کلبه خانم اسماعیل پور

سلام 

کلبه خانم اسماعیل پور 

با اجازه ایشان 

برای این که همه از مطالب زیبایشان استفاده کنند. 

ممنون 

استاد

نظرات 121 + ارسال نظر
رویااسماعیل پور دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:30 ق.ظ

*به نام خدا*


سلام

شهادت بانوی بی همتای دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) را به پیشگاه حضرت ولی عصر و همچنین تمام مسلمانان تسلیت عرض می کنم.

آه از این غم...

خواستم بگویم که فاطمه مادر حَسَنین است؛ دیدم که فاطمه نیست. خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است باز دیدم که فاطمه نیست. نه، این ها همه هست و این همه فاطمه نیست. فاطمه،فاطمه است.( دکتر شهید علی شریعتی)

پیشکش به خاک راه حضرت فاطمه زهرا(س) که جان عالم و عالمیان به قربانش باد.

هرکس هر آنچه دیده اگر هر کجا، تویی

یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی

در تو خدا تجلی هر روزه می کند

آیینه ی تمام نمای خدا تویی

میلاد تو تولد توحید و روشنی ست

ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی

چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای

تا چشم کار می کند، ای آشنا! تویی

نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار

سرچشمه ی فقاهت آل عبا تویی

غیر از علی نبود کسی هم طراز تو

غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی

تو با علی و با تو علی روح واحدید

نقش علی ست در آیینه، یا تویی؟

شوق شریف رابطه های حریم وحی

روح الامین روشن غار حرا تویی

ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود

مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی

زمزم ظهور زمزمه های زلال توست

مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی

بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است

سوگند خورده است که خیرالنسا تویی

شوق تلاوت تو، شفا می دهد مرا

ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی

آن منجی بزرگ که در هر سحر به او

می گفت مادرم به تضرع بیا، تویی

آن راز سر به مهر که گفت حافظ غریب وار

می گفت صبح زود به باد صبا، تویی

هنگام حشر، جز تو شفاعت کننده نیست

تنها تویی شفیعه ی روز جزا، تویی

در خانه تو گوهر بعثت نهفته است

راز رسالت همه انبیا تویی

(( آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند))

بی تو چا می کنند؟ تویی کیمیا، تویی

قرآن ستوده است تو را روشن و صریح

یعنی که کاشف همه ی آیه ها تویی

درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد

آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی

من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم

ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی

پهلو شکسته ای تو و من دل شکسته ام

دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی

ذکر ذکیه ی تو شب و روز با من است

بی تاب و گرم در نفس من رها تویی

کی می کنم نگاه به این لُعبتان کور

با من در این سراچه ی بازیچه تا تویی

پیچیده در سراسر هستی ندای تو

تنها بماند صدا اگر، آن صدا تویی

گفتم تو؟ ای بزرگ خطای مرا ببخش

لطفت نمی گذاشت بگویم ((شما)) تویی

باری، کجاست بقعه ی قبر غریب تو؟

بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی

مرتضی امیری

منتظر دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ب.ظ

تو آمدی و زن به جمال خدا رسید

انسان دردمند به درک دعا رسید

تو آمدی و مهر و وفا آفریده شد

تو آمدی و نوبت عشق و حیا رسید

هاجر هرآنچه هروله کرد از پی تو کرد

آخر به حاجت تو به سعی صفا رسید

احمد (ص) اگر به عرش فرا رفت با تو رفت

مولا اگر رسید به حق با شما رسید

داغ پدر، سکوت علی (ع)، غربت حسن (ع)

شعری شد و به حنجرۀ کربلا رسید

در تلّ زینبیه غروبت طلوع کرد

با داغ تو قیامت زینب (س) فرا رسید

با محتشم به ساحل عمّان رسید اشک

داغ تو بود بار امانت به ما رسید

تسبیح توست رشتۀ تعقیب واجبات

قد قامت الصلاتی و حیّ علی الصلات



شب گریه های غربت مادر تمام شد

زینب (س) به گریه گفت که دیگر تمام شد

امشب اذان گریه بگوید بگو، بلال

سلمان به آه گفت: ابوذر تمام شد

طفلان تشنه هروله در اشک می کنند

ایّام تشنه کامی مادر تمام شد

آن شب حسن (ع) شکست که آرام تر ! حسین (ع)

چشم حسین(ع) گفت : برادر! تمام شد

تا صبح با تو اُستن حنّانه ضجّه زد

محراب خون گریست: که منبر تمام شد

زاینده است چشمۀ زهرایی رسول

باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد

باور مکن که فاطمه (س) از دست رفته است

باور مکن حماسۀ حیدر تمام شد؟

زهرا (س) اگر نبود حدیث کسا نبود

زینب (س) نبود و واقعۀ کربلا نبود



شب آمده ست گریه کنان بر مزار تو

دریا شکست موج زنان در کنارتو

بعد از تو چلّه چلّه علی (ع) خطبه خواند و سوخت

چرخید ذوالفقار علی بر مدارتو

زینب (س) کجاست؟ همسفر خطبه های خون

دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو

باران نیزه، نعش غریبانۀ حسن (ع)

آن روزگار زینب (س) و این روزگار تو

گل داد روی نیزه، سر تشنۀ حسین (ع)

تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو

تو سوگوار زینب (س) و زینب غریب شام

تو سوگوار زینب و او سوگوار تو

بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد

دست نوازشی که کشیدند تیغ شد


رویااسماعیل پور پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:47 ق.ظ

*به نام خدا*


ساحل افتاده گفت : گر چه بسی زیستم

هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم ؟

موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت :

هستم اگر می روم گر نروم نیستم

موج ز خود رفته رفت

ساحل افتاده ماند .

این، تن فرسوده را،

پای به دامن کشید؛

و آن سر آسوده را،

سوی افق ها کشاند .

ساحل تنها، به درد

در پی او ناله کرد:

موج سبکبال من،

بی خبر از حال من،

پای تو در بند نیست !
بر سر دوشت، چو من،

کوه دماوند نیست !

هستم اگر می روم

خوشتر ازین پند نیست !!!

بسته به زنجیر را لیک خوش آیند نیست

رویااسماعیل پور پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ق.ظ

سلام
از دوستان عزیز منتظر و امین آقا به خاطر شعرهای زیبایی که گذاشتند ممنونم.
باز هم سر بزنید
من مهمون رو خیلی دوست دارم(شمالیم دیگه!)

رویااسماعیل پور پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ق.ظ

به بی عادتی کاش عادت کنیم


چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم.


- تمام عبادات ما عادت است،
به بی عادتی کاش عادت کنیم.


- چه اشکال دارد پس از هر نماز،
دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟


- به هنگام نیت برای نماز،
به آلاله ها قصد قربت کنیم.


- چه اشکال دارد که در هر قنوت،
دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟


- چه اشکال دارد در آیینه ها،
جمال خدا را زیارت کنیم؟


- مگر موج دریا ز دریا جداست؟
چرا بر یکی حکم کثرت کنیم؟


- پراکندگی حاصل کثرت است،
بیایید تمرین وحدت کنیم.


- وجود تو چون عین ماهیت است،
چرا باز بحث اصالت کنیم؟


- اگر عشق خود علت اصلی است،
چرا بحث معلول و علت کنیم؟


- بیا جیب احساس و اندیشه را،
پر از نقل مهر و محبت کنیم.


- پر از گلشن راز، از عقل سرخ،
پر از کیمیای سعادت کنیم.


- بیایید تا عین عین القضات،
میان دل و دین قضاوت کنیم.


- اگر سنت اوست نو آوری،
نگاهی هم از نو به سنت کنیم.


- مگو کهنه شد رسم عهد الست
، بیایید تجدید بیعت کنیم.


- برادر چه شد رسم اخوانیه؟
، بیا یاد عهد اخوت کنیم.


- بگو قافیه سست یا نادرست،
همین بس که ما ساده صحبت کنیم.


- خدایا دلی آفتابی بده،
که از باغ گلها حمایت کنیم.

رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
بیا عاشقی را رعایت کنیم

مرحوم قیصر امین پور

رویااسماعیل پور پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:53 ق.ظ

خطاب به تو ای انسان!


ساده است شکستن قلبی که در زلالی خود همچون آینه ای صیقل خورده است.
ساده است رنجاندن قلبی که در سیاهی روزها برای هم نوعانش فانوس بوده است.
ای انسان! ای تو که در حصار تاریکی این اندیشه به سر می بری، بگذار به تو بگویم، بگذار از قلب رنج کشیده ام با تو سخن بگویم: نه اینگونه که تو می اندیشی هرگز نبوده و نیست. بعد از زخمی کردن دلی مرهمی برایش وجود ندارد، از نزد دستانت. پس چگونه است که ای انسان ساده می انگاری؟!!
در شگفتم از انسانی که خود دلی دارد حتی شاید زخمی و رنج کشیده اما احتراز نمی کند از رنجاندن دل هم نوعانش!!!
با این وجود به تو می گویم ای انسان! فانوسک های دلم می توانند در سختی لحظه های ظلمانی زندگی برایت روشنی راه باشند و نیز تو برای من، اما اگر ساده و بی تفاوت از ساحل دل ها گذر نکنی و باور کنی که تنها به خود تعلق نداری و غروری که تو را مسخ می کند از دل برانی.

سالک

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ

سلامعلکم
قدم رو چشه ما بذاریدو خود تو نو بشناسید.
کلبه ی رحیمی نژاد

امین پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:38 ب.ظ

دیوانه خموش به عـاقل برابر اسـت
دریای آرمـیده به سـاحل برابر اسـت
در وصل‌و‌هجر،سوختگان‌گریه‌می‌کنند
از بهر شمع،خلوت و محفل برابراست
دست‌ازطلب مدار که‌دارد طریق‌عشق
از پا فـتادنی که به مـنزل برابر است
گردی که خیزد از قدم رهروان عشق
با سرمهء سیاهی منزل برابر است
دلگیر نیستم که دل از دست داده‌ام
دلجویی حبیب به صددل برابر است
فـهم رموزِ عشـق ز ادراکْ برترست
اینجا شعورعالم و جاهل برابر است
صائب، زدل به دیده خونبارْ صلح کن
یک‌قطره اشک‌گرم به‌صددل برابر است

... شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ

به نام خدا

تو هر زمان که بیایی بهار خواهد بود
مجال شادی بی اختیار خواهد بود
خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار
یکی ظهور امام ویکی شروع بهار

(امروز روز خو بیه Bon joure)

آفرین
Merci beacoup
Bonjour a vous aussi

... یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ب.ظ

به نام خدا

با احترام و ادب فراوان به محضر حضرت مولانا


نشنو از نی نی حصیری بی وفاست
بشنو از دل دل حریم کبریاست
نی بسوزد خاک و خاکستر شود
دل بسوزد خانه ی دلبر شود

ممنون

... دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ

به نام خدا
سلام

مهمون دعوت می کنید اونوقت سه روز به خونتون سرنمی زنید؟
بابا دم شما گرم!!!
یعنی سرتون از منم شلوغ تره؟ ‌‌‌پس احتمالا شما یا فضا نوردید یا president.
یک توصیه یا بهتر بگم یک تجربه که می خوام به شما هم بگم.البته جسارت نباشه.من کوچیک همه ی بچه های باصفای این وبلاگم همچنین استاد: برنامه ریزی زمان برای انجام کارها فوقالعاده مهمه خصوصا در این زمان که هر نفرباید در هر لحظه
چند جا حضور ذهنی داشته باشه.این به این معنی نیست که کارامون رو بدون تمرکز و دقت انجام بدیم. به نظرمن الان آدمایی که مسئولیت بر عهده گرفتن باید به اندازه ی هکر های کامپیوتری برنامه ریزی بلد باشن.البته برنامه ریزی زمان.
می خوام یه دعا در حق شما کنم:ایشالا یه کاره ای(وزیر-وکیل-مدیر و...)بشید تا منظور منو بهتر درک کنید.

در پناه حق

به نام خدا
سلام
منظورتون احتمالا خانم اسماعیل پوره دیگه؟!!!
ارادتمند
استاد

رویااسماعیل پور دوشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:29 ب.ظ

*به نام خدا*

با عرض سلام و ادب خدمت استاد گرامی و مهمان ناشناس عزیز

مهمون عزیز
خوش اومدید
من هر روز سر می زنم
اتفاقا" از اینکه به کلبه ی ساده و کوچک من سر می زنید خیلی خوشحال شدم
ممنون
من هم انسانم و مانند تمام انسان های دیگر کامل نیستم اما در مسئولیت کم نمیارم دلم می خواست این را استاد هم بدانند،شاید ایشان هم همین تصور را راجع به من داشته باشند.
من مسئولیتی را نمی پذیرم مگر اینکه مطمئن باشم از پسش به خوبی بر میام. زیر بار مسئولیت ها و کارهای زیاد هم کم نمیارم در این موارد خیلی محکم و قوی هستم.درسته که مدتیه جدا" سرم شلوغه اما باور کنید دلیل کم رنگ شدنم این ها نیست پس بدونید قضاوتتان صحیح نیست
نمی دونم دیگه چی بگم!
می خوام آدم ها رو زیبا به خاطر بسپارم
در هر حال ممنون که حواست اینقدر جمه رفیق
از دعایت هم ممنون ولی من همون معلم بشم برام کافیه.
بازهم سر بزن
به سلامتی استاد
ان شاا...صندوقچه ی2 هم حتی بیشتر موفق باشد
در پناه حق

من مطمئنم شما همین گونه اید.
ممنون
استاد

... پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:30 ق.ظ

به نام خدا

با عرض سلام به همگی وبا کسب اجازه ازخانم اسماعیل پور

از کلیه ی آقایان وخانم های فارق التحصیل- غیر فارغ التحصیل-
باهوش- بی هوش- IQبالا- IQ متوسط- (IQ پایین که نداریم) و
خلاصه هر کسی که فکر می کنه می تونه این سوال رو جواب بده
دعوت به پاسخگویی می شود. ضمنا ازاستادمحترم دعوت مخصوص
می کنم (سرافراز می کنید).

سوال: جاهای خالی را با اعداد مناسب پر کنید


16 - ... - 1000 - 15 - ... - 20 - 10


سوال زیاد مشکل
نیست.عجله نکنید.کمی فکر کنید.
اگر قادر به حل این سوال باشید نشان ازفعالیت خوب نیمکره ی راست مغز شماست.

(خانم اسماعیل پورچون دیدیم شما شمالی هستید ومهمون نوازید از طرف خودم بقیه رو
دعوت کردم.جسارت منو ببخشید.)

سمانه شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:45 ق.ظ

سلام رویای خوبم
دلم واست خیلی تنگ شده.
هر وقت دلم میگیره و نمی تونم برم همونجا که دیوونشم یه سری به وبت می زنم.مطالبت واقعا قشنگه.
؛دختر زشت؛
خدایا ! بشکن این آئینه هارا
که من از دیدن آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم
******
به هر جا پا نهم ، از شومی بخت ـــ
نگاه دلنوازی سوی من نیست
از این دلها که بخشیدی به مردم ـــ
یکی در حلقه گیسوی من نیست
***
مرا دل هست ، اما دلبری نیست
تنم دادی ولی جانم ندادی
بمن حال پریشان دادی، اما ـــ
سر زلف پریشانم ندادی
***
به هر جمعی که ماه رویان رخ نمودند ـــ
نبردم توشه ای جز شرمساری
خزیدم گوشه ای سر در گریبان
به درگاه تو نالیدم بزاری
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رویان ـــ
همه گویند : که او مردم گریز است
نمیدانند، زین درد گرانبار ـــ
فضای سینه من ناله خیز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگینش دختر ی ناز آفرین بود
ز شرم روی نا زیبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستین بود
***
چو مادر بیندم در خلوت غم ـــ
ز راه مهربانی مینوازد
ولی چشم غم آلوده اش گواهست
که در اندوه دختر می گدازد
***
خدایا ! بشکن این آئینه هارا
که من از دیدن آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم

ببام آفرینش جغد کورم
که در ویرانه هم ، نا آشنایم
نه آهنگی مرا ،تا نغمه خوانم ـــ
نه روشن دیده ای ، تا پرگشایم

***
خداوندا !خطا گفتم ، ببخشای
تو بر من سینه ای بی کینه دادی
مرا همراه روئی نا خوشایند ـــ
دلی روشنتر از آئینه دادی
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولی سیرت پرستان میستایند
به بزم پاکجانان چون نهم پای
در دل را به رویم می گشایند
***
میان سیرت وصورت ،خدایا ! ـــ
دل زیبا به از رخسار زیباست
بپاس سیرت زیبا ، کریما! ـــ
دلم بر زشتی صورت شکیباست.
مهدی سهیلی

... سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام
مثل اینکه هیچ کدوم از بچه ها جواب این سوال رو نمی دونستن.
جواب جاهای خالی به ترتیب: ۳و۶۰
اگه تو ذهنتون یه سری به شعر های دوران بچگی می زدید احتمالا جواب رو پیدا می کردید.
همون شعر معروف : ده ـ بیست ـ سه ـ پونزه...

زخمی دوشنبه 21 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:58 ب.ظ

باعرض سلام خوبی؟
واقعا خوشحالم که دیدمت اون یک روز دیدار و اشنایی خیلی خوب بود و خوش گذشت امیدوارم دوباره ببینمتون
موفق باشید

... یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:20 ب.ظ

به نام حق
سلام
ماه شعبان با همه ی عیداش به هممون مبارک باشه
من این شعرو خیلی دوست دارم
واسه شما هم می نویسمش

زندگی بافتن یک قالیست
نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی
نقشه را اوست که تعیین کرده
تو در این بین فقط می بافی
نقشه را خوب ببین!
نکند آخر کار، قالی زندگیت را نخرند.

سلام
اعیاد بر شما نیز مبارک

دانشجویان عزیزم:
بهتر است با نام باشید
یا تا حد امکان از یک آی پی استفاده کنید

... شنبه 2 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ

به نام خدا

سلام

یه تبریک جانانه به همه ی کسایی که دلشوووووووون جوونه

صبحتون به خیراستاد
یعنی اگه ما دانشجوی شما نباشیم بی نام و نشون باشیم؟
(چشم،هنوز آی پی مناسبی پیدا نکردم)

خانم اسماعیل پور سلام
حال شما خوبه؟
از سوم خرداد تا حالا هیچ مطلبی ننوشتید!

راستی یه آمار از قبولی های ارشد امسال تو وبلاگ بذارید.

خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقیده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه ز هر باد جابجا نشوند
روز جوان مبارک

سلام
ان شاا... هر کس هر خبری بدهد در صندوقچه ۲ اعلام می کنیم/

کوروش(...) سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ

سلام
پیشاپیش تولد امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) رو تبریک میگم.
به نظر من هنرمندا به دو دسته تقسیم میشن.
یه دسته هنرمندایی که هنر و توانایی خودشون رو صرف شهرت و درآمد می کنن و معمولا با همون سرعتی که به قله می رسن،با همون سرعت بلکه بیشتر سقوط می کنن.
اما دسته ی دیگه از هنرمندا(که واقعا هنرمندن) قدر خودشون و هنرشون رو می دونن و شهرت و درآمدشون صرف هنر می شه.
واسه ی همینه که همیشه تو اوج می مونن و موندگار می شن.استاد محمد نوری هم جزو دسته ی دوم بودکه با ترانه ی ایران ایران در ذهن همه جاودانه شد.


در روح و جان من،می مانی ای وطن
به زیر پا فتد آن دلی،که بهر تو نلرزد
شرح این عاشقی،ننشیند در سخن
که بهر عشق والای تو،همه جهان نیرزد
ای ایران ایران،دور از دامان پاکت دست دگران،بد گهران
ای عشق سوزان،ای شیرین ترین رویای من ،تو بمان،در دل و جان
ای ایران ایران،گلزار سبزت دور از تاراج خزان،جور زمان
ای مهر رخشان،ای روشنگر دنیای من به جهان،تو بمان
سبزی صد چمن،سرخی خون من،سپیدی طلوع سحر،به پرچمت نشسته
شرح این عاشقی،ننشیند در سخن،بمان که تا ابد هستی ام،به هستی تو بسته


روحش شاد

سلام
ممنون

سمانه.ح پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:21 ق.ظ

الو سلام...
منزل خداست ؟
این منم مزاحمی که اشناست.
هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است.
ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست.
شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است.
به ما که می رسد،حساب بنده هایتان جداست؟
الو....
دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد
خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟
چرا صدایتان نمی رسد کمی بلندتر
صدای من چطور؟خوب و واضح و رساست؟
اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام درد ها شفاست
دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست.

سلام
خانم اسماعیل پور مدتی است رفته اند البته آزادند
صندوقچه ۱ دارد عتیقه می شود
نتیجه این که اگر ایشان یا شما بخواهید باید در صندوقچه ۲ کلبه بسازم

ممنون
استاد

کوروش پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ق.ظ

به نام خدا


جویند همه هلال و من ابرویت
گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله این دوازده ماه تمام
یک ماه مبارک است وآن هم رویت

به نقل از یکی از معصومین خوندم اگه خدا می خواست بدترین عذاب رو نصیب آدما بکنه ازشون ماه رمضان رو می گرفت.

اولا نمی فهمیدم یعنی چی،لذت افطارو سحر و حس می کردم اما فکر نمی کردم مثلا اگه این ۳۰ روز نباشه مشکلی پیدا بکنیم یا به جایی بر بخوره.

حالا هر سال که میگذره روحم با عطش بیشتری پی این آب می گرده.

اصلا از چند روز قبلش یه حس خوبی دست می ده،ذهن و فکر آدم آرامش می گیره،احساس نیاز مثل آتشفشان از روح آدم فوران می کنه.
مثل کسی که یه مدت خیلی زیادی حمام نرفته حالا بهش میگن یه وان آب گرم حاضر کردن برات.

از یه جنبه ی با حال دیگه ام می شه بهش نگاه کرد.اینهمه در طول سال گناه کردیم،کج رفتیم،اشتباه کردیم اما بازم وقتی می بینیم این ماه داره میاد،یه امیدی تو دل آدم جون می گیره.خیلی حس خوبیه،میشه برگشت.

خدا کنه هر سال که میگذره جمله ی اول نوشتم رو بهتر بفهمیم.

ماه خونه تکونی دلا مبارکتون باشه
طاعاتتون قبول

به نام خدا
سلام کوروش عزیز
لطفا در صندوقچه ۲ کلبه رمضان نیز مطلب بنویس.
زیبا بود
خیلی

ممنون
استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد