مراسم جشن و صندلی داغ

سلام 

سلام به همه 

همان گونه که می دانید مراسمی با شکوه و شایسته تقدیر از سوی برو بچه های انجمن شیمی در روز سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۸۹ برگزار شد.

مراسم صندلی داغ این جانب نیز در روز فوق انجام شد. 

فقط یک نکته را لازم به ذکر می دانم که حق برخی در این میانه پای مال شد و حقیقت (حقایقی که احتمالا یکی از اهداف اصلی برگزاری این مراسم بود)  آن چنان که باید و شاید در همه جهات آشکار نشد. نظر شما چیست؟

لطفا اگر نظری دارید بنویسید. فکر می کنم به یاری خدا بحث جالبی بشود. 

ممنون 

استاد 

 

راستی ضمن سپاس ویژه و مجدد از نفس انجام کار-دلیرترین فرد انجمن را به صندلی داغ دعوت می کنم.

نظرات 125 + ارسال نظر
انجمن علمی شیمی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ق.ظ

«خرد، برترین توانگرى است و بدترین تهیدستى، نادانى است و خودبینى وحشتناک‏ترین وحشت و خوشخوئى گرامى‏ترین حسب.»

به نام خدا
در آن موقع که حق را با نمای عریان و بی پیرایه خویش تماشا کنید از اشتباه و تردید خود به خجلت فرو روید و در عرق ندامت و شرم غرق گردید و چه زود که این پرده برافتد و جلوه حقیقت برخلاف یک عمر اندیشه و پندار از ورای اوهام آشکار شود.

سخنان علی (ع)-به قلم جواد فاضل

سیدحیدرموسوی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:07 ق.ظ

سلام استاد
به عنوان یکی از اعضای گروه کیمیاگر(برگزارکننده مراسم) دعوت شماروبرای صندلی داغ قبول میکنم.البته اگه قابل بدونید

به نام خدا
سلام سید عزیز
با کمال میل
فقط دو خواهش از شما دارم
شما از طرف انجمن نماینده باشید یعنی سوالات من از شما (سید)نباشد. دلیل آن هم این است که من با سید عزیز به عنوان سید نمی توانم راحت باشم (به خاطر اخلاق خاص خوبت) ولی با نماینده یک جریان چرا.
خواهش دوم این که زحمت هماهنگی و برنامه ریزی رزرو سالن با شما
چون از طریق انجمن (که یک تشکل است) می توانید راحت این کار را انجام دهید.
ممنونم
استاد

سید پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:43 ق.ظ

چشم استاد

مخلص سید بامعرفت.
ممنون

toloefarda.com پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:55 ب.ظ http://toloefarda.com

سلام خسته نباشید میخواستم بدونم که شما تمایلی به تبادل لینک با سایت طلوع فردا دارین اگر تمایل داشتین ما میونیم یا لینک شما رو داخل سا?ت قرار بدیم یا این که یک تبلیغ رایگان بهتون بدیم منتظر خبر شما هستیم

به نام خدا
سلام
بسیار از لطفتون ممنونم اما نمی توانم.
باز هم متشکرم

مرتضی پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ

سلام استاد
من که نبودم پس نمی تونم نظری بدم اما بحث رو دنبال می کنم
کاش یه اشاره هایی می کردین تا منظورتون رو از پایمال شدن حق بعضی ها می فهمیدم

گفتین " دلیرترین فرد انجمن را به صندلی داغ دعوت می کنم "

و از اونجایی که روزگاری انجمنی بودم و دلیر

بسم ا... ما هم هستم

البته اگه هدف از این صندلی داغ به جریانات روز سه شنبه برمیگرده چون نبودم، نیستم که اگه بودم نمی ذاشتم حق خوری شود
دوران خودم سعی کردم این حرف را عملی کنم و جز یک مورد اون هم به دلیل فشار کاری زیاد، حین تقدیر اسم دو نفر رو از قلم انداختم.

اما اگه خواستین همینجوری صندلی داغی برگزار کنید مشتاقانه پایه ام
مباحثه با شما استاد لذت بخشه
راستش دوست دارم بدونم کدوممون پوست کلفت تریم (اگه خواستین این جمله رو سانسوووور کنید)

یا علی

سلام مرتضی
چون اینترنت مشکل دارد جوابت را از بر می نویسم تا به محض وصل شدن آپ کنم امیدوارم چیزی از قلم نیفتد.
در این پست نمی توانستم بیشتر توضیح بدهم
ان شاا... روز مراسم!
تو دلیر بودی و دلیری چرا که دست کم با نام خودت هستی نه این که نام مستعار داشتن بد باشد ولی وقتی رجز می خوانی با نام مستعار... در هر حال نشانه دلیری نیست.
مرتضی تو کار اجرایی کردی و می دانی چقدر سخت است بنابر این همین که بچه ها توانستند چنین مراسمی برگزار کنند خیلی عالی و شایسته تقدیر بود و هست.
من هم همواره تشویقشان می کردم و می کنم اما متاسفانه بازی خوردند!
اول از طرف دشمنان شخص عموزاده (که هیچ وقت مرز و حد و تفاوتم را با آنها کتمان نمی کنم و دوم ...!)
این بازی نباید و اجازه نمی دهم به قیمت ویران شدن بنیان یکی از سالمترین گروههای دانشگاه و حتی بالاتر کشور و جهان (بله جهان!) تمام شود.
تو در جاهای دیگر هم بوده ای و دیده ای.
در کنار اینها وقتی عشق (به فرد، به مقام، به پول و...) چشم انسان را کور کرد انسان دانسته یا ندانسته آلت دست می شود.
هدف دیگرم انتقال این مطلب است که اگر بخواهیم منفی ها را ببینیم چه ها که نمی توان کرد!
تا زمانی که مساله حاد نشده بود با تساهل می گذشتم اما دیگر جای درنگ نبود و حدا را شکر تا همین الان این پست اثر خود را بخشیده است.
تو پوست کلفتی شریک و با حیا (این را بدان!)
من با انسانهای بی حیا کار نمی کنم چرا که به قول فرمایش مولا
می ترسم از شر کسی که از ارزش خود آگاه نیست.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

عزت زیاد
استاد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ

یکی از عقل می لافد یکی طامات می بافد

بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

به نام خدا

فردا که برمن و تو وزد باد مهرگان
آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست

سید پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:58 ب.ظ

با سلام
منو چوب کاری نفرمایید.من ارادتمندشما هستم

سلام
اما بعد
خارج از تعارف
ما منتظریم.

کیمیاگر پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ب.ظ

با سلام
ضمن تشکر از استقبال گرم اساتید و حضور پر شور دانشجویان در مراسم کیمیاگر که روز سه شنبه مورخ ۱۴ /۲/ ۸۹ در تالار دانش برگزار شد باید به استحضار عزیزان برسانیم این مراسم که با تلاش های شبانه روزی دوستانمان در گروه کیمیاگر بر پا شد مانند بسیاری از مراسم دیگر بی اشکال نبود ولی بسیار خوشحالیم که از شروع کار تا انتهای ان سعی مان بر ان بوده حق هیچ کس چه دانشجو و چه استاد پایمال نشود و فرصت های برابری دهیم به همه تا دقدقه های خود را گویند و ما هم.
هر چند که همه از فرصتی که داشتند استفاده نکردند ُُبعضی ها صحنه را خالی نمودند و بعضی ها با محافظه کاری از پاسخ به سوالات شانه خالی کردندمطمئنا ما هم مسولیتی در قبال این عزیزان نداریم
در پایان ما برو بچه های کیمیاگر از تمامی کسانی که ناخواسته در حقشان اجحاف شده معذرت خواهی میکنیم و از عزیزان دعوت میکنیم نظراتشان درباره این مراسم را به همین کلبه ارسال نمایند.
با تشکر

به نام خدا
سلام
ما مسوول کارهای دیگران نیستیم-صحیخ است
اما مسوول کارهای خود هستیم
خیلی ممنونم که این کلبه را لایق درج نظرات و پیشنهادها می دانید
و خوب هم هست
اما اجازه بدهید به شعور هم نهایت احترام را بگذاریم.
ممنون
استاد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ

به نام او
سلام خدمت استاد بزرگوارم
در مورد کلبه ای که بنام مراسم جشن و صندلی داغ ایجاد کرده اید چند نکته قابل ذکر است.
۱-هیچکس منکر حق خواهی شما نیست. قبول داریم در حق بعضی اساتید دانشجویان شیمی و مدعوین اجحاف صورت گرفت که به نوعی ناخواسته بود.و این ما هستیم که حقوق پایمال شده را حتما جبران می کنیم
۲- صحنه نمایش گروه کیمیاگر به پایان رسید.و خواست او بود که بعضی از حقیقت ها روشن نشود .
۳- در به کار بردن جمله(دلیرترین (دلیرترین) فرد انجمن را به صندلی داغ دعوت می کنم ) فکر کنم حرفهای برای گفتن باشد.
۴-ما از نگاه با فراصت شما کمال تشکر را داریم و همواره خواستار کمک شما جهت روشن شدن حقایق هستیم و تلاش می کنیم به نوعی حقوق پایمال شده را جبران کنیم. آری(در آن موقع که حق را با نمای عریان و بی پیرایه خویش تماشا کنید از اشتباه و تردید خود به خجلت فرو روید و در عرق ندامت و شرم غرق گردید و چه زود که این پرده برافتد و جلوه حقیقت برخلاف یک عمر اندیشه و پندار از ورای اوهام آشکار شود.)
۵- اگر حقی از شخص شما ضایع گردیده انگاه مجال ادامه صندلی داغ باز است
۶- من و شما مسئول نگاه دیگران نیستیم (چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید) دلیلی وجود ندارد که چون در اتاق شما باز است دیگران محفل قضاوت را در اوهام خود باز کنند.

شکر وسپاس مخصوص خدایست که افکار را جلاء میدهد و حق را روشن می سازد.
یا علی

به نام خدا
ممنون
ممنون از لطفتون
او ما را در چارچوب اختیاراتمان آزاد خلق کرده است.
من یک حق عمومی دارم به عنوان استاد گروه
و یک حق شخصی به عنوان عموزاده
این ها ان شاا... در صندلی داغ روشن شود.
ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ق.ظ

ببخشید یادم رفت در نظر قبلی اسمم را درج کنم

شهاب الدین خادمی جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:23 ق.ظ

سلام استاد چرا نظرات مارو تایید نمی کنید

سلام شهاب
خیلی عجله داری!
در بعضی از کامنتها گفتم خطها خراب است
اما هنوز ۱۲ ساعت هم نشده!
اصلا چطوره من با تو صندلی داغ را اجرا کنم؟
منتظرم.
ممنون
استاد

محسن جمعه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:43 ب.ظ

سلام استاد
ماکه نبودیم ولی خیلی دوست داریم بدونیم اونجا چه اتفاقی افتاده.احتمالا اتفاق مهمی افتاده .اگه بصورت خلاصه هم که شده بگیید موضوع چیه خوشحال میشیم.

به نام خدا
سلام محسن عزیز
نمی توانم در این جا مساله را کامل بشکافم چون خلع سلاح می شوم و احیانا بدهکار!
اما اگر این طرفها آمدی کلیت مساله را برایت خواهم گفت.
ان شاا... که در جمع برخی مسایل روشنتر شوند تا آدرسهای اشتباه اصلاح شوند.
من نمی گویم ما معصومیم اما هر کس باید حدود قصورش معلوم شود تا به کسی اجحافی نشود.
نکته مهم این است که می خواهم برخی را به حدود مسوولیتهاشان آشنا کنم و مخصوصا در صندلی داغ بحث را به برخی عزیزان که به نظرشان می توانند با شلوغ کاری از ضعف سیستم استفاده کنند و با جریان ایجاد کردن مقاصد خود را پیش ببرند و یا به خاطر دشمنی با یک فرد احیانا از خلوص نیت اکثریت دانشجویان استفاده ابزاری کنند پرده برداری کنم.
این همان مطلبی است که همواره می گویم سیاست خوب است اما سیاسی (با تشدید) نه
و متاسفانه سیاسی (سیاس بودن) در نهاد انگشت شماری رخنه کرده است.
و مرا که می شناسی آنجا زبانم ان شاا... گویا خواهد شد.
ممنونم
استاد

حسین بیدقی شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ق.ظ

سلام استاد
خوبید؟
چی شده؟مثل اینکه اتفاقاتی افتاده.نمیشه بگید چه حقی پایمال شده تا ما هم باخبر بشیم.
پیشنهاد می کنم برگزار کنندگان یک مراسم اول جوانب مختلف کار و توانایی های خودشون در اداره مراسم رو بسنجند تا بتونند مراسمی بدون حرف و حدیث برگزار کنند.
یادش بخیر تو جشن فارغ التحصیلی ورودی ما هم نزدیک بود اتفاقاتی بیوفته و حق کشی هایی بشه که جلوش رو گرفتیم.
اگه می شه روز صندلی داغ رو ایجا اطلاع رسانی کنید تا اگه وقت شد حتما بیام.

سلام حسین عزیز
نه الحق و الانصاف جشن خوبی بود و بچه هاخیلی زحمت کشیده بودند اما من معلمی هستم دانشجو
یعنی اخلاق خاصی دارم که در روز صندلی داغ هم به آن عمل کردم.
اگر آمدی حضورا کلیت را به تو خواهم گفت.
جالبه الان می گی خیلی دوست دارم من هم راجع به اتفاقات جشنتون بدونم. این هم یک دلیل دیگر که اگر مراقب نباشیم آلت دست می شویم.
ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ

بنام او که هرچه دارم از اوست

سلام خدمت استاد بزرگوارم
چند نکته را قابل ذکر می دانم که باید بازگو کنم:

۱-شما دوست دارید با طرح یکسری مسائل(مبا حث روانشناسی) از قبیل (دلیرترین.مخلص سید بامعرفت.خیلی عجله داری!خلع سلاح . مراقب نباشیم آلت دست می شویم.و......آنچه که خود شما بهتر می دانید) ما را وادار به پذیرش صندلی داغ کنیید.

۲-شما وقت داشتید که ما را به حدود مسئولیتمان آشناه کنید.

۳- باز تاکیید می کنم آنجا می توانستید جلوی ضعف سیستم را بگیرید (و یا به خاطر دشمنی با یک فرد احیانا از خلوص نیت اکثریت دانشجویان استفاده ابزاری کنند پرده برداری کنم). و آنجا می توانستیید حقایق را روشن کنید.

۴- شما با به کار بردن عناوینی مانند(سیاسی (سیاس بودن)
حدود قصورش معلوم شود.اگر مراقب نباشیم آلت دست می شویم.) افکار و اندیشیه خودتون را حق جلوه میدهید و بازهم بر میگردیم به نکته اول

۵- در نظرهایتان می شود بطور خلاصه متوجه شد که شما بدنبال این هستید که به اساتید اجازه داوری از روی حدس و گمان داده نشود و ما هم خواستار همین مساله هستیم ولی نه به روش شما

۶-علی در جلوی جمع از حقوق مردم دفاع می نمود نه در تنهایی و انزوا (آیا عمل او سیاسی بود؟) فرضا من اشتباه کردم
انسان جایز الخطاست

۷- اگر دوست دارید تحلیلی از جلسه صندلی داغ را باهم بررسی نماییم و نظرات شما رو در نشریه اکسیر تا هفته آینده چاپ کنیم

۸- من وقتی از دوستی صمیمی دم میزنم نباید هیچ باکی از تصورات حتی در دراز مدت داشته باشیم

۹- من مطمئن هستم با گذشت زمان تمامی مسائل حل خواهد شد و در آینده لازم نیست از این نوشته جهت توضیح استفاده گردد.

۱۰- می دانم مصلحت چه حکم می کند ولی من آدم مصلحت بینی نیستم( در مورد حق) و دوستیمان تا ابد پابرجا خواهد بود

۱۱- من هیچ دلیلی برای ادامه صندلی داغ جهت صمیمی تر شدن دوستهای صمیمی نمی بینم.

شکر وسپاس مخصوص خدای است که بندگانش را راهنمای می کند تا راه را از بیراه جدا کنند.

در پناه حق پیروز و سربلند باشید


به نام خدا
سلام خدمت دانشجوی عزیزم
-چرا از صندلی داغ شانه خالی می کنید؟
-من در کار کسی دخالت نمی کنم. مخصوصا کاری که به من مربوط نباشد.
-خیر من شروع کننده حمله نمی شوم. اولا که در زمان صندلی داغ من برخی نکات خیلی حاد نشده بودند (اما طلیعه فتنه را می دیدم و برای همین در همانجا پیشنهاد ابتدایی صندلی داغ را دادم)
یک نفر از دوستانتان (که شما باید خیلی خوب بشناسی) در جواب انتقاد ملایم من در دفترم شروع به توهین به شعور مخاطب و توجیه مطلب کرد به نظر من این شخصیت واقعی اوست.
دلایل دیگری نیز هستند که فعلا نیازی به توضیح آنها نمی بینم.
حالا که حجت کامل شده می خواهم حقایق را آشکار کنم اشکالی دارد؟
-شما هم حق دارید اندیشه مرا نپذیرید وقتی کسی اشتباه خود را نمی پذیرد و حقی را پایمال کرده تا قدرت دارم ادامه می دهم.
در این راه به داوری جمع اعتقاد دارم. (در حقوق نسبی مثل این مورد)
-شما مختارید هر گونه می خواهید باشید.
-متوجه سوالتان نمی شوم. یا اشتباه کرده اید یا نه. اگر اشتباه کرده اید
اشتباهات خود را خودتان بگویید تا ببینم آیا به شعور مخاطب احترام گزارده می شود یا خیر و تازه هر کس باید سهم خودش را ببخشد.
-شما هر کار بخواهید می توانید انجام دهید. من وبلاگ دارم شما اکسیر دارید وبلاگ در برابر اکسیر تازه می توانید وبلاگ هم بسازید که من نمی توانم اکسیر بسازم اما صندلی داغ چیز دیگری است.
اما اگر سوالی از من بشود پاسخ می دهم.
-نخیر قبول نمی کنم!
از هر حرفی و سندی می توان در آینده استفاده کرد
یا دتان هست وقتی به دفترم آمدید تا استاد نمونه را در جریان انتخاب شدنشان و دعوتشان برای مراسم بگذارید در آخر گفتید این امر تا روز مراسم مخفی بماند و من گفتم پس چرا در حضور من گفتید و گفتید شما رازدارید و من گفتم علی (ع) می فرماید سینه ای که تحمل راز داری راز خود را نداشته باشد نباید از حوصله تنگ بیگانگان این انتظار را داشته باشد و شما گفتید فقط ما ۴ نفر می دانیم و درز نمی کند
اما خود بهتر می دانید که خبر آن هم از جانب خودتان درز کرد! به طوری که همه کلاسها می دانستند.
مختصر این که قبول نمی کنم
ناگفتنی ها را نگویید و برای روز صندلی داغ بگذارید اگر بگویید از آنها استفاده می کنم.
-دوستی به جای خود
حق و عدالت و اصول به جای خود
از من به شما نصیحت هیچ دوستی و دشمنی (غیر از دوستی و دشمنی عقیدتی) الزاما تا ابد پایدار نیست مهم راه را برای بازگشت باز گذاشتن است
-اگر شکر خدا گروه سالم است برای این است که خیلی حرفها که خیلی ها نمی گویند و تلنبار شده و بعدا سبب کینه می شوددر گروه بیان می شود و بحث می شود
اگر در گروه هم صد در صد این رویه نباشد روش من این است
-صندلی داغ دوستی ها را محکمتر می کند.

بله شکر و سپاس مخصوص خدای است که بندگانش را راهنمایی می کند تا راه را از بی راه جدا کنند.

ان شاا... خداوند همه ما را به راه راست رهنمون سازد.
پایدار باشید
ممنونم
عموزاده

مرتضی شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام استاد
حالا که من نمی تونم بیام دفترتون تا حضورا کلیت را برایم بگویید چه باید کنم؟ شخصا مشتاقم مو به موی جریانات رو بدونم٬ اگه خواستین حدودیش رو برایم ایمیل کنید.

راستی روز و ساعت صندلی داغ رو چند روز جلوتر اعلام کنید تا بتونم برنامه ریزی کنم بیام سمنان

یا علی

سید شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:41 ب.ظ

سلام استاد...
هرکه ناگواری هارابه کام کشد به فرصتهادست یابد(امام علی علیه السلام)
این حدیث بدون هیچ توضیحی تقدیم به همه دوستان....

سلام
ممنون

سید شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ

امام باقر علیه السلام به یکی از اصحاب خود،فرمود:از کسی که از روی خیرخواهی، با یادآوری عیبهایت، تو را به گریه در آورد، پیروی کن!

شاید دوستان عزیزمن از این نوشته ناراحت شوند اما......

سلام سید
امیدوارم فعل برخی دوستان با حرفهایشان هماهتگ شود.
ممنون
استاد

جاسمین شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام استاد

استاد می خواستم بابت اینکه در رای گیری انجمن جزو با جنبه ترین اساتید انتخاب شده اید به شما تبریک بگویم

از بچه های انجمن هم تشکر میکنم استاد بجه ها شما رو خیلی دوست دارن که از بین اساتید شمارو برای این مراسم دعوت کردند

با تشکر

سلام خانم چادها
ممنونم
من هم دانشجویان عزیزم را خیلی دوست دارم
ممنون
استاد

رضوانیان شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:09 ب.ظ

استاد سلام
خسته نباشید

ضمن تبریک به خاطر جنبه زیادتون در کار و تدریس. صندلی خیلی خیلی داغی بود من از طرف خودم و بچه های ۸۷ از همه ی کیمیا گران بخصوص ۲-۸۵ که این جشن را تدارک دیدند تشکر میکنم . خیلی خوب بود و من مایلم که در مراسم های بعدی با بچه ها هم کاری کنم

از شما هم بخاطر اخلاق خوبتون متشکرم

دوستتون داریم

به نام خدا
سلام خانم رضوانیان
ممنونم
شما خوبید که بدیهای مرا هم خوبی می بینید.
من هم تمام دانشجویان عزیزم را دوست دارم.
ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ

سلام استاد
چشم
صندلی داغ (۲)
حتما برگزار می گردد.

سلام شهاب
ممنونم
اما دقایقی پیش در دفترم از حرفهایت برداشتهای دیگری می شد.
لطفا اگر صلاح می دانی برای ثبت در سوابق آنها را در این جا بیاور.
در هر حال شاید من آنها را بیاورم و یا در صندلی داغ از آنها استفاده کنم.
ممنون
استاد

عموزاده ۱ یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ق.ظ


حقیقت تلخه
جنبه کمه
دنیا کوچیکه
ولی
.....
ولی همیشه آخرش حق برندست
متاسفام ....
چون هنوز خبر ندارم بعدش روچه کار میکنی
........

.....

کلام اخر
.....
ولی نمیدونن هیچکسی ......

......

به نام خدا
شجاع باش پسر
خودت باش
لازم نیست جعل عنوان کنی
لازم نیست ناسزا بگی
یا توهین کنی
شجاع باش
آخر ماهیتت را به خودت نشان دادم
آخر شخصیتت را از پیله تزویر در آوردم
هنر من اینه
گفته بودم تو رو از خودت بهتر می شناسم
آخه ناسلامتی خیلی چیزای دیگه یادت دادم
شاگرد خوبی نبودی پسر
می بینی از من می ترسی
تویی که همه ازت می ترسند
از من می ترسی

و من به وظیفه خودم عمل می کنم
ان شاا... حتما عمل می کنم.

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:13 ق.ظ

سلام
صندلی داغ بنا به دلایلی حتا باید برگزار گردد
بنا به دلایل زیر
1- در جایگاهی نیستم که بخواهم حق را تشخیص بدهم و با تصمیمات شخصی آنها را برطرف کنم
2-به هیچ وجحه دوست ندارم در مقابل حق قرار بگیرم
3-حق خیلی ها پایمال شده و به نوعی تمامی دوستان و دانشجویان باید به حقوق خود آگهی پیدا کنند(پا تو از گلیمت .....
)خواه شهاب الدین خادمی باشد خواه......

استاد اگه صلاح می دونید خودتان آنها را بیاورید.

به نام خدا
سلام شهاب جان
خیلی عجیبه که این وقت شب بیداری
آره حتما باید برگزار بشه
حالا بگوبا کی
با جمعتون
یا با شما
آخه تا حالا چند بار حرفتو عوض کردی
یک چیزی گفتی و یک جور دیگه عمل کردی
راستی نمی خوای چیزهایی را که عصر بهم گفتی برای اطلاع همه قلمی کنی؟
راستی گلی را که امروز عصر بهم هدیه دادی به دکتر حبیبیان دادم
راستی سید عزیز را دور بزنیم؟
پس بی زحمت وقتش را با مکانش مشخص کن.
به محض این که این زحمت را کشیدی بهم رسما اطلاع بده که برای جمع آوری سری دوم مدارک اقداماتمو شروع کنم.
آخه حساسه و نمی خوام بعضی ها را بیخود درگیر کنم.
راستی کیا رو خودم بیاورم؟
نقطه چینها را کامل کنم؟

خیلی ممنونتم
استاد

قاصدک یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ق.ظ

قاصدک


سلام


من حرفی برای گفتن ندارم

چون من خودم یکی از اونایی هستم که حقشون خورده شده

۱ پارچ آب هم روش


ولی اگه بخواهیین بازم صندلی داغ راه بندازین من پایه ام

در واقع ۴ پایه ام



ولی جون من ایندفعه با هم هماهنگ کنین

حال ما رو هم نگیرین

سوالای ما همه سوخت


ولی اون سوالا سالن رو میترکوندااااا

[ بدون نام ] یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ق.ظ

به نام حضرت دوست که هرچه دارم از اوست
با سلام

حالا بگوبا کی ؟
جواب
در هر صورت این صندلی داغ چه دوستان موافق باشند چه نباشند باید برگزار شود انشاا.. به زودی مشخص می گردد.
آخه تا حالا چند بار حرفتو عوض کردی
یک چیزی گفتی و یک جور دیگه عمل کردی(من تا دیروز در چارچوب نظرات دوستان عمل میکردم همین الان نیز همین طور است ولی خدارو شکر موافقت کلی را جلب کردم)
راستی نمی خوای چیزهایی را که عصر بهم گفتی برای اطلاع همه قلمی کنی؟
دوست داشتم از نگاه شما آن به روی صفحه صداقت قلمی می شد . تا هیچ چیزی از قلم نمی افتاد.

به زودی این کار را خواهم کرد
بابت گل دادن به دکتر حبیبیان ممنون

راستی سید عزیز را دور بزنیم؟
نه با ایشان صحبت میکنیم و نظر کلی را مبنی بر نحوه برگزاری صندلی داغ به سمع و نظر دو ستان خواهیم رساند

چشم


راستی کیا رو خودم بیاورم؟

ما که دوست داریم هرکسی که به هر نحوی ه حقی از آن ضایع گردیده

نقطه چینها را کامل کنم؟ ...........



به نام خدا
ناشناس عزیز
لطفا خودت را معرفی کن
تا بتوانم به شما جواب بدهم
و بعد از معرفی هم خدمتتان خواهم گفت نکته بعدی را
شعار هم نده لطفا
ممنون

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام استاد نظر قبلی من گذاشتم که متا سفانه یا خوشبختانه یادم رفت اسمم را درج کنم با سپاس

به نام خدا
سلام شهاب
این سوال را از آن جا پرسیدم که در محیط مجازی هر کسی می تواند خود را جای دیگری جا بزند.
با کنترل آی پی می توان فهمید هر کس کیست.
شما تا کنون با دو آی پی برای من پیغام می دادی-یکی از خانه و دیگری از دانشگاه
این آی پی جدید بود البته پیغامهای دیگری هم از یکی از آی پی های تو ارسال شده است! که در روز صندلی داغ از تو سوال خواهم کرد (البته اگر در خدمت شما و نه فرد دیگری باشم)
اما تعارف و بازی با الفاظ را کم کن لطفا
وقتی از دفترم رفتی (با صحبتهای دیگری که کرده بودی) بلافاصله پذیرش صندلی داغ را اعلام کردی به ساعتهای پیغام خانمها چادها و رضوانی و خودت دقت کن-هر سه هم با یک آی پی ارسال شده اند.
در هر حال اتفاق میمونی است و نشان می دهد که روشهای من کاربردی اند.
یک سوال:
شما که پاره ای اشتباهات را قبول داری می توانی آنها را که شفاهی به من گفتی لیست کنی؟ (تعارف نکن لطفا که قلم شما شیواتر است و چه و چه)
یک نکته کلی عرض می کنم -هر کس از جمله عموزاده ممکن است با قلب حقیقت و با فرا فکنی- که با توهین به شعور مخاطب همراه است-ظاهرا غرور خود را حفظ کند ولی سقوطش از همان لحظه شروع می شود.
در هر حال دلایل بسیار محکمه پسندی دارم که شما در برهه ای چیزی گفتی و سپس چیز دیگری عمل کردی
حتی آی پی ها هم شهادت خوبی برای شما نمی دهند.
هنوز هم می گویم ممکن است این کامنت و کامنت قبلی از شما نباشد و کسی خود را جا زده باشد که در این صورت عذر خواهی می کنم اما اگر از شما باشد احساس خوبی ندارم
اگر کسی به بنده فحش بدهد نهایتا جوابش را می دهم اما اگر خدای نا کرده کسی کتمان حقیقت کند... آن وقت مساله فرق می کند. شهاب خیلی مراقب باش. از من بپذیر
ممنون
استاد

فرزادلطیفه یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ http://chemicalbooks.blogfa.com

به نام عادل قاضی که رای او همان حق است

سلام خدمت استاد و همه ی خوانندگان محترم

۱- چرا استاد به دو سوال با سیاست جواب دادند شما که دم از صندلی داغ می زنید چرا محافظه کاری کردید . آیا این خلاف شعارهای شما نبود ؟ نگید نه که همه شاهد بودیم .
۲-مگر زمان کافی نداشتید که همانجا پاسخ اشتباهات را بدهیدمانند دکتر بهزاد و... ( رفتید فکر کردید جواب گیر آوردید این که انصاف نیست باید همون جا هرچی داشتید رو می کردید اگه راست میگید سوالاتتون رو مطرح کنید اونایی که می خوان برن دنبالش . قراره حق معلوم شه مچگیری که نیومدیم )
۳- یکی یه کاری کرده این همه خاله زنک بازی نمی خواد که ( دور از جون همگی به ویژه استاد ) هرچی بوده تموم شده .
۴-من که مجری بودم فقط و فقط ولی تا حد امکان سعی کردم حقی پا مال نشود حالا دانشجوها نظراتشونو بی پرده گفتن خوب اساتیدم کم نذاشتن مثل دکتر فضلی و...
۵-به نظر من صندلی داغ بعدی اگه قرار باشه اجرا شه باید تو خوابگاه باشه و نباید رسمیت داشته باشه ( مناقشه در مثال نکنید منظورم هر جایی که رسمی نباشه است )
۶- من عضو انجمن نیستم ولی اگر دکتر قابل بدونن حاضرم از برنامه دفاع کنم . کاملا منطقی و بی پروا و محترمانه .



شرمنده اگه بی پروا بودم .

به نام خدا
آقای لطیفه سلام
ممنون که آمدید و نظر دادید
یک خواهشی دارم که به حق است و در آخر می گویم.
ابتدا جواب مختصر سوالهایت
کتمان نمی کنم و به شعور مخاطب توهین نمی کنم که هر کس سیاستی دارد و جوابهایش در چارچوب سیاستهایش است.
شفافیت و رک گویی امری نسبی است که باید در محیط پیرامونی خود سنجیده شود یعنی آیا در مقیاس یک جامعه فردی رک گو است یا نه-یا در بین اساتید یا دانشجویان فردی رک گو است یانه. وگرنه با خلط مبحث به جایی نخواهیم رسید.
خدا را شکر که جرات پاسخ به سوالات را به من داده حتی به قول شما با محافظه کاری (که البته من قبول ندارم-با توضیحی که عرض کردم و صد البته به نظرتان احترام می گذارم).
وباز هم خدا راشکر که به قول شما پاسخم فقط به دو سوال این گونه بوده است.
آقای لطیفه زمان کافی داشتم ولی موضوع حاد نشده بود و می خواستم بگذرم و به قول شما خاله زنک بازی نکنم.
دلیل هم این که نشانه های فتنه را می دیدم برای همین پیشنهاد ابتدایی صندلی داغ را در بین صحبتهایم مطرح کردم.
بعدا در ادامه و پس از مراسم مسایلی پیش آمدند که در همین پست به آنها اشاره کرده ام و خواهش می کنم حال که وارد بحث شده ای کامل آنها را بخوان.
پاسخهای همکاران در حد برخی سوالات بوده و شما نباید ناراحت بشوید یعنی بسیار بسیار ملایمتر و در جواب سوالات بوده است. در هر حال بحث من آقای لطیفه ورای اینهاست.
هنوز هم اگر یک نماینده انجمن بیاید و اشتباهات خودتان را با خلوص نیت لیست کند ان شاا... مساله تمام می شود و روی پیشنهاد شما می توان فکر کرد.
مساله این است بر خلاف ما که به مقتضای سن و حال و روزمان باید محافظه کار باشیم برخی از دانشجویان عزیز سیاستر و محافظه کارتر به نظر می رسند
در غیر این صورت نه صندلی داغ بایدبرگزار شود در سالن هم برگزار شود من قبول ندارم. یعنی عدالت این طور حکم می کند.

در همین وبلاگ نیز خواهش من این است که یک نفر از طرف انجمن نماینده بشود تا بحثها شفافتر پیش برود-البته صندلی داغ سر جای خود محفوظ بماند.
آقای لطیفه خدا را چه دیدید شایدشما هم بعد از توضیحات سوال گونه من نظرتان چیز دیگری بشود.
شاید برخی از سایر برگزار کنندگان نیز نظرشان برگردد
شاید همه شما به همه اطلاعات دسترسی نداشته باشید
آقای لطیفه احتمال بدهید. جدا احتمال بدهید
البته خدا را شکر همین عکس العمل من تا این جا اثر خود را بخشیده ولی بد نیست موضوع رو شن تر شود.
از بی پروایی شما لذت بردم چون با حیا بود فقط یک لغت برای شروع بحث بهتر بود استفاده نمی شد و اگر بحث بالا می گرفت و خدای ناکرده به شعورتان توهین می شد-در نظرات بعدی استفاده می شد.

آقای لطیفه آیا شما که عضو انجمن نیستید می توانید اشتباهات این مراسم را ذکر کنید؟

ممنون از حضورتون و نظرتون
استاد

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ب.ظ

به نام خدا
با سلام
1- بعضی از شعارها که در سالن داده می شد حکایت از لو رفتن اسم استاد نمونه داشت.
توضیحات : کسانی که شعار می دادند اکثرا طر فداران دکتر نعمتی بودند و البته همم کلاسی های ما ولی گروه ما اسم استاد نمونه را به جزء برای آقای رحمانی نگفته بود که دلایل خاص خودش را دارد. یکی ازشعار ها (نوشتم نعمتی خواندن ؟؟؟)
با توجه به عدم حضور دکتر نعمتی در جلسه آن روز (البته ما از ایشان تقاضا کرده بودیم که حتما حضور داشته باشند که متاسفانه نتونستند بیایند) شصت دوستان خبر دار شده بود که استاد منتخب دکتر نعمتی نخواهد بود و همچین شعاری را در سالن آماده نمودند. که البته با توجه به اینکه مسئولیت سالن با ما بود نباید اجازء همچین کاری را می دادیم

2-عدم برنامه ریزی درست جهت حضور آقای دکتر حبیبیان جهت اهدایی لوح به اساتید که متاسفانه عدم هماهنگی از قبل مناسب باعث توهین به شعور مخاطب شد.

3- حضور پدر عموزاده جهت اهدایی لوح به اساتید. بعلت کمبود وقت و همچنین ناهماهنگی های به وجود آمده جهت حضور و استفاده از حضور دکتر حبیبیان که خودم شخصا از ایشان عذرخواهی کردم.

4-حضور فقط خانواده دکتر عموزاده در سالن که ما از آقای دکتر فضلی و دکتر اصغری خواسته بودیم که حتما با خانواده تشریف بیاورن که متاسفانه نشد

5-سئوال عومی که فقط از 4 استاد پرسیده شد (کتابی با موضوعیت روش تدریس)

6- عدم استفاده از عکس دکتر سعادتجوی و دکتر صالحی بروی عکس زمینه که ما همینجا از این دو عزیز عذرخواهی میکنیم

7-مطرح شدن سئوالی در صندلی داغ که به قول دکتر فضلی اصلا طرح چنین سئوالی از اساس اشتباه بوده است

8- اشتباه خودم در هنگامی که شما به سئوال بالا جواب میدادید (پیچوندید) که همین جا از شما عذرخواهی می کنم

9-حضور دانشجویانی به غیر از دانشجویان شیمی در مراسم و پایمال شدن حقوق سایر دانشجویان شیمی

10- نبودن جای مناسب برای مدعوین که ما از همینجا از این عزیزان عذر خواهی میکنیم

11- ویدئو کلپی که از خود دکتر عموزاده آماده شده بود. به نوعی جلوه خاصی را ارائه می داد.

موارد بسیاری دیگه نیز می تواند وجود داشته باشد

به نام خدا
سلام

تیتر این مطلب (اشتباهات ما از دید من) است که از قلم افتاده است.

ممنونم از صداقتتون در نگارش این موضوعات
و شایسته تقدیر است و من ارج می نهم

اما چند نکته بسیار مهمتر به نظر من از قلم افتاده اند

با این حال هر چند آنها را کافی نمی دانم اما فعلا من کاری انجام نمی دهم تا تحقیقاتم راجع به بعد دیگر قضیه کامل شود و سپس تصمیم نهایی ام را می گیرم.
بند ۱ و ۲ را من هم اشتباه می دانم
بند ۳ یعنی عدم هماهنگی با دکتر حبیبیان اشتباه بود ولی با عذر خواهی حل می شد اشتباه اساسی جبهه گیری و توهین به شعور مخاطب در انتقال مشکل بود که اول اصلا زیر بار نمی رفتیم. و بعدا هم جواب سربالا می دادیم.
بند ۴ از نظر من ایرادی نبود.
بند ۵ از نظر من ایرادی نبود هر چند ممکن است از نظر برخی همکاران ایراد باشد.
بند ۶ ایراد اساسی بود
یعنی شهروند درجه ۱ و ۲ درست کرده بودید. یک مشکل بزرگ همین بود.از بین تمام این موارد این مورد خیلی بدتر از بقیه بود.
بند ۷ سوال را یادم نمی آید اما از نظر من در صندلی داغ سوال نامربوطی (در جهان بینی من) پرسیده نشد.
بند ۸ از نظر من نه تنها بد نبود که خوب بود!
بند ۹ بی عدالتی بود اما با عذرخواهی حل می شد.
بند ۱۰ مساله ای نبود حدود مقدورات شما همین بود و باز تاکید می کنم زحمت زیادی کشیده بودید.
بند ۱۱ دقت نکردم هر چند از نظر من مهم نیست.

باز هم تکرار می کنم چند مورد بسیار مهم دیگر بود که شاید بعدا ذکر کنم.
باز هم ممنونم
استاد

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:13 ب.ظ

شما متاسفانه با استفاده از یکسری اطلاعاتی که دارید به مطرح کردن آنها قصد متهم کردن من را دارید. آیا این درست است؟
استاد عزیز من به هیچ عنوان حقیقت را انکار نمی کنم شما بپرسید من سعی می کنم جوابگو باشم.
دعوت تون از سوتک را به نوعی متوجه شده بودم.
آیا دعوت من برای حضور در خوابگاه را برای فردا شب قبول می کنید؟

به نام خدا
قضاوت با خوانندگان.
نه شرمنده ام این روزها اینقدر خسته ام که واقعا نمی توانم.
از دعوتتون بسیار ممنونم.

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

راستی یادم رفت بگم من اصلا دوست ندارم در صندلی داغ مقابل شما بنشینم چیزی که آن روز در دفترتون گفتم ولی من دعوت شما رو قبول کردم و آنهم من دعوت عموزاده استاد را نه عموزاده دانشجو را؟
اسخ:
سلام شهاب
خیلی عجله داری!
در بعضی از کامنتها گفتم خطها خراب است
اما هنوز ۱۲ ساعت هم نشده!
اصلا چطوره من با تو صندلی داغ را اجرا کنم؟
منتظرم.
ممنون
استاد

مرتضی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ

سلام به همه

دعوا راه انداختین؟

چندبار از اول تا آخر همه نظرات رو خوندم ولی چیز خاصی دستگیرم نشد
هنوز نفهمیدم باید طرفدار استاد ((و گروه)) باشم یا طرفدار انجمنی ها؟
بالاخره یه زمانی خودم دبیر همون انجمن بودم
هیچکی هم نمی گه که چی شده٬ همه به هم پاس کاری می کنن٬ استاد به شهاب و شهاب به استاد
اصلا می خواین من کل ماجرا رو قلم بزنم؟

خدارو شکر که بعد از اون همه بازدید و سه تا جشن و سه شماره نشریه و ... هیچ حقی نا حق نشد و هیچ خونی ریخته نشد.
هرچی هم که گفتن به شخص صفردوست گفتن نه به انجمن شیمی
خدارو شکر اون سال انجمن ما فعال ترین انجمن های دانشگاه شد. بدون هیچ حاشیه ای٬ چرا یه حاشیه داشت. موقع تقدیر از دبیران انجمن چون درگیر مراسم ختم نیما سعیدی بودم (خدایش بیامرزد پسر گلی بود-حرفش به میون اومد یه فاتحه واسش بخونید) جای من همزمان دو نفر روی سن رفتن !!!

حالا این وسط یه سوالی از استاد (( و شاید بچه های انجمن )) داشتم؟
اینکه می گید به شعور مخاطب توهین نمی کنید امری نسبی است یا ۱۰۰٪ به این حرف عمل می کنید؟
نگید تمام تلاشم رو می کنم که در جواب می گم ممکنه تمام تلاش یک نفر 20% باشه و نصف تلاش یک نفر دیگه 40%
استاد به قول خودتون ما انسان هستیم و خیلی مواقع احتمال برخی چیزها را نمی دهیم. تو خیلی از نظراتم انتظار پاسخ شما را داشتم اما پاسخی ندادین مثل آخرین نظرم ((اگه خواستین با ایمیل ماجرا را بگویید))

یه نصیحت هم واسه همه داشتم (منظورم از همه، همه است)
اعتراف کردن نشانه ی از شجاعت است
باور کنید که نشانه ی شجاعت است به شرطی که صادقانه باشه و برای اینکه شجاع بود باید از غرور دوری کرد
با خودمون که تعارف نداریم٬ خیلی مواقع می دونیم که کار اشتباهی کردیم اما این غرورمون اجازه نمی ده یه ببخشید ساده بگیم



راستی این جوری که بوش میاد باید به این هم فکر کنید که ممکن است این صندلی داغ سریالی شود و پرسش و پاسخ ها طولانی شود و احیانا فیم جنایی هم بشود
از الان خودتون رو آماده کنید
امتحانات هم که نزدیکه٬ اگه به امتحانات برخورد کنید یا همه چیز مالیده می شه ها (مثل اولین شماره ی نشریه ی اکسیر) یا همه از درس و امتحان می یوفتین
جام جهانی هم که در پیشه و مزید بر علت می شه

خلاصه رو حرفای آخرم هم کمی تامل کنید

یا علی

سلام مرتضی
در جواب ندادن لابد جواب نهفته است!
گاهی حس می کنم با جواب ندادن جوابت را می دهم.
دوست داشتی زنگ بزن کمی مساله را برایت بشکافم.
ممنون
استاد

مرتضی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

قاصدک تنها نیستی
حق من هم خورده شد
اجازه ندادن سوالم رو بپرسم
مطمئنم سالن منفجر می شد گرچه بچه های کمیکار گفتن "همین که صداتو شنیدیم ترکیدیم" ببینم قاصدک تو صدایی نشنیدی؟

می خواستم بهت سلام بدم اماگفتن وقت برنامه تمام است و گوشی رو قطع کردن

می بینی قاصدک، تنها نیستی !!!

منم فعلا به فرم ۴پایه درامدم تا سری جدید صندلی داغ شروع بشه

سوالات تو نگه دار خودم میام پیشت می شینم و هرجا فرصت پیش اومد پا میشم می پرسم

و به کمک هم می ترکونیم

البته این رو بگم ممکنه سوالامون چالش برانگیز باشه یا ممکنه صرفا طنز باشه.

مر تضی جان
سلام
وقت نبود و من نمی خواستم از یاران خود استفاده کنم تا متهم به بی عدالتی شوم.
اگر دقت کرده باشی کمی هم باهات تندی کردم که چرا خودت را لوس کردی و وسط مراسم زنگ زدی!

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

به نام خدا
ادامه
1-شعارهای جهت دار که در انتهای برنامه داده شد متاسفانه در کنترل ما نبود و این دلیلی برای مبرا شدن ما نیست این شعارهای ساختگی ( سالار کیه......، سرور هرچی ...........و....) اصلا مورد قبول گروه ما نبوده و نیست و حتی اگر شده باید حضورا خدمت اساتید برسیم و توضیحات لازمه را رائه دهیم .
و اینچنین نامه ای را خدمت اساتید ارئه خواهیم داد:
با سلام خدمت استاد فرزانه جناب آقای.........
متاسفانه در انتهای برنامه گروه کیمیاگر که در تاریخ 14/2/1389 برگزار شد شعارهای توسط معدود دانشجویانی طراحی شد که متاسفانه شور و هیجان دانشجویان را در دست گرفت ما دانشجویان و گروه کیمیاگر به این امر تاکید می کنیم که به هیچ وجحه شعارهای ارائه شده مورد قبول ما نیست .و ما گروه کیمیاگر و دانشجویانی که احساسات پاکشان جهت ابراز محبت ودوستی نسبت به همه¬ی اساتید گرانقدر مورد سوء استفاده قرار گرفت از شما استاد فرزانه طلب بخشش از درگاه خداوند متعال را داریم.

2- تندیس اهداء شده به جناب اقای دکتر عموزاده برای اجراء صندلی داغ بوده که متاسفانه اعلام نگردید.

3-با تو جه به اینکه مجری صندلی داغ و همچنین پرسش وپاسخ از دوست داران دکتر عمو زاده بودند ممکن است یک سری مسائل مطر ح شده باشد و متا سفانه ما باید پیش بینی می کردیم و جلوی مطرح شدن این قبیل سئوالات را می گرفتیم

4-ما قبول داریم حقوق اساتید گرانقدر مورد اجحاف قرار گرفت و این اجحاف در مشورت خواستن از دکتر عموزاده بوده است
ما گروه کیمیاگر ضمن قدر دانی از جناب اقای دکتر عموزاده جهت راهنمایی هایشان از اساتید دیگر عذر خواهی می کنیم

۵-نحوء برگزاری انتخابات اینکه اگه قرار یک سری از اسامی باشد ویک سری دیگر نباشدو..... جای بحث دارد

به نام خدا

شهاب عزیزو سایر دانشجویان کرام
سلام
من در حد توانم به همه راهنمایی می کنم (البته نصیحت معمولا نمی کنم-البته به بعضی هم در برهه هایی می گویم شرمنده الان نمی توانم یا نمی خواهم اما) در همه صحبتها و مشاوره ها می گویم که هر کسی مسوول اعمال و رفتار خود است و باید پاسخگوی اعمال خود باشد. پس مختصر و مفید این که برای احترام به شنونده کتمان نمی کنم که برگزاری چنین مراسمی در جهان بینی من جای دارد و قلبا از انجام و تکرار آن راضی ام و کتمان نمی کنم اما گناه من چیست که مخاطب من هر چه را از حرفهای من دوست دارد عمل می کند و هر کدام را دوست ندارد تره هم خرد نمی کند.
گناه من چیست که احیانا دشمن هم کم ندارم و به بهای تخریب عموزاده از شما مایه می گذارند و شما هم از نظر من کمی تا قسمتی آلت دست می شوید (در حال تحقیق بیشتر روی این قسمت هستم)
گناه من چیست که عشق تک بعدی چشم انسان را کور می کند و به عواقب کارهای خود نمی اندیشد. دانشجویان عزیزم می دانند که من در اولین گام بتی را که برخی دوستداران من ازمن در ذهن خود ساخته اند تخریب می کنم.
محبوبیت خوب است اما پایدار. و وقتی پایدار است که بر اصول صحیحی بنا شده باشد. دانشجویان عزیزم یک شبه نمی توان ره صد ساله را پیمود.
در هر صورت چون نامی از همکار عزیزی بردید ذکر کنم که باز هم به بیراهه رفته اید
اولا از نظر من حق ایشان بسار بیشتر از اینهاست و خودم هم علم ایشا و هم رفتار ایشان را سعی می کنم سرمشق خود قرار دهم واز نظر من این گونه ابراز احساسات هم اشکالی ندارد.

دردمن و فریاد من بی عدالتی است چرا متوجه نمی شوید یا نمی خواهید متوجه شوید
درد من و فریاد من خدای ناکرده آلت دست واقع شدن است
درد من و فریاد من قلب حقیقت است
درد من و فریاد من سوء استفاده از احساسات در جهت قلب حقیقت است

عشق در عین ارزشمند بودن چشمها را کور و گوشها را کر می کند دشمنی بیش از حد نیز
عشق بیش از حد به عموزاده باعث ندیدن بدیهایش می شود
و دشمنی بیش از حد به او باعث ندیدن خوبیهای احتمالیش.

هنوز برخی مشکلات اصلی بیان نشده اند!
بگذریم من گفتم که فعلا ادامه نمی دهم جز برای پاسخ به سوالات.

امیدوارم در تحقیقات جدیدم به نتیجه ای خلاف استنباطاتم برسم
در هر حال ممنونم که می‌آیید و نظر می دهید.
اگر از من ناراحت شده اید امیدوارم در زبان بپذیرید که حداقل قسمتی از آن برای خودتان بوده است.

ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ

تیتر را دوباره جا انداختم اشتباهات ما از دید من

شهاب الدین خادمی دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ

سلام
استاد
من از بابت توهین به شعور مخاطبم(در هر دو مورد ) که شما باشید بسیار ناراحت هستم و از شما می خواهم مرا به خاطر این گناهم ببخشید.
واما
بنا به دلایلی با این مسائل خداحافظی میکنم امیدوارم قصور و کوتاهی من رو ببخشید.
خداحافظ....

به نام خدا
سلام شهاب عزیز
نمی خواستم این مطلبت را تایید کنم
دیدم تابحال چیزی در این وبلاگ سانسور نشده است
خواستم سانسووووورش کنم گفتم شاید راضی نباشی.
در هر حال مرا ببخش
و امیدوارم در تمام مراحل زندگی موفق باشی.
استاد

مادر بچه‌ها دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام استاد
مثل این که این صندلی فقط برای شما داغ نبوده برای عده‌ای داغتر بوده؟!

سلام
مسلما ان شاا... به یاری خدا خروجی خوبی خواهد داشت.
دعا کنید.
چه بسیار بلاهای کوچک که دافع بلاهای بزرگتری باشند.

مرتضی دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام

بالاخره یکی اومد (( شجاعت به خرج داد )) و یه چیزایی گفت که ما هم متوجه بشیم
ممنون شهاب عزیز. نمی دونم می شناسمت یا نه اما از اخلاقت خوشم اومده و چون به قول خود استاد قبلا در کار اجرایی بودم اومدم با توجه به حرفهایی که زدی یکم ازت دفاع کنم٬ انتقاد کنم و کمی هم پیشنهاد بدم.

۱- درباره ی شعار ها:
اولین جشنی که بچه های انجمن به مناسبت روز معلم گرفتن ( دبیر اون موقع سلمان رحمانی بود) آخرش با همین نوع شعارها مواجه شد. بچه های ۸۲ ای شعارهایی به یکی از همکلاسی هاشون دادن که هم تخریب شخصیت کردن و هم به شعور مخاطب توهین کردن.
نمی دونم بودی یا نه اما استاد بود. اگه نبودی یا فراموش کردی فیلم هایش هست برید ببینید.
چرا اون موقع استاد هیچی نگفتن و از حق پایمال شده اون دانجشو دفاع نکردن؟
اگه از عدالت می گیم چه فرقی بین حق پایمال شدن حق استاد و دانشجو هست؟
اگه اون شعارها را شوخی تلقی کردید چرا این شعارها را هم شوخی تلقی نمی کنید (( البته چون نبودم نمی تونم درباره ی این شعارها نظری بدم ))
آیا این انصافه که اگه به دانشجو توهین شد سکوت کنیم اما اگه به یه استاد توهین شد گوش فلک رو کر کنیم؟ (استاد من در این قسمت با شما صحبت هایی دارم تو پست بعدی می گم)
اما شهاب عزیز مدیریت این مجالس با انجمنه و چون در هر دو مراسم این اتفاق افتاد و به نظر من مقصر اصلی انجمن بوده.
اشتباه شما مدیریت بد در حین مواجه با این مشکل بود که باعث دادن شعارها شد. شما مسئول شعار دادن بچه ها نیستید اما مسئول عدم نظارت بر جلسه و بوجود اومدن همچین مشکلی هستین.
بعنوان پیشنهاد برای مجالس بعدی قاطعانه یک سری خط قرمزها را برای بچه ها همون اول مطرح کنید مثلا ما در مراسم روز دانشجو اعلام کردیم که چون کلاس دایر است سر و صدای اضافی منجر به تعطیل شدن مراسم می شود و با تذکرهای پی در پی ناظم هایی که گذاشته بودیم خدا رو شکر این اتفاق نیافتاد.

2-عدم برنامه ریزی
فرض رو بر این می ذارم که دکتر دیر آمدن یا شما زودتر از موعد لوح ها را تقدیم اساتید کردین
شهاب هرچقدر دقیق و هوشمندانه برنامه ریزی کنی باز هم مراسم پستی و بلندی هایی خودش خواهد داشت. مثلا جشن روز دانشجو قرار بود یکی بیاد ساز دهنی بزنه اما چون کلاس داشت خلف وعده کرد و خیلی دیر آمد و چون مجبور شدیم برنامه را لفت بدیم همش از خانم قاسمی پور خواستیم تا برایمان شعر بخونن
شهاب یک سری مسایل از دست ما خارج هست و واقعا تو مواجه با این مسایل همه سعی می کنن بهترین رو انجام بدم
از نظر من این بی انصافی است که بخاطر این گونه اتفاقات غیر مترقبه کسی را بخواهیم بازخواست کنیم.
شهاب کلیات کار به اندازه ی خودش سخت هست دیگه چه برسه به جزئیاتش. فقط تزئین جلسه کلی انرژی می گیره و باعث می شه که خیلی جزئییات دیگه فراموش بشن و آیا اسم اینها فراموشی است یا اشتباه؟

۳- خانواده ی استاد
همه می دانیم که استاد خیلی دوست دارن تو اینگونه مجالس خانواده اش هم شرکت داشته باشن.
من اگه جای شما بودم این رو نه تنها اشتباه فرض نمی کردم بلکه یه افتخار می دونستم که از بین اساتید فقط و فقط این دکتر عموزاده بود که خانواده اش را آوردن و به دعوت ما ارزش قائل شدن وتجربه ای می شد تا دیگر التماس دیگر اساتید را نکنم که تو رو خدا با خونواده بیاین.
بعضی از اتفاقات نقطه ی قوت است چرا از بعد ضعف به قضیه نگاه می کنید.

۴- عکس اساتید
اگه عکس اون دو تا استاد رو به عمد نیاورده بودین که اشتباه بزرگی کردین و باید جواب پس دهین اما اگه سهوی بوده با یه معذرت خواهی شفاهی مسئله ختم به خیر می شود و نیاز به این همه بزرگ نمایی از طرف دیگران نیست.
جشن فارغ التحصیلی خودمان انقدر فشار کار رویمان زیاد بود که یادم رفته بود عکس کودکی دکتر اصغری را از ایمیلم دانلود کنم.
آیا واقعا وقتی سهوا اشتباهی رخ می دهد مستحق این همه مجازات هستیم؟
و یه سوال از استاد دارم:
آیا وقتی که از استادی شفاها و کتبا و رسما دعوت می کنیم و قول آمدن می دهد و نمی آید آیا به شعور دانشجو توهین نکرده؟
اگه توهین کرده پس چرا کسی نیست تا از حق پایمال شده ی دانشجو دفاع کند؟
چرا در اون مواقع شما عدالت را نمی بینید؟

۵- من اینجور برداشت کردم که استاد سوالی را پاسخ دادن و شما بلند گفتین که پیچوندید. درسته؟
تو شجاع هستی که این ها را گفتی اما هیچ وقت از حرفی که زدی نترس و محکم تا آخرش پای حرفت باش.
اگه استاد واقعا پیچونده بود که با گفتن اون حرف کار درستی را انجام دادی و حقیقت را بیان کردی اما اگه فقط واسه شوخی و مزه پرانی گفته بودی کارت اشتباه بوده بودی و لازم بود عذر خواهی کنی و کردی!!!

۶- حضور غیر شیمیست ها
چرا اشتباه؟
مگر غیر شیمیست ها دانشجو نیستن؟
مگر غیر شیمیست ها با ساتید ما درس نداشتن ( مثل همین قاصدک فیزیک ما )
اگه جلسه صرفا متعلق به شیمیست ها بوده که بایستی از همه کارت دانشجویی می خواستین و یه عذرخواهی اساسی به همه شیمیست ها بدهکارین اما اگه اینگونه نبوده اولویت با کسانی بوده که زودتر آمده بودن و نیاز به عذرخواهی هم نیست
و همین کلمه کافی بود که " شرمنده دیر آمدین و جا برای نشتین نیست اگه می خواهید می تونید بایستید "
شهاب عزیز هم خونه ای های خودم جشن روز دانشجو دیر اومدن و سر پا نگه شون داشتم و وقتی اعتراض کردن گفتم "می خواستید زودتر بیایید"

7- مهمون دعوت می کنید باید به فکر جاش هم باشید.
این اشتباه بود و با عذر خواهی همه چیز تمام می شود.

8- درد و دل های خودمونی
استاد برای برقراری عدالت نباید گذشته ها را فراموش کرد. نباید رفتار انسان ها را در گذشته فراموش کرد.
استاد بعضی افراد به گونه ای رفتار می کنند که توهین هم از سرشون زیاده و بعضی ها جوری رفتار می کنن که جونمون رو براش بدیم باز هم کم کردیم
حال می خواد این فرد دانشجو باشه یا استاد باشه یا ...
شهاب در مراسمی با عنوان تقدیر از معلم می بایست این رفتارها فراموش شود و مساوات رعایت شود.
ما این حقیقت را کتمان نمی کنیم که در جشن های خودمان بعضی افراد را حتی زبانی هم دعوت نکردیم اما موقع تقدیر از اساتید به همه به یک چشم نگریستیم.

استاد حرفهایم زیاد شد و می خواهم پاسخ تمام قسمت هایی را که شما مخاطب بودین دقیق بدین

یا علی

به نام خدا
سلام مرتضی
یک روز اینتر نت قطع بود

خیلی دلت پره! امیدوارم مختصر مفید پاسخهام قانعت کنه:
فقط به قسمتهایی که من مخاطب بودم پاسخ می دم (همان طور که شما خواستی) وگرنه جواب بسیاری از سوالهاتو می تونی تو وبلاگ بیابی ولی تویی که گاهی کامنتهای خودت را تا آخر نمی خونی و می گی تا نصفه هاش خوندم مگه موردی داشت؟!!! بعید نیست نتونسته باشی مطالب را تا آخر بخونی.
گفتی(((چرا اون موقع استاد هیچی نگفتن و از حق پایمال شده اون دانجشو دفاع نکردن؟
اگه از عدالت می گیم چه فرقی بین حق پایمال شدن حق استاد و دانشجو هست؟
اگه اون شعارها را شوخی تلقی کردید چرا این شعارها را هم شوخی تلقی نمی کنید (( البته چون نبودم نمی تونم درباره ی این شعارها نظری بدم ))
آیا این انصافه که اگه به دانشجو توهین شد سکوت کنیم اما اگه به یه استاد توهین شد گوش فلک رو کر کنیم؟ (استاد من در این قسمت با شما صحبت هایی دارم تو پست بعدی می گم))))
جواب: نه انصاف نیست ولی قبول داری که همه کس از همه چیز اطلاع ندارد از من بپذیر اگر من توهین استنباط می کردم سریعا عکس العمل نشان می دادم ولی شما که اخلاق من را می دانید اگر بعدا هم می گفتید عکس العمل نشان می دادم. دلیلی هم که برای تو و کسانی که به حرفم اعتماد دارند قابل قبول است این که موضوع الان یادم نیست اگر مهم بود یادم می ماند. در هر صورت مسوول جلسه شما بودید اگر شما که از اخبار اطلاع کافی داشتید توهین درک کردید چرا برجسته نکردید کما این که خودت در ادامه همین را گفته ای)))
اما شهاب عزیز مدیریت این مجالس با انجمنه و چون در هر دو مراسم این اتفاق افتاد و به نظر من مقصر اصلی انجمن بوده.
اشتباه شما مدیریت بد در حین مواجه با این مشکل بود که باعث دادن شعارها شد. شما مسئول شعار دادن بچه ها نیستید اما مسئول عدم نظارت بر جلسه و بوجود اومدن همچین مشکلی هستین. (((ببین خودت جواب خودت را دادی)))
مضافا همان طور که گفتم تو از جریان اطلاعی نداری(( البته چون نبودم نمی تونم درباره ی این شعارها نظری بدم ))
((اما شهاب عزیز مدیریت این مجالس با انجمنه و چون در هر دو مراسم این اتفاق افتاد و به نظر من مقصر اصلی انجمن بوده.))
گفته ای:
- خانواده ی استاد
همه می دانیم که استاد خیلی دوست دارن تو اینگونه مجالس خانواده اش هم شرکت داشته باشن.
جواب:
دوست دارم ولی نه الزاما. اگر دعوت کنند احترام می گذاریم و حتی الامکان شرکت می کنیم.
گفته ای:

آیا وقتی که از استادی شفاها و کتبا و رسما دعوت می کنیم و قول آمدن می دهد و نمی آید آیا به شعور دانشجو توهین نکرده؟
اگه توهین کرده پس چرا کسی نیست تا از حق پایمال شده ی دانشجو دفاع کند؟
چرا در اون مواقع شما عدالت را نمی بینید؟
جواب:
مرتضی به شعور وقتی توهین می شود که مثلا یک مطلب را که هردو نفر می دانند دروغ است کتمان کنیم در همین مورد خاص اگر یک استاد را دعوت کنید و او به دلایل واهی قبول نکند و آدرس اشتباه بدهد این جا به شعورتان توهین شده ولی نباید فراموش کنیم که دعوت یعنی آزادی که بپذیری یا نپذیری و نباید خود دعوت مصداق توهین به شعور باشد.
مثلا در ابتدای وبلاگ تو برخی پستها را جا بجا می کردی! این توهین به شعور مخاطب است من دلیلش را می دانم که چرا جابجا می کردی ولی صراحتا وارد شدم و مساله ختم شد یا در مورد آپ کردن بعضی پستها بر خلاف خواسته صریح من دست می زدی و بعد دلیل می آوردی! یا این طور که دوستان می گفتند تو امسال می خواستی که در گروه کمیکار باشی و طوری عمل می کردی که خودت را به زور جاکنی و دوستانت رویشان نمی شد تو را جواب کنند و دست به دامن من شدند و من قبول نکردم و گفتم خودتان باید جوابش کنید چون نمی خواستم به شعورت توهین کنم.
اما بحث عدالت: اگر کسی نظرم را بخواهد می گویم وگرنه من مسوول همه امور دنیا که نیستم هستم! اگر کسی سوالی کند در حد مقدوراتم (در حد مقدوراتم) جواب می دهم اما من هم کارهیی را در نوبت قرار می دهم (شوخی آن پس از پنچرگیری اوزون است که مشهور است)
امیدوارم به اختصار و تلگرافی جوابت را داده باشم.

سوالی ماند بپرس
ولی خواهشا تمام پستها و جوابها را بخوان و بعد این همه بنویس
در این کمبود وقت دستم افتاد بس که کلید زدم کلید هایی که اگر برخی مطالب را خوانده بودی نمی پرسیدی مثل بند ۵.

ممنون
استاد

مرتضی دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام استاد
این پست اصلا به بحث این قسمت ربطی نداره و صحبت هایی کاملا حاشیه ای است اما لازم دونستم شما هم بدونید.

همین جور که خبر دارین آخر این هفته مسابقه کمیکاره و پژوهش سرای دانشجویی قول داده تا یک میلیون هزینه کنه.
من که خودم می خوام برم و از جیب پول می دم اما بقیه بچه ها چی؟ چرا این پژوهش سرا به فکر رفت و اومد بچه ها نیستین؟
پژوهش سرا می گه فاکتور بیار تا نقد کنیم، قبول ما هم طبق قانون اونها پیش می ریم اما بچه ها هرچی داشتن رو گذاشتن تا اینجا هزینه کردن، چرا همین 150-200 هزار تومن فاکتور ها رو نقد نمی کنن؟ چرا انقدر اذیت می کنن؟ چرا حرف حق و حساب سرشون نیست؟ چرا جونمون رو می گیرن تا فاکتور ها رو نقد کنن؟
مگه شما استاد راهنمای بچه ها نیستین؟ آیا این حق دانشجو نیست که وقتی دانشگاه انقدر اذیتش می کنه استادش پشتش باشه؟
سجاد انقدر معرفت داره که چیزی به شما نمی گه (نمی دونم شاید هم گفته باشه) اگه چیزی نگفته ازش بپرسین ببینید چقدر حرف واسه درد و دل کردن داره !!!
و خلی هم ناراحت می شه اگه بدونه من اینارو به شما گفتم. سیکوریت بین خودمون باشه تا بعد از مسابقه.

استاد بچه ها نمی خوان از کسی صدقه بگیرین یا اینکه از این و اون پولی قرض کنن. آخر برج هم هست همه خانواده ها به پیسی خوردن. پدر من که درگیر جور کردن جهیزه ی خواهرمه بقیه هم به هر نحوی مشکلاتی دارن. همین که این فاکتورها نقد بشن خیلی از مشکلات رو حل می کنه و منتی سرشون نمی مونه.
استاد همه ی کارهای اداریش انجام شده و فقط مونده پرداخت از کارپردازی که دارن اذیت می کنن.
اگه بخوان اعتراض کنن بر می گردن می گن " نمی دیم، حرفیه؟ از دفترم برو بیرون! " اگه هم بخوان سکوت کنن که با مشکلات عدیده ای مواجه اند؟
همین امروز مجبورشون کردن بیان جشنواره ی حرکت اما هزینه رفت و آمدشون رو ندادن. در میارن 10هزار تومن بعنوان صدقه می دن می گن برو ناهار بخور.
چرا پول ناهارشون رو می دن اما به فکر هزینه ی رفت و برگشتشون نیستن؟
وقتی گفتن صفردوست رو هم ببرید مهمون کنید چه حالی شدم؟ سجاد و امید هم که جای خود داشت! شما نبودین، جوری پول دادن و جوری حرف زدن که انگار دارن به گدا کمک می کنن.
استاد چرا وقتی انقدر به شعور دانشجو توهین می شه همه سکوت می کنن ولی کافیه به یکی از اساتید "تو" بگی، گوش فلک رو کر می کنن؟ چرا؟
استاد یک دانشجو تا کی می تونه در مقابل چنین رفتاری سکوت کنه؟

استاد شما که دم از پایمال شدن حق می زنید نمی خواین واسه بچه هایی که خودتون استاد راهنماشون هستید کاری بکنید؟
استاد اشتباه نشه نمی گم به بچه ها پول بدین بلکه می گم واسه نقد شدن فاکتوراشون کمکشون کنید. اونها رو بچه ها رو تنها دیدن و اذیت می کنن اما وقتی ببینن یه استاد اون هم علی عموزاده پشتشونه قضیه خیلی فرق می کنه
استاد بچه ها 4شنبه عصر باید حرکت کنن

آهان آلان یادم افتاد وقتی که جشن تقدیر از قبولی های ارشد هم به ما و هم حسین دهقان اینا توهین کردن چرا کسی مدافع حق پایمال شده ی ما نشد؟
چرا وقتی به یه عده 50 هزار تومن می دن و به عده ای دیگر حتی کف دستشون تف نمی کنن هیچکس چیزی نمی گه؟
استاد ما زحمت کشیدیم و کنکور دادیم و قبول شدیم اما وقتی کسی که حتی تو کنکور مجاز نمی شه و با شرط معدل میاد ارشد مستحق این پول هست ولی ما نیستیم؟

استاد حق های زیادی هست که پایمال می شوند و تحسینتون می کنم که فریاد عدالت خواهی برداشته اید اما امیدوارم این فریاد در جهت منافع شخصی یا منافع گروه نباشه و به اسم دانشجو و استاد تموم نشه!
امیدوارم برای رضای خالق بی همتا باشه
!!!

یا علی

به نام خدا
سلام
تو هم باورت شده مومن که من همه مشکلات را حل می کنم!!!
عزیز من مگه من مسوول پژوهش سرا هستم. به عنوان استاد راهنمای بچه ها بله من باید کمکشان کنم
منت نمی گزارم (و به عنوان استاد شرمنده ام) اما به عنوان مسوولی که مشکلات اداری را می شناسم صراحتا می گویم چون اسم من بالای سرشان بوده تا این جا رسیده اند (شدمنده از بیان این امر)
بله سجاد بچه با معرفتیه مثل اکثر قشر دانشجو (و من بعد از خدا دلم به همین گرمه) اما اگر سجاد به من نگفته تقصیر منه؟
از سجاد بپرس که بهش همه مشکلات را توضیح دادم و بهش هم گفتم که در تمام دوره های قبل از سجاد دستکم صد هزارتومان به ازای هر اکیپ از جیب می دادم چون دنبال این بوروکراسی ها نبودم و بهم برمی خورد (حسین بیدقی-سعید عبالشاه-خانم کاشفی-مهیار و برخی بچه های مهندسی شیمی شاهد) تازه آخر هم یک گروه با تقلب حق ما را پامال می کرد (رتبه پنجم جهانی مالزی ما در حقیقت دوم بود-آن جا را هم بعضی از ما آلوده کردیم دلم می خواست گروه بدبخت آمریکایی را که ششم شده بود و اعتراض به دو یا سه تیم اول داشت (که هر سه ایرانی بودند) می دیدی ... بگذریم این بار هم به سجاد گفتم دیگر گمیکار سقف پرواز من نیست دلم نمی خواهد برایش از جیب هزینه کنم هزینه اش را می خواهم ماده بخرم اما اگر تو بخواهی حاضرم که گفت مثل پارسال که (به نظرم ) از دانشکده گرفتیم امسال از پژوهشسرا می گیریم. حالا اگر بنا به هر دلیلی به من منتقل نکرده من مقصرم؟ اگر سجاد بگوید من مقصرم من قبول می کنم. بعضی سوالات دیگه هم قبول کن تکراریه مرتضی فکر منسجم علمی قوی نداری و مباحث را شاخه شاخه می کنی
اما یک نکته دیگر این که باز از حق دانشجو دم زدی که به نظر با پست بالا خلط شده و در حال و هوای پست بالا بوده ای که به نظر آن جا جواب داده ام
اما راجع به جشن ارشد شما من تذکرات خود را قبل و بعد به مسوولین مربوطه دادم و در وبلاک قبلی خود (که دیگر صاحبش نیستم توضیح داده بودم -مرتضی تورا خدا جوابهای داده شده را خوب بخوان.
من ایرادات زیادی گرفتم و به وظیفه خود حتی خیلی بیشتر عمل کردم.
راجع به بند کنکور هم ممکنه کسی به شرط معدل بند کنه کسی به سهمیه ها و ...
مرتضی مرتضی اگه دلت پره نظر بنویس ولی انصافا منو با کی اشتباه گرفتی؟
(طنز تلخ: من همه مشکلات دنیا را حل می کنم...)
مطمئن باش اون که صد در صد عملش برای خدا بود علی بود و معصومین (ع) همه بقیه درصدی تا تمام نفع شخصی را در نظر می گیرند (ببین اینجا اگر طوری جواب می دادم که مستقیم یا غیر مستقیم القا شود که نه من صرفا برای رضای خدا کار می کنم توهین به شعور مخاطب بود)

اما از صمیم قلب برای دعات آمین می گم.

اما بعد مرتضی. حس می کنم دلت خیلی پره کامنت قبلی تو ناشی از عدم آگاهی تو به موضوعه دوست داری رنگ بزن تا موضوع را سر بسته برات بگم.
ممنون
استاد

مجنون دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ب.ظ

سلام استاد
این بیت تقدیم به دوستانی که خودشون روبه خواب زده اند....
(نصیحتی کنمت بشنو و بهانه نگیر*هرآنچه ناصح مشفق بگویدت بپذیر)
امیدوارم بیدارشونداما باشناختی که من ازاونهادارم.......

سلام ممنونم و اجازه بده پیغام بعدیت را چند روز بعد و احیانا با یک حرف فقط یک حرف سانسوووور تایید کنم تایید کنم.
من نمی خواهم کسی که پرچم صلح بالا می برد را بزنم.
باز هم ممنون
استاد

مجنون سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:11 ب.ظ

جناب آقای ...



مردباش وبپذیر...........

این پیغام مربوط به دوشنبه است
برای سانسووووور یک حرفش دوباره نوشته ام و تاریخ سه شنبه خورده است.

مجنون سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ

سلام
یعنی اینقدر زود ازآرمانهایش!!!!!!!!!! عقب نشینی کرد؟

اماخوب حق هم داردچون:هرکه با استاددرافتاد*ورافتاد!!!

مجنون عزیز
سلام
یک بار از او خواهش کردم برای موضوعی ادامه ندهد پذیرفت
حالا این خواهش را از شما دارم

رحیمی نژاد سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:29 ب.ظ

سلام استاد
پیغامتون رسید
نه فرار نکردم
به وبلاگ سر میزنم
ولی نظر نمی ذارم
در مورد صندلی داغ هم
چون نبودم نظری ندارم
مثل آقای صفردوست هم تجربه ی کاری ندارم که متوجه موضوع بشم یه گمان هایی برده ام ولی با تصورات نمیشه نظر داد.
استاد یه ۱۰ -۲۰ روز دیگه بازم مثل همیشه نظر خواهم گذاشت .
استاد من حالا حالا ها نمی رم مگه این که از وبلاگ بیرونم کنید:-)

سلام
ممنونم
می دانم که شما قهر نمی کنید چون خوش اخلاقید. من شوخی کردم.
یک مثال از خوش اخلاقی تان بزنم که هیچ وقت به رویم نیاوردید؟
مثال:
یک استادی (که من باشم) برای این که تئوری اش را اثبات کند که آیا دیدن نام یک دانشجو آیا باعث شده است که هم در درس شیمی آلی ۱ و هم ۲ در جمع نمراتش اشتباه کند یا طالعش (!) این گونه بوده است از دانشجویانش خواست در امتحان پایان ترم نام خود را در روی برگه اول ننویسند.
پس از پایان امتحان یک دانشجو (که شما باشی) گفت:
...
ادامه بدهم یا نه؟
در هر حال ممنونم

استاد سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ

سلام
امروز یکی از دانشجویانم از من یک سوال پرسید به این مضمون که آیا دوباره مراسم داریم؟
گفتم چطور مگه؟
گفت در ساختمان کلاسها صندوقی است از طرف گروه کیمیاگر که سه شنبه ساعت ۱۴-۱۷ (بدون تاریخ) تالار دانش منتظر پاسخ سوالاتون باشید.
البته در کاغذی جدا نوشته بود:
سلام حالا وقتشه هر سوالی از اساتید داری بپرس.

می شه یکی یک کم توضیح بده ما هم متوجه بشیم؟!

مرتضی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ب.ظ

سلام استاد
آره شما راست می گید. این روزها دلم خیلی پر است مخصوصا از وقتی که از سمنان برگشتم.
من فقط اونایی رو که مربوط به سمنانه گفتم از مسایل تهرانم هیچی نگفتم.
اینکه مرداد ۸۸ پروپوزال من نوشته شده و چون یه پای قضیه به صنعت برمی گرده تا امروز کارم رو مشخص نکردن و سر می دوونند و انتظار دارن اول گیرای کار خودشون رو حل کنم ( یعنی ازم خر حمالی بکشن ) بعد بگن قراره چیکار کنم.
تا آخر تابستون هم مثلا باید با این وضع دفاع کنم.
اینکه می گویم اگه حق دانشجو پایمال شود کسی چیزی نمی گوید اینجاست اما فقط کافی است به یه استاد " تو " بگویی، دانشجو رو سلاخی می کنن و این امر فقط مختص دانشگاه سمنان نیست، تو تمام دانشگاه ایران متاسفانه وجود داره
حق مهدی عابدی را می خورند، حق سلمان دارابی را می خورند، حق من و خیلی های دیگر را خود اساتید می خورند ولی راهی نیست تا دانشجو از حقش دفاع کند.
استاد نمره ی 19 من رو 16 می ده و می گه چون دانشجوی تنبلی بودی. رئیس مرکز هم هست و خرش همه جا می ره و اعتراض هم که می کنم له ام می کنن. می گن از حقوق استاده که حتی بهت صفر بده.
اگه بی ربط می گم بگین تا بدونم؟
من این حق کشی را همه جا دیدم و گفتم که تحسینتون می کنم چون تنها شما بودین که دم از حق پایمال شده و اجرای درست عدالت می زنید.
حال این جشن باعث بیداری وجدان ها و عدالت ها شده و امیدوارم با همین جشن به پایان نرسه، ادامه دار باشه.
من که هنوز خودم رو شاگرد شما می دونم و مطمئن باشین شاگردی تربیت کردین که حرف گوش کن هست اما یه ایرادی که داره اینه که هنوز بچه هست و خیلی چیزها را بلد نیست. نصف شما عمر کرده و نصف شما تجربه داره و باور کنید اولین باری که گفتین "به شعور مخاطب توهین نکن" نمی دونستم منظورتون چیست تا اینکه کم کم یادم دادین. جا به جایی یکی دو مورد پستها از بی تجربگی ام بود که شما هم هی بکوبید تو سرم!!!
خلاصه استاد بعضی از رفتارهایم را بذارید رو بی تجربگی ام

حال مورد به مود سعی می کنم پاسخ جوابتان را بدهم:

1- استاد تو نظراتی که خیلی سربسته داده می شه واقعا سخته که بتونم جواب سوالاتم رو پیدا کنم. باور کنید نظرات را چند با خواندم و متاسفانه تو این دنیای مجازی سخته که صد در صد منظورهارا فهمید.

2- یک مورد اون هم جک بود که نصفه خونده بودم وگرنه نظرات و حرفهایم را که نمی توانم نصفه بنویسم، می توانم؟

3- قبول دارم که همه کس از همه چیز اطلاع ندارد و با شناختی که ازتون دارم می پذیرم اگر توهین استنباط می کردین عکس العمل نشان می دادین.
اعتراف می کنم تو این قسمت تندروی کردم.

4- مسئولیت اون جشن با من نبود. من سال بعد دبیر انجمن شدم یعنی جشن روز دانشجو و ...

5- من از جریان اطلاع ندارم که در اولین فرصت باهاتون تماس خواهم گرفت.

6- استاد سوالم این بود که وقتی استادی قول آمدن می دهد و نمی آید به شعور دانشجو توهین کرده یا نه؟
آره در دعوت آزادی است مثلا همون افطاری ای که دعوت کرده بودیم دکتر موسوی و فضلی گفتن نمی آییم و توهینی تلقی نشد اما اگه قول می دادند و نمی آمدند باز هم به آزادی در پذیرفتن دعوت بازمی گشت؟
منظور من این بود استاد !!!

7- من این قسمت رو مجبورم با شرمندگی تمام بنویسم.
استاد واقعا واسه خودم متاسفم که همچین حرفی را یا بهتر بگم همچین طرز فکری را نسبت به من دارید.
(( تو امسال می خواستی که در گروه کمیکار باشی و طوری عمل می کردی که خودت را به زور جا کنی و ... ))
چرا شما فکر می کنید کمیکار بعنی سجاد؟
این من و سجاد بودیم که استارت کار را زدیم و چون با هم عهد بستیم با هم تمومش می کنیم. چه اسمم تو لیست باشه چه نباشه! حال وسط راه امید هم به ما اضافه شد و مهره ای ارزنده بود.
حال چون من تهرانم که نمی شه گفت هیچ کاری نمی کنم.
شما می ترسین تیم اول بشه و فردا من ادعای مالزی آمدن کنم؟ نخیر استاد واسه من همون دسته گلی که پارسال مادرم بعد از مسابقه بهم داد کافیه.
شرمنده استاد ولی من مثل حسین نیستم که ماشینی رو که با هزار زحمت ساختم دست کسانی بسپرم که حتی عرضه ی بردن و آوردنش را ندارن چه برسه به شرکت تو مسابقه (( خودمو می گم که پارسال اسمم رو تو اون تیم رد کردن و کسی که مسئول ماشین بود بارها ماشین رو شکوند و واسه تیمی که ادعای دومی جهان رو داره افت داشت که سیزدهم بشه، خواستین براتون بشکافم که فضاحتی به بار آوردن ))
من خودم را جایی به زور جا نکردم. بارها به بچه ها گفتم گه اضافی ام خودم می روم همونطوری که سجاد بارها گفته بود اما حتما حضورم لازم بوده که کسی جوابم نکرده.
و این را هم به سجاد گفته بودم که اسم من را ننویس که اگه اول شدین به خاطر من بامبول درنیارن و تیم را حذف کنن، طبق مقررات پیش می ریم و همان حرفهایی که قبلا گفته بودم.
اگه کسی می تونه جلوی کمک کردنم و رفتنم را بگیره بسم الله
راستی امروز تو جشنواره حرکت قول همکاری توی کار علمی ( تصفیه پسابهای صنعتی ) رو به بچه های شریف دادم. آیا اگه فردا منو تو شریف دیدین باز می گین صفردوست به زور خودش رو جا کرد؟
پس علاقه چی میشه؟
تو جهان بینی من اومده ( جهان بینی رو از خود شما یاد گرفتم ) که واسه انجام کارهای علمی به هیچ چیز دیگه ای چشم داشت نداشته باشم، نه پول و نه قدرت و نه شهرت
فقط خودم و ضای خدای خودم. اینکه فردای قیامت بگم که تا جایی که توانستم پیش رفتم و خدا رو شکر می کنم مثل اون دانشجویانی نیستم که تو چهار سال تحصیلشون فقط صندلی و کلاس و درس استاد رو یاد گرفتن.
کمیکار افتخار من هست حتی اگه این بار هم شکست بخوریم (( که دعا می کنم اینگونه نباشد ))

8- یک پست می سازم تشویقم می کنید ( مثل کنفرانس ) یک پست دیگر تنبیه ام می کنید ( مثل خبر سوخته )
من که نفهمیدم به چه سازی باید برقصم؟

9- استاد من خودم شاهد هستم. دور اول به ما هم می خواستید از جیب بدید اما حرف من چیز دیگری بود.
نگفتم که شما مقصرید. کس دیگری مقصر هست. شما هم با معرفتین و کسی به معرفت شما شک نداره.
استاد نگفم از جیب پول بدین یا قرض بدین ولی کمکشون کنید تا پول خودشون رو نقد کنن گرچه دیگه فرصتی نیست و فردا ظهر راهی تهران می شن و خدای بالا سر پولش رو رسوند. 200 جایزه قبولی ارشد خودم بود که بنیاد جانبازان امروز بهم دادن ( توجه کردین استاد جایزه قبولی 2سال پیشم رو امروز دادن تازه با کلی دوندگی )

10- استاد بعضی از حرفهایم تلنگری به خودم بود که حق کسی رو نگیرم و مثل شما حق گیر باشم.
آره مثل شما چون تو این جامعه فقط شما را دیدم که اینقدر مصمم به رعایت عدالت در عمل هستین.
مولا علی یکی بود
من و شما هم همینکه بتونیم کمی ادای مولا علی رو دربیاریم واسه هفت پشتمون بسه!

11- واجب شد بهتون زنگ بزنم. ازتون یاد گرفتم زود قضاوت نکنم. اما وقتی که از کرمانشاه برگشتم. شاید جوابم رو هم بعدا بخونم. درکل حلالمان کنید. هرچی هست به سفر می رم و از بازگشت خبری نیست!!!

یا علی

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:32 ق.ظ

سلام ....
ما که نفهمیدیم بحث سر چیه؟
ولی فهمیدم یکیش این بود که نمی خواستید استاد نمونه لو بره ... در صورتی که یکشنبه ۱۲/۲ تو تجلیل سبز اساتید در تالار امیرکبیر اعلام کردن که استاد نمونه گروه شیمی جناب آقای رییسی است.

ناشناس(!) عزیز
به نظر شکسته نفسی می فرمایید.
خیلی جالبه که یک اس ام اس هم در این رابطه به دستم رسیده.

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:32 ب.ظ

به نام خدا
دوستان-عزیزان- سروران سلام
نکته ای را عرض می کنم بپذیرید چون صحیح است
حتی اگر من هم خلاف آن عمل کنم چون حرف صحیح است لطفا روی آن فکر کنید:

-بهترین راه برای حل یک اشتباه قبول تمام و کمال یک اشتباه و عذر خواهی کامل است. آدرس غلط دادن دردی را دوا نمی کند.
-به شعور مخاطب احترام بگذاریم تا شایسته احترام باشیم.
ممنون
استاد

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

سلام
کسی نیست لطفا به سوال چند پست قبل من جواب بدهد؟
ممنون
استاد

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:38 ب.ظ

مجنون عزیز
سلام
نیامدی؟
منتظرم و علاقمند دیدار.
ممنون
استاد

رحیمی نژاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ

سلام استاد
جواب سوال: نمی دونم(هم سوالو وهم جوابو:-))
استاد در مورد خاطره(مثال) هم میشه یه چیزی بگم؟؟ ناراحت نشیدا!!
استاد ۳ حالت وجود داره :
۱- منو با کس دیگه ای اشتباه گرفتید!!!!!!!!!!!!!!
۲- کس دیگه ای رو با من اشتباه گرفتید!!!!!!!!!!!
۳- من تو باغ نبودم و یادم رفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یادم هست چنین چیزی رو گفته باشید ولی این که من هم چیزی گفته باشم؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
راستی استاد باید بگم شما همچنان به من لطف دارید ولی من گاهی بدجوری بد اخلاق میشم تا بدی نبینم بد نمیشم اما اگه بد شم خدا رحم کنه قضیه همون بیرحم شدنه می خواید مثال بزنم:-) شما هم بد اخلاقی منو تجربه کردیدا!!!(البته همیشه از بزرگواریتون تو اون لحظه به نیکی یاد میکنم و به شما احسنت میگم) بوی فیروزه هم تجربش کم نیست در این مورد دوستان همیشه به من لطف داشتن و اخلاق بد منو تحمل کردن.
امروز با بوی فیروزه صحبت میکردم نتیجه ی اخلاقیش هم این بود که دلم برای کلاسهاتون تنگ شده نمی دونم چرا همیشه نتیجه ی اخلاقی گفتگو هامون این میشه؟!!!!!!!!!!!!
(راستی از بوی فیروزه هم پرسیدم چیزی یادش هست یا نه ولی اون هم یادش نبود {استاد تمام تلاشمو کردم یادم بیاد ولی نشد})
با تشکر از توجه شما
ممنون

به نام خدا
سلام
نه خودتون بودید ولی یادتون رفته
درست به همون دلیل که من یادم رفته!
ببینید در اون لحظه من در ذهنم داشتم به شما کمی اجحاف می کردم پس لحنم به نظر من تند بوده و یادم مونده
اما چون لحن ظاهریم تند نبوده شما یادتون نمونده

در مورد موضوع شما هم احیانا همین طور بوده است
به بوی فیروزه بگین یک کلاس را ظبط کنه و براتون بفرسته!
یک دفعه ازش پرسیدم بوی فیروزه شمایی جواب نداد!!!!!!!
ممنون
استاد

مجنون چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:52 ب.ظ

سلام استاد عزیز

راستش فعلاُ ترجیح میدم ناشناس باقی بمونم چون حرفهای نگفته من کم نیست(من واسه خودم یه قانونی دارم توی قانون من هرکی که عاشق نباشه آدم نیست)

به نام خدا
سلام ولی قبلا به نظرم مایل بودی بیایی صحبت کنیم.
در هر صورت اختیار با خودت
ولی قبول کن اگه بخوای با کیمیاگر کلکل را ادامه بدی خیلی منصفانه نیست چون او برای من کاملا و برای مخاطب تقریبا شناخته شده است.
ممنون
استاد

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:28 ب.ظ

ای با با چه بی سوادم
ضبط پسرم مجید ضبط

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد