کلبه منتظر-شماره ۲

به نام خدا 

سلام منتظر عزیز 

سال نو مبارک 

فترتت طولانی شد. نشد؟ 

استاد

نظرات 53 + ارسال نظر
رویااسماعیل پور دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:34 ق.ظ

*به نام خدا*

سیل اشکم راه بینائی گرفت
بند بندم عطر زهرائی گرفت

عشق را از فاطمه آموختم
چشم بر دست کبودش دوختم

دست او صدها گره وا می کند
دست او والله غوغا می کند

دست او مشکل گشای عالم است
روی آن جای لبان خاتم است

دست او دنیای احسان و صفاست
دست او مشکل گشای مرتضی است

حیف شد آن دست را دشمن شکست
با غلاف تیغ اهریمن شکست

گویمت از قصه شهر نبی
از شرار آتش و بیت علی

درد بود و آتش و افسردگی
یاس یود و سیلی و پژمردگی

آه بود و ناله و بغض گلو
پهلوئی بودو لگدهای عدو

در میان کوچه آن دنیا پرست
راه را بر مادر سادات بست

گویمت سر بسته در آن کوچه ها
فاطمه گم کرد راه خانه را

آه ای مجنون زبان در کام گیر
لب فرو بند و کمی آرام گیر



منتظر دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 ب.ظ

سالهاست

از میان کوچه های کربلا،نجف،دمشق

بی صدا عبور می کنی

زخمهای کهنه را مرور می کنی

عصرهای پنجشنبه بی گمان

قبل از آمدن به کاظمین و سامرا

دل به خلوت مدینه می زنی

آه ای غریبه ای که نسبتت به مادری عزیز می رسد

عصر فاطمیه در کدام کوچه مدینه سینه می زنی؟

رویااسماعیل پور پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:58 ق.ظ

*به نام خدا*

بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد
سارا به سین سفره مان ایمان ندارد
بعد از همان تصمیم کبری ابرها هم
یا سیل می بارد و یا باران ندارد
بابا انار و سیب و نان را می نویسد
حتی برای خواندنش دندان ندارد
انگار بابا همکلاس اولی هاست
هی می نویسد این ندارد آن ندارد
بنویس کی آن مرد در باران میاید
این انتظار خیسمان پایان ندارد
ایمان برادر گوش کن نقطه سر خط
بنویس بابا مثل هر شب نان ندارد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد