردم، همچنین اهل این نیستم که با کسی همدم بشم و برای هم نوشابه باز کنیم و هندوانه زیر بغل همدیگه بگذاریم، اونچه گفتم واقعیتی از نظر خودم بود و شما تعارف برداشت کردید، فکر نکنم که نیازی به تعارف کردن و تعریف تمجید بیجا از هم کردن داشته باشیم.
یا علی

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:08 ب.ظ

هوالحی
سلام خدمت شما ۱۳عزیز
ممنونم که اومدین و نظر دادین. با نظرت شما من به خودم اومدم. تو حال خودم بودم داشتم به تعاریف استاد فکر می کردم کمکم داشت باورم می شد که همه ی این خصوصیاتو دارم
حق با شماست من فقط اسم منتظر رو یدک می کشم خیلی مونده تا به اونجا برسم اما همیشه ارزوم بوده یه روزی یه منتظر واقعی بشم.
به نظر من اسم منتظر هم خودش یه مسئولیت هایی به همراه داره ومانع از این میشه که هر حرفی بزنی و هر کاری بکنی و شاید کم کم خصوصیات منتظر واقعی رو در فرد به وجود بیاره.

باز هم ممنونم که نظر دادین بازم به کلبه ی خودتون سر بزنید.

اللهم بلغ مولانا الامام الهادی المهدی
یا علی

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام اقای رحمانی

از لطفتون و از اینکه به کلبه ی خودتون سر می زنید ممنونم .


اللهم اجعلنا من انصارهی و اعوانه

یا علی

بوی فیروزه پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام استاد
ارتباطی به حساس بودن ندارد پاسخ های به من بد نبوده ولی جایی بوده که مخاطب شما نبودید قصد بی ادبی ندارم گاهی بچه های یه خونه باهم حرفشون میشه حالا اگه بابا بیادو طرف یکیو بگیره ببینید دلخوری پیش نمی آد.
خدانگهدار

چرا پیش می یاد
اگر جایی طرفداری کردم بگویید.
فقط خواهشمندم توجه داشته باشید که هویت شما برای من-و ایضا بقیه-محفی است. احتمالا شما به این نکته توجه نکرده اید.
ممنون
استاد

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:54 ب.ظ

سلام اقا/خانم ناشناس
از اینکه لطف کردین و به کلبه ی خودتون سر زدین تشکر میکنم
من زیاد اهل تعارف و چاپلوسی نیستم و از افراد چاپلوسم بدم میاد نمیدونم شاید به نظر شما خیلی تعارف می کنم اما من جور دیگه ای نمی تونم از لطف استاد و دوستانم تشکر کنم.
این رو هم بدون تعارف میگم خوشحال میشم اگه بایید و در مورد مطالب نظر بدید.

یا علی

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام بوی فیروزه
ببخشید اگر چه شما طرف صحبتتون استاد بودن اما چون در مورد کلبه داران این وبلاگ گفتین و بنده هم اخیرا صاحب کلبه شدم به خودم اجازه دادم که دخالت کنم
اگر که منظورتون کلبه ی بنده است شاید حق با شماست اما سایر کلبه ها مثل کلبه ی مجنون و درویشان و ... که خیلی با حالن احتمالا شما خیلی خیلی با حالی که با این ها حال نمی کنید. در هر صورت شرمنده حال بنده بیشتر از این نیست.
یه خواهشی دارم از شما میشه یکی از اون مطالب با حالتون که متناسب با موضوع این کلبه ست رو برای ما بنویسید. ممنونم
باز هم به کلبه ی خودتون سر بزنید

یا علی

به نام خدا
منتظر عزیز
تحملت در فضای مجازی باید بیشتر باشه.
ممنون
استاد

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام اقای صفردوست
لطف کردین به کلبه ی خودتون سر زدید.

انشاا... روزی که امام زمان(عج) ظهور میکنن از یاران ایشون باشیم اگه از یارانشون هم نبودیم لااقل از اونایی نباشیم که با اونها می جنگن.
از خاطره ی زیباتون هم تشکر می کنم خوش به حالتون دعا کنید نصیب ما هم بشه.
پیشنهاد خوبی بود سعی می کنم عملیش کنم.

اللهم ارنی الطلعة الرشیدة

یا علی

منتظر پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 ب.ظ

منتظر کیست؟ انتظار چیست؟ از کجا بفهمیم منتظر آقائیم؟ این سؤالات زیبایی است که دلدادگان مهدی (عج) بارها از خود می پرسند و می خواهند بدانند چه باید بکنند تا آنها هم از منتظران واقعی امام (عج) باشند. خدا را شکر کنید که این اشتیاق را در شما نیز قرار داده است.
به طور خلاصه می توان گفت که: منتظر واقعی کسی است که تمام حرکات و سکناتش حکایت از انتظار داشته باشد. کسی که انتظار مهمانی را می کشد. به نظافت خانه می پردازد، لباس مرتب می پوشد و همه چیز را فراهم می کند تا به محض ورود مهمان، به بهترین نحو از او پذیرایی کند. انتظار امام زمان (عج) لحظه به لحظه است. باید به گونه ای منتظر بود که هر لحظه خبر ظهور آقا به گوش رسد، آماده باشیم. اهل گناه و دلبسته به دنیا نمی تواند نام خود را منتظر بنامد.
بعضی از وظایف منتظر واقعی را چنین می توان برشمرد:
1- معرفت و شناخت امام:
در احادیث وارد شده است که "هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است." باید توجه داشت این معرفت به دو گونه است:
الف- معرفت تاریخی یعنی اینکه بدانیم امام زمان (عج) فرزند کیست؟ چندمین امام است؟ دوران غیبت صغری چگونه بوده است؟ و مانند آن.
ب- شناخت نورانیت و مقام والای امام و ارزش حضرت در بارگاه الهی و بهره هایی که می توان از وجود پرنورش گرفت.
2- دوست داشتن حضرت و محبت به ایشان، چرا که ایشان جزء همان "قربی" است که خداوند در سوره شوری آیه 23، بر دوست داشتن آنها تاکید کرده است.
3- ایجاد سنخیت با حضرت ولی عصر (عج):
منتظر کسی است که تلاش کند روز به روز به لحاظ روحی، فکری و عملی خود را بیش از پیش شبیه مولای خود کند و این راهی ندارد جز تقویت ایمان ، تقوا و فضایل اخلاقی و دوری از گناه. بی تردید این مهم، یک شبه تحقق نمی یابد بلکه لازم است با توکل به خدا و توسل به خود حضرت، به طور تدریجی و مستمر در این راه قدم برداشت.
4- تلاش برای آماده کردن محیط و جامعه برای ظهور امام زمان (عج) از راه امر به معروف و نهی از منکر و در یک کلام اصلاح طلبی.
5- ارتباط با منتظران دیگر و ایجاد روحیه انتظار و تقویت آن در دیگران برای گسترش یاران حضرت و رفع شبهات درباره امام زمان (عج).
6- ارتباط با حضرت از راه زیارتهایی چون دعای ندبه، آل یاسین، عهد و مانند آن.
7- صدقه دادن برای سلامتی پسر فاطمه (س)، حواله نمودن ثواب عبادات برای حضرت.
8- صبر و شکیبایی در انتظار و امید داشتن به ظهور و ایجاد امیدواری در دیگران.
9- ایجاد آمادگی دائم رزمی.
در یک جمله کسی می تواند خود را منتظر بنامد که در لحظه لحظه زندگی خود، وظیفه و تکلیفی را انجام دهد که امام زمان (عج) در آن لحظه انتظار دارد؛ بی تردید چنین شخصی هیچ گاه فکر گناه و معصیت به خود را نمی دهد و در مقابل، هیچ واجبی از او فوت نمی شود. فضایل و سجایای اخلاقی منتظر امام زمان (عج) به گونه ای است که هر کس او را ببیند خواهد دانست که محبت واقعی آقا در دل او جا گرفته است.
نکته مهمی که بیان دوباره آن ضروری به نظر می رسد آن است که از وساوس شیطان در این راه نباید غافل بود. شاید بزرگترین و خطرناکترین وسوسه و فریب شیطان ایجاد روحیه یأس باشد. چنانکه گفته شد نکات مذکور را یک شبه نمی توان بدست آورد. بی تردید هر کس توان و استعدادهایی دارد و امام زمان (عج) از هر فرد به همان اندازه توقع و انتظار دارد، پس باید با پشت پا زدن به اغواهای شیطان، به خدا توکل نمود، از اهل بیت استمداد کرد، یا علی گفت و تلاش کرد تا هر روز بیشتر و بهتر از دیروز وظایف منتظر واقعی مولایمان امام زمان (عج) را انجام داد.

منتظر جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:28 ب.ظ

رسیدم تا اجل، امّا رسیدن شد فراموشم
دمیدم در نی دنیا، دمیدن شد فراموشم

سرم با خندۀ گل گرم شد در فصل گلچینی
دلم چون سیب سرخ افتاد، چیدن شد فراموشم

ندای ارجعی گل کرد، برگشتم دمی تا خود
همین که پر در آوردم پریدن شد فراموشم

مرید غیرتم، از خود گذشتن رفت از یادم
شهید حیرتم در خون تپیدن شد فراموشم

صدای سرمۀ چشمت گلوی دیده ام را سوخت
که از شرم تماشایت شنیدن شد فراموشم

چنان از آخرت گفتم که دنیا گشت عقبایم
چنان گرم تماشایم که دیدن شد فراموشم

به تعقیب نمازی بی اذان درخود فرو رفتم
رکوعم، سجده ام کج شد، خمیدن شد فراموشم

شب جان کندن آمد باز دل بستم به دل دادن
تب دل بردن آمد، دل بریدن شد فراموشم

دگر زیر سر من بالشی از گریه بگذارید
چهل سال است راحت آرمیدن شد فراموشم

اگر گفتند نامت چیست در غوغای من ربک
بگو من هم ملک بودم، پریدن شد فراموشم


یا علی

منتظر جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ب.ظ

هنوزم انتظارو انتظار است
هنوزم دل به “ســیــنـــه” بی قرار است
هنوزم خواب میبینم به شبها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که جمعه آید روزی …
و این پایان خوب انتظار است


آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست هر کجا هست خدایا بسلامت دارش

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی

یحتمل باید این طوری باشد:
همان مردی که آید جمعه روزی
قشنگ بود
ممنون
استاد

۱۳ جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:48 ب.ظ

به نام خدا
خیلی دوست داشتم خود منتظر جواب من رو بده ولی یک سوال از اقا مرتضی داشتم و اون اینکه واقعا فکر میکنه الان داره نماز واقعی می خونه؟ نمیخوام بگم نماز ما باید مثل نماز ائمه باشه{البته که ایده ال ما مثل ائمه نماز خوندن است}. ولی ایا نماز ما مثل نماز ایت ا.. بهجت هست که در مورد نماز میگه لذت بخشترین کار دنیاست و یا مثل خیلی از علما دیگر. البته که ما خیلی کار سختی داریم تا یک منتظر واقعی بشیم ولی این رو هم باید بدونیم که راه برای همه باز است و سنن خدا عوض شدنی نیست و توسل حتما در این راه به ما خیلی کمک میکنه. اقا مرتضی فقط خواستم تذکری داده باشم در مورد نماز واقعی همون نمازی که انسان رو از فحشا و منکر باز میداره و در پایان از شما و همه عزیزان التماس دعا دارم

مرتضی جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:27 ب.ظ

سلام آقای ۱۳ عزیز
به قول بزرگان و همانطوری که منتظر عزیز به جا بیان کرد:
هر کس توان و استعدادهایی دارد و به همان اندازه از او توقع و انتظار می رود.
باید به خدا توکل نمود. از اهل بیت استمداد کرد. یا علی گفت و تلاش کرد.

آیت الله بهجت به اندازه ی استعدادهاش بازخواست می شود (و روحش شاد) و من به اندازه ی استعدادهای خودم.
عدالت خدا به اینگونه است که هیچ وقت نماز من رو با نماز آیت الله بهجت مقایسه نمی کند.
شاید بگی حرمت نگه نمی دارم اما قصد بی حرمتی رو ندارم٬ آخه یاد داستان موسی و چوپان افتادم.
من هیچگاه به گرد بزرگانی چون آیت الله بهجت و امثال آن نمی رسم اما می تونم تلاشم رو بکنم٬ می تونم اداشونو در بیارم٬ نمی تونم؟
مگر اینکه خود خدا گفته اگه فقط یک نمازتون از عمق وجود و خالصانه باشه ازتون قبول می کنم؟
چرا نماز خوندن همدیگه رو سبک می شماریم؟ چرا خیلی راحت در باره هم قضاوت می کنیم؟ درحالیکه اصلا شایستگیشو ندارم.

۱۳ عزیز طرف حرفام تو نیستی٬ درد و دلی است که دارم برای همه می کنم.

یادمه یه روز بعد از نماز عصر توی مسجد دانشگاه حاج آقا ذوالفقاری از آداب نماز خوندن گفتن و اینکه رعایت این آداب مقدمه ای است برای رسیدن به کمال الهی.
و این آداب رو یکی یکی یادمون یاد.

و حالا می تونم ادعا کنم که از ادا درآوردن یک مرحله پیشرفت کردم و خودم رو به رعایت آداب نماز عادت دادم.
حالا چقدر بتونم این آداب رو رعایت کنم و کی به کمال مطلق برسم٬ نمی دونم اما یاعلی گفتم و تلاش می کنم.
شاید هم تا اون موقع زنده نباشم اما می تونم بگم مثل نماز اون صحابه ای نیست که پیامبر به نوک زدن کلاغ تشبیه اش کرده بودن.

درضمن شب اول قبر فقط از نمازمون سوال نمی کنن٬ به قول بزرگی وقتی می گن نماز ستون دین است به معنای تیرآهن های یک ساختمان است٬ آیا این ساختمان در و پنجره و دیوار و سقف نمی خواهد؟
آیا نباید منتظر بود؟ آیا نباید به ولایت و امامت اعتقاد داشت؟ آیا نباید احترام پدر و مادر رو نگه داشن؟ آیا نباید با خلق خدا مهربان بود و دلی را نشکوند؟ آیا نباید به همنوع کمک کرد؟ آیا نباید دروغ نگفت؟ غیبت نکرد؟ در کار دزدی نکرد؟ و ...
آیا برای همه ی اینها بازخواستمان نمی کنن؟

حالا به نظر تو می شه توی یه ساختمونی که بهترین تیر آهن رو داره اما از پست ترین مصالح رو برای ساخت آن استفاده شده٬ زندگی کرد؟

زیاده گویی کردم
مرا ببخشید
اما حرف اول و آخرم این است که ما در جایگاهی نیستیم که بتونیم قضاوت کنیم که چه کسی منتظر واقعی است یا نه !!!
و بالتبع در مابقی مسایل


به خوبا سر می زنی بدا مگه دل ندارن
یه سر هم به ما بزن ای خوب خوبا آقاجون

سلامتی آقا امام زمان(ع) صلوات

بوی فیروزه جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام منتظر عزیز
باید بگم کلبه ی شما و حضور واقعیه شما ومطالبی که میذارید به جاست ودر حالی که در کلبه های دیگه هم حضور دارید این عالیه به شرطی قول بدید همینطوری ادامه بدید.
عاشقانه های امام زمان همیشه شنیدنیست.
استاد متوجهم.

ممنون

منتظر شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ق.ظ

به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.

***

اى کریم اهل بیت علیهم السلام! قلب اندوهگینمان در عزایت ، دیدار و شفاعتت را در قیامت مى طلبد تا طعم بخشندگى تو را دریابیم

رحلت رسول اعظم اسلام و شهادت دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبى علیه السلام ، را تسلیت مى گویم.

یا علی

منتظر شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:26 ق.ظ

هوالحی

البرت انیشتین شیعه بود؟
به گواه حضرات آیات عظام ، شیخ لطف الله صافی گلپایگانی و شیخ علی صافی گلپایگانی که از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بودند ؛ فیزیکدان و ریاضی دان بزرگ جهان، آلبرت انیشتین به دست آیت الله العظمی بروجردی به آئین تشیع گرویده و بنا بر دستور معظم له از بیان این مطلب تا اواخر عمر خود به دلیل حفظ جانش ، خودداری کرده است.
در گوشه ای از این نامه به آیت الله بروجردی که توسط آلبرت انیشتین نوشته شده است آمده است :
Herzliche Gru``&e von Einstein ( سرآغاز نامه )
با صمیمانه ­ترین سلام­ها از اینشتین محضر شریف پیشوای جهان اسلام جناب سید حسین بروجردی. پس از 40 مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع 12 امامی را پذرفته­ ام / که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس)از سال 1954 است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

یا علی

منتظر شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:47 ق.ظ

بنال ای دل که دنیا را بقا نیست
چو آرامش در این دار فنا نیست
بنال ای دل نماند جاودانه
بجز عشق و نوای عاشقانه
بنال ای دل به لحن نای داوود
که هر نالیدنش ذکر خدا بود
بیا تا از پی اش با هم بگردیم
که هر دو آشنا با آه و دردیم
بنال ای دل که یارم زار و خسته
به پشت پرده غیبت نشسته
بنال ای دل به هر صبح و به هر شام
چو تنها اشک ریزد ان دلارام
بنال ای دل ز غمهایم گذر کن
که تنها ناله بر ان منتظر کن
بنال ای دل که یارم در نماز است
سراپا ناز و در حال نیاز است
بنال ای دل که بس آزرده ام من
که ردپای او گم کرده ام من
نشانم ده حریم سامرا را
مگر پیدا کنم ان دلربارا
بنال ای دل گل بی خار من کو
نشینم چون بنفشه بر لب جو
مگر عکس رخش در آب بینم
دگر اورا مگر در خواب بینم
که من آلوده ام او پاک و معصوم
از این رو گشته ام ناکام و محروم
بنال ای دل چو آید بوی نرگس
بخوبی عطر او را می کنم حس
خدایا در فراقش ناله تا کی
به سینه داغها چون لاله تا کی
خدایا رازها در پرده تا کی
زغیبت قلبها آزرده تا کی
بنال ای دل بگو با شور و فریاد
که یا مهدی جهان پر شد ز بیداد
کجایی ای گل زهرا کجایی؟
تو ای مهر آفرین لطف خدایی

اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن

یا علی

منتظر شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ

سلام بوی فیروزه عزیز
شما به بزرگواری خودتون منو بخشید تازه کارم حق با استاد بود تند رفتم
شما لطف دارید. انشاا... اگه خدا کمکم کنه همینطور ادامه میدم البته با لطف و کمک استاد و دوستان عزیز
ممنونم از اینکه به کلبه ی خودتون سر میزنید. مارو تنها نذارید.

یا علی

مرتضی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ق.ظ

ای سبزترین آیه هستی
ای روشن ترین آرزوی زمین
ای زیباترین ترانه زمانه
بیا ...
بیا که با آمدنت زمین رنگ غزلهای آسمانی می گیرد
و این مثنوی هزار و چندین ساله برای همیشه تاریخ تمام می شود
بیا که روزگار به تنگ آمده و لحظه ها شکننده تر از شیشه بخار گرفته اتاق انتظار زمین اند
بیا که ثانیه ها سخت ترین قصیده نانوشته آسمان را که تلخ تر از شوکران و سیاهتر از برهوت تنهایی یک انسان است به پایان ببرند

بیا ...
بیا که دیگر کوهها استواری را به مسخره گرفته اند و لبخند شکوفه ها به توهین ابدیت کشیده شده
بیا که زندگی دلگیرتر از غروب و دلتنگ تر از کسوف شده
و ساعتها به درازای عمر نوح رسیده اند
بیا ...
ای کشتی نجات
ای عصای معجزه آسای موسی در میان این اقیانوس بلا

بیا که دم مسیحایی ات زمین را زنده کند
و نسیم صبا را به قلب تپنده سنگهای آذرین بسپارد
بیا که برای تداوم بشریت رباعی عاشقانه بسرایم و برای تحقق آرمانهای رنگارنگ زمین پای کوبی کنیم

بیا ...

مهدی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ http://kimiafm.blogfa.com

انتظار
انتظار شناسنامه شیعه است، هویت و اعتبار اوست. شیعه با انتظار زنده است و با انتظار معنا می یابد. هر کس خود را شیعه می داند باید منتظر باشد.

انتظار روایت عشق است. رمز پایداری و استقامت و حبل المتین همه آنانی که می خواهند با عشق زندگی کنند. پرشکوه ترین و سترگ ترین مفهوم بودن و رمز جاودانگی آنانی که نمی خواهند جاهلانه بمیرند.

لطفا برای خوندن بقیه این مطلب یه سری به من بزنید

به به جناب آقای تعجبیان
رسیدن به حیر.
از بچه ها چه خبر
سلام برسانید
ممنون
استاد

سلمان رحمانی شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ب.ظ


گویند که مرگ سخت است؛
سخت؛
آری سخت است لیک سخت تر انتظار نیست.

منتظر یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ب.ظ

هوالحی

چقدر منتظرم من، خدا کند تو بیایی

نشسته پشت درم من، خدا کند تو بیایی

از آن درخت شکسته، از آن پرنده خسته

هنوز خسته ترم من، خدا کند تو بیایی

همیشه در سفری تو، بهار و برگ و بری تو

درخت بی ثمرم من، خدا کند تو بیایی

غریب مانده ام اینجا، غریب مثل پرستو

شکسته بال و پر من، خدا کند تو بیایی

شب است و ماه، تویی تو؛ نشان راه تویی تو

ببین که در بدرم من، خدا کند تو بیایی

اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی

منتظر یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:42 ب.ظ

هوالحی
علایم ظهور و امور حتمی
پنج مورد از نشانه های ظهور در بسیاری از روایات که از حدّ تواتر گذشته است؛ از جمله نشانه های حتمی ظهور برشمرده شده اند:

خروج سیّد خراسانی و یمانی، ندای آسمانی مبنی بر حقّانیت حضرت مهدی(ع)، شهادت نفس زکیّه و فرو رفتن سپاهیان سفیانی در منطقة بیداء (بیابان بین مدینه و مکّه).14

این نشانه های پنج‌گانه را احادیث از علایم حتمی شمرده و هیچ گونه احتمال بدایی در مورد تحقّق آنها نداده اند وگرنه خلاف حتمی بودن آنها می شد. این نشانه ها شدیداً با مسئلة ظهور ارتباط داشته و همگی مقارن ظهور رخ خواهند داد ان شاءالله. بزرگوارانی چون مرحوم آیت الله خویی در پاسخ به نویسندة کتاب سفیانی و علامات ظهور15، علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی، در کتاب خویش و شیخ طوسی، در غیبت خویش16 نسبت به این موضوع تصریح و اذعان کرده اند که:

هر چند بنابر تغییر مصلحت‌ها با تغییر شروط اخباری که به حوادث آینده می پردازند، ممکن است دچار تغییر و تبدیل شوند؛ جز آنکه روایت تصریح کرده باشد که وقوع آن جریان حتمی است که (با توجه به اعتماد ما به معصومین(ع)) ما هم یقین به حدوث آنها در آینده پیدا می کنیم و قاطعانه می گوییم در آینده چنین خواهد شد

الیس بصبح قریب

آشنا یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ب.ظ http://www.bezanrafigh.blogfa.com/


چه انتظار عجیبی
میان منتظران هم عزیز من چه غریبی.........

عجیب تر که چه اسان نبودنت شده عادت!

چه بی خیال نشستیم
نه کوششی نه وفائی......

فقط نشسته و گفتیم
خدا کند که بیایی...

محمد منسوبی فرد دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ق.ظ

باعرض سلام و احترام
منتظر عزیز!میتونم ازتون بخوام در مورد شیعه بودن انیشتین رفرنس معتبر بدید؟
ممنون میشم.
آخه!بنظرم تو این دوره وانفسا اگه برای حرفامون رفرنس بدیم کمتر ابهام بوجود میادو دست آدمای با سوءنیت هم بهانه نمیدیم.
با تشکر

منتظر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ق.ظ

هوالحی

متن زیر را بصورت کامل مطالعه بفرمایید. حقیقت امر{ شیعه بودن انیشتین } برایتان روشن خواهد شد علاوه بر اینکه دو مرجع بزرگوار نیز بر این امر گواه بوده اند .

آلبرت اینشتین در رساله­ ی پایانی عمر خود با عنوان : دی ارکلرونگ"، یعنی : بیانیه" ، که در سال 1954 ( =1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می­ دهد و آن را کامل­ ترین و معقول­ ترین دین می­داند. این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه­ ی اینشتین با آیت ­الله العظمی بروجردی (فوت 1340 ش = 1961 م) است که توسط مترجمین برگزیده ­ی شاه ایران و به صورت محرمانه صورت پذیرفته است.

اینشتین در این رساله "نظریه نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از نهج­ البلاغه و بیش از همه بحارالانوار علامه­ ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی و ... توسط حمیدرضا پهلوی (فوت 1371 ش) و ... ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می­ شده تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی­ شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده "نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده­اند. از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می­کند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می­خورد و آن ظرف واژگون می­شود. اما بعد از این که پیامبر اکرم (ص) از معراج جسمانی باز می­گردند مشاهده می­کنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ... اینشتین این حدیث را از گران بهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه­ ی "انبساط و نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می­نویسد....

همچنین اینشتین در این رساله "معاد جمسانی" را از راه فیزیکی اثبات می­کند (علاوه بر قانون سوم نیوتون = عمل و عکس العمل .) او فرمول ریاضی "معاد جسمانی " را عکس فرمول معروف "نسبیت ماده و انرژی" می­داند: E=M.C2>>M=E:C2 یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.

اینیشتین در این کتاب همواره از آیت ­الله بروجردی با احترام و بارها به لفظ "بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ "حسابی عزیز"...

000/000/3 دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسور ابراهیم مهدوی (مقیم لندن) با کمک برخی از اعضاء شرکت­های اتومبیل بنز و فورد و .. از یک عتیقه­ دار یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط شناسی رایانه ­ای چک شده و تأیید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است. هم اکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی – توسط دکتر عیسی مهدوی (برادر دکتر ابراهیم مهدوی) و توأم با تحقیق و ارائه منابع مذکور در متن (توسط اینجانب) می­باشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است . اصل نسخه این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی – سپرده شده و نگهداری می­شود. توضیحات بیشتر و شماره ثبت آن را برای اطلاع خوانندگان در آغاز برگزیده این کتابچه ارائه خواهیم داد.

گزیده­ ای از آخرین رساله اینشتین: (DIE ERKLA"RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) ترجمه: دکتر عیسی مهدوی، تحقیق و پیشگفتار و پاورقی: اسکندر جهانگیری


منبع: خبرگزاری ایرسنا

به نام خدا
منتظر عزیز
من اینها را قبلا هم خوانده بودم
دوست هم دارم راست باشد و احتمال زیادی هم می دهم که راست باشند.
اما سوال کننده از شما منبع خواست
که بتواند پیگیری کند.
تکرار ادعا سبب اثبات آن نمی شود.
لطفا بقیه اگر می دانند کمک کنند.
ممنون
استاد

منتظر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ق.ظ

هوالحی

سحر که صدای در می اومد از جا می پریدم و می گفتم: «خودشه»!
گاهی وقتام که از سر شب بهم سر الهام می شد که امشب میاد!
چادر نماز گلبهی مادر خدابیامرزمو سر می کردم و پا سجاده زبون می گرفتم. اونوقت اگه صدای در می اومد!... سبکتر از پرنده ها به در می رسیدم... و ...
گاهی وقتا ، تو اولین برخورد با خنده می گفت: «تویی که نمیذاری شهید بشم! همین دعاهاته که کار دستم داده!»
اما گاهی وقتا تو همون نگاه اولش ، آتیش خط مقدمو می دیدم! آتیشی که خدا می دونه چندتا ابراهیمو به گلستون برده!
اونوقت دیگه دل و دماغ احوالپرسی درست و حسابی رو نداشت! منم گیر نمی دادم!
کافی بود تا سراغ چند تا از رفیقاشو بگیرم تا با شنیدن اسم یکی از اونا عکس العمل نشون بده و... همیشه دم دمای سحر می اومد! خوب کارش اینطور ایجاب می کرد!
خودش هم هروقت می خواست بره، تا می پرسیدم کی میای ، می گفت: « تو که می دونی من هر موقع میام وقتیه که ستاره تازه خوابش برده و دم دمای سحره»!

***
ستاره از اولش هم سوسو می زد!
بچم هیچوقت حال خوشی نداشت.
انگار داغ همه رفیقای ابراهیم به دل اون نشسته بود که همیشه تا نزدیکای صبح می سوخت و هیچوقت ضربان قلبش میزون نبود.
بچم شب که می شد، آتیش دردش گر می گرفت و خونمونو روشن می کرد.
اگر چه خوابوندنش کار سختی بود اما برامون عادت شده بود.
دکترا می گفتن به هیجده سالگی نمی رسه.
راست می گفتن.
هر نوع عمل جراحی فقط باعث می شد که اجل اون زودتر برسه.
بچم ، آه بچم!
یه صبح هر چی صداش کردم بلند نشد.
انگار سالهاست که همینطور آروم و بی صدا خوابش برده!
دوشب قبل از اون خواب باباشو دیده بود.
می گفت: « بابا همون جور که تو عکس سینه دیوار اتاقمونه، می خندید و برام دست تکون می داد.»
اومد جلو بغلم کنه که...

***
حالا دیگه سحر هم قد باباش شده!
قد اون روزایی که کوله بار تنهائیشو رو شونه اش مینداخت و با سبکترین نسیمها از سر کوچه می پیچید و ...
حالا دیگه سحر هم قد باباش شده!
قد اون روزایی که باباش دنبال گمشده خودش از نوک شاخ شمرون تا لب اروند رود، همه جا رو زیر و رو می کرد.
قد اون روزایی که دل تو سینه ش نبود و...

***
امروز داداش مجید از اهواز زنگ زد!
گفت: « آرزو!... مژدگونی بده که بالاخره گمشدت پیدا شد.»
ابراهیم با کاروان بعدی داره میاد!
میدونی چطور شناسایی شد؟
از همون عکس که با تو و ستاره انداخته بود!


می گفت: ستاره خفت ، بر می گردم
وقتی که سحر شکفت بر می گردم

سر تا سر خاک جبهه رو باید گشت
دنبال کسی که گفت : بر می گردم

یا علی

منتظر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:03 ق.ظ

مخور غم چون به پایان روزگار انتظار اید
رود سرمای دی اندم که هنگام بهار اید
خزان بر تخت یغما چند روزی بیش ننشیند
صبا با جیش نوروزی و لطف بی شمار اید
جهان از نو جوان گردد زانفاس مسیحایش
اگر ان ماه کنعانی به طرف لاله زار اید
به پایان می رسد تاریکی شبهای غم افزا
چو خورشید جهان ارا برون از کوهسار اید
فدای مقدمش سازم هزاران بار جانم را
اگر دانم ز روی لطف بر سویم نگار اید
دو چشم منتظر بر در چو یعقوب از غم یوسف
که شاید پیک مصری را بدین درگه گذار اید
جهان در انتظار و من به امیدم که تا روزی
همایون طلعتم مهدی به امر کردگار اید

اللهم عجل لولیک الفرج
یا علی

منتظر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:09 ق.ظ

سلام استاد

من هم این مطلب رو در سایت خبری خوندم و از اونجا که این سایت رو از قبل می شناختم به نظرم موثق و قابل قبول بود.
حق با شماست.
دنبال منبعش می گردم.

یا علی

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ق.ظ http://www.poshtekhat.blogfa.com

هوالطیف
سلام استاد
سلام به همگی
بازبان شعر می گویم و طرف صحبت من شخص خاصی نیست شاید به خودم بر میگردد نمیدانم...

نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
*
عمریست اسیر حرف مردم هستیم
درگیر همین سوء تفاهم هستیم
این شکل جدید انتظاری کهنه ست
ما منتظران دست دوم هستیم
*
کوریم و ندیدم خدایی هرگز
یکبار نگفتیم کجایی هرگز
ما کار مهمتر از شما هم داریم
حق داری اگر جمعه نیایی هرگز
*
ما مساله های اجتهادی داریم
در بحث و جدل کمی زیادی داریم
با اینکه تو قطب عالم امکانی
ما چشم به قطب اقتصادی داریم
*
عمریست که آواره ی دشتی آقا
رفتی و دوباره برنگشتی آقا
شاید که تو آمدی و دیدی خوابیم
ازخیر تماممان گذشتی آقا
*
هرچه به حساب بوفه خوردیم حلال
از قسمت هم علوفه خوردیم حلال
خوردیم غذای ظهر عاشورا را
نانی که به نرخ کوفه خوردیم حلال
*

شاید به نظر بعضی ها طنز باشه این حرفا. اما تلخه ...باور کنید تلخه.
در پناه حق

آفرین
شاعرش؟

۱۳ دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:30 ب.ظ

به نام خدا
واقعا ممنونم منتظر که مثل اقایی که جوابشو در کلبش نوشتم به حرفام نگاه نکردی.من هم مثل شما ارزو دارم که منتظر واقعی امام عصر باشم.اگه یک روزی منظر واقعی شدین در پیش امام حاضر شفاعت این غایب را بکنید

البته اون آقا اسم هم داره!

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:42 ب.ظ

مخواه از رخ ماهت نگاه بردارم

مخواه چشم بپوشم ، مخواه بردارم

اگر به یـُمن ِ قدمهای مهربانت نیست

بگو که سجده از این قبله گاه بردارم

مگر بهشت نگاه تو عاشقم بکند

که دست از سر ِ نقد ِ گناه بردارم

گناه ِ هرچه دلم بشکند به گردن توست

گناه ِ هر قدمی اشتباه بردارم

تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهم

به قدر کاسه ای از حوض ِ ماه بردارم

بیا که چشم ِ جهانی هنوز منتظر است

بیا که دست از این اشک و آه بردارم


مرجع:

http://sadehghazal.persianblog.ir

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:51 ب.ظ

دلم برای تو امشب تنگ است ای گل نرگس!

ببین زمانه چه ننگ است ای گل نرگس!


غمی به گوشه قلبم کمین همی کرده است

زمانه با من بر سر جنگ است ای گل نرگس!


فسرده ام و اینک غمی به دل دارم

غمم به سختی سنگ است ای گل نرگس!


تپید این دل من در هوای دیدارت

بیا که ناز تو برای من همچو چنگ است ای گل نرگس!


اگر تو بیایی بنفشه می خندد!

بهار با تو قشنگ است ای گل نرگس!


تو کشتی نجاتی و مرهم دل خسته آقا، بیا بیا

که عدل بی تو بی رنگ است ای گل نرگس!


بارها سروده ام این غزل بی فروغ را "تنها"

دلم برای تو خیلی تنگ است ای گل نرگس!


یا مهدی ادرکنی ....

؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام منتظر عزیز و سلام استاد
۱ پیشنهاد دارم :

فکر می کنم اگه مطالبتون رو کوتاه تر کنید خواننده هاتون بیشتر می شن

مثلا چیزی در حد ۴ خط مجمل و کوتاه

مطالب طولانی از حوصله ی خواننده ای که میاد تا دقایقی از وقتش رو بگذرونه.... خارج است اما اگر کوتاه باشه تا چشم ادم بهش می خوره فوری می خونه و البته تو ذهنش هم می مونه

با آرزوی توفیق
در پناه حق

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:58 ب.ظ

در پی ارسال نامه ای به محضر آیت الله صافی که در بخشی از آن اشعاری از دکتر قیصر امین پور درج شده بود این مرجع تقلید که خود در سرودن اشعار تبحر دارد آن شعر را نشانه « شوق و شور و اشتیاق به آستان حضرت صاحب الزمان » دانسته و به اقتباس و استقبال از شعر وی رفته اند.

شعر قیصر امین پور:

طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
زسمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
کسی که سبزتر از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی


جوابیه آیت الله صافی:

زهی جمال رخش کرده پرتو افشانی
به ماه چارده و آفتاب رخشانی
زهی ولی خدا قطب عالم امکان
جهان جود و کرم پیشوای یزدانی
ظهور قدرت دادار حجت بن حسن
که ظاهر است از او کبریای سبحانی
نجات امت مظلوم و خلق مستضعف
امید مردم محروم و فیض رحمانی
سپهر مجد و شرف شمس آسمان جلال
جمال غیب ابد شاه ملک امکانی
اگر چه پر شده عالم زفتنه و زفساد
مسلط اند به دنیا جنود شیطانی
به نام صلح و دموکراسی و وطن خواهی
زنند ضربه به شخصیت مسلمانی
گرفته است بشر راه انحراف و خطا
به هر مکان نگرم تیره است و ظلمانی
بگیرد ار همه اقطار محنت ایام
شب فراق شود هر چه بیش طولانی
بمان به جا و مشو ناامید چون آید
امام و منجی کل مقتدای پایانی
سلیل احمد مرسل همان کسی که خدا
عطا نموده به او منصب جهانبانی
جهان نجات دهد از فساد و استکبار
دوباره زنده کند راه و رسم انسانی
در آورد همگان زیر پرچم اسلام
نظام می نبود جز نظام قرآنی
ظهور می کند و می کند اساس ستم
کند زمین و زمان را زعدل نورانی
امیر معدلت آیین ومعدلت گستر
دهد نجات همه خلق از پریشانی
خوش آن زمانه و آن روزگار و آن ایام
خوش آن حکومت و آن عدل و عصر روحانی

7 جمادی الثانیه 1421
لطف الله صافی

منبع: سایت تابناک

۱۳ سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:21 ب.ظ

بله اون اق اسمش مرتضی صفر دوست است

منتظر چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ

سلام ناشناس عزیز.

من هم خیلی سعی میکنم خلاصه ترش کنم اما نمیشه.
ممنون از پیشنهادتون سعی میکنم خلاصه ترشون کنم.

لطف کردین به کلبه ی خودتون سر زدین.

یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد