نوروز مبارک (از رفیق)

مدتها بود می خواستم نوروز را تبریک بگویم. 

به دلم برات شده بود عزیزی "نوروز" دکتر شریعتی را خواهد فرستاد. 

ادامه مطلب با نظرات کلبه درویشان ۲

 

نوروز برهمه مبارک باد

نوروز از زبان دکتر شریعتی:
نوروز یک جشن ملی است، جشن ملی را ھمه می شناسند که چیست نوروز ھر ساله برپا می شود و ھر سالهاز آن سخن می رود. بسیار گفته اند و بسیار شنیده اید پس به تکرار نیازی نیست؟ چرا ھست. مگر نوروز را خودمکرر نمی کنید؟
 پس سخن از نوروز را نیز مکرر بشنوید. در علم و و ادب تکرار ملال آور است و بیھوده «عقل»تکرار را نمی پسندد: اما «احساس» تکرار را دوست دارد طبیعت تکرار را دوست دارد،جامعه به تکرار نیازمند است و طیبعت را از تکرار ساخته اند جامعه با تکرار نیرومند می شود، احساس با تکرار جان می گیردو نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت، احساس، و جامعه ھر سه دست اندرکارند. نوروز که قرن ھای دراز است بر ھمه جشن ھای جھان فخر می فروشد، از آن رو ھست که این قرارداد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست.
جشن جھان است و روز شادمانی زمین و آسمان و آفتاب و جشن شکفتن ھا و شور زادن ھا و سرشار از ھیجانجشن ھای دیگران غالباً انسان را از کارگاه ھا، مزرعه ھا، دشت و صحرا، کوچه و بازار، باغھا و .« آغاز » ھرکشتزارھا، در میان اتاق ھا و زیر سقف ھا و پشت درھای بسته جمع می کند: کافه ھا، کاباره ھا، زیر زمین ھا،سالن ھا، خانه ھا ... در فضایی گرم از نفت، روشن از چراغ، لرزان از دود، زیبا از رنگ و آراسته از گل ھای کاغذی،مقوایی، مومی، بوی کندر و عطر و ... اما نوروز دست مردم را می گیرد و از زیر سقف ھا و درھای بسته فضاھایخفه لای دیوارھای بلند و نزدیک شھرھا و خانه ھا، به دامن آزاد و بیکرانه طبیعت می کشاند: گرم از بھار، روشن ازآفتاب لرزان از ھیجان آفرینش و آفریدن، زیبا از ھنرمندی باد و باران، آراسته با شکوفه، جوانه، سبزه و معطر از بویباران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ھای شسته، باران خورده پاک و ... نوروز تجدید خاطره بزرگی است: خاطره خویشاوندی انسان با طبیعت. ھر سال آن فرزند فراموشکار که، سرگرمکارھای مصنوعی و ساخته ھای پیچیده خود، مادر خویش را از یاد می برد، با یادآوری وسوسه آمیز نوروز به دامنوی باز می گردد و با او، این بازگشت و تجدید دیدار را جشن می گیرد. فرزند در دامن مادر، خود را باز می یابد و مادر، در کنار فرزند و چھره اش از شادی می شکفد اشک شوق می بارد فریادھای شادی می کشد، جوان می شود، حیات دوباره می گیرد.
با دیدار یوسفش بینا و بیدار می شود. تمدن مصنوعی ما ھر چه پیچیده تر و سنگین تر می گردد، نیاز به بازگشت و باز شناخت طبیعت را در انسان حیاتی تر می کند و بدین گونه است که نوروز بر خلاف سنت ھا که پیر می شوند فرسوده و گاه بیھوده رو به توانایی می رود و در ھر حال آینده ای جوان تر و درخشان تر دارد، چه نوروز را ه سومی است که جنگ دیرینه ای را که از روزگار لائوتسه و کنفوسیوس تا زمان روسو و ولتر درگیر است به آشتی می کشاند.
نوروز تنھا فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست: نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز ھست. دنیایی که بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در ھم ریختن و از دست رفتن بنا شده است، جایی که در آن آنچه ثابت است و ھمواره لایتغیر و ھمیشه پایدار، تنھا تغییر است و ناپایداری، چه چیز می تواند ملتی را،جامعه ای را، در برابر ارابه بی رحم زمان – که بر ھمه چیز می گذرد و له می کند و می رود ھر پایه ای را می شکند و ھر شیرازه ای را می گسلد – از زوال مصون دارد؟ ھیچ ملتی یا یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد:
ملت، مجموعه پیوسته نسل ھای متوالی بسیار است، اما زمان این تیغ بیرحم، پیوند نسل ھا را قطع می کند،میان ما و گذشتگانمان، آنھا که روح جامعه ما و ملت ما را ساخته اند، دره ھولناک تاریخ حفر شده است قرن ھای تھی ما را از آنان جدا ساخته اند : تنھا سنت ھا ھستند که پنھان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره ھولناک گذر می دھند و با گذشتگانمان و با گذشته ھایمان آشنا می سازند. در چھره مقدس این سنت ھاست که ما حضور احساس می کنیم حضور خود را در میان آنان می بینیم و « خود خویش » آنان را در زمان خویش، کنارخویش و در جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت ھاست.
در آن ھنگام که مراسم نوروز را به پا می داریم، گویی خود را در ھمه نورزھایی که ھر ساله در این سرزمین بر پا می کرده اند، حاضر می یابیم و در این حال صحنه ھای تاریک و روشن و صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کھن ما در برابر دیدگانمان ورق می خورد، رژه می رود. ایمان به اینکه نوروز را ملت ما ھر ساله در این سرزمین بر پا می داشته است، این اندیشه ھای پر ھیجان را در مغز مان بیدار می کند که: آری ھر ساله حتی ھمان سالی که اسکندر چھره این خاک را به خون ملت ما رنگین کرده بود، در کنار شعله ھای مھیبی که از تخت جمشید زبانه می کشید ھمانجا ھمان وقت، مردم مصیبت زده ما نوروز را جدی تر و با ایمان سرخ رنگ، خیمه بر افراشته بودند و مھلب خراسان را پیاپی قتل عام می کرد، در آرامش غمگین شھرھای مجروح و در کنار آتشکده ھای سرد و خاموش نوروز را گرم و پر شور جشن می گرفتند.
تاریخ از مردی در سیستان خبر می دھد که در آن ھنگام که عرب سراسر این سرزمین را در زیر شمشیر خلیفه جاھلی آرام کرده بود از قتل عام شھرھا و ویرانی خانه ھا و آوارگی سپاھیان می گفت و مردم را می گریاند و سپس چنگ خویش را بر می گرفت و می گفت: " اباتیمار : اندکی شادی باید " نوروز در این سال ھا و در ھمه نبوده است. اعلام ماندن و ادامه « بی خودی » سال ھای ھمانندش شادی یی این چنین بوده است عیاشی و داشتن و بودن این ملت بوده و نشانه پیوند با گذشته ای که زمان و حوادث ویران کننده زمان ھمواره در گسستن آن می کوشیده است. نوروز ھمه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان.
ھمه نوروز را عزیز شمرده اند و با زبان خویش از آن سخن گفته اند. حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته اند "نوروز روز نخستین آفرینش است که اورمزد دست به خلقت جھان زد و شش روز در این کار بود و ششمین روز ، خلقت جھان پایان گرفت و از این روست که نخستین روز فروردین را اھورمزد نام داده اند و ششمین روز را مقدس شمرده اند. چه افسانه زیبایی زیباتر از واقعیت راستی مگر ھر کسی احساس نمی کند که نخستین روز بھار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جھان را آغاز کرده است. مسلماً آن روز، این نوروز بوده است.  مسلماً بھار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینشاست. ھرگز خدا جھان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بھار، سبزه ھا روییدن آغاز کرده اند و رودھا رفتن و شکوفه ھا سر زدن و جوانه ھا شکفتن، یعنی نوروز بی شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سر زده است و نخستین بار، آفتاب در نخستین روز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است. اسلام که ھمه رنگ ھای قومیت را زدود و سنت ھا را دگرگون کرد، نوروز را جلال بیشتر داد، شیرازه بست و آن را با پشتوانه ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان، مصون داشت.
انتخاب علی به خلاف و نیز انتخاب علی به وصایت، در غدیر خم ھر دو در این ھنگام بوده است و چه تصادف شگفتی آن ھمه خلوص و ایمان و عشقی که ایرانیان در اسلام به علی و حکومت علی داشتند پشتوانه نوروز شد. نوروز که با جان ملیت زنده بود، روح مذھب نیز گرفت: سنت ملی و نژادی، با ایمان مذھبی و عشق نیرومند تازه ای که در دل ھای مردم این سرزمین بر پا شده بود پیوند خورد و محکم گشت، مقدس شد و در دوران صفویه، رسماً یک شعار شیعی گردید، مملو از اخلاص و ایمان و ھمراه با دعاھا و اوراد ویژه خویش، آنچنان که یک سال نوروز و عاشورا در یک روز افتاد و پادشاه صفوی آن روز را عاشورا گرفت و روز بعد را نوروز. این پیری که غبار قرن ھای بسیار بر چھره اش نشسته است، در طول تاریخ کھن خویش، روزگاری در کنار مغان، اوراد مھر پرستان را خطاب به خویش می شنیده است پس از آن در کنار آتشکده ھای زردشتی، سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اھورامزدا را به گوششمی خوانده اند از آن پسبا آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اکنون علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند و در ھمه این چھره ھای گوناگونش این پیر روزگار آلود، که در ھمه قرن ھا و با ھمه نسل ھا و ھمه اجداد ما، از اکنون تا روزگار افسانه ای جمشید باستانی، زیسته است و با ھمه مان بوده است ، رسالت بزرگ خویش را ھمه وقت با قدرت و عشق و وفاداری و صمیمیت انجام داده است و آن، زدودن رنگ پژمردگی و اندوه از سیمای این ملت نومید و مجروح است و در آمیختن روح مردم این سرزمین بلاخیز با روح شاد و جانبخش طبیعت و عظیم تر از ھمه پیوند دادن نسل ھای متوالی این قوم که بر سر چھار راه حوادث تاریخ نشسته و ھمواره تیغ جلادان و غارتگران و سازندگان کله منارھا بند بندش را از ھم می گسسته است و نیز پیمان یگانگی بستن میان ھمه دل ھای خویشاوندی که دیوار عبوس و بیگانه دوران ھا در میانه شان حایل می گشته و دره عمیق فراموشی میانشان جدایی می افکنده است.
و ما در این لحظه در این نخستین لحظات آغاز آفرینش نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اھورایی نوروز را باز بر می افروزیم و درعمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحراھای سیاه و مرگ زده قرون تھی می گذریم و در ھمه نوروزھایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است با ھمه زنان و مردانی که خون آنان در رگ ھایمان می دود و روح آنان در دل ھایمان می زند شرکت می کنیم . و بدین گونه، بودن خویش، را به عنوان یک ملت در تند باد ریشه برانداز زمان ھا و آشوب گسیختن ھا و دگرگون شدن ھا خلود می بخشیم و در ھجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و خالی از خوی برده رام و طعمه زدوده از شخصیت این غرب غارتگر کرده است، در این میعاد گاھی که ھمه نسل ھای تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که ھرگز نمیریم و دوام راستین خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه، در عمق فرھنگی سرشار از غنی و قداست و جلال دارد و بر پایه اصالت خویشدر رھگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم .

نظرات 51 + ارسال نظر
مرتضی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام
من برگشتم
البته با خستگی بسیار
من هم پیاپیش سال نو رو به همه تبریک می گم

و این هم تبریک من که متانسب با کلبه ی خودمه !!!

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد.
امیدوارم سالی سرشار از عشق را شروع کنید.


امید طاهری شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام رفیق سال نوی شما هم مبارک
از مطلب زیبای هم که نوشتی ممنون ما ایرانیان هر جای دنیا که باشیم نوروز رو با تمام وجود جشن می گیریم زیرا که نوروز جشن طبیعت و زیبای های آن می باشد.
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز
تا بعد در پناه ایزد یکتا

بوی فیروزه شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ

وای داره عید میشه!این ساله جدیدو بالبخند شروع کنید و به خدا وخودتون قول بدید همیشه بخندید بی بهونه شما ارزششو دارید.

سعید شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:05 ب.ظ http://narkand.blogspot.com

فرا رسیدن نوروز باستانی و بهار دوست‌داشتنی بر استاد عزیز و تمامی دوستان هم رشته‌ای و هم دانشگاهی مبارک. امیدوارم 89 پربارتر و به یادماندنی‌تر از 88 باشه.

محسن محقق شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ


ز کوی یار می آ ید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی .

با عرض سلام سال نو را به استاد محترم و تمامی دوستان عزیز تبریک عرض می کنم و سالی سرشار از بهروزی را برای همگی آرزو می کنم.

سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
********سال نو مبارک********

رحیمی نژاد یکشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه ی بزرگواران
سال خوبی داشته باشید

مرتضی یکشنبه 1 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:02 ب.ظ

روایت های اسلامی درباره نوروز

آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.

و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.

مهدی دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ http://kimiafm.blogfa.com

با عرض سلام و تبریک سال نو خدمت استاد گرامی، جناب آقای دکتر عموزاده و دوستان وبلاگی عزیز...
جناب دکتر میخواستم برای تبریک عید با شما تماس بگیرم اما متاسفانه شماره تماس شما رو نداشتم .( از گوشیم حذف شده )
این شد که فعلا اینجا خدمت رسیدم و این شعر زیبا رو به شما تقدیم میکنم.
با آرزوی سالی خوش برای شما و خانواده محترمتان
پاینده ، استوار و موفق باشید.


بوی باران بوی سبزه بوی خاک

شاخه های شسته باران خورده پاک

آسمان آبی و ابر سپید

برگهای سبز بید

عطر نرگس رقص باد

نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای عشق

خوش به حال غنچه های نیمه باز

خوش به حال دختر میخک که میخندد به ناز

خوش به حال جام لبریز از شراب

خوش به حال آفتاب

نرم نرمک میرسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

محمد منسوبی فرد سه‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:48 ب.ظ

با سلام
سال نو به همگی مبارک!!!
انشاا.. سالی توآم باخیرو برکت داشته باشید!!!
انشا ا... امسال سال برقراری عدالت و آزادگی و ریشه کنی فقر وگرسنگی از سراسر دنیا باشد!!!

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

مرتضی چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ب.ظ

شکرگذاری و دعا

سلام به همه
نمی دونم چرا هر سال موقع تعطیلات عید باید یه خبر ناگوار بشنوم.
یه سال حسن حسین زاده و سال بعد نیما سعیدی
امسال هم که نوبت پسر دایی من شده.
به خاطر اینکه مراسم ازدواج خواهرم خراب نشه هیچی بهمون نگفته بودن تا اینکه دیشب رفتیم عید دیدنی خونه دایی ام
دو هفته پیش از سه طبقه پرت شده پایین، خلاصه اش اینکه حسابی آش و لاش شده و شانسی که آورده با پا خورده زمین ...
بچه ها خیلی دعاش کنید بلکه با دعای خیر شما زودتر سلامتی اش رو بدست آورد
می بخشید که تو این روزای قشنگ خبر به این تلخی رو دادم
امیدوارم لباتون همیشه خندون باشه
باز هم معذرات می خوام

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

- البته استاد در مورد این کامنت حال پسر دایی ام را پرسید و دعایش کردن

مرتضی جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه
و تبریک مجدد عید
به گفته ی امید طاهری در وبلاگ خودش مطلب "روایت های اسلامی درباره نوروز" که 1فروردین ماه آورده بودم جزء روایات جعلی است.
یه سری سند و مدرک هم رو کرد اما درست یا غلط بودن حرفش رو نمی دونم
و اینارو فقط من باب آینده نگری گفتم

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

آشنا شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام
سال نو رو به همه شیمیست ها و غیرشیمیست های اینجا به خصوص استاد عزیز تبریک می گم.....

به نام خدا
سلام
سلام به همه
و آشنا
تبریک
تبریک به همه
و آشنا
7-8 روزی دسترسی به اینترنت نداشتم یا بسیار محدود بود
از همه عذر می خوام
آرزومند سالی پربار برای همه هستم.
ممنون
استاد

استاد دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:45 ب.ظ

به نام خدا
مرتضای عزیز
سلام و ممنون
کامل و کافی توضیح دادی
ممنونم ازت
حال ژسر دایی عزیزت چطوره؟
خدا را شکر مه به خیر گذشته است.
واقعا باید همیشه خدا را شکر کرد.
ممنون
استاد

۲ غلط
۱۸!

۱۱۰ دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

بهار آمد که تا گل باز گردد / سرود زندگی آغاز گردد
بهار آمد که دل آرام گیرد / ز درد و غصه ها فرجام گیرد
بهار ۱۳۸۹ بر شما مبارک

به نام خدا
سلام ۱۱۰ عزیز
ممنون
بر شما و سایر عزیزان نیز.
از تواناترین توانای نیک برتر آرزومند سالی پربار برای شما و همه عزیزان هستم.
ممنون
استاد

یاسمن قاسمی پور چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ق.ظ

هوالطیف
سلام استاد سال نو مبارک
سلام به همگی سال خوبی داشته باشید
ببخشید استاد دیر خدمت رسیدم . من هم مسافرت بودم
ممنونم از لطفتون راستش من هم نمیدونم به اون نوشته چی باید گفت !
اون ماموریت هم قبل از تعطیلات تمام و کمال انجام شد . ممنونم از شما
در پناه حق

به نام خدا
سلام
ممنون
سال خوبی داشته باشید.
ممنون
استاد

سلمان رحمانی چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:05 ب.ظ


بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده خاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار

با سلام به استاد و همه ی دوستان عزیز
سال نوی همگی مبارک
ان شا الله که سال خوب و خوشی داشته باشید
تعطیلات تا کنون خوش گذشته باشه
ببخشید که من دیر سر زدم به وبلاگ، متاسفانه وقت نکردم.
در پناه حق
علی علی


به نام خدا
سلام سلمان
ممنون
من هم کم سر زدم!
سال نو مبارک

بوی فیروزه پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام
بازم عید مبارک.
یه سواله عیدونه داشتم.هر کسی بگه از بین آجیله عید کدومو بیش تر دوست داره.؟ من میگم پسته رای میاره.حتی شما استاد.

به نام خدا
سلام
عید همه مبارک
ممنون از سوال خوبتون. لطفا همه جواب بدن.
و اما نظرات خانواده استاد:
خانمم: پسته
پارسا: بادوم هندی
حسین:پسته و بادوم هندی خیلی!
من: پسته خوب از بادام هندی بهتر و بادام هندی خوب از پسته بهتر است!
اما
امیدوارم همه پسته و بادام هندی و...و حتی تخمه آفتابگردان داشته باشند...حتی غذا!
ممنون
استاد

مرتضی پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام به همه
بوی فیروزه عزیز فکر کنم واسه همینه که توی آجیل های عید پسته از همه کمتر پیدا می شه
من هم با پسته بیشتر موافقم گرچه اول می رم سراغ تخمه کدوها
و بی نهایت از بادام هندی فراری ام

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ

سلام
پسته و شکلات وشکلات و شکلات

بوی فیروزه پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:40 ب.ظ

سلام
نتیجه تا کنون
پسته:۵
بادام هندی:۳
بقیه نتایج متعاقبا اعلام خواهد شد.
راستی استاد بچه ها طرفدارچه آجیله گرونی هستن.
آقا مرتضی بادوم هندی هم خیلی خوشمزست.وخیلی کمتر از پسته هم پیدا میشه.
هر کی پرطرفدارترین آجیلو بگزیند ُجایزه ۱مول از آن هدیه می برد.(الکی)
ببخشید زیاد قپی اومدم.

پسته یکی اضافه شد!

آشنا جمعه 13 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ق.ظ

سلام
پسته بهتره ........ هرچند از بادوم هندی هم نمیشه گذشت.....

مرتضی شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:53 ق.ظ

سلام بوی فیروزه
تخمه کدو رو از قلم انداختی
پدر دامادمون باغ پسته داره (نه از اون باغها) و خونمون پره پسته شده و هرچی هم می خوریم تموم نمی شه !!!
جاتون خالی چند روزی رفته بودیم زرند کرمان خونشون مهمونی (تازه برگشتم) و وقتی می خواستیم برگردیم یه گونی پر پسته بهمون دادن
اینجوری بگم بهتره که پدر گرامی آقا داماد پسته عید همه خانواده عروس رو تامین کردند.
و
وقتی که بچه بودم یه بار بادام هندی خوردم و مسموم شدم و راهی بیمارستان شدم
از اون به بعد دیگه نخوردم، حالا می خواد خوشمزه باشه یا کمیاب !
راستی چون کمیابه طرفدار داره یا چون خوشمزه است؟
ببینم توجه کردین که تو عید بیشتر آجیل و شیرینی طرفدار داره و خورده می شه تا میوه ها !!؟؟
البته من دست رد به نارنگی نمی زنم، شما چطور؟؟!!!؟؟

درضمن به لطف خدا و دعای خیر دوستان حال پسر دایی ام خوبه، بجز کله اش همه جاش تو گچه و تا دو ماه دیگه خوب می شه (که ای کاش همه جاش خوب بود و کله اش تو گچ بود)
به خیر گذشته، نزدیک بود قطع نخاع بشه که خدا خیلی بهش رحم کرده
قابل توجه آقایون
اگه زناتون گفتن برو پنجره تمیز کن نرید یا حداقل طبقه اول خونه بگیرید چون مثل پسر دایی ام پاتون لیز می خوره و شب عیدی کار دست خودتون و همه می دین !!!
سیزده به در هم مواظب طبیعت باشید
یا علی

بوی فیروزه شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام استاد
سلام آقا مرتضی و سلام کسایی که لو نمی دن کدوم آجیلو زودتر تموم کردن.
آقا مرتضی واقعا بادوم هندی خوشمزست ُبه خاطر تجربه ی تلخ بچگی از دستش نده البته منم این ماجرارو با کیک یزدی دارم.
نارنگی پایم بد رقم.
تازه مردهایی که در راه خانواده آسیب ببینن انگار جهاد در راه خدا کردن.خوشبین باش. خدا دوباره بهتون دادتش.

رویا اسماعیل پور شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ

*به نام خدا*

با عرض سلام

بادام درختی بیشتر و پسته.

سلمان رحمانی شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ

با سلام و عرض تبریک سال نو به بوی فیروزه
خوشحالم که با صندوقچه آشتی کردی و دوباره حضور پیدا کردی.
اما پاسخ سوال؛
من بیشتر شربت آبلیمو، البته برای اینکه صاحب خانه دلخور نشه چندتایی تخمه کدو هم آره.

دعای استاد....

در پناه حق

[ بدون نام ] شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:58 ب.ظ

سلام استاد
سلام به همگی
مهم نیست چی دوست داشته باشیم مهم اینه که همه دور هم می تونیم شاد باشیم یا نه؟(تاکید می کنم همه ) و منظورم از همه یک خانواده نیست
مهم اینه بدونیم همسایه دیوار به دیوارمون شب عید چیزی تو سفره هفت سینش داره یا نه

چقدر از پدر ها و مادرها سال جدیدو با چقدر غصه شروع کردن...
چقدر از بچه ها حسرت لباس نو رو دلشون موند
چقدر داریم دور میشیم از همه چیزایی که برای پدربزرگ ها و مادربزرگ هامون مهم بود و حالا نیست
یادمه اون موقع که بابابزرگ که بهش می گفتم بابا علی زنده بود عیدا خیلی قشنگ بود شاید چون نمی فهمیدم دور و برم چی می گذره شاید چون همه چیز خیلی ساده بود خیلی قشنگ ...

چه فرقی داره من چه نوع آجیل دوست داشته باشم برای من این سوال زیاد جالب نبود نمی دونم شاید حال و هوای این روزام اینه ... شاید اگه پرت نمی شدم تو گذشته برام جذاب بود که جواب بدم اما حالا میگم کاش هیچکس گشنه نمونه
کاش هیچ بچه ای حسرت آجیل و شکلات و لباس نو نداشته باشه
اما وقتی آدم کاری از دستش بر نمیاد بهتره سکوت کنه...
ببخشید سرتونو درد آوردم
شاید این ها حرف هایی بود برای نگفتن...
در پناه حق

به نام خدا
سلام
این ها دغدغه هایی است که در اولین جواب کمی به آنها اشاره کردم.
در حقیقت وقتی رای خانواده استاد را می نوشتم و در آخر اشاره ای به این موضوعات کردم در فکر عکس برگزیده چند سال قبل بودم که کودکی آفریقایی در حال مرگ و لاشخوری منتظر مرگ او بود و عکاس..
سال بعد خودکشی کرد!
بله این موضوعی است که نمی گذارد انسان راحت باشد این هم از همان غمهای بزرگ ارزشمند است اما اینها منافاتی با هم ندارند. مومن اندوهش در دلش و شادی اش در چهره اش است. همان گونه که به غمهای بزرگ و والا نیاز داریم به شادیها نیز نیازمندیم. همان گونه که خودت اشاره کردی یک نفر هم در زمانهای گوناگون حالات گوناگون دارد چه برسد به افراد گوناگون.
من مطمئنم (یا دست کم امیدوارم) درس به یاد فقیران بودن که از این پست گرفته می شود از منبر و موعظه اثرش کمتر نیست (یا ان شاا... که نباشد)
راستی یک سوال
اگر روز اول عید یک دختر بچه کوچک تنها را در خیابان ببینی که فقر از سر و رویش می بارد چه می کنی؟
به او کمک مالی می کنی؟
دنبال پدرش می گردی تا به او کمک مالی کنی؟
به او لباس می دهی؟
شکلات می دهی؟
پول می دهی؟
با خود نیت می کنی با ظلم و فقر و فساد مبارزه کنی؟
عصیان می کنی؟
طغیان می کنی؟
کفر می گویی؟
گریه می کنی؟
بر ظالم نفرین می کنی؟
یا ...
آری شاید این هم جزو حرفهای نگفتنی باشد.

چه کسی مطمئن است که به یاد فقرا بودن بوی فیروزه از من نوعی بیشتر نیست؟
یا به پیشگاه خدا مقبولتر نیست؟
یا احساسات او لطیف تر نیست؟
اینجاست که شاید در بین جملاتی عصیان آمیز و فی المثل کل کل با خدا شهادت به وحدانیت او مستتر باشد.
مثل همان دیالوگ رزمنده شیمیایی در ساخل راین در فیلم ارزشی از کرخه تا راین.
نا شناس عزیز اینها جواب تو نیست درد دل من است کوکم کردی و انشا نوشتم.
به ارتعاشم آوردی و ساز زدم!

اگر نه باده غم دل زیاد ما ببرد
نهیب حادثه بنیاد ما زجاببرد

مگر نه عقل به مستی فرو کشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطه بلا ببرد

...
ممنون
استاد
راستی خدا بابا علی و بابا علی ها را رحمت کند.

استاد شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

مگر را اگر کنید!

قاصدک یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ق.ظ

قاصدک


سلام


نمیدونم چی بگم

فقط..................
.
.
.
.
.
..
..
.
..
.
..
.
عیدتون برای ۳۳۲۲۴۴۸۳۵۴۲۳۳۴۵۶۷۵۴۶۸۷۵۴۶.....امین بار مبارک

امیدوارم که سال خوبی رو پشت سر گذاشته باشین و سالی بهتر از تمام سالهای عرتون رو پیش رو داشته باشین.

به امید موفقیت هر روزه شما

( اولش نوشتم نمیدونم چی بگم و این همه حرف زدم.
اگر میدونستم که چی باید بگم چقدر حرف میزدم )

سلام
عیدت مبارک قاصدک
کجایی؟

یاسمن قاسمی پور یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ب.ظ

سلام
ای بابا یادم رفته بود اسممو بنویسم ! استاد منم!!‌ معلوم بود که؟!!
نباید شعار داد . قبوله . اما تو اون لحظه که براتون کامنت میذاشتم پرت شده بودم جایی.نمیدونم یادتون هست یه پست داشتم برای بچه های ایرج ... بچه های ایرج حقیقت دارند
نمیدونم چرا با خوندن این سوال که چه آجیلی رو دوست دارید ذهنم رفت به خونه ی ایرج و بچه هاش.
استاد شاید حرفام بوی شعار بخودش گرفته بود اما فقط درد دل بود
بازم معذرت می خوام
در پناه حق

مادر بچه‌ها یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:33 ب.ظ

سلام .دوباره و دوباره سال نو مبارک. انشاءا... سالی سرشار از خنده‌های واقعی سلامتی بی پایان و توکل و رضایتمندی در انتظارتان باشد.
و اما تبلیغات برای پسته! شاید مطالب مفید واقع شود:

پسته، دانه میوه از درخت پسته است. درخت پسته اولین بار در ترکیه و ایران یافت شد و در آن زمان، غذای اشراف بود. در سال های بعد، فقط در جشن ها و مهمانی ها مصرف می‌شد. بعدها در انواع دسرها، شیرینی ها، بستنی و حتی به عنوان اشتها آور خورده می شد. این دانه، به خاطر شکلش به نام "آجیل خندان" معروف شد.
پسته به عنوان یک ماده غذایی گیاهی و نیرو بخش و درمان کننده بسیاری از بیماری ها مورد استفاده قرار می گیرد.
فواید پسته:
۱) پسته در مقایسه با دیگر آجیل ها، مقدار کمی کالری دارد. بدون کلسترول می باشد.
۲) یکی از بهترین منابع پروتئین گیاهی می باشد.
۳) پسته دارای مقدار زیادی فیبر می باشد. فیبر به هضم مواد غذایی کمک می کند، کلسترول و قند خون را تنظیم می کند.
۴) پسته در بین گروه آجیل ها، یکی از بهترین منابع پتاسیم می باشد. پتاسیم موجود در پسته، به تعادل مایعات بدن کمک می کند، ضربان قلب را تنظیم می کند و برای کاهش فشار خون نیز بسیار مفید می باشد.
۵) همچنین دارای فسفر می باشد و در ساخت استخوان ها و دندان ها شرکت می کند، جلوی خستگی و ضعف را می گیرد و برای تقویت عضلات بدن مفید می باشد.
۶) پسته، مقداری منیزیم نیز دارد که منیزیم یکی از مهم ترین عناصر معدنی برای تبدیل غذا به انرژی می باشد، ضربان قلب را تنظیم می کند واز گرفتگی عضلات جلوگیری می کند.
۷) آهن در پسته، برای سرگیجه، خستگی، رنگ پریدگی و کم خونی مفید است.
۸) پسته دارای ویتامین های B6 ، B1 و E می باشد.
۹) در بین آجیل ها، پسته دارای بیشترین آنتی اکسیدان می‌باشد. همان طورکه می دانید ویتامین E جزو گروه آنتی اکسیدان ها می باشد و تقویت سیستم ایمنی بدن، سلامت چشم و جلوگیری از خستگی و استرس و نیز جلوگیری از تخریب سلول ها را بر عهده دارد.
۱۰) مطالعات نشان داده است؛ پسته می تواند مقدار کلسترول خوب خون(HDL) را بالا ببرد و درعین حال مقدارکلسترول بد خون(
LD ) و تری گلیسیرید را پایین بیاورد.
۱۱) پودر پسته، درمان کننده دندان درد می باشد.
برای کاهش نمک و چربی در رژیم غذایی، باید از خوردن پسته بو داده و شور خودداری کنید.
لازم به ذکر است که، 28 گرم پسته، بیشتر از 10 درصد نیاز بدن به فیبر غذایی، ویتامینB6، ویتامین B1، منیزیم و فسفر را تامین می کند.

ممنون
سال نو مبارک
درود بر پسته
و اما بادام هندی؟

بوی فیروزه یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام همه ی دوستای آجیل خور!
سلام استاد.
سلام آقا سلمان. هر روز نوروز
شما مطمئنید چیز دیگه ای میل ندارید؟
واییییییییییییییییی پسته داره رای میاره.
ایول ایوله مادر بچه یا یله.

بوی فیروزه یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام همه ی دوستای آجیل خور!
سلام استاد.
سلام آقا سلمان. هر روز نوروز
شما مطمئنید چیز دیگه ای میل ندارید؟
واییییییییییییییییی پسته داره رای میاره.
ایول ایوله مادر بچه ها یله.

یاسمن قاسمی پور دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام

در مورد بادوم هندی بیشتر بدانیم!
بادام هندی نوعی مغزدانه است که حاوی مس فراوان است و پوست آن سم التهاب آور دارد و تماس با پوست آن باعث ناراحتی های پوستی مثل سوزش و خارش می شود.این گیاه حاوی میزان بالای روی منیزیم کلسیم چربی کربوهیدرات و پروتئین و ... است کلسترول ندارد برای حفظ سلامتی لثه و دندان مفید است انرژی زاست
برای سلامتی قلبی و عروقی مفید است میزان تر یگلیسیرید را کاهش می دهد
غنی از آنتی اکسیدان است که در ازبین بردن رادیکال های آزاد موثر است
منیزیم بادام هندی در ترکیب با کلسیم ماهیچه ها و استخوان های سالم بدن را محافظت می کند
در ایجاد خواب منظم در زنان یائسه موثر است
دارای انرژی و فیبر غذایی بالاست و در صورت مصرف متعادل برا ی حفظ وزن بدن مفید است.سرشار از مس است و برای تولید انرژی و انعطاف پذیری بیشتر رگ های خونی و مفاصل مفید است
مصرف این گیاه به بدن کمک می کند تا جذب اهن به شکل بهتری صورت بگیرد وباعث رشد استخوان و بافت پیوندی و تولید ملانین می شود (رنگدانه پوست و مو)
در پناه حق

درود بر بادام هندی!
ممنون خانم قاسمی پور

سلمان رحمانی دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ

سلام بوی فیروزه
خیلی چیزها دوست دارم ولی... بماند،
بذار یه خاطره برایت تعریف کنم؛
حدود 3-4 سال پیش بود، قرار بود که عمویم گوسفندی سر ببرد و دور هم جمع بشویم،
( توی پرانتز اضافه کنم که من فقط یک عمو دارم که 10 سال از پدرم کوچک تر است و در حال حاضر رئیس دستگاه یکی از چاههای حفاری اطراف اهوازه و خدا رو شکر دستش به دهنش میرسه)

بعد از نهار با پدرم قرار گذاشتند که عصر بروند و گوسفندی خریداری کنند، طبیعتاً ما هم برای شام چیزی در نظر نگرفته بودیم،
ساعت 5-6 بعد از ظهر من و پدرم به خونه ی عمویم که 2 کوچه پایین تر از ماست، رفتیم. بعد از کمی گفتگو در مورد اینکه چه گوسفندی با چه قیمتی بخرند یکسری صحبتها بین عمو و پدرم رد و بدل شد( موقع صحبت هایشان من کنارشان نبودم) بعد از اون دیدم که پدرم از خانه ی عمویم بیرون می آید و به من گفت که برویم!!!
منم همراهش رفتم و حین راه ازش پرسیدم که نگر نمی خواهید که با عمو سراغ گوسفند بروید؟
گفت که نه یه روز دیگه میرویم.
به مادرم هم خبر دادیم که قضیه کنسل شده است.
با پدرم به خیابان رفتیم 1 ساعتی بیرون بودیم و سپس به خانه آمدیم.
شام نان و ماست داشتیم، آخرای خوردن شام که بودیم پدرم گفت: شکمی که با کباب بره و نون و ماست بطور یکسان پر میشه، آدم نبایستی بخاطرش خودش رو خراب کنه و تن به همه عملی بده.......

به نام خدا
سلام سلمان
داستان دنباله داره؟

فریاد دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام,سال نو مبارک

سوره تماشا

به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است.

حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.

و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ .
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.
پی گوهر باشید.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.

و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز ، و به افزایش رنگ .
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت.

و به آنان گفتم :
هر که در حافظه چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.
هرکه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.
آنکه نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گره پنجره ها را با آه.

زیر بیدی بودیم.
برگی از شاخه بالای سرم چیدم ، گفتم :
چشم را باز کنید ، آیتی بهتر از این می خواهید؟
می شنیدیم که بهم می گفتند:
سحر میداند،سحر!

سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند.
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودی بود،
چشمشان را بستیم .
دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.
جیبشان را پر عادت کردیم.
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.


راستی آقای رحمانی منظورتون از بیان این داستان چی بود؟

به نام خدا
سلام
ممنون از انتخاب زیبایتان
راستی رسیدن به خیر!
استاد

سلمان رحمانی دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ب.ظ

سلام استاد
خاطره استاد!!!
نه، نتیجه گیری آخرش به عهده ی خواننده.
در پناه حق

امید طاهری سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ http://mehr1384.blogfa.com

با عرض سلام خدمت استاد و سایر دوستان
استاد شنیدم دانشیار شدید ؟ صحت داره یا نه ؟ اگه صحت داره تبریک میگم. و امیدوارم که خبر استاد تمامی شما رو هم بشنوم .
تا بعد در پناه ایزد یکتا

به نام خدا
سلام
هنوز نه امید عزیز
آخرین پله (هیات ممیزه) پنج شنبه (پس فردا است)
همان مرحله ای که پارسال هم به آن رسیدم و برای گفتن حرف حق و کلا ظلم نهادینه شده در ارکان جامعه پرونده ام را رد کردند. (این نکته ظریفی است و نیاز به بحث دارد امید-ظلم نهادینه شده در ارکان جامعه-واقعیت این است که همه زورگو و زور پذیر شده ایم-اگر کوکم کنید برایتان خواهم نواخت!)
بله امسال دوباره در همان مرحله ام.
دعاکنید. نه الزاما برای دانشیار شدنم.
دعا کنید.
ممنون
استاد

بوی فیروزه سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ق.ظ

سلام استاد
ببخشید اشتباه شد ۲ بار فرستاده شد.
خاطره در برابر خاطره
پدرم یه سفر با دایی جان به بندرعباس داشتن.
(توی پرانتز اضافه کنم دایی ام تک نیست و نویسندست ومصحح شعر) بابا اولین روز چون از وقت نهار گذشته نون و ماستی که همراهش بودو میاره میل کنن. حالا داییو تصور کنید با لحن متین مناسب حال معنوی و جو گیری می فرمایند: به به چه کار خوبی کردی! از این غذا چی بهتر!باباهم خوشحال. حالا فردا شده دوباره تعریفو تمجید.بابا هم دیگه روش نشد تعارف رستورانو بزنه.
امااااااااااااااااااااا روز سوم دایی خورد ولی با اخم.
بله!!! روز چهارم صداش دراومد:
بابا مرد حسابی گفتیم خوبه یه روز دو روز سه روز.

جالب بود
و حقیقتی مستتر دارد.

سلمان رحمانی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام فریاد
سال نوی شماهم مبارک
سوره ی تماشایت زیبا بود،
داستان نبود فریاد، خاطره ای بود در مدح عدم تعلق به اموری دنیوی.
نتیجه گیری اش به عهده ی شماها خوانندگان عزیز.
یا علی

مرتضی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:55 ب.ظ

سلام استاد
ظلم نهادینه شده جزء لاینفک ارکان های جامعه ما هست
سکوت کردن در مقابل این افراد اشتباهه اما متاسفانه بعضی از آدم ها (و خودم در بعضی موارد) برای پیشبرد منافع شخصی مان ترجیح می دهیم سکوت کنیم و اجازه دهیم بهمان زور بگویند و ظلم کنند.
قبل از عید برای شروع پروژه ام نیازمند تائید حفاظت دانشگاه بودم (چون پروژه ام نظامی است و بایستی در یکی از صنایع مربوط به وزارت دفاع انجام شود). خلاصه بعد از مدتی علافی رفتم حفاظت تا شخصا پیگیر ماجرا بشم و با برخوردی بسیار تند و زننده٬ توهین آمیز و تحقیرآلود رو به رو شدم اما چون کارم گیرشان بود مجبور شدم سکوت کنم (اما وقتی تائیدیه ام رو گرفتم از خجالتشون درومدم و نامه ای بلند بالا به رئیس حفاظت نوشتم)

و افتخار می کنم که شاگرد استادی بودم و هستم که برای منافع شخصی خودش سکوت نکرد و نخواهد کرد

استاد
دعا می کنم که حق واقعی تون بهتون داده بشه
و شیرینی دانشیار شدنتون رو هم باید بدین٬ من که کمتر از ناهار قبول نداریم (افطاری دیگری باید خلق شود)

یا علی

به نام خدا
سلام مرتضی
ارکان خودش جمع است مرتضی.
ممنون از لطفت مرتضی.
چشم باید حلوا بدهم که در خدمتم.

فریاد سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ب.ظ

سلام ممنون,نتیجه گیریش که کاملا واضح بود.راستش سوالم برای این بود که فکر کنید چرا این سوال برام پیش اومده.به نظرم این جور خاطرات پند آموز غیر مستقیم بیان شود بهتره(چون در غیر این صورت حالت شعار پیدا می کنه)
البته این نظر شخصی منه

سلمان رحمانی چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ق.ظ


هنوز هم نمی دانم هر سال که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود.

گاندی

آفرین گاندی
آفرین سلمان

سلمان رحمانی چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام فریاد
شاید حق با شما باشه ولی چون کسی پدرم و عمویم را نمی شناسد من اینطور فکر کردم که در بیان مستقیم آن خودپسندی و ریایی نباشد چون:
پسر نوح با بدان بنشست و .....

یا علی

مرتضی جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ

سلام استاد
چه خبر از هیات ممیزه ای؟
ناهار حلوا افتادیم یا رفت تا سال دیگه؟

به نام خدا
در پستهای دیگر جواب داده ام.
حلوا در خدمتم.
استاد

مرتضی شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ

سلام استاد
جوابتون تو این یادداشت نبوده (معضلات وبلاگه دیگه)
تبریک ویژه می گم٬ انشالله به زودی استاد تمامی تان را بگیرید
حالا چرا حلوا؟ چرا ما را ناراحت می کنید؟
همه ی ما در پیشگاه خدا عمری طولانی و با عزت هم برای خودتون و هم برای خانواده تون خواستاریم.
این حرف ها چیه؟
اگه شیرینی می دین ما هستیم (انشالله تو همین روزا میام سمنان٬واسه کمیکار٬حضورا درباره اش صحبت می کنیم) وگرنه حلوا و خرما بخور نیستیم که نیستیم

سلام
۱-حلوا برای ارتحال اخلاق.
۲-وسط دعوا نرخ تعیین می کنی؟

ارادتمند
استاد

[ بدون نام ] دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:38 ب.ظ

در یک نظر سنجی از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه ی جالبی به دست آمد از این قرار...

سوال: نظر خودتونو راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها صادقانه بیان کنید؟ و کسی جوابی نداد....

چون در افریقا کسی نمی دانست غذا یعنی چه؟ در آسیا کسی نمی دانست نظر یعنی چه؟ در اروپای شرقی کسی نمی دانست صادقانه یعنی چه؟ در اروپای غربی کسی نمی دانست کمبود یعنی چه؟ در آمریکا کسی نمی دانست سایر کشورها یعنی چه ؟؟؟

مرتضی دوشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ

سلام استاد
شنیدم به خاطر من با سجاد مشاجره لفظی پیدا کردین یا بهتر بگم سجاد بخاطر معرفت زیادش و دلسوزی اش بخاطر من با شما درگیری لفظی پیدا کرده
وقتی فهمیدم خیلی ناراحت شدم
والا من هیچ علاقه ای به بودن اسمم ندارم
من فقط کسب تجربه و کار گروهی رو دوست دارم و این بهونه ای برای دوباره با هم بودم بود
اگه اجازه داشته باشم میام و به بچه ها کمک می کنم و متعاقبا یه چیزی هم یاد بگیرم و اگه هم اجازه نداشته باشم روز مسابقه می رم کرمانشاه پیش سلمان دارابی و دوتایی بچه ها رو تشویق می کنم (البته شاید محمد منسوبی و محسن محقق هم بیان)
راستش استاد اگه می بینید می خوام بیام فقط بخاطر قولی بود که همون دوره ی اول به سجاد داده بودم که " تا وقتی که کمیکار باشه و تو هم باشی من هم در کنارت خواهم بود"
و نه بخاطر اسم و سابقه و اینجور چیزاست که ی خوام باشم و نه انقدر علافم که بخوام سر خودم رو گرم کنم

خلاصه من راضی نیستم بخاطر م اعصاب خودتون رو خرد کنید

یا علی
در پناه حق


سلام
نه صحبت کردم ولی نه مشاجره!
یحتمل روش نشده چون خلاف قانون است جوابت کند از من خرج کرده؟!!

مرتضی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ

استاد یه سوال:
می شه بپرسم تو کدوم قانونی نوشته که کمک کردن به دوستان برای موفقیت و تشویقشون اشتباهه و جرم محسوب می شه؟

استاد با تمام احترامی که برای جامعه علمی قائلم باید بگم می بایست دره تمام دفترهایی رو که همچین قوانین مزخرفی می نویسن رو گل گرفت. اونها اگه عرضه دارن جلوی تقلب رو بگیرن یا قوانینی که نوشتن رو به درستی اجرا کنن
پارسال گفتن هر تیم حداکثر ۵ نفر باید شرکت کنه. رفتیم اونجا دیدیم تنها تیمی که ۵ نفره تیمهای دانشگاه ما بود. بقیه ۶ تا به بالا بودن. قانون می نویسن اما اجرا نمی کنن.
واقعا برای همشون متاسفم

من سر کنفرانس از شما پیروی کردن از قانون رو یاد گرفتم و شخصا تابع قوانینن هستم اما اگه جایی که نویسنده ها به اون عمل کنن!
مثلا تو رانندگی خلاف می کنم چون بارها خلاف پلیس ها و دیدم ...

قصد دارم شنبه بیام سمنان به بچه ها کمک کنم و چون تو قانون خدا نیومده که این کارم خلافه٬ میام !!!

قدمت بالای چشم
من هم جانماز آب نمی کشم

سلمان رحمانی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ب.ظ

سلام استاد
کی مرتضی رو ناراحت کرده؟؟؟؟

سلام
خودش

سلمان رحمانی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

بعید می دونم استاد،

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد