بلد نیستم!

به نام خدا 

پیشنهاد بسیار خوبی است و هر چند به فکرش بوده ام اما... بلد نیستم!

اصلا پیشنهاد مرتضی را در ادامه مطلب بخوانید. 

سلام استاد خوبم

اول قصد داشتم پیشنهاد کنم اما تصمیم گرفتم بصورت انتقاد بگم شاید تاثیر گذارتر باشه


راه اندازی وبلاگ ایده ای خیلی خوبه اما وقتی متعالی می شه که یه کمی نظم چاشنی کار بشه. با چند تا از بچه ها که حرف می زدم سر این مطلب اتفاق نظر داشتیم که وبلاگ شلوغ پلوغ شده، هرکس یه جا نظر می ده. اگه بتونید منو یا هرکس دیگه ای رو عضو کنید می تونم واسه بهتر شدن وبلاگ کمک زیادی کنیم و دوم اینکه یه تالار گفتگو واسه 83ای ها تو یاددشت های جدیدتون درست کنید تا اینطوری بتونیم واسه همکلاسی هامون)  مثل خانم بندری، رحیمیان، حسین دهقان و...) پیام بگذاریم، آخه هر کس یه جا نظر می ده

یاعلی

نظرات 16 + ارسال نظر
محسن شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:13 ب.ظ

سلام استاد
اگه یه سر به بخش مدیریت وبلاگتون بزنید اونجا در مورد عضویت نوشته.(سمت راست وسط)

به نام خدا
محسن سلام
مرسی-من همیشه می گفتم که تو خیلی بیشتر از این چیزی که نشون می دی می دونی (البته با یک بیان دیگه!!)
یک راه ساده تر اینه که یوزر پسورد را به تو یا مرتضی هم بدم تا دوتایی وبلاگ را مدیریت کنیم. اگر مایلی بسم الله.

مرتضی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:41 ق.ظ

استاد من با راه شما بیشتر موافقم تا محسن نیم وجبی!
لازم به ذکره که تا چند روز دیگه محسن تهرانی می شه و ارتباطمون بیشتر میشه و راحت تر میتونیم با هم هماهنگ بشیم
من که همون روز اول بسم الله رو گفتم
محسن هم که پایه همیشگی است
یوز و پسورد رو لطفا واسمون mail کنید

یا علی

به نام خدا
بسیار خوب!
فقط باید قول بدید که عوض کردن فرمت و تغییرات ظاهری و دسته بندیها با شما باشه و هر مطلب و هر نظری فقط با نظر من آپ بشه.
ممنون

محسن یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:34 ق.ظ

سلام استاد
من که از همون اول گفتم پایه ام.

به نام خدا
مرسی محسن.
با مرتضی کنار بیا تا برای یکی از شما دونفر بفرستم.
در این گونه کارها برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات بهتر است عده ای که به یوزر پسورد دسترسی دارند محدود باشد.
ممنون از تو و مرتضی

مرتضی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ

قول قول قول
بعضی ها تخصصی نظر می دن که فقط کار خودتونه
من شخصا قبل از هر تغییر خاصی شمارو خبر میدم
مثلا همین یادداشت بلد نیستم حذف بشه بهتره.

به نام خدا
مرتضای عزیز
-کارمان که بگیرد بدخواهان هکمان می کنند (گفته بودم دشمن هم کم ندارم) به جواب محسن مراجعه کن و همواره بک آپ داشته باش. خبر بدهید.
-نه مرتضی هنوز دانشجویم و از سیاسی کاری به دور. هیچ اشکالی ندارد. آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند.
ممنون

آنتی مرتضی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:06 ب.ظ

مرتضی صلاحیت مدیریت نداره
خودم استیضاحت میکنم
این حلقیه مدیریت باید شکسته شه

به نام خدا
من همه دانشجویانم را دوست دارم. هر که از در درآمد نانش می دهیم و از ایمانش نمی پرسیم- این که مرتضی است و کار درست.
ممنون

مرتضی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:15 ب.ظ


آنتی مرتضی من که می دونم کی هستی. من تو رو خیلی دوست دارم، واسه همین می خوام یه کمی نصیحتت کنم: 1- همیشه اندازه دهنت لقمه بردار.
2- معمولاَ آدمی زار کابوس دشمنش رو می بینه نه دوست و رفیقشو.
3- هیچوقت انکار توانائی هات نشو. اگه کاری ازت برمی یاد و می دونی که قدرت انجام دادنشو داری، خجالت نکش و بازگو کن حتی اگه همه انسان ها مسخره ات کنن (یادته پژوهشگاه پلیمر از توانائی هام گفتم و همه مسخره ام کردن و بهم خندیدن؟ ازشون ممنونم چون خنده هاشون باعث شد بیشتر به خودم ایمان بیارم و تلاش کنم)
۴- صلاحیت منو تو نمی تونی تایید کنی، توی کار بزرگ ترها هم دخالت نکن (قول داده بودم منت نزارم و فقط جهت یادآوری می گم نه از روی خودستائی: استاد انقدر بهم اعتماد داشت که کتابچه خلاصه مقالات کنفرانس معدنی رو بدون بازبینی دادن برای چاپ)

به نام خدا
من هم این آنتی مرتضی را دوست دارم.
فقط باید بدونه شوخی نصفش جدیه.

مرتضی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:17 ب.ظ

استاد گفتم که تا چند روز دیگه محسن هم تهرانی می شه. 2 سالی مهمونه خودمه و من و اون نداریم (تازه به همدیگه حسودی هم نمی کنیم)
اینجا اگه خودتون تصمیم بگیرین بهتره، ببینید کدوممون بیشتر به کارتون می آییم!
من زیاد نو چشمم و محسن بغل گوشتونه

یا علی

به نام خدا
خبر ازخودتون.

محسن دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام
من به نفع مرتضی میرم کنارو بهش رای اعتماد میدم.البته وقتی رفتم کنار سعی میکنم در کنارش بمونم.

به نام خدا
آفرین محسن اما لطفا یادش بده به نظرم شما بیشتر واردی.
ممنون

مرتضی دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

محسن باز هم که پیش دستی کردی؟
اومدم به استاد بگم یوز و پسورد رو واسه تو mail کنه (به همون دلیلی که استاد گفت) که غافلگیر شدم.
هفته دیگه میبینمت، با داوود و سلمان هماهنگ کردم روزی که اومدی بریم افطاری حلیم و کله پاچه بخوریم. حیف که محمد و خیلی های دیگه نیستن.

نوش جان

محسن دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ب.ظ

مشکلی با افطاری ندارم فقط فکر اینو از سرتون بیرون کنید که من مهمونتون کنم!!!!!!!!!

مرتضی سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:21 ق.ظ

از قدیم میگن لعنت بر دهانی که بی موقع وا شود
خدایی اصلا به این فکر نکرده بودم
دیگه نگران جیبم نیستم

....... چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام مرتضی
من همون آنتی مرتضی هستم
حتی فرض اینو نکردم که اینطوری جواب بدی
چون ادبیات بدی نداشت.حداقل بین ما دوستایی که چند سال تو سمنان از جیک و پیک هم خبر داشتیم و الانشم داریم.تو نفهمیدی من کیم.حس شیشمت خرابه.حتی حدس نزدی که شوخی کرده باشم.یا حدس اینکه اون کسی که تو فکر میکنی نباشم.من باهات پژوهشگاه نیومدم.چشم بسته قضاوت کردی.اگه ب
درسته من اون شخص نیستم ولی به چند دلیل جوابتو میدم:
1-قرار نبود تو این وبلاگ از بدیها بگیم
2-قضاوتت ناجوان مردانه بود
3-در حق اون فرد گمان بد بردی وبهش تهمت زدی که اومده تو این وبلاگ تا تورو خراب کنه
4-چون یکی از بهترین دوستام تو سمنان بودی
5-خودت خواستی چون تو جدیش کردی
6-اگر فرض استاد هم در نظر بگیریم نصفش شوخی بود نه همش.
فکر میکنم خواستی از روش دکتر برای مقابله با فرد مورد نظرت استفاده کنی. ولی موقعیت خوبی رو انتخاب نکردی.چون هنوز مطمئن نبودی.
در ضمن از چیزی دفاع کن که ارزش حرف زدن داشته باشه چه برسه به دفاع کردن.
اینکه تو یک فرد پر جنب و جوش و کاری هستی هیچ شکی نیست.و اگر کسی جز این بگه خودم میزنم تو دهنش.ولی اگه بخوای به دیگران گوشزد کنی که من چنین کارهایی را کردم یا دکتر عموزاده به من چنین چیزی داده یا هیچ کس مثل من نتوانست فلان کار رو انجام بده(جشن فارغ التحصیلی هشتادوسه ایها) من که خوبه همه در برابرت میایستند چون این کار نه وجهه ی خوبی دارد و نه تو برای دیگران این کارها رو انجام دادی.
منو یاد جشن فارغ التحصیلی انداختی.اونجا که تورو به عنوان پاچه خورترین انتخاب کردند در مقابل همه اونها موضع گرفتی طوری که همه از جمله دکتر هم جا خورد و جوابتو تا حدی داد. انگار که همه دشمنت بودند ولی اینطور نبود.
منم دشمنت نیستم.درسته تو جوابت منو دوست خطاب کردی و گفتی منو دوست داری.البته من اون فرد که نیستم.
از اینکه تو خطابت کردم ناراحت نشو.حیف که نمیشه اسممو بگم چون در صورت گفتن شاید شاید شاید مشکلی پیش بیاد.
از دکتر هم میخواهم این مطلب رو رو وبلاگ بفرستند.چون باید عدالت رعایت بشه.اگر نشد این رو به مرتضی میل کنید تا بخونه.

به نام خدا
امروز پنج شنبه فکر کنم ۱۹شهریور این نظر از طبقه بندی درآمده-چاپ می شود تا با متن سانسوووور شده مطابقت دهید و ایده بگیرید.
ممنون
استاد

آنتی مرتضی با توضیح استاد چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:39 ب.ظ

به نام خدا
این پیغام بازنویسی (و کمی سانسووووووور) شده است.
آنتی مرتضای عزیز، عدالت وقتی رعایت می شود که خودت را معرفی کنی. ایمیل او را خود شما داری یا در نظرات می یابی.
ممنون.
و اما پیغام:
سلام مرتضی
من همون آنتی مرتضی هستم
حتی فرض اینو نکردم که اینطوری جواب بدی
چون ادبیات بدی نداشت.حداقل بین ما دوستایی که چند سال تو سمنان از جیک و پیک هم خبر داشتیم و الانشم داریم.تو نفهمیدی من کیم.حس شیشمت خرابه.حتی حدس نزدی که شوخی کرده باشم.یا حدس اینکه اون کسی که تو فکر میکنی نباشم.من باهات پژوهشگاه نیومدم.چشم بسته قضاوت کردی.اگه ب
درسته من اون شخص نیستم ولی به چند دلیل جوابتو میدم:
1-قرار نبود تو این وبلاگ از بدیها بگیم
2-قضاوتت ................ بود
3-در حق اون فرد گمان بد بردی وبهش تهمت زدی که اومده تو این وبلاگ تا تورو خراب کنه
4-چون یکی از بهترین دوستام تو سمنان بودی
5-خودت خواستی چون تو جدیش کردی
6-اگر فرض استاد هم در نظر بگیریم نصفش شوخی بود نه همش.
فکر میکنم خواستی از روش دکتر برای مقابله با فرد مورد نظرت استفاده کنی. ولی موقعیت خوبی رو انتخاب نکردی.چون هنوز مطمئن نبودی.
در ضمن از چیزی دفاع کن که ارزش حرف زدن داشته باشه چه برسه به دفاع کردن.
اینکه تو یک فرد پر جنب و جوش و کاری هستی هیچ شکی نیست..........
منو یاد جشن فارغ التحصیلی انداختی.اونجا که تورو به عنوان پاچه خورترین انتخاب کردند در مقابل همه اونها موضع گرفتی طوری که همه از جمله دکتر هم جا خورد و جوابتو تا حدی داد. انگار که همه دشمنت بودند ولی اینطور نبود.
منم دشمنت نیستم.درسته تو جوابت منو دوست خطاب کردی و گفتی منو دوست داری.البته من اون فرد که نیستم.
از اینکه تو خطابت کردم ناراحت نشو.حیف که نمیشه اسممو بگم چون در صورت گفتن شاید شاید شاید مشکلی پیش بیاد.
از دکتر هم میخواهم این مطلب رو رو وبلاگ بفرستند.چون باید عدالت رعایت بشه.اگر نشد این رو به مرتضی میل کنید تا بخونه.

مرتضی صفردوست پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام
اوّل از حسین دهقان عذر می خوام، آنتی مرتضی من فکر کردم حسینی واسه همین اون جواب رو دادم، چون حسین می دونه درصد بیشتر حرفام از روی شوخیه.
حتما می دونی 2سال پیش کربلا و نجف بودم، از قسم خوردن بدم میاد اما چون سوء تفاهم شده قسم می خورم که اولین باری که آنتی مرتضی رو دیدم تا ساعتها می خندیدم، دومین بار که ترکیدم. اصلا فرض نکردم دشمنمی بلکه لطف بیش از اندازه ات رو به من ثابت شد که جای تشکر داره.
گفتی از بهترین دوستات بودم. آیا توی رفاقتم کم گذاشتم؟ آیا بهت بدی کردم؟ آیا خیانت کردم؟
خودم جوابتو میدم؛ نه، چون همچین آدمی نیستم. چون بی معرفتی تو مرام من نیست. چون وقتی کسی رو دوست بدارم، جوننمو هم براش می دم و این ادعا رو می کنم که تا این لحظه هیچکدوم از دوستام خرابم نکردن، حتی تو جشن. من به پاچه خوارترین شدنم (که انتخابی از قبل تعیین شده بود، از همون روزی که ترین ها رو مشخص کردیم) افتخار می کنم. پیشنهاد جشن از من بود پس هیچوقت خودم با دست خودم خرابش نمی کردم. غیر اینکه همه خندیدن؟ هدف هم همین بود. اگه mail تو داشتم بیشتر توضیح می دادم.
مشتاقم اسمتو بدونم، اگه حرف بهترین دوست سمنانتو قبول داری بهت اطمینان می دم که مشکلی پیش نمی یاد. اگه دوست داری اسمتو Mail کن.
خلاصه کلام ازت معذرت می خواهم. جلوی همه کسانی که میان نظرهارو می خونن از آنتی مرتضی عذر می خوام.
بیا مثل سابق با هم دوست بمونیم.
از استاد هم خواهش می کنم هرکی برای من هرچی نوشت بدون سانسور تو وبلاگ بزارین تا عدالت رعایت بشه.
یا علی

به نام خدا
-منم فکر می کردم حسینه!
-مراتب همان است که فرمودیم!
ممنون

حسین دهقان پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:15 ب.ظ

سلام
چی واسه خودتون میبرین و میدوزین.
همه کسایی که منو مرتضی رو میشناسن تا حالا ندیدند که ما مشکلی با هم داشته باشیم.
چند دلیل برای نوشتن داشتم.۱-همون چیزایی که قبلا گفتم ۲-خواستی تواناییمو تو حال گرفتن نشون بدم که نشون دادم.۳-به ذهن دیگران اینطور گذشت که تو داری جدی میگی و از رابطه من وتو خبر نداشتند که با هم در این حد شوخی داریم۴-اگه جدی گرفته بودم دیگه به وب سر نمیزدم چون در این صورت ارزش ادامه دادن نداشت.گفته بودم حالتو میگیرم.۵-دفاع از اون شخص در وهله اول به عهده دکتر است نه من
اگه ازم دلخور شدی ببخش چون قصد بدی نداشتم و یک چیز دیگه هر چی فکر کردم یادم نیومدتو اردوی پژوهشگاه با من بودی تا اینکه یاد اون عکس افتادم. ولی اون جمله ای که گفتی رو نشنیدم.من فکر کردم کس دیگه رو میگی .بعضی جاها اغراق کردم (مثل خودت)
تو تواناهیات شک ندارم.پس حالمو بگیر.

به نام خدا
حسین! نگفتی اون آگهیتو آپ کنم یا نه؟

حسین پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:23 ب.ظ

سلام
گفتم اول شما نظر بدید بعد هر کار کاری بگید میکنم.
اگه میخواهید آپش کنید.
از زحماتتون ممنون.
راستی فکر میکنید کلاسها رو تو آموزشگاه جهاد دانشگاهی راه بیاندازیم بهتره یا نه.چون مثل اینکه برگزاری این کلاس داخل دانشگاه از لحاظ قانونی مشکل داره.

چون حسین اجازه داد چاپ می کنم:

سلام استاد
این مطلب خطاب به شماست.خواهش میکنم اونو روی وب نفرستید.
قرار شد توی یه آموزشگاه(تهران)کلاس های کنکور شیمی کاربردی رو برگزار کنم.به پیشنهاد یکی از دوستان و اشتیاق خودم میخوام در صورت امکان ای کلاس ها رو تو دانشگاه سمنان برگزار کنم.از شما میخوام (به عنوان یه بزرگتر)که اگه زحمتی نیست این مطلب رو با چند تا از بچه هایی که میخوان واسه کنکور بخونند در میون بزارید تا اونها از طریق انجمن علمی ویا حتی از طریق گروه شیمی اقدام کنند و با من هم در ارتباط باشند.چون من بچه های ۸۵ی رو نمیشناسم.
حداقل باید ۷نفر ثبت نام کنند و فکر میکنم نیمه دوم مهر وقت مناسبی واسه شروع کلاسهاست.راجه به قیمتش باهاشون کنار میام!
خیلی دوست دارم پیشنهادات شمارو در این زمینه بشنوم.
با تشکر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد