تسلیت به آقای خمیس آبادی

شهرام عزیز
تسلیت ما را هم بپذیر.
امیدواریم خداوند به آن مرحومه مغفرت و به بازماندگان صبر و اجر عطا کند.
استاد

نظرات 8 + ارسال نظر
سلمان رحمانی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ

با سلام و عرض تسلیت خدمت دوست عزیزم شهرام خمیس آبادی
از خداوند طلب آمرزش برای مرحومه و صبر برای بازماندگان میکنم.
یا علی

مرتضی سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 01:32 ب.ظ

بدترین خبر ممکنه که میشه بعد از تعطیلات عید شنید خبر فوت یک انسانه
یاد نیما (رسول) سعیدی افتادم که عید ۸۷ همینکه اومدم دانشگاه اعلامیه فوتش را دیدم
یا حسن حسین زاده خودمان
خدا بیامرزتشان

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ

گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از
دغدغة دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در
آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات
بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی...
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به
نظاره نشسته بودم
گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج
می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از
جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.
گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟

گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش
نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به
ناکجاآباد هم نخواهی رسید.
گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی
نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف
بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم
کردی .
گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را
نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو
بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.
گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیز تر از هر چه هست من دوست تر دارمت...


[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 ب.ظ

استاد سلام ببخشید اما با توجه به متون قبل و کامنت ها ....
اینجا دیسیپلین خودش رو از دست داده.

به نام خدا
سلام
راهنمایی؟

امید طاهری چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:00 ق.ظ

سلام شهرام عزیز
من هم به تسلیت عرض می کنم. امیدوارم که خداوند به شما صبر بدهد.
تا بعد خدانگهدار

رحیمی نژاد چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:11 ب.ظ

به نام خدا
خدا رحمت کند

مهناز چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:26 ب.ظ

سلام.ماشا الله بابا چه کردی با وبت[دست][دست][دست][دست]

کارت داسته بابا.مطالب وبت خیلی عالیه.[گل][گل][گل][گل][گل]

امیدوارم تو کارت پاینده باشی.[گل][گل][گل][گل]

اسم من مهناز. ممنون میشم که به وبلاگ منم سری بزنی.

این ادرسشه:http://........mihanblog.com

[نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند]

دعوتت میکنم که عضو گروه یاهوی بزرگم بشی.

این گروه رو با هدف برقراری ارتباط میان یه جمعیت بزرگ برای تبادل اطلاعات

و اشنایی بین هم برای فعالیت های گسترده ایجاد کردم.

بهت توصیه میکنم حتمآ عضو شی.[نیشخند][نیشخند][نیشخند][نیشخند]

فقط مونده تبادل لینک کنیم.منو با اسم

زیباترین عکسهای بازیگران ایرانی لینک کن.

[گریه][گریه][گریه][گریه]

منم لینکت میکنم.[خونسرد][خونسرد][خونسرد][خونسرد]

گلم منتظرم ها.زود بیا


………..|”"”"”"”"”"”"”"” ” “”"”"”"”|\|_
………..|…….اینم وسیله ....….|||”|”"\___
………..|________________ _ |||_|___|)
………..!(@)’(@)”"”"**!(@ )(@)***!(@)

ممنون از حضورتون
ولی کاش این نظرتون را در پست دیگری می نوشتید!
در هر حال عذر می خوام که نمی تونم آدرستان را بنویسم.
ممنون

بوی فیروزه چهارشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ب.ظ

سلام آقای خمیس آبادی
می دونم حس سنگینیه اما تو کوه درد باش طاقت بیارومرد باش.منو هم توی غمت شریک بدون.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد