کلبه ی ۸۴ای ها

تازه فارغ التحصیلان به کلبه ی خودتون خوش اومدین 

نظرات 104 + ارسال نظر
صفا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:33 ب.ظ

....








من از خدا خواستم که پلیدی های مرا بزداید
خدا گفت : نه











آنها برای این در تو نیستند که من آنها را بزدایم ..بلکه آنها برای این
در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی











من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد

خدا گفت : نه



روح تو کامل است . بدن تو موقتی است




من از خدا خواستم به من شکیبائی دهد
خدا گفت : نه








شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. شکیبائی دادنی نیست بلکه به دست
آوردنی است





من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد

خدا گفت : نه



من به تو برکت می دهم
خوشبختی به خودت بستگی دارد





من از خدا خواستم تا از درد ها
آزادم سازد

خدا گفت : نه



درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد





من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد

خدا گفت : نه



تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیرایم تا میوه دهی





من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید

خدا گفت : نه



من به تو زندگی می بخشم تا تو از همۀ آن چیزها لذت ببری





من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همان طور که او دوست
دارد ، دوست داشته باشم

خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفتی





اگر خدا را دوست داری ، این پیام را برای 20 تن از جمله کسی که آن را
برایت فرستاده ، بفرست . احساس خوبی به تو دست خواهد داد



امروز روز تو خواهد بود
آن را هدر نده



باشد که خداوند تو را برکت دهد...





داوری نکن تا داوری نشوی . آنچه را رخ می دهد درک کن و بدان که برکت خواهی یافت

به نام خدا
ممنون از صفای ۸۴ی
ممنون
رسیدن به خیر
استاد

صفا سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:34 ب.ظ

قط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی:
اینکه سالمی یا مریض.
اگر سالم هستی، دیگه چیزی نمونده که نگرانش باشی؛
اما اگه مریضی،
فقط دو چیز وجود داره که نگرانش باشی:
اینکه دست آخر خوب می شی یا می میری.
اگه خوب شدی
که دیگه چیزی برای نگرانی باقی نمی مونه؛
اما اگه بمیری،
دو چیز وجود داره که نگرانش باشی: اینکه به بهشت بری یا به جهنم.
اگر به بهشت بری،
چیزی برای نگرانی وجود نداره؛
ولی اگه به جهنم بری،
اون قدر مشغول احوالپرسی با دوستان
قدیمی می شی که وقتی برای نگرانی نداری!
پس در واقع

مرتضی سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:19 ب.ظ

سلام امید جان
واسه کلبه ات یه تماس با من بگیر
منظور منو نگرفتی چی گفتم

امید طاهری سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ب.ظ

سلام مرتضی
امیدوارم که کلبه ما فراموشت نشده باشه . راستی ایمیلم به دستت رسید ؟ حال می تونی توی وبلاگ ما ۸۴ ها مطلب بزاری آخه درسته که ۸۳ ای هستی ولی این افتخار رو بهت میدم که جرو ۸۴ ها به حساب بیای اگر دیر اقدام کنی و مطلب جدید نزاری اون وقت این افتخار رو ازت پس می گیرم.
تا بعد در پناه ایزد یکتا

امید طاهری پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:04 ب.ظ

سلام مرتضی
فعلا برای کلبه دست نگهدار. در ضمن یه سر به وبلاگ ما بزن.
تا بعد خدانگهدار

مرتضی پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام امید جان
اولا حرفات بوی منت گذاشتن می داد !!!
دوما ایملیت به دستم رسید اما ترجیح می دم به دلایلی (اگه زرنگ باشی خودت می فهمی) فعلا خواننده باشم و نظر بدم. فکر کنم اینطوری بهتر باشه ...
اما اگه خیلی اصرار کنی می تونم بعنوان یه بزرگتر (که خیلی از 84 ای ها رو بزرگ کردم بیام) تو وبلاگتون مطلب بنویسم.
سوما گشتی منو با این کلبه ات، اومدم بسازم اما یادت باشه خودت نخواستی. سلمان زودتر از تو منظورم رو گرفت. مجبورم بشم یه چیزی از خودم در میارم، اونوقت شاکی نشی؟؟؟؟

رحیمی نژاد جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:45 ق.ظ

سلام آقای صفر دوست
ببینیم و تعریف کنیم:-)

صفا دوشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:17 ب.ظ

2 سخنانی زیبا از یوهان ولفگانگ گوته .. شاعری که عاشق حافظ و زبان پارسی بود..11 مهر 88 - 21:55

طبقه بندی: آموزنده


زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است.گوته



مردان کامیاب غالبا از شکست میوه ی پیروزی چیده اند . گوته



مردان مقاوم و باتجربه همیشه فرصت دارند که کارها را از اول شروع کنند .گوته



همه زیبایی های بی پیرایه ازعشق سرچشمه می گیرند،اماعشق از چه چیز سرچشمه می گیرد؟ گوته



هیچ شعری شاعر ندارد، هر خواننده ی شعری شاعر آن لحظه ای شعر است. گوته



یک کار نیک گاهی یک شخص. یک ده. یک شهر وگاهی یک ملت را رستگار می کند.گوته



یک زندگی مطالعه نشده ،ارزش زیستن ندارد .گوته



فاصله گرفتن از آدمایی که دوستشان دارید بی فایده است.زمان به ما نشان خواهد داد که جانشینی برای آنها نخواهد بود.گوته



اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند.گوته



از استثنائـات است که کسی را بـه خاطر آنچه که هست دوست بدارند . اکثر آدمها چیزی را در دیگران دوست دارند که خود به آنها امانت می دهند : خودشان را ، تفسیر و برداشت خودشان را از او گوته



نیاسائید ، زندگی در گذر است . بروید و دلیری کنید ، پیش از آنکه بمیرید ، چیزی نیرومند و متعالی از خود بجای گذارید ، تا بر زمان غالب شوید .گوته



پیروزی و پیشرفت،مُلک بلامنازع کسانی است که دارای استقامت و ثبات باشند.گوته



مردان شجاع فرصت می آفرینند ترسوها و ضعفا منتظر فرصت می نشینند .گوته



هیچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فریب دهد . گوته



زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است.گوته



هرکس باید روزانه یک آواز بشنود ، یک شعر خوب بخواند و در صورت امکان چند کلمه حرف منطقی بزند. گوته



آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند .گوته



عقل دروجود ما قدرت حیرت آوری دارد پس بهتراست که فکر را حاکم وجود خود قرار دهیم .گوته

محسن چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:57 ب.ظ

سلام امید
بابا چه قدر حرف میزنید تو و مرتضی. تلفن رو که ازتون نگرفتن . یه زنگ بزنید هر چی می خواین به هم بگید دیگه(الانه که جفتشون بر علیه من کودتا کنن.)

امید طاهری شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:45 ق.ظ

سلام محسن سمنانی
حالت خوبه چیکار داری که من و مرتضی با هم تلفنی با هم صحبت می کنم یا نه ؟ اگه حرفی برای گفتن داری بزن ما که جلوتو نگرفتیم در ضمن جای کسی رو هم تنگ نکردیم. حالا باز هم بگو شاهرودی های بداند خود قضاوت کن من بدم یا تو ؟ مرتضی شاهد باش خود محسن شروع کرد. حالا میام سمنان حضوری حالتو میگیرم.
تا بعد خدانگهدار

خوبه و نشانه دوستی ولی دعوای شاهرودی-سمنانی درست نکنید ها (نکنید وا!)

رحیمی نژاد شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:00 ب.ظ

سلام استاد
به نظر شما این کلبه چرا رو ۶۰ مونده ؟؟؟؟؟؟:-)


۶۱-۶۱-۶۱-...

رحیمی نژاد شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:13 ب.ظ

سلام استاد
خوش شانسید

سلام
چرا ولی چرا!؟

اعظم بیضایی شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام استاد خوبم خوب هستید؟خانواده خوبن ؟
از پروژه ی انار سمنان چه خبر؟ با اجازتون یه حالی از دوستامون بپرسیم؟
سلاممممممم ۸۴ها شبانه روز
سلامممممم خانم رحیمی نژاد چطوری؟
با داستانه کبوترت قلبم درد گرفت تیکه به ما بود ؟ راستش از وقتی خونه اومدم به جای کار کردن روی پروپوزال دکتر دارین پروپوزال خانه داری میدیم.

سلام
ممنون
سال نوی شما هم مبارک!

رحیمی نژاد یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام به دوست خوب خوب خوب و عزیزم
نه خوب نه بد ولی هستیم شکر
شما چطوری ؟ خوش می گذره؟
خانم بیضایی از آب گل آلود ماهی نگیر
منو تیکه منو کنایه!!!!
اشکال نداره خانه داریم برای خودش عالمی داره :-) بابا تو که تو خونه داری دکترا داری !!!!
به داداشت بگو یه سفر کاری جور کنه برای قزوین با داداشت بیا
قزوین قول میدم بد نگذره بهت. با خانواده تشریف بیارید.

مرتضی یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام محسن
اگه می خوای زنگ بزنی با من حرف بزنی خوب بزن٬ قول می دم این یه دفعه مثل امید جون تحویلت بگیرم
راستی حسن چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
مجبوری نظری بدی که اصلا بهت ربط نداره!!!
چرا مارو تحریک می کنی بر علیه ات کودتا کنیم؟

سلام امید
محسنه دیگه٬ به این فکر کن چجوری تو این سالها تحملش کردم.
ببین خدا چه صبری به من داده
اینجا تلافی بلاهایی که سر تو آورد رو سرش آوردم٬ البته محمد منسوبی پارتیش شد نذاشت کارم رو ادامه بدم
دمه کلاسش صداش می زدم:
محسن سمنانی٬ محسن سمنانی٬ محسن سمنانی

ناقلا!
تو که گفته بودی سرت خیلی شلوغه!
مکانیسمتو امروز پرینت گرفتم!!!

محسن دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:44 ب.ظ

سلام
دیدین گفتم بر علیهم کودتا می کنن.
مرتضی دوباره داری شمشیر رو از رو می بندی.یادت نره قضیه کلوخی که چند وقت پیش خورد تو سرت!!!!!!!!!
ولی از اونجا که نمی خوام دوباره بحث الکی کنم چیزی نمی گم.
باز دوباره خالی بستی درسته که تو خودت بلایی آسمانی هستی اما نمیتونی بلای زیادی سر ما بیاری.(خالی نبند)

مرتضی جمعه 28 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:58 ب.ظ

یکی نیست به این محسن بگه ما دیگه با شمشیر کاری نداریم
توپ و تانک و موشک به خودمون بستیم
کجای کاری پسر؟
تو اگه به خیال خوت فکر می کنی کلوخ زدی٬ بترس از روزی که که گوله بخوره تو سرت٬ اونوقت دیگه زنده نیستی که بخوای تلافی کنی....
البته اگه بعد از عید فیلم مشهد و فیلم های شمال رو به همراه عکس مشهد امسال که پسر عموت ازمون گرفت٬ با خودت نیاری ممکن یه گوله حرومت کنم
والا
تو که نمی خوای بحث الکی کنی چرا حرفای الکی می زنی و منو به خالی بندی متهم می کنی؟
نکنه به امید حسودیت شده؟
آره به امید حسودیت شده!!!
آخی طفلکی
بمیرم برات

امید طاهری شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام به استاد عزیزم و تمامی دانشجویان عزیز
فرا رسیدن نوروز باستانی یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر تمامی ایرانیان پاک پندار راست گفتار و نیک کردار گرامی باد.
امیدوارم سالی سرشار از موفقیت داشته باشید.

سمانه دوشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلی نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یارب از چه خارم کرده ای ؟
بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق دلخونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ،من نیستم
گفت:ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سا لها با جور لیلی ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

سلام استاد؛
سال نو مبارک .آدرسو رویا بهم داد.حرکت قشنگیه!

امید طاهری چهارشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:20 ب.ظ

بیاموزیم که :
با هحمق بحث نکنیم و بگذاریم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.
با وقیح جدل نکنیم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روح ما را تباه می کند.
از حسود دوری کنیم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنیم باز از زندان تنگ حسادت بیرون نمی آید.
تنهایی را به بودن در جمعی که ما را از خودمان جدا می کند ، ترجیح دهیم.
از " از دست دادن " نهراسیم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.
بیشتر را بر کمتر ترجیح ندهیم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباری است.
کمتر سخن بگوییم که بزرگی ما در حرفهایی است که برای نهفتن داریم نه برای گفتن.
از سرعت خود بکاهیم که آنان که سریع تر می دوند ، فرصت اندیشیدن به خود نمی دهند.
دیگران را ببینیم ، تا در دام خویشتن محوری، اسیر نشویم.
از کودکان بیاموزیم ، پیش از آن که بزرگ شوند و دیگر نتوان از آنان آموخت ...

امید طاهری پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ق.ظ

با سلام خدمت همه دوستان
من می خواهم ۶ فروردین زاد روز یگانه پیامبر ایرانی رزتشت را به تمامی ایرانیان و بخصوص به هموطنان زرتشتی تبریک بگم.
در ضمن یه مطلب جالب هم در این مورد دارم که برای دیدنش می تونید به وبلاگ ورودهای مهر ۸۴ مراجعه کنید.
mehr1384.blogfa.com
تا بعد در پناه اهورمزدا

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

سلام پنج‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ

مرتضی هیچ قولی نمیدم ولی شاید یه کارایی کردم.
به چی حسودیم بشه؟

به نام خدا
سلام
استاد مسافرت تشریف دارن
زنگ زدن و به همه دوستان تبریک عید گفتن
و عذرخواهی جهت دیر کرد
( گویا جایی رفتن که سرعت اینرنت بسیار پائینه و قادر به پاسخگویی و آپ کردن نظرات نیستن )
و اجازه دادن تا برای اولین بار نظرات رو آپ کنم
(تاکید می کنم برای اولین بار)
و اینکه بعد از برگشتن در پیامی پاسخ شما را خواهند داد
شریک استاد

- محسن محقق عزیز اسمت را بنویس

سمانه دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:32 ب.ظ

اگر تهنا ترین تنها شوم باز هم خدا هست
او جانشین همه نداشتن هاست
نفرین ها وآفرین ها بی ثمر است.
اگر تمامی خلق گرگ های هار شوند
واز آسمان هول و کینه بر سرم ببارد
تو مهربان آسیب نا پذیر من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.
دکتر شریعتی

به نام خدا
سلام
ممنون از حضورتون
متاسفم از این که حضورتون با عدم دسترسی مطلوب من به اینتر نت همراه شده بود. امیدوارم پیغامی از شما پاک نشده باشد.
ممنون
استاد

استاد سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 06:59 ق.ظ

به نام خدا
سلام ممنون از امید و سایر ۸۴ ای های مهربان
سال نو شما هم مبارک و ممنون از حضورتون و ایضا مطالب زیبا در وبلاگتون.
ببخشید از این که ایامی دسترسی ام به اینتر نت مختل بود و فقط توانستم پیغام قبلی تان را تایید کنم و جوابی ندادم.
از خانم حمیدی نیز ممنونم.
استاد

امید طاهری چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ

سلام استاد
مسافرت خوش گذشت امیدوارم که بهتون حسابی خوش گذشته باشه.
من می خواهم یادآور بشم که روز 13 فروردین روز طبیعت و آشتی انسان با طبیعت می باشد پس سعی کنید حداقل این یک روز رو که به نام طبیعت ، هوای طبیعتی رو که در دامنش رفتیم داشته باشیم و اون رو از اینی که هست بیشتر خرابش نکنیم. فرض کنید که طبیعت هم یه آدم و روز تولدش همین 13 فروردین حداقل روز تولدش اونو ناراحت نکنیم.
در پناه ایزد یکتا

به نام خدا
سلام امید
ممنون
امیدوارم تو هم سال خوبی داشته باشی
ما تا این جا به لطف خدا ۵۰۰۰ درخت کاشته ایم.
ان شاا... باید به ۱۰ ۱۲ هزار برسیم!
از اساناماس (!) ات هم ممنون.
ممنون
استاد

امید طاهری شنبه 14 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:05 ب.ظ

مرد 80 ساله همراه پسر خود در روبروی پنجره نشسته بود و هر دو به کار خود مشغول بودند.

پدر به خاطرات گذشته می اندیشید و پسر در فکر تسخیر فردا. پدر به پنجره نگاه می کرد و پسر کتاب فلسفی و روشنفکرانه مورد علاقه خود را مطالعه می کرد.

ناگهان کلاغی آمد و بر روی لبه پنجره نشست، پدر با نگاهی عمیق از پسر خود پرسید این چیه؟ پسر نگاهی تعجبانه به پدر کرد و گفت: کلاغه و پدر با تکان دادن سر حرف او را تایید کرد.

دقیقه ای نگذشته بود که پدر از پسر پرسید: این چیه روی پنجره نشسته؟ پسر با تعجب بیشتری گفت: پدر گفتم که اون یه کلاغه باز و به تکرار پدر این سئوال را کرد که این چیه؟ و پسر برای سومین بار سر از کتاب برداشت و گفت: کلاغ پدر کلاغ. پدر برای بار چهارم پرسید: پسرم! این چیه روی لبه پنجره نشسته؟

پسر این بار عصبانی شد و فریاد زد: اگر نمی خواهی بزاری که کتاب بخوانم بگو، پدر جان چندبار بگم که اون یه کلاغ هست و دیگه هم از من نپرس.
پدر نگاه خودش رو به نگاه پسر قفل کرد و گفت :دقیقاً ?? سال پیش که تو در دوران کودکی خود بودی، من و تو اینجا نشسته بودیم و یک کلاغ در لبه پنجره نشسته بود و تو این سئوال رو بیش از 120 بار پرسیدی و من هر بار با یک شوق تازه به تو می گفتم که او یک کلاغ است .

پس یادمون نره که پدر و مادرمون باهامون چجوری برخورد کردند و قدر زحماتی رو که برامون کشیدن بدونیم .
تا بعد در پناه ایزد یکتا

ممنون امید
بیا کلبه ات را بسازم!

امید طاهری یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ق.ظ

با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم خودم
من از لطف شما ممنون هستم ولی به دلایل شخصی ترجیح میدم فعلا همینجوری با شما همکاری کنم.
تا بعد در پناه ایزد یکتا

سمانه شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ق.ظ

اغلب فکر می کنیم چون خیلی گرفتاریم به خدا نمی رسیم اما واقعیت اینه که چون به خدا نمی رسیم گرفتاری!

امید طاهری یکشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ

سلام استاد
ارتقاع شما و دکتر موسوی را به درجه دانشیاری تبریک عرض می کنیم. به امید موفقیت هرچه بیشتر شما و تمامی اساتید محترم گروه.

ممنونم امید
ارتقا

رحیمی نژاد جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 12:06 ب.ظ

سلام به همه ی ۸۴۲ ای های بزرگوار انشاء الله هر کجا هستید سلامت باشید و دلتون شاد باشه و به لطف خدا روزی حلال نسیبتون بشه.

ان شاا...

امید طاهری یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام
آهای ۸۴ ها کجایید بیاید نظر بدید دیگه داریم از یاد میریم.
تا بعد خدا نگهدار

احسانی شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:40 ب.ظ

سلام استاد
بعد از مدت ها غیبت اومدم که اول روزتون رو بهتون تبریک بگم و دوم هم یه خواهش داشتم ، میخواستم بپرسم که در مورد تولید کاغذو میزان آب مصرفی در اون میتونید بهم اطلاعاتی بدید یا سایت یا کتابی رو بهم معرفی کنید؟
و بعد هم یه خبر خوب دارم که امشب خانم صادقی همراه مادرشون عازم سوریه هستند.

سلام
نه در اینترنت بگردید می یابید
ممنون

احسانی شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:46 ب.ظ

استا یه خبر مهم دیگ رو فراموش کردم که بگم، اونم خبر ازدواج خانم عباسی بود.

تبریک فراوان
اطلاعات دیگری بدهید پست جدید بگذاریم.
ممنون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام خدمت شما استاد عزیز و اساتید گروه شیمی و همه بچه های شیمی بخصوص بجه های شیمی۸۴ شب. استاد ارتقاع شما و دکتر موسوی رو به درحه دانشیاری تبریک عرض می کنم .امید جان چرا داد می زنی . چشم نظرم میدیم. الان خبر ازدواج خانم عباسی رو خوندم خیلی خوشحال شدم . خدمتشون تبریک عرض می کنم و امیدوارم که در تمام مراحل زندگی موفق باشند.
برای همه بچه ها آرزوی موفقیت دارم. مخصوصا که اعلام نتایح ارشد نزدیکه. امیدوارم خبرای خوبی رو بشنوم .
تا بعد خدا نگهدار.

ممنونم ناشناس عزیز

امید طاهری شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ق.ظ

سلام
ناشناس کیستی ؟ ما هم منتظر خبرهای خوب هستیم.
من هم از طرف خودم به خانم عباسی تبریک می گم و امیدوارم که خوشبخت بشن.
سلام خانم احسانی
خوبید ما روی شما یه حساب دیگه ای باز کرده بودیم ! رفتید که یه مطلب توی وبلاگ بزارید ما که چشامون به مانیتور خشک شد. هنوز هم منتظریم .
در ضمن یک سال گذشت و مونده هفت سال دیگه امیورام که این یکی رو فراموش نکرده باشید.
تا بعد در پناه ایزد یکتا

مرتضی شهاب شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:11 ق.ظ

به به . . . به به . . . خبرای خوب !!! واقعا امیدوارم همه بچه ها :
۱- خوشحال باشن
۲- سربلند باشن
۳- خوشبخت باشن
۴- فعلا چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه !

و یه تبریک ویژه به خانم عباسی / امید وارم خوشبخت بشن ...!



این خانم احسانی هم که ما رو کشت بس که تو وبلاگمون مطلب گذاشت !!! خانم احسانی اگه دوست داشتین یه سری هم به وبلاگ خودمون بزنید ... ما به شدت منتظر مطالب جدید شما تو وبلاگ هستیم

امید طاهری یکشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ق.ظ

سلام
خانم احسانی کجایید ؟ چرا جواب نمی دید ؟
خدانگهدار

احسانی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام به آقای طاهری و آقای شهاب
واقعا از انتقادات سازنده شما ممنونم!
شرمنده ام مدتی که مشغول به کار شدم و به شدت سرم شلوغه.
روی یک پروژه تحقیقاتی هم کار می کنم.
درواقع دارم با یک دست هفت - هشت تا هندوانه بلند می کنم.
انشا الله تا آخر اردیبهشت وقتم آزاد تر می شه.
در ضمن من هیچ وقت ۷ سال دیگه رو فراموش نمی کنم. میدونم که بقیه بچه ها هم فراموش نمی کنن.اگه به وبلاگ سر نمی زنن واسه اینه که احتمالا یا بی خبرن یا به اینترنت دسترسی ندارن.وگرنه فکر نکنم بچه بی معرفتی کنن.

شهرازاد چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام خدمت استاد عزیز و همه بجه های شیمی به خصوص بجه های شبانه ۸۴. چیزی تا اعلام نتایج ارشد نمونده . برای همه آرزوی موفقیت می کنم.
اموخته ام که
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب
خرید، ولی عشق را نه.

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی
به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به
دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد



چارلی چاپلین

سلام مهدی شهر آزاد نظامی عزیز
خوش آمدی

امید طاهری شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام مهدی چه عجب یادی از ما کردی؟
من اومدم که کسب رتبه ۴۱ کاربردی رو به دوست عزیزم سجاد تبریک بگم.

من هم تبریک

سلام شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ

سلام به همه

امروز وقتی به سجاد تشرفی زنگ زدم و گفت که رتبه ی ۴۱ کاربردی ارشد رو آوره انقدر ذوق کردم که اگه دم دستم بود کار دستش می دادم آخه سجاد اولین ۸۴ ای بود که باهاش رفیق جون جونی شدم
یاد جمله های سجاد تو جشنتون افتادم ( وایضا بقیه تون )
و
بعدش بچه های کمیکار که خیلی وقته ازشون دیگه خبری ندارم
ستاره ی سهیل شدن
و
اما نفر سومی که خیلی خیلی خیلی دوستش دارم امید طاهری عزیزمه که تو سفر کرمانشاه خیلی سر به سرش گذاشتم.
بابا دومی گروه من همون مرتضای زابلم
انقدر از دستم دلگیر نباش
لحن کلامت بوی دوری می ده
امید هم رتبه ی کاربردی اش حوالی ۷۰۰ شده
به نوبه ی خودم تبریک می گم (گرچه می دونم خیلی از این رتبه راضی نیستی)
امید با دقت انختاب رشته کن٬ خودتو دست پایین فرض نکن٬ اشتباهی که محسن کرد و تکرار نکن
مهدی صابریان با رتبه ی ۱۳۰۰ روزانه قبول شده هااااااا
و
راستی خانم گلیان هم رتبه ی خوبی آوردن
کاربردی ٬۲۴۴ معدنی ٬۵۷۷ تجزیه ۷۵۲ و ...
بهشون تبریک می گم
و
این خانم صادقی هم چقدر بی سر و صدا رفتن سوریه
بهش بگین ازش سوغات نمی خوایم همین که نائب الزیاره باشن واسمون کافیه
گرچه تا الان باید از سفر برگشته باشن
زیارتشون قبول درگاه حضرت حق
و
خانم احسانی تبریک
بابت شغلتون
شما کاغذ درست کنید٬ بچه های ما توش چیز میز بنویسن و با سواد بشن٬ قول می دم که دعاتون کنم
گرچه الان هم دعاتون می کنیم
و امیدوارم که الگویی باشین برای خیلی از صنعتی های بی وجدان که خو با وجدان پاکتون اون ها رو هم اصلاح کنید
به امید پیشرفت آینده شغلی شما و تمام عزیزان
راستی خیلی هم وسواس به خرج ندین. هفته ی پیش وسواس باعث شد انگشت یکی از هملاسیهام قطع بشه (دعایش کنید) البته دکترا پیوند زدن اما مثل روز اولش که نمی شه
توی کارخونه مخصوصا صنعت خیلی مراقب خودتون باشین. نکات ایمنی رو هم رعایت کنید
حالا ببینید پروژه ی من ایمن سازی خط تولید یه نوع سوخته
حالا چی می خواد به سرم بیاد خدا عالمه
و
این حرف هارو با همه بودم
هرجا هستین خیلی مراقب باشین
صدقه زیاد بدین
کارخونه منفجر بشه بهتر از اینه که خدای نکرده قطره خونی از شماها ریخته بشه (وقتی تو سمینارم این جمله رو گفتم رییس صنعت اول تایید کرد و بعد قاطی کرد٬ والا!!! )
و
دیگه کی موند
آهان خانم عباسی
عروس خانم
انشا... به پای هم پیر بشن
و
کسی از حسن رامه و همسرش خبری نداره؟
و
دلم برای هادی جلالی تنگ شده
هم سفر خوبیه
مخصوصا وقتی قرار بود سر به سر امید بگذاریم
وای امید باز هم ازت عذر می خوام٬ کرمانشاه خیلی خیلی اذیتت کردم

سلام
تبریک به سجاد و خانم گلیان و خانم عباسی و خانم صادقی و خانم احسانی و بقیه
ظرفیتها بالا رفته حواستان باشد.

ممنون
استاد

شهرازاد شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ب.ظ

سلام. تبریک می گم به تمام بچه هایی که ارشد قبول شدند. براشون آرزوی موفقیت می کنم .

ممنونم مهدی

مرتضی شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ب.ظ

موندم چرا جای اسمم سلام نوشتم
حالا اشکال نداره سلام سلامتی میاره

به بزرگی خودتون ببخشید و اصلاح کنید
سلام = مرتضی صفردوست

واقعا جالبه
خودم از اشتباهم جا خوردم
و البته خنده ام گرفت
گرچه اونایی که زرنگ بودن متوجه می شدن سلام همون مرتضی بوده
منظورم فقط و فقط با امید طاهری است٬ امید من حالا حالا دست از سرت بر نمی دارم٬ تا کچلت نکنم ول کن قضیه نیستم٬ آخه خیلی خیلییییییییی خیلییییییییی دوست دارم
ببین همون حرفی رو که صبح بهت زدم
ظرفیت ها رفته بالا
خیلی جاها می تونی روزانه قبول بشی
مثل تجزیه دانشگاه من (البته باید بچه های تجزیه رو ببینم تا مطمئن بشم)
امید باهام که قهر نیستی؟
قلبم طاقت نداره وا
مثل یه گنجشک می مونه وا
استاد تریپ تهرانی گفتم؟
وا
والا

امید طاهری یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام مرتضی
نه چرا قهر من که بچه نیستم. اگه کرمانشاه سرت داد زدم چون یه جورایی احساس کردم داری زیادی همه چیز رو ساده می گیری و من هم معمولا عادت دارم همه چیز رو جدی (قول خیلی ها سخت ) بگیرم.
در مورد دانشگاه شما هم قبلا با هم صحبت کردیم و باز هم از اینجا بهت میگم زیاد تمایلی به دانشگاه شما و دانشگاه امام حسین ندارم. اشتباه نکن قصد توهین یا زیر سوال بردن دانشگاه مالک و امام حسین رو ندارم بلکه با روحیات من سازگار نیست.
تا بعد در پناه ایزد یکتا

امید طاهری چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام استاد
یه عرضی داشتم نمیدونم که درست باشه یا نه ولی باید بگم: این عنوان کلبه 84 ها رو تغییر نمیدید آخه یه سال از فارق التحصیلی بچه ها گذشت فکر کنم دیگه این عنوان مناسب نباشه.
خدانگهدار

سلام امید منظور سال ورود است
چه اسمی بگذاریم؟

مرتضی چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ب.ظ

سلام امید
تا اونجایی که یادمه مسایل خیلی ساده رو تو خیلی سخت می گرفتی و واسه همین داد می زدی که جوابش رو هم دیدی اما یادت نمی یاد
من که اینجور مواقع می خندم و با این کارم طرفم رو بیشتر عصبانی می کنم
ببخشید دیگه روش ما هم اینجوریه دیگه
یکی قاطی می کنه و یکی هم مثل من با خنده کاری می کنه طرفش یبشتر حرص بخوره

اما دانشگاه
از دور خیلی چیزها خوب یا بد به نظر میان اما وقتی می ری داخل می بینی زمین تا آسمون فرق داره
مثلا دانشگاه مالک اشتر اون اول یادته چه مصاحبه ای از ما گرفتن؟ مصاحبه ای که در ظاهر بهش ابهت می داد و در باطن پوچ بود!
واسه ارشد من حرف مهدی رو دوباره تکرار می کنم که دانشگاه مهم نیست بیشتر استاد و پروژه ای که قراره کار کنی مهمه
حالا می خواد مالک اشتر باشه یا سمنان باشه
من که خدا رو شاکرم که هم استاد راهنمای فوق العاده ای دارم و هم پروژه ی خوب و کاربردی ای.
من از این وضعتم خیلی خیلی راضی ام و امکان داشت اگه تو جای من بودی ناراضی می بودی چون به قول خودت روحیات آدم ها با هم فرق داره!!!
اینا تصدیقی بر حرفهای خودت بود

درضمن یه طرف صحبتم تو بودی طرف دیگر حرفم مابقی ۸۴ ای ها بود.

مالک اشتر این مزیت رو داره که علاوه بر وزارت علوم از وزارت دفاع هم ساپورت می شه (مثلا بسته به نوع پایان نامه ات ۲-۱۰ ماه کسری خدمت برات در نظر می گیرن یا از نظر امکانات و تجهیزات همه چیز در اختیارت می گذارن و ...)

راستی اسم کلبه رو نمی شه عوض کرد. از دست من و استاد خارجه چون بلاگ اسکای فقط ۱۵ یادداشت آخر رو واسه ویرایش نمایش می ده.
یه راه هست که یه کلبه ی دیگه واستون بسازیم که اون وقت این کلبه به فراموشی سپرده می شه

امید طاهری جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام استاد یه خواهش برای مطلب زیر یه پست درست کنید.
چندی پیش حرکتی به راه افتاد تا ترجمه کلمه "خلیج فارس" در مترجم گوگل که به کلمه Gulf تنها ترجمه شده بود به Persian Gulf ترجمه بشه. این حرکت با اتحادی که از سوی ایرانیان بر روی اینترنت در چنین مواقعی سراغ دارم به خوبی انجام شد و اکنون مترجم گوگل این ترجمه رو اصلاح کرده. ترجمه فارسی به انگلیسی خلیج فارس
ولی نباید فراموش کنیم که این شیطنت احتمالا از سوی اعراب طرح ریزی شده بود که توانسته بودند مترجم گوگل رو وادار به ترجمه یک کلمه دو قسمتی "خلیج فارس" رو به یک کلمه یک قسمتی "Gulf" بکنند.
حالا نوبت ماست که به اونها نشون بدیم که اتحاد ما ایرانیها خیلی بیشتر از اونهاست تا دیگه جرات نکنند دست به این حرکات بزنند. گذشته از اینکه این در نوع خودش یک حرکت اعتراضی محسوب میشه که اگر جدی گرفته بشه می تونه تو دنیا خیلی سر و صدا کنه و اینکار فقط به توجه من و شما بستگی داره.

کاری که باید بکنیم اینه که ترجمه کلمه جعلی "خلیج ع ر ب ی" از زبانهای فارسی و عربی به انگلیسی به صورتی دربیاریم که مترجم گوگل رو وادار به تغییر ترجمه به صورت زیر بکنه و اگر کسی ترجمه این کلمه رو از مترجم گوگل درخواست کرد با این پاسخ مواجه بشه:

There is no such a word or place! Do you mean Persian Gulf?

برای اینکار کافی است تا فقط بر روی لینکهای زیر کلیک کرده و جمله فوق رو به عنوان ترجمه بهتر به مترجم گوگل پیشنهاد بدید:

ترجمه فارسی به انگلیسی کلمه جعلی "خلیج ع ر ب ی"


ترجمه عربی به انگلیسی کلمه جعلی "الخلیج ا ل ع ر ب ی" (ویرایش شده)

در ضمن میتوانید این کار را بارها و بارها در روز انجام دهید.




بعد از کلیک بر روی لینکهای فوق بر روی گزینه Contribute a better translation در زیر ترجمه ارایه شده کلیک کرده و متن ترجمه فعلی رو پاک کرده و جمله زیر رو به جای اون وارد کنید:

There is no such a word or place! Do you mean Persian Gulf?


لطفاً این ایمیل رو برای هرکسی که می شناسید یا نمی شناسید فوروارد کنید و من امیدوارم که این بمب مترجمی گوگلی به زیبایی کارخواهد کرد و تداعی گر خاطره بمب گوگلی خواهد شد که در همه خبرگزاریها به صدا درآمده بود.

به امید ایرانی آباد و سربلند

بدرود

سلام امید

ان شاا...

فعلا ببینیم این جا بمبت چقدر صدال می کنه!
عن قریب پستش می کنیم

ان شاا...

امید طاهری یکشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ق.ظ

جشن فارق التحصیلی یادتون نره بیاد 9 تیر دانشگاه سمنان منتظریم
آره جشن فارق التحصیلی برای ما و کلیه کسایی که پارسال فارق التحصیل شدند. بیاید به هم نشون بدیم که هنوز همدیگر رو فراموش نکردیم و هنوز هم مشتاق تجدید خاطرات شیرین 4 سال تحصیل توی دانشگاه سمنان هستیم. من که حتما میام و امیدوارم که همه بچه ها هم بیاند ولی اگر کسی هم نیاد حتما به خاطر مشکلات شخصی بوده نه اینکه دوست نداشته باشه دفتر خاطرات 4 سال تحصیل رو ورق بزنه.

امید طاهری پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ

بابا این ۸۴ ها کجاند خبری ازشون نیست ؟ کم کم دارم ازتون ناامید می شم با با بیاد یه نظری بدید تا بدونیم که زنده اید من که حسابی دلم بای بچه ها و روزهای دانشگاه تنگ شده شما چطور ؟

شهرازاد پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 ب.ظ

سلام .
سلام به استاد عزیز دکتر عموزاده.
سلام به همه بچه های شیمی سمنان به خصوص شیمی ۸۴.
امید جان نا امید نشو. اگه از بچه ها خبری نیست نه اینکه یادشون رفته نه احتمالاُ سرشون شلوغه و گرفتارن. ولی خوب ۹ تیر فرصت خوبیه که باهم باشیم. منم خیلی دوست دارم بچه ها رو ببینم.
تابعد خدا نگهدار.

سلام مهدی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد