کلبه ۸۵ ای ها

این کلبه به درخواست یکی از بچه ها مبنی بر اینکه "چرا ما 85 ای ها پاتوق نداریییییییییییییییییییییییم؟" ساخته شده است... 

85ای ها بسم الله، این هم پاتوق شما

نظرات 74 + ارسال نظر
۱۱۰ دوشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ق.ظ

دوستی می گفت زندگی قطاری است که از یک مبدا تا یک مقصد بدون هیچ ایستگاهی ناگزیر پیش می رود .

اما من می گویم زندگی قطاری است که از سرزمینهای مدادرنگی می گذرد ، گاهی زرد است ، گاهی قرمز ، گاهی آبی ، سیاه و ... در نهایت سفید !

و چه ساده اند انسانهایی که به یک رنگ دل می بندند و به سرزمین بعدی امید ندارند . دلم به حالشان می سوزد .

گاهی خسته بودن هم احساس خوبی است ، حواس آدم را جمع می کند !! اینکه بعضی اوقات به هیچ چیز فکر نکنیم برای زندگی لازم است . همان رنگ وسط مدادرنگی : آبی ! ترش مزه !!

گاهی سرشار از انرژی هستی ، پربودن ، تحرک : نارنجی !

گاه چشمانت بسته است و جز «سیاهی» هیچ نمی بینی !

گاه شادابی و سرزندگی «سبز» وارد زندگی ات می شود !

و گاه احساس وجودت را پر می کند ؛ کاملا «دلزده» ای : قرمز !

و در نهایت «سفیدی» که آرامش و لذت زندگی به تو می دهد.

بزرگم که متنفر بود از روزمرگی زندگی می گفت :

«مگذار که عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود . مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه به آب دادن گلهای باغچه تبدیل شود»

گندم پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ب.ظ

انسان بیش از زندگی است.
آن جا که هستی پایان می یابد،
او ادامه می یابد.
دکتر علی شریعتی

گل یخ یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:38 ب.ظ

سلام استاد ، عرض ارادت
و خدانگهدار بچه های با صفای 852

ای آفتاب به شب مبتلا خدا حافظ
غریب واره دیر آشنا خدا حافظ
به قله ات نرسانید بخت کوتاهم
بلند پایه بالا بلا خدا حافظ
تو ابتدای خوش ماجرای من بودی
ای انتهای بد ماجرا خدا حافظ
به بسترت نرسیدند کوزه های عطش
سراب تفته چشمه نما خدا حافظ
« میان ماندن و رفتن درنگ می کشدم »
بگو سلام بگویم - و یا خدا حافظ -
اگر چه با تو سرشتند سرنوشت مرا
ولی برای همیشه تو را خدا حافظ

سلام
ممنون
در شعر خداحافظی تان نوستالژی موج می زند
و این ارزشمند است.

نگران نباشید
ان شاا... آینده خوبی در انتظارتان است.

ممنون
استاد

گل یخ یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:45 ب.ظ

استاد شرمنده اولین مطلبمو به اشتباه تایپ کردم
ارادتمند همه بچه های ۸۵۱

و بقیه.

الهوئی نظری جمعه 18 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ق.ظ


سلام استاد صبح آدینه تون بخیر
راستش بدون خداحافظی از شما نمی تونستم برم ، دیروز امید داشتم بتونم ببینمتون خدمت رسیدم دفترتون تشریف نداشتید
برای شما وخانواده محترمتون آرزوی سلامتی و سعادت دارم ، مارو هر چه بودیم به بزرگواری خودتون ببخشید ،امیدوارم همه نیکیهایی که از شما یاد گرفتم عملی کنم و بالاخص بارزترین خصوصیاتتون صراحت ، صداقت و عدالت طلبی.
باآرزوی توفیقات روز افزون برای شما
وبه امید طلوع صبح ظهور

به نام خدا
سلام خانم الهویی نظری
موفق باشید ممنونم
از آن جا که شما یکی از اعضای گروهی که برای موضوع جشنتان برنامه ریزی داشتید بودیدو این نکات رامی فرمایید از شما بیشتر ممنونم.
سه صفت نام بردید که دعا کنید واقعا در من و در همه باشد
صراحت را دارم
صداقت را سعی می کنم داشته باشم
اما عدالت طلبی را ادعا نمی کنم چون بسیار ادعای بزرگی است و اگر شما چنین برداشتی کرده اید برآیند مسایل شما را به آن سوق داده است. من چنین ادعایی نکرده و ندارم
اما باز هم می گویم باعث غرور من است که شما این جملات را می گویید. شمایی که شما را به عنوان فردی معقول-مستقل-بی تعصب و عادل قبول دارم. شمایی که نشان داده اید ادب و مهمتر حیا دارید. من نمی گویم تمام حرفها و ادعاهای من درستند اما...
الان وقت تکمیل کردن پاسخ را ندارم ان شاا... تکمیل می کنم...

ادامه آدینه ساعت 2000
بله من نمی گویم تمام حرفها و ادعاهای من درستند اما تجربه هر چند کم من به من نشان داده است که پیش بینی من راجع به افراد نسبتا صحیح است.
امروزه متاسفانه عده معدودی در سن و سالی که هنوز خیلی خیلی برای آلوده شدن زود است آلوده شده اند. دروغ می گویند و و مصیبت این که برخی از آنها این امر را با چاشنی شعائر مذهبی انجام می دهند. خودرایی- ریا-بوقلمون صفتی و بازی با الفاظ را از هم اکنون تمرین می کنند. خدا می داند وقتی آنها به سن ما برسند چه اعجوبه هایی بشوند! اینان از همان آبشخور فکری تغذیه می کنند که به راحتی هر چه تمامتر با نام و اسم بردن فرد به دیگران تهمت می زنند و ککشان هم نمی گزد! در این میان زن و مرد نیز نمی شناسند و به عرف جامعه نیز احترام نمی گزارند. چون در ذهن خود هدفی دارند که ممکن است در اول واقعا به آن معتقد هم بوده باشند برای رسیدن به آن از هر وسیله ای استفاده می کنند و این جاست که در دام تئوری هدف وسیله را توجیه می کند می افتند. با هم بر امر باطل پیمان می بندند اما تا آب به لانه آنها می افتد یکی یکی پیمان می شکنند و توبه نامه می نویسند. کاش این توبه ها توبه هایی واقعی باشد. البته خدا به خوبی از نیاتشان آگاه است. این افراد خود را خیلی هم زرنگ می پندارند و از همینجا نیز ضربه می خورند. آه که چقدر از این طایفه بیزارم. آه که چقدر از این طایفه نفرت دارم. البته تا مدتی با تظاهر و ریا خود را حق و مسلمان جلوه می دهند اما... اما.
به اطرافتان نگاه کنید این افراد همه جا هستند. در هر لباسی و هر صنفی.
اما چاره چیست و چه باید کرد؟

اگر حالی بود و مجالی شاید باز هم نوشتم.
یک بار دیگر از شما ممنونم نه فقط به خاطر لطفی که به من داشته اید بل که به خاطر خصلتهایی که از شما شمردم.
موفق باشید.
استاد

[ بدون نام ] یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ

با سلام وعرض ادب
از اینکه دیر جواب دادم عذر میخوام جای شما خالی مشهد بودم انشاءا... قسمت شما و همه آرزومندان هم بشه به نیابت از شما ، اساتید و دوستان همگی زیارت کردم ( البته نه از روی ریا که محض ابراز محبت می گم )
صحبتهاتون گویای حقیقتی تلخه که امیدوارم این صفت و خلق ناپسند از وجودشون رخت برچینه ، کاملا صحبتهاتون رو درک می کنم واز این بابت خیلی ناراحتم. با عرض پوزش چون عجله دارم نمیتونم پیامم رو کامل کنم
به امید دیدار مجدد

سلام
امیدوارم

سلمان رحمانی دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ

سلام خدمت استاد بزرگوار
زیبا بود و بیان کننده ی خیلی از مسائل
در پناه حق

ممنون استاد سلمان!
راستی کتاب چاپ شد.

سلمان رحمانی سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ

سلام خدمت استاد بزرگوار
استاد سلمان!!!!
بی خیال استاد
ما در این حد نیستیم که استاد خطاب بشیم همون سلمان بگید خیلی بهتره و من راحت ترم
البته برای برخی اشخاص استاد هستم تا حد و حدود رو بدونن
ناگفته نماند که می دونم استاد سلمان به چه معناست!!!!
و مطمئنم که منظور همان است ولی خوب دیگه....
ما یه ضرب المثل داریم که میگه "آدم درغگو کم حافظه است" حالا این بندگان خدا فکر می کنن که چون ما در کنار ایستاده ایم دیگر از پشت کوه آمده ایم و خودشون رو خیلی زرنگ و دیگران رو ابله فرض می کنند نمی دانند که "پل آنطرف جوبه" (یه ضرب المثل دیگه) تازه همیشه برایم عجیب بوده و خیلی اوقات منبع شک که انسان هایی که اینقدر دم از دین و مسلمانی می زنند و در کلامشان سخنان خداوند دیده می شود چرا اینقدر دور از اصل انسانیت و آفرینش اند؟
چرا کسی که از قرآن حرف می زند هنوز خودش و دلیل آمدنش را نشناخته است و اینقدر در ابتدای حاشیه ی زندگی مانده است؟
(دارم شعار می دم نه؟ پس بی خیال)

کدوم کتاب استاد؟؟؟
ما که چیزی در دست اقدام نداشتیم!!!

سلام سلمان

البته برخی این گونه اند.مسلمانان واقعی هم کم نیستند.


کتاب شعرهای شیمیایی من!

سلمان رحمانی چهارشنبه 23 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 07:24 ب.ظ

سلام استاد
به سلامتی مبارک باشه
پس جمله خبری بود. من متوجه نشدم فکر کردم که سوالیه.
ان شا الله اومدم سمنان می بینمش.
موفق باشید
در پناه یزدان پاک

گندم پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ق.ظ

« در سینه ات نهنگی می تپد»

این که مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست؛ ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود. ماهی کوچکی که طعم تُنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است.
قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس، اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟!
آدم ها، ماهی ها را در تُنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه. اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد، قلب است.
هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تُنگی نگه دارد؛ تو چطور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟ و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله می شود و وقتی دریا مختصر می شود و وقتی قلب خلاصه می شود و آدم قانع.
این ماهی کوچک، اما بزرگ خواهد شد و این تُنگ، تَنگ خواهد شد و این آب ته خواهد کشید.
تو اما کاش قدری دریا می نوشیدی و کاش نقبی می زدی از تُنگ سینه به اقیانوس. کاش راه آبی به نامنتها می کشیدی و کاش این قطره را به بی نهایت گره می زدی. کاش ...
بگذریم...
دریا و اقیانوس به کنار، نامنتها و بی نهایت پیشکش.
کاش لااقل آب این تُنگ را گاهی عوض می کردی. این آب مانده است و بو گرفته است. و تو می دانی آب هم که بماند می گندد. آب هم که بماند لجن می بندد. و حیف از این ماهی که در گِل و لای بلولد و حیف از این قلب که در غلط بغلتد!

از کتاب « در سینه ات نهنگی می تپد» : عرفان نظرآهاری

۷ جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام استاد ما که دلمون ترکید تا شعراتونو بشنویم از بخت بد سمنان نیستم تا دسترسی داشته باشم استاد اگه میشه یکی از شعرهاتونو بذارین برامون

به نام خدا
سلام
شاعر نی ام و شعر ندانم که چه باشد
من مرثیه خوان دل دیوانه خویشم

ابتدای کتاب:
بِشِنـــو از زبــــان من سخنـــی
تا بدانـــی تو وصـف همچو منــی
نام من اورتواستر است ای جـــان
وصف من را تو این چنیـن می دان
کربنـی در وسط که قلب من است
سـه گروه OR که چون بدن است
موضـع چارمـــی بــود الکیــــل
کوچک و یـا بـزرگ همچون پیــل
بـاز را جوشنــــی قـــــوی دارم
H مثبـت همــی کُشــــــد زارم
گــر بخــواهد دل تـو مــردن من
H مثبــت بریــز بـر تــــن مــن
H مثبــت بـــود به پیشـم پســت
مردنـم طبــق این مکانیسم است:

و اواخر کتاب:

گر به شیمی گذار تو افتد .
با تو گویم چه خوب است و چه بد .
سن شیمی چهارده باشد .
نوجوان است و شور می پاشد! .
پس بگویم اگر که نوپایست .
نیک دانیش در کجا جایست .
پس بدان و فزون طمع مبرش .
پرده احترام را مدرش! .
هر چه علمی جوان و تازه بود .
کمترش قطعیت به بازه بود .
عدم قطعیت که استثناست .
نیک می دان که جاش خانه ماست .

زین سبب درس حفظی اش خوانند .
لیک کل جهانیان دانند .
بعد ایام رشد و برنایی .
بعد ایامکی شکیبایی، .
دور دور شیمیستها بشود .
دوره نمره بیستها بشود! .

۷ شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:00 ق.ظ

سلام استاد عزیز واقعا معرکه بود.مثل همیشه به شما افتخار می کنم و براتون بهترینها رو آرزو می کنم.

به نام خدا
سلام
شما لطف دارید ولی باور کنید شعفی آن چنانی در من ایجاد نمی کند.
اما باز هم ممنونم.
من هم در این ماه شریف برایتان دعا می کنم اگر خدا دعای این بنده گناهکارش را قبول کند.

۷ یکشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام استاد شما همیشه فروتن هستین ممنونم که دعام می کنید استاد عزیزم که سخت محتاجم

مرسی
چشم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 04:24 ب.ظ

حرفهای ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می کنی
وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی !

پیش از آنکه با خبر شوی

لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود

آی...

ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!


قیصر امین پور

عزیمت



خدا قیصر را بیامرزد.

گندم پنج‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:06 ب.ظ

خاموشی و مرگ آیینه ی یک سرودند:
نشنیدی این راز از لب مرغ مردهُ
که در قفس جان سپرده:
-« بودن
یعنی همیشه سرودن.
بودن: سرودن
سرودن:
زنگ سکون را زدودن.»

از بودن و سرودن - شفیعی کدکنی

بی وفایی شنبه 17 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:24 ب.ظ

اولین بار سر میزنم.ترجیح میدم گمنان باشم.همون طور که تو اون ۴ سال گمنام بودم

رهگذر(851) جمعه 30 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ب.ظ

آی 85 ای ها که بر ساحل نشسته شاد وخندانید یک نفر اینجا از دوری دوستان دارد می سپارد جان!!!
یک نفر دارد بال بال می زند!
بابا بی معرفتها یه پیامی کامنتی چیزی.
راستی این کامنت شامل حال 852 ایها نیز میشود.

رهگذر شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:17 ب.ظ

سلام گندم
یه کامنت بزار باهات کار دارم

[ بدون نام ] یکشنبه 2 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ

ور تیرِ بَلا بارَد، دیوانه نپرهیزد
آخر نه منم تنها در بادیه‌ی سودا
عشقِ لبِ شیرینت بس شور برانگیزد
بی بخت چه فَن سازم تا برخورم از وصلت؟
بی‌مایه زبون باشد هر چند که بِستیزد
فضلست اَگَرَم خوانی، عدلست اگرم رانی
قدر تو نداند آن، کز زجرِ تو بُگریزد
تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز
ور روی بگردانی، در دامنت آویزد!

سلام استاد
اومدم اینجا تا از شما و تمامی اهالی صندوقچه خواهش
کنم برای سلامتی یه نفر دعا کنید .

رهگذر چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:53 ب.ظ

من تمنا کردم
که تو با من باشی
تو به من گفتی
هرگز هرگز
پاسخی سخت و درشت
و مرا غصه این هرگز کشت...

الهوئی نظری شنبه 21 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ

هو الاوّل و الآخر
به رسم ادب اول سلام
دوست داشتم اولین پیامم رو – بعد از مدتها – با شعری زیبا شروع کنم، راستش چیزی بهتر از این به ذهنم نرسید، امیدوارم شما هم خوشتون بیاد

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوشست بدین قصه اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
وان یکاد بخوانید و در فراز کنید

توصیه می کنم این غزل زیبا رو خودتون کامل بخونید، واقعاً مفهومی دلنشین داره!
برای شروع مطلبی آوردم با موضوع تکنیک های مطالعه که در ادامه کاملش می کنم.
امیدوارم مفید واقع بشه
تکنیک های مطالعه
روزها را با ورزش آغاز و برای تقویت روحیه خود، اهدافتان را در ذهن تجسم کرده، هرگونه تردید در رسیدن به آنها را دور بریزید که تردیدها بازدارنده هستند.
وجود سلامت و آرامش ذهنی و روحی شرط اصلی مطالعه خوب است، بنابراین باید تلاش کنید که در آرامش فکری هرچه بیشتر به مطالعه بپردازیم و در پی ایجاد آرامش فکری و بهداشت روانی باشید.
ذهن آدمی همچون اعضای بدن برای فعالیت های روزانه خود به غذایی و اکسیژن کافی نیازمند است، شما با تغذیه مناسب، انرژی مورد نیاز خود را تأمین کنید. البته تغذیه مناسب، یکی از مهمترین عوامل موثر در افزایش کارایی حافظه است. مغز انسان احتیاج به اکسیژن کافی دارد، با تنفس در هوای تمیز و سالم رفع خستگی کرده و میزان اکسیژن و بازدهی مغز را افزایش دهید.
بهترین زمان برای مطالعه:
واقعیت این است که هیچ زمانی به طور دقیق و انحصاری برای مطالعه وجود ندارد؛ یعنی دقیقاً نمی توان مشخص کرد که چه هنگام باید مطالعه و چه موقع از آن پرهیز کرد بلکه هر وقت احساس کردید که می توانید مطالعه کنید درس خواندن را شروع کنید. زمان مطالعه بستگی به خود شما دارد که چه موقع از نظر جسمی و روانی آمادگی لازم را دارید. اگر نسبت به زمان های خاصی شرطی شده اید آن اوقات بهترین زمان برای مطالعه است...

شگفتی های زمان در حیات انسان
«اکثر انسانها از نیمه شب تا ٦ صبح به دنیا می آیند و ٤ تا ١۰ صبح بدرود حیات می گویند.»
برنامه روزانه ای برای خود سازماندهی کنید. کارهای مشکل و فعالیت های خلاقه خود را صبح هنگامی که کاملاً هوشیار هستید انجام دهید و برنامه خود را طوری ترتیب دهید که فعالیت های محرک ادراک در طول ساعت اولیه بعد از ظهر صورت پذیرد.
در ادامه روش هایی را عنوان می کنیم که طی آن ها می توانید با ساعات درونی تان سازگارتر و موفق تر زندگی کنید.

در فرصت بعد این متن رو کامل می کنم، واقعاً خوندنیه ! (هنوز بخش جالب و جذابش مونده)
در پناه حق

الهوئی نظری دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ب.ظ

هوالعظیم
سلام به همه دوستان پریشب مطلبی رو با عنوان تکنیک های مطالعه ارسال کردم که ادامه اش رو در ذیل آوردم. امیدوارم مورد توجهتون قرار بگیره:
٩ صبح- حافظه کوتاه مدت انسان در نیمه های شب در اوج قدرت خود قرار دارد زیرا دمای بدن به پایین ترین مقدار خود می رسد و مغز در این حالت به نحو کارآیندی قادر به ذخیره اطلاعات می باشد. اما خوشبختانه این حافظه کوتاه مدت در ساعت ٩صبح نیز هنوز خوب کار می کند. احتمالاً این درست همان زمانی است که شما شروع به کار می کنید و اگر چنین است زمان مناسبی است برای ملاقات های کوتاه ولی نه دیدارهای طولانی؛ زیرا زمان حافظه، کوتاه مدت است.
١١ صبح- حل مسائل بین اواسط صبح و اواخر آن از هر زمان دیگری آسان تر انجام می پذیرد پس از آن به علت افزایش خستگی این توانایی سیر نزولی خود را طی می کند. بهترین زمان برای تصمیم گیری های دشوار، حول و حوش قبل از نهار است.
٢ تا ۵ بعد از ظهر- حساسیت نسبت به درد در واپسین ساعات بعد از ظهر به حداقل خود رسیده و بالعکس در نیمه های شب به اوج خود می رسد، بنابراین بهتر است از دندانپزشک خود برای بعد از ظهر وقت بگیرید و از جلسات معالجاتی در ابتدای صبح پرهیز کنید. با آغاز عصر، حساسیت نسبت به درد افزایش می یابد، بنابراین اگر بایستی با دوچرخه خود به زمین بیفتید یا تزریقی داشته باشید آن را حدود ساعت ٨ شب انجام دهید.
٣ بعد از ظهر- حافظه بلند مدت حافظه ای است که در موقع به خاطر آوردن وقایع دیروز یا ماه های گذشته از آن استفاده می کنیم و در حدود ٣ بعد از ظهر بیش از هر زمانی با کارآیی عمل می کند. اگر بایستی مطلب مهمی را به خاطر بسپارید این ساعت وقت آن است.
٤ تا ٨ بعد از ظهر- سرعت واکنش در ابتدای روز، نسبت به هر وقت دیگری کمتر است. لیکن تدریجاً بهبود یافته و بین واپسین ساعات بعد از ظهر و اواسط عصر بالاترین حد خود را داراست. این بهترین موقع برای تایپ کردن یا ورزش است.
٧ بعد از ظهر- متابولیسم در اوایل عصر بالاترین حد خود را دارد و در ساعت اولیه صبح پایین ترین حد را. این حقیقت که سرعت متابولیسم در نیمه های شب کاهش می یابد، به مبتلایان سرطان امید تازه ای می بخشد. سلول ها در حالت کند خود در مقابل داروهای خاصی کمتر آسیب پذیرند و با زمان بندی صحیح وعده های مصرف مواد ضد سرطان می توان کارایی آن ها را افزایش داد. داروهای ضد آسم و مسکن ها نیز در ساعات آخر عصر مؤثرترند و اثرات جانبی کمتری را برجای می گذارند.
و اما چون مخاطب اصلی دانش آموزان، داوطلبان کنکور و دانشجویان هستند بایستی توجه داشته باشند که در ساعات مختلف و با آمادگی جسمانی و ذهنی به مطالعه بپردازند و الزامی به مطالعه در ساعت های خاصی که حافظه بلند مدت یا کوتاه مدت فعال تر است، وجود ندارد.
خلاصه نکات بالا را می توان به این ترتیب بیان کرد:
١)صبح ها سعی بیشتری در یادگیری مطالب داشته باشید.
٢)مطالبی را که نیاز به مرور دارند، ترجیحاً به شب موکول کنید.
٣)بلافاصله بعد از غذا و با معده پر مطالعه نکنید.
٤)قبل و بعد از مطالعه حتماً استراحت کنید.
۵)از روش شرطی سازی نسبت به زمان مطالعه استفاده کنید.

هنوز یه قسمتش باقی مونده ، انشاءا... در فرصت بعد
( ادامه این داستان را در قسمت بعد خواهید دید...)
در پناه حق

الهوئی نظری یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ

سلام بر دوستان سال جدید مبارک انشاء ا... سال پر خیر و برکتی باشه برای همه
باقیمونده مطالب بالا که بخش کوچکی ام هست رو برای دوستان قرار میدم و امیدوارم لا اقل برای یک نفر هم که شده مفید واقع بشه:
مکان مناسب مطالعه:ساکت آرام و دور از عوامل مزاحم محیطی تا حد اکثر تمرکز روی موضوع مورد مطالعه انجام بشه.
و چند توصیه :
۱) حداکثر زمانی که افراد می توانند روی موضوعی متمرکز شوند بیش از ٣۰ دقیقه نیست و حدود ۱۰ الی ۱۵ دقیقه استراحت نمودِ سپس با همین روال به مطالعه ادامه داد.
۲) قبل از مطالعه از صرف غذاهای چرب و سنگین خود داری کرد چون در این زمان بیشتر جریان خون متوجه دستگاه گوارش است و لذا خون رسانی به مغز کاهش می یابد و از قدرت تفکر و تمرکز کاسته می شود.
همچنین غذاهای آردی مثل نان قندی و نیز نوشابه های گاز دار قدرت ادراک و تمرکز را کم می کند .
۳) ذهن آدمی بسیار باهوش است و هنگام یادداشت برداری از مطالب خود را از حفظ کردن و به یاد سپاری مطالب راحت می کند.
با آرزوی موفقیت های بزرگ برای همه دوستان
در پناه حق

فریاد جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:41 ب.ظ

مرا عظیم تر از این آرزوئی نمانده است

که به جستجوی فریادی گمشده برخیزم

بایاری فانوسی خرد / یا بی یاری آن

در هر کجای این زمین/ یا هر کجای این آسمان

فریادی که نیم شبی

از سر ندانم چه نیاز ناشناخته از جان من برآمد

و به آسمان ناپیدا گریخت...

ای تمامی دروازه های جهان !

مرا به بازیافتن فریاد گمشده خویش

مددی کنید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد