مراسم جشن و صندلی داغ

سلام 

سلام به همه 

همان گونه که می دانید مراسمی با شکوه و شایسته تقدیر از سوی برو بچه های انجمن شیمی در روز سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۸۹ برگزار شد.

مراسم صندلی داغ این جانب نیز در روز فوق انجام شد. 

فقط یک نکته را لازم به ذکر می دانم که حق برخی در این میانه پای مال شد و حقیقت (حقایقی که احتمالا یکی از اهداف اصلی برگزاری این مراسم بود)  آن چنان که باید و شاید در همه جهات آشکار نشد. نظر شما چیست؟

لطفا اگر نظری دارید بنویسید. فکر می کنم به یاری خدا بحث جالبی بشود. 

ممنون 

استاد 

 

راستی ضمن سپاس ویژه و مجدد از نفس انجام کار-دلیرترین فرد انجمن را به صندلی داغ دعوت می کنم.

نظرات 125 + ارسال نظر
شجاعی چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:41 ب.ظ

بااهداء سلام
مراسم جشن همانطور که خودتان اشاره کردید بسیار عالی و با شکوه بود ، هر چند نقاط ضعفی هم داشت ( مثلا نبود عکس دکتر صالحی در background و نه حتی سوالات پرسیده شده در صندلی داغ و پرسش و پاسخ ) که در سایه ی نقاط قوت جشن تجلیل از اساتید ( تجلیل از اساتید )قرار میگیرد.
در ضمن با عرض پوزش و احترام فوق العاده زیادی که برای شما قائلم و هیچ گاه فرصت بیان و ابراز آن به من دست نداد ، باید عرض کنم که شکم به یقین تبدیل شد که دکتر عموزاده و باجنبه ترین ....؟!! ( با توجه به حواشی نظرسنجی مراسم در وبلاگ )

به نام خدا
سلام خانم شجاعی
حالتان چطور است
ممنون که آمدید و نظر دادید راستش را بخواهید از زمان انتخاب واحدتان که تلفنی با من تماس گرفتید و دفعه دومش دعوایتان کردم (!) دیگر شما را ندیدم. فکر می کردم خدای ناکرده قهر کرده اید.
خدا را شکر که قهر نیستید.
راستش برای خودم هم عجیب بود مگر این که بپذیریم دانشجویان عزیز خواسته اند دل من هم نشکند یا این که واقعا یک چیزی دیده اند(!) که در هر صورت از آنها سپاسگزارم.
اما جالب است وقتی ترجیع بند اکثریت کسانی که در این پست می آیند
مستقیم یا غیر مستقیم روشن شدن حقایق در جهت عدالتمداری است
کامنت شما در نوع خود قابل توجه است
سوال
اگر متوجه انحراف شوید با آن چگونه برخورد می کنید؟
ممنون
استاد

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:45 ب.ظ

آقای لطیفه
سلام
چون در این کلبه وارد شده اید و نظر داده اید (نظر فرزادلطیفه
یکشنبه 19 اردیبهشت ماه سال 1389 ساعت 4:27 PM
به نام عادل قاضی که رای او همان حق است ...) و بنابر این احساس وظیفه می کنید و مهمتر از همه از بحث های اگر اشتباه نکنم خاله زنکی بدتان می آید و از آن جا که در ادامه تحقیقاتم به نتایجی رسیده ام و از آن جا که گفته اید من عضو انجمن نیستم ولی اگر دکتر قابل بدونن حاضرم از برنامه دفاع کنم . کاملا منطقی و بی پروا و محترمانه -یک سوال از شما دارم. خواهش می کنم کمکم کنید مطلب بر من روشن شود:

آیا شما طومار یا نامه ای که به نوعی به من ارتباط داشته باشد را امضا کرده اید؟

ممنون
استاد

پروتون چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام
به نظر من مراسم اینقدر عالی بود ، اینقدر خوب بود که جای هیچ نظرسنجی نداشت .

به نام خدا
سلام پروتون عزیز
بله من بارها گفته ام و بار دگر هم می گویم مراسم عالی بود و شایسته تقدیر.
اما باور بفرمایید حق گروه این نبود
چرا نمی خواهید حقیقت روشن شود.
جمله آخرتان را متوجه نمی شوم جمله اینقدر خوب بود که جای هیچ نظرسنجی نداشت را متوجه نمی شوم لطفا توضیح دهید.
ممنون
استاد

بی نام چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ب.ظ

سلام آقای دکتر
اگر واقعا نظر بچه ها براتون مهم باشه بهتر یجای دیگه ، یه طور دیگه نظرسنجی کنید چون تا اونجایی که من از بچه های در حال تحصیل در مقطع کارشناسی شیمی که برنامه برای آنها برگزار شده بود پرسیدم راضی بودند به جز پلاکارد های آخر سالن.
اگر قصدتون برطرف شدن حق کشی باشه بهتر بود پیشنهاد ادامه برنامه ی پرسش و پاسخ از اساتید می دادید نه نقره داغ کردن بچه های انجمن رو. البته اگر نقد و انتقاد رو قبول دارید.

سلام بی نام عزیز
حالا معنی جمله پروتون عزیز را متوجه می شوم.
منظورتان این است که در پست گفته ام نظرتان را بنویسید شما می گویید که نه خوب بود چون شما نظر سنجی کرده اید پس دیگر کسی نظر سنجی نکند؟
این چه فرمایشی است که در یک محیط آکادمیک می فرمایید؟
پیشنهاد ادامه پرسش و پاسخ از اساتید را شما بدهید اتفاقا همین جا به این پیشنهاد آفرین می گویم.
چرا نمی خواهید حقایق گروه آشکار شود؟
استاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام
نظر من نه به عنوان دانشجوی رشته شیمی بلکه بعنوان فقط یک انسان: وقتی اونایی که بجای تشکر پشت بچه های انجمن رو خالی کردن انتظار من از شما از روی شنیده هام این بود که حداقل شما حمایت میکردید ولی فهمیدم به شنیده ها نباید اعتماد کرد .

به نام خدا
سلام نمی دانم شما را به چه نامی بنامم
ولی به نظر می رسد که با پروتون عزیز و بی نام عزیز
هم اتاقی (و ایضا هم فکر باشید)
اگر منظورتون منم کاملا پشت بجه های برگزار کننده هستم و دارم آنها را برای آینده ورز می دهم و در ضمن حقایق را روشنتر می کنم.
تا خدا چه خواهد
پشت برگزار کنندگان را کسانی خالی می کنند که در موقعی که کیمیاگر به کمک احتیاج داشت نظاره گر به مسلخ برده شدنش بودند و حالا که دارد حقایق آشکار می شود به تکاپو افتاده اند.
کیمیاگر عزیز
مطالبی را که ساعتی قبل تلفنی گفتی نباید و نمی خواهی قلمی کنی؟
در لحظه دو راهی سختی هستی!!!
از خدا می خواهم تو را و مرا و همه را کمک کند.
آمین

ممنون
استاد

استاد چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

به نام حدا
سلام به همه
شعری زیبا تقدیم به اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان عزیزم که دوستشان دارم و به من اعتماد دارند.

آفریننده برآساید و با خود گوید
تیر ما هم به نشان خورد زهی سخت کمان!

ارادتمند
استاد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه دوستان
تصمیم داشتم که ادامه ندم ولی خوب به نظر میرسه ادامه بدم به جاهای خیلی بهتری میرسم کما اینکه تا به حال رسیدام
چون امشب سرم یکم شلوغه زیاد حرفی برای گفتن ندارم .
فرداشب ...
انشاا..

شهاب الدین خادمی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ق.ظ

استاد باز م یادم رفت اسمم را درج کنم
ببخشید.

شجاعی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ

از اون ماجرا من چند بار دیدمتون و به دفترتون آمدم پس واضح بوده که قهر نبودم و به خودم هم به عنوان یک دانشجو اجازه نمی دهم با استادم قهر باشم ولی می توانم دلخور باشم.
جواب سوال : مطمئنم در جمع آنهم به این شکل مطرح نمی کردم ولی از طرفی هم از کمک دوستانه خود مبنی بر ورز دادن برای آیندیشان در خفا نیز کوتاهی نمی کردم.
با تشکر

سلام حدا را شکر
فکر می کنید اشتباه کردم شما را دعوا کردم؟!

در مورد قسمت دوم هم مسلما قبول دارید مبنای تصمیم گیری هر فرد اولا اطلاعاتی است که دارد. ثانیاروشی که هر کسی دارد.
چرا نمی خواهیم به آزادی هم احترام بگذاریم.

راستی یک نکته بسیار مثبت:
خیلی مرد بودید که با نام پیغام می گذارید (مرد نه به معنای جنسیتی به معنای فرهنگی) در هر صورت این شایسته تقدیر است.
ممنون
استاد

سلمان رحمانی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:46 ق.ظ

با سلام به همه
خدا قوت
امروز بعد از حدود 3-4 هفته به وبلاگ سر زدم
بحث های جالب و مفیدی است
شهامت همه ی کسانی که با نام اصلی خود در این کلبه کامنت گذاشته اند رو تحسین می کنم و به یه عده ای توصیه می کنم برای اینکه شجاعتشان زیر سوال نرود خودشان را معرفی کنند و پهلوان بیرون گود نباشند، رجزخوانی با کامنت های بی نام یا نام مستعار از نشانه های بارز ترس است حتی اگر با این منظور باشند که مثلاً گفته شود که نمی خواهم که برداشت بد شود.

از قضاوت سریع و یکطرفه بپرهیزید.
از توهین به شخص مقابل و زیر سوال بردنش خودداری کنید.

با آرزوی روشن شدن همه حقایق و بازگشت حقوق ضایع شده
ببخشید اگه طولانی شد.
راستی همگی در پناه یزدان پاک
بدرود

سلام ممنونم سلمان عزیز

بچه ها لطفا به آخرین پست سلمان در کلبه درویشان ۳ سری بزنید.

ممنون
استاد

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ

سلام استاد

معصوم(ع)می فرماید:حکمت رابیاموزید حتی اگر دردست منافق باشد

ازاین روایت می فهمیم مهم نیست کی حرف میزنه بلکه مهم خود اون حرفه.پس شناختن یانشناختن من مهم نیست وارتباطی هم به انصاف نداره...پس منتظر افشاگریهای من باشید.فعلادارم مدرک جمع می کنم.

درضمن اگه من بانام مستعار نظر میگذارم به دلیل ترس نیست چون کسی که به دنبال عدالته ازکسی جزخدانمیترسه تنهادلیل من واسه ناشناس بودن اینه که دارم مدارک مهمی روجمع میکنم وبه یاری خدابه جاهای خوبی هم رسیدم ممکنه اگه هویت من مشخص بشه توی جمع آوری مدارک بامشکلات زیادی مواجه بشم مطمئن باشید به محض کامل شدن مدارک خودم رو معرفی میکنم.

به امید آمدن منجی عدالت گستر
یاحق

سلام
مغلطه می فرمایید یحتمل
و روی سخنتان دست کم بیشتر با دیگران است یحتمل
ولی قضاوت با خوانندگان

اما نظر من:
لااقل یک اسم برای خود در نظر بگیرید؟!
ممنون
استاد

مجنون پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ب.ظ

راستی استاد اگه (مادر بچه ها)رونمیشناسید میتونم اونم بهتون معرفی کنم البته پرونده اون فعلا پاکه البته فعلا........

بابا شرلوک هولمز
بابا مسوول امور روشن شدن نامهای مستعار

شجاعی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:34 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید
من با نفس دعوای شما مشکلی نداشتم و ندارم ولی با طرز دعوای شما مشکل داشتم و دارم.
اشتباه از من بود ولی از شما در جایگاه استادی چنین برخوردی واقعا غیرمنتظره بود.
میتونستید خیلی بهتر جوری که من هم ، از اشتباهم درس زندگی بگیرم راهنماییم کنید نه فقط ثابت کنید که دانشجو فقط یک بار حق استفاده از شماره استادش رو داره ( من واقعا نمیدونستم بیموقع تماس گرفتم پس استحقاق چنین برخورد تندی را نداشتم.)
با تشکر

سلام
من با تلفن شما مشکلی نداشته و ندارم
با کسانی که با همه از جایگاه بالا به پایین صحبت می کند مشکل دارم
با کسانی که همواره خود را عقل کل می دانند مشکل دارم
مثل همین امروز که با آقای مهندس مشغول صحبت در دفترم بودم
و شما با ایشان کار داشتید و در بین صحبتهای من می خواستیدبا ایشان صحبت کنید و با اصرار هم می خواستید با ایشان صحبت کنید
چون محجوب بود هم از من درشتی دید
هم جواب شما را نداد
اما من این طور نیستم و افتخار هم می کنم
و در صندلی داغ هم توضیح دادم
مثل همان روز هم که جمله خیلی معمولی ای بهتان گفتم
اما به شما برخورد
این دیگر تقصیر من نیست که به شما زود بر می خورد
دوست دارید ماجرا را کامل تعریف کنید
تا دیگران قضاوت کنند
هر کسی برای خود اصولی دارد
شما حتی در پاسخ همین سوالها بدون این که متوجه بشوید
از جملاتی استفاده کرده اید که خیلی چیز ها را آشکار می کند


اما من هنوز هم معتقدم:
جالب است وقتی ترجیع بند اکثریت کسانی که در این پست می آیند
مستقیم یا غیر مستقیم روشن شدن حقایق در جهت عدالتمداری است
کامنت شما در نوع خود قابل توجه است.

ممنونم

شجاعی پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:01 ب.ظ

با عرض پوزش و معذرت مجدد از شما استاد محترم
من همان موقع به اشتباه خود پی بردم (به دلیل تکرار زنگ ) و معذرت خواستم ولی شما نمیخواهید قبول کنید که رفتارتون در بعضی مواقع خیلی خیلی تند است.
جناب آقای دکتر من هیچ گاه به هیچ کس از بالا نگاه نکردم و اگر به نظر می آید که چنین رفتاری دارم دلیلش این است که دانشجوی استادی چون شما بودم.
پس من هم افتخار میکنم.
با تشکر

سلام

سرکار خانم شجاعی
دقیقا من با هر کس مشابه خودش صحبت می کنم
شمایی که به قول خودتان اخلاقتان خاص است از کسی سوال نکنید تا جواب نشنوید

وقتی شنیدید هم ناراحت نشوید.
ممنون

استاد پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ب.ظ

دانشجویان عزیز و مراجعین کرام
خصوصا آنهایی که به بنده بیشتر لطف دارند و بعد از خدا اتکای من به آنهاست
سلام به همه
یکبار دیگر عرض می کنم که نفس این کارها (مراسم و پرسش و پاسخ و صندلی داغ) بسیار عالی و در جهت گفتمان و شفاف سازی و پیشبرد امور است.
بچه ها نیز الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشتند اما مسایلی بود و ایجاد شد که اگر حتی به صورت سربسته مطرح نمی کردم و این دمل سر باز نمی کرد مشکلات اساسی برای گروه به وجود می آورد مشکلاتی که حق گروه نبود و برخی سیاسان هم که هیچ هنری جز وسیله کردن دیگران و بالا رفتن روی شانه های آنها ندارند از آب گل آلود ماهی می گرفتند
در هر حال من به شعور کسی توهین نمی کنم و نمی گویم همه تصورات و پیش بینی های من صحیح اند اما باور بفرمایید تا همین جا اثرات مثبت خود را گذاشته است.
به دانشجویان عزیزی که احیانا به هر دلیلی حرف بنده برایشان حجت نیست و از بحث ها به نتیجه نرسیده اند-که به همه آنها احترام می گذارم- پیشنهاد می کنم نزد اساتیدی که به آنها اعتماد دارند و در آن مراسم بودند بروند و نظر آنها را جویا شوند.
ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ق.ظ

به نام او

جا دارد که یک بار دیگر از تمامی دوستانی که مارا جهت اجرای این برنام یار ی نمودن تشکر کنم.

وقتی که نظراتی را که خودم از ابتدا گذاشته بودم را مرور کردم بخصوص نظرات ابتدای را متوجه شدم که به نوعی یکطرفه به تمام مشکلات نگاه کرده و باز با خودخواهی خاصی قصد داشته که موضوعات به وجود آمده را حل نماییم.
عذر خواهی من را پذیرا باشید.

پشت مارا کسانی خالی کردن که ادعاهای بسیار دارند. کسانی که برایشان بازی کردن با آبروی دیگران آسان است .کسانی که فقط خودشان و هم قطاران خویش را می بینند.و....
کسانی که در ظاهر دوست اند.




به نام خدا

البته اینها تمام حرفهای نگفته شهاب نیستند که قبلا به آنها اشاره شده است.

استاد

مجنون جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ق.ظ

سلام استاد
درپست قبلی یادم رفت اسمم رابنویسم(حکمت رابیاموزیدحتی ...)

سلام

مجنون جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ

واقعا نمیدونم چی بگم نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی(اشاره به عذرخواهی آقای خادمی) انسان همیشه باید روی اصولش محکم بایستد.هیچ وقت آدمهایی راکه زودمیدان راخالی می کنندرادوست نداشتم.

به نام خدا
پی بردن به اشتباه و عذر خواهی از آن درایت و شجاعت است
این جمله من کلی بود
راجع به ایشان نظراتم را تا این جا داده ام.
ممنون
استاد

مجنون جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ

ببخشید استاد
چون ازشما عذرخواهی کرده اند وجلوی شما کم آورده اند شجاع وبادرایت شدند؟

به نام خدا
نه مجنون عزیز
بحث من کلی بود هنوز هم می گویم اگر کسی اشتباه را بپذیرد و عذرخواهی و جبران کند با درایت و شجاع است.
اما
اگر دقت کرده باشی من در لفافه سخن گفته ام و چون مشکلی و احیانا فتنه ای در این کار می دیدم و هنوز هم من نقطه پایان را به سهم خود نگذاشته ام.
حالا که بحث را دوباره باز کردی می گویم که حتی افعال به کار برده شده نیز هوشمندانه انتخاب شده اند.
یک جای کار می لنگد و متوجه هستم اما...
راستی تو هم اعتقاد داری یک جریانند؟


در هر حال
من تکرار می کنم
به کسی که پرچم صلح بالا می برد
دوست ندارم حمله کنم.

باز هم می گویم دوست دارم حضوری ببینمت.
ممنون
استاد

شهاب الدین خادمی جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:00 ب.ظ

سلام استاد
چون می خواهم هیچ چیزی از قلم نیفتد در مورد مساله حق گروه
باید فیلم را 1 بار کامل نگاه کنم به همین خاطر فعلا در مورد اون مساله چیزی ننوشته ام.

سلام شهاب

بعضی چیزهای دیگر را هم که نیاز به فیلم نداشته و تلفنی یا حضوری گفتی ننوشتی؟! البته آزادی که بنویسی یا ننویسی همان طور که من آزادم استناد کنم یا از تو سوال کنم یا نه.

استاد

z u جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ب.ظ

..............

به نام خدا
به به جناب z u

رسیدن به خیر!
ظاهرا از دست من عصبانی هستید؟!
می دانم چرا!

سوم شخص شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ http://...

سلام.
بی کله جولو رفتن همین چیزارو هم داره.
حالا چرا ...
انداختن توپ تو زمین دیگران و دیگران رو مسئول دونستن کار جالبی نیست
من با اینکه تو انجمن نیستم ولی از بعضی ...
بهتر یا کاری نکنیم یا اگه کردیم پاش واستیم
شما استاد گرامی هم بهتره وقتی از هیچ رابطه ای بین بچه ها خبر ندارین نظرتونو واسه خودتون نگه دارین
نظر الکی و بدون درک کامل مسئله دردی رو دوا نمی کنه
...
در پناه خدا

به نام خدا
سوم شخص گرامی
رسیدن به خیر
بنده نظرم را می دهم چه شما خوشتان بیاید چه نیاید.
شما هم که از گروه و اصل ماجرا خبر ندارین بهتره با دقت بیشتری نظر بدین.
دقیقا موافقم که نظر الکی و بدون درک کامل مساله دردی رو دوا نمی کنه
بنده که مایل بودم و هستم همه چیز در حضور همه بحث شود.
ضمنا این را هم به عرض برسانم حقایق کاملا بر من آشکار شده اند برای همین است که بعضی ها با نام و بی نام شروع به گرد و خاک کرده اند.
غافل از این که کار را خرابتر می کند که درست نمی کند.

در پناه حق

۱۱۰ یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:04 ق.ظ

ما رو باش
ما رو باش رو چه درختی اسممون رو جا میزاریم ما رو باش

قسمی جز اون دو چشم نا مسلمون که نداریم ما روباش

به هواداری تو شیشه میخونه رو با سنگ شکستیم نا رفیق

سنگ و شیشه اگه دشمن من و تو که موندگاریم ما رو باش

چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت میکنه

ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم ما روباش

غزل کوچه ما قلندر های پیر و عاشق که اینه

فکر تازه عاشق پیاده باش

ما که سواریم ما رو باش اینا رو باش

با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد

فرزاد لطیفه یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:50 ق.ظ

سلام
شرمنده دیر شد
من خودم جزو معترضین به این مساله بودم ولی روحم از این طومار خبر نداشت و الان شهاب به من گفت که ماجرا چیه چون بعد از اینکه شهاب ماجرارو تموم کرد دیگه متاسفانه به وبلاگ سر نزدم
من اصلا خبر نداشتم
امضا نکردم
هر امضایی با نام من صددرصد کذبه
امضای من و خط من کاملا مشخصه
گفتن نداره ولی چون زمانی که من رای می دادم اسم دکتر ر نبود به شما رای دادم
یکی از دخترای شبانه ۸۶ شروع کننده ی این طومار بوده که من اجازه ندارم اسمش رو فاش کنم
از سایر ورودی ها هم بودند ( این اطلاعاتو از همون خانوم دارم )


بازم شرمنده دیر شد

سلام آقای لطیفه
ممنون
اسم شما را شهاب به من گفت.
من از شما عذر خواهی می کنم.
سوال بعدی من پس از پاسخ شما این می بود که آیا اطلاعی دارید که خودتان فرمودید دارید (و ممنونم که به شعورم احترام گذاشتید-واقعا ممنونم)
پس طوماری بوده
ممکن است مضمون طومار را اگر اطلاع دارید بگویید.
(راستی من از شما ممنونم هدف من و سوال من این نیست که چه کسی به چه کسی رای داده- که در جهان بینی من این آزادی نهادینه شده است هدف من چیز دیگری است که ان شاا... این قضیه نیز روشن شود)

پی نوشت: قابل توجه دانشجویان عزیزم
لطفا بشناسید کسانی را که مخفی کاری می کنند.
سوالات زیادی است که در جنبه های مختلف باید بحث شود تا حقایق آشکار و پایه ها محکم شوند.
اگر فقط قضیه طومار بود مطلقا پیگیری نمی کردم. اما مساله شاید فراتر از اینها باشد.
ممنون
استاد


راستی شهاب چرا اسم آقای لطیفه را به من گفتی؟

احسان کمالی یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:20 ق.ظ

سلام آقای دکتر
از مهمون نوازی گرم و صمیمانه امروزتون ممنون
ما در کاشان تحت هیچ شرایطی مهمون رو بیرون نمیکنیم
حتی اگه دشمنمون باشه ما که از دوستدارانتونیم
شاید اینجا رسم چیز دیگریست!
این را هم بگویم این جور اتفاقات در علاقه ی من نسبت به شما مخصوصا شخصیت علمی شما تاثیر گذار نیست!

سلام آقای کمالی
ما کسی را که به زور وارد خانه مان شده باشد به هواخوری می بریم
مخصوصا که برای یک امر دیگر آمده باشد
و از افعال دیگری استفاده کرده باشد
ما در سمنان پای حرفمان هستیم و رو راست بازی می کنیم
شاید آنجا رسم چیز دیگری است
(البته این جواب جمله شماست-حتی اگر شما این گونه باشی دلیل این نیست که همشهریان شما هم این گونه باشند)
(قابل توجه مرتضی صفردوست: این جا اگر کلاس می گذاشتم و وارد مسایل اخلاقی صرف می شدم و بحث را عوض می کردم که ای آقای کمالی شما چرا بی عدالتی می کنید به فرض که من بد چرا همه سمنانی ها را به یک چوب می رانید-در آن صورت به شعور مخاطب توهین می شد و همه می فهمیدند که در پس این دم از اخلاق زدنها ریا نهفته است)
بله بنده داشتم می رفتم و در جواب درخواست خانم الهویی بنده به خانم الهویی اجازه ورود دادم که شماها هم آمدیدظاهرابرای عذر خواهی هم آمدید که جملات ابتدایی ایشان نیز همین را می گفت اما وقتی زیر حرف قبلی خودتان می زنید طبیعی است که با شما بحثی ندارم.
همان اول هم گفتم مایل به صحبت خصوصی نیستم یا صندلی داغ یا وبلاگ (یعنی در انظار همه).
پس می بینید که مهمان بیرون نکرده ام.
اما از من در زندگی شخصی هم به دانشجویان عزیزم نصیحت مهمانی نیز آدابی دارد. خواستید بپذیرید نخواستید نپذیرید.
خیلی ممنونم که به من لطف دارید ار نظر بنده هم شما دانشجوی فعالی هستید.
چرا به حقوق من احترام نمی گذارید؟
من که خصوصیات خود را کامل در مدت تعاملم با شما و صندلی داغ خدمتتان گفته ام.
ممنون
استاد

پی نوشت: جناب آقای خادمی هنوز پرچم صلحتان بالا است یا ادامه دهم؟!

مجنون یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ

سلام
راستش اینکه بچه های کیمیاگر به گروه خاصی وصل باشند روقبول ندارم چون باتمام انتقادهایی که بهشون دارم اما به خاطر شناختی که ازشون دارم میدونم بچه های صادقی هستند وفکرمیکنم شما کمی به اونها کم لطفی واحیانا ظلم کردید. البته من فکرمیکنم خود شما درواقع سپربلای گروه شده باشید وافرادی درگروه هستند که شما روسیبل قرارداده اند وخودشون دارند تماشا میکنند وسود میبرند.شاید اساتیدگروه دلخور شده باشند که یک نفر که تازه ازگرد راه رسیده به عنوان استادنمونه انتخاب شده اما همه ما که ادعای دموکراسی داریم باید به رای دانشجوها احترام بگذاریم وبپذیریم هرکسی نون قلبشو می خوره ودرزمونه ای که همه درحال زیرآبی رفتن هستند وقتی استادی می آید که متعهدانه زحمت می کشه طبیعتا جای خودشودردل بچه باز میکنه هرچند که اون استاد عضو هیات علمی نباشه!!!
ماباید بپذیریم که شکست هم جزئی اززندگیه وقرارنیست همیشه دردنیا مابرنده باشیم .وقتی هم که باختیم باید شجاعانه بپذیریم وماباید قبول کنیم که این بازی برای گروه شیمی کاربردی یک بازی دوسر باخت بود چون واقعا اعتبارگروه به خاطر یک سری ازمسائل خدشه دار شده بود وباانتخاب دانشجوها (استاد نمونه) حرف دل بچه ها مشخص شد.
در پایان منو ببخشید که حرفامو رک گفتم اینو ازخود شما یادگرفتم .
برای دیدارحضوری راستش هنوز به نتیجه نرسیدم.
امیدوارم این نظرات من تایید بشه ودر معرض قضاوت بچه ها قرار بگیره.
یا حق

به نام خدا
سلام مجنون گرامی ببین وقتی به شعور هم توهین نکنیم مسایل چه راحت و شفاف بیان و ان شاا... حل می شوند.
شما را تا حدود زیادی شناخته ام اما مهم نیست در حقیقت سوالهای من نیزعلاوه بر دیدن شما برای نزدیکتر شدن به حدسیاتم بود. شما آزادی که بیایی یا نیایی و به نظر من مسلما نخواهی آمد!
اما بعد
من هم قبول دارم که اکثرشان انسانهای صادقی هستند و اگر به آنها ظلمی شده ناشی از ظلم خودشان است.
چرانمی خواهند در یک تعامل رو در رو تمام جوانب آشکار شود؟
من که می دانستم آخر پرچم صلحشان به جر زنی ختم می شود اما هنوز هم می گویم در مرام من حمله به افتاده جایی ندارد.
اما مساله انتخاب استاد نمونه
من از روزی که ایشان در جریان انتخاب شدنشان قرار گرفتند در جریان بودم. آیا نشانه ای از ناراحتی در من دیدید؟
از خودشان بپرسید آیا نشانه ای از ناراحتی در من دیدند یا بر عکس خوشحال شدم؟
بپذیرید وا... در صد زیادی خوشحال هم بودم به همین روح کلی دلایلی که می فرمایید- چرا که این امر سبب تعالی گروه می شود. در طول صندلی داغ هم که دیدید نشانی از ناراحتی در من نبود. من کسی هستم که اگر از امری ناراحت باشم نشان می دهم پس نه تنها ناراحت نبودم که خوشحال هم بودم-اما از آنجا که حدس می زدم (نگویید چگونه حدس می زدی که این را فقط در صندلی داغ-اگر بحث به جای خوبش برسد-خواهم گفت) بله از آنجا که حدس می زدم مسایلی پیش آید به برخی همکاران گفته بودم که من می دانم چه کسی انتخاب شده است تا اگر حدسیاتم به وقوع پیوست و پیگیر برخی امور شدم دست کم برای همکارانم روشن باشد که این ناشی از اطلاع من از نتیجه در سالن نیست.
بله شکست هم جزیی از زندگیه به شرطی که از آن درسهای لازم اخذ شود.
اگر من این بازی را ادامه نمی دادم برای گروه دوسر باخت بود اما با شفاف شدن نسبی ماجرا تا همین اکنون هم باعث استحکام بیشتر گروه و ان شاا... با روشن شدن تمام ابعاد آن استحکام بیشتر آن گردد.
در هر حال من عضوی از گروه هستم و نسبت به وقایع گروه حساسم و مسوولیت دارم.
شما هم از من بپذیرید بنا به دلایلی حق گروه این نبود. باقی اش ان شا... بعدا
چراکه اگر بحث را هدایت شده پیش نمی بردم بدهکار می شدیم !
رک گویی شما را با ادب و نزاکت تحسین می کنم و اگر این را از من یاد گرفته باشید به خود می بالم. ولی حتما موافقید وقتی جلوه اش بیشتر است که با اسم واقعی باشد و مخصوصا در حضور جمع باشد.

و اما در مورد تایید نظرتون چرا تایید نشه چیز بد یا توهینی در آن نیست فقط امیدوارم بعدا متهم نشوم که مجنون خودم هستم!
و یک آرزو: کاش مجنون از برگزارکنندگان می بود!کاش.

اگه چیزی از قلم افتاد عذر می خوام آخه الان سرم خیلی شلوغه

راستی من قبول ندارم که سپر بلای گروه شده ام و منتی هم به کسی ندارم
من بالغم و مسوول اعمال خود. مثل هر کس دیگر
و اول به خدای خود
و دوم پشتیبانی دانشجویان عزیزم حرکت می کنم.
امیدوارم بپذیرید.
ممنون
استاد

مجنون یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:41 ب.ظ http://@@@$$$

سلام
اول اینکه گفتید منو شناختیدمطمئنا اشتباه کرده اید چون باعرض پوزش من خیلی زرنگتر ازاین حرفها هستم.وشما هم سعی نکنید منو بشناسید چون .....
همچنین همانطور که قبلا گفته ام مهم نیست اسم واقعی من چیه .اسمها همه بهانه اند برای موجودیت وامروز موجودیت من با مجنون حقیقت پیدا می کنه.پس تنها حرفهای(نوشته های) من میتونه مهم باشه.ومهم نیست من کی ام.
درمورد گروه باید بپذیریم که متاسفانه برخی باندبازی ها در گروه وجود دارد ودر برخورد بابرخی از اساتید تازه وارد که حتی عضو هیئت علمی هم هستند به وضوح دیده میشودوبه هیچ عنوان قابل اغماض نیست مگر اینکه بخواهیم به شعور بقیه احترام نگذاریم.همچنین زمانی که رفتار بعضی اساتید بااعضای گروه کیمیاگر(به گفته برخی ازبچه های گروه)بعد ازمراسم ۱۸۰درجه تغییر کرده است وحتی جواب سلام آنها رابه زور میدهندشما چه برداشتی میکنید؟بچه های این گروه هیچ گناهی نداشته اندجز حق طلبی که در این دنیا هرکس به دنبال حق باشد درنهایت اورایابادستهای بسته خواهی دید که ناجوانمردانه خانه اش رابه آتش میکشندویا سربریده اش رابربالای نیزه.
به امید آمدن منجی عدالت گستر که اوست که حق راازباطل جداخواهدکرد.

درضمن استاد درقسمت آدرس وب من یک سری علائم قرارمیدهم که نشان شناسایی من باشدوتنها شما آنرا خواهید دیدتاکسی از نام مجنون سو استفاده نکند.

به نام خدا
مجنون عزیز
سلام
چو گویی که وام خرد توختم
همه هر چه بایست آموختم
یکی نقض بازی کند روزگار
که بنشاندت پیش آموزگار
تا آن جا که به یاد می آورم نگفتم که ۱۰۰ در صد شناختم ولی خیلی هم به خودت مطمئن نباش
با این جمله ات که در گروه باند بازی وجود دارد اصلا و ابدا موافق نیستم و نقطه قوت گروه همین است. اختلاف نظر ممکن است ولی باند بازی نه. گرای اشتباه داده اند!
اگر جواب سلام را به زور می دهند اولا شایدنتیجه بی عدالتی شما (برگزار کنندگان مراسم و نتیجه عمل یک طرفه به قاضی روندگان) باشد و مضافا مربوط به این بحث نیست و ثالثا باید در صندلی داغ بحث کنی؟ هر کس باید پاسخگوی اعمال خود باشد. اگر بخواهیم به این چیزها بیخود بند کنیم باید گله و گله گزاری کنیم که برخی دانشجویان نیز بی احترامی می کنند و ... که فعلا محل بحث ما نیست.
بعدا باید اینها نیز بحث شوند ولی فعلا موضوعات مهمتری هستند.
راجع به بی عدالتی هم شعار دردی را دوا نمی کند. حال که یک مورد را این قدر دقیق شده ایم اجازه بدهید بدون خلط مبحث به نتیجه برسیم و مطمئن باشید خیلی از مسایل ان شاا... حل خواهند شد.
آرزوی برقراری عدالت با آمدن آقا نیز مسلما بدین معنا نیست که ما در حد خود به دنبال عدالت نرویم و مسلما منظور شما نیز این نیست.
خود شما تردید داشتی که کامنت قبلی ات تایید شود که شد پس بیایید کمک کنیم بدون مغلطه و سفسطه احساسات را کنار بگذاریم و عاقلانه و نه عاشقانه مساله را کامل بشکافیم.
ان شاا... که به وظیفه خود عمل کرده باشیم.

ممنون
استاد

حسین بیدقی یکشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام.
من که متوجه نمی شم.حالا که ظاهرا دو طرف قلبا از مواضعشون کوتاه نمیان چرا مثل مرد رو در رو صحبت نمی کنند؟
آقای خادمی و دیگر دوستان درست نیست که آدم مسایلی رو مطرح کنه و بعدش از روبرو شدن با طرف مقابلش شونه خالی کنه.
بهتره که پیشنهاد صندلی داغ رو قبول کنید تا معلوم بشه که شما این وسط مقصرید که با ندونم کاریتون دارید وضعیت گروه رو به هم می ریزید یا دکتر عموزاده به خاطر قضاوت نادرست نسبت به بچه هایی که دارند برای همین گروه زحمت می کشند.
هر چند من به عنوان شاگرد دکتر عموزاده نسبت به ایشون ارادت دارم و این رو کتمان نمی کنم اما دکتر هم به عنوان یک انسان ممکنه اشتباه کرده باشه.
با این حال تا مادامی که شما از رو در رو شدن با ایشون شونه خالی کنیدمن به عنوان یک مخاطب بی طرف شما رو کاملا مقصر می دونم و باید بگم حق ندارید با بچه بازی و بی تجربگی تون وضعیت گروه رو به هم بریزید.
هرچند باید بگم که در صورتی که مناظره ای برگزار بشه و معلوم بشه که دکتر مقصره ایشون هم باید از تمام دانشجو ها معذرت خواهی کنه چون یک استاد هم نباید بی دلیل به دانشجو ها اعتراض کنه.
شاید لحنم مناسب نبود پس اگه کسی از دستم ناراحت شد معذرت می خوام.

سلام حسین
ممنون از حضورت و نظرت.
و برخورد بی طرفانه ات به مساله.
استاد

مجنون دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:23 ق.ظ

سلام
راستش هرچی کامنت قبلیمو خوندم اثری ازمغلطه و سفسطه درآن ندیدم.بزرگی میگفت دریک بحث اولین کسی که ازلغات مغلطه و سفسطه استفاده میکند فی الواقع این خود اوست که درحال مغلطه وسفسطه است.ما باید به شعورمخاطب خودتوهین نکنیم وامروز برخی روابط درگروه شیمی کاملابرای دانشجویان مشخص شده است(باتمام خوبیهایی که گروه شیمی دارد).
درست است شعاردردی رادوانمیکند پس بیاییدفارغ ازهرگونه شعارزدگی تنها وتنها به وظیفه خودعمل کنیم.راستش من دلیل اصرار شما برای صندلی داغ رو اصلا متوجه نمیشم شما میتونید در همین وبلاگ یک صندلی داغ تشکیل بدید.
راستی من هنوز روی حرف خودم استوارم و اعتقاددارم بیشتر ناراحتی گروه از انتخاب نشدن یکی ازاعضای هیئت علمی!به عنوان استادنمونه است(شاید شما اینگونه نباشید) ودرواقع زمزمه هایی هم دربین دانشجوها درتایید این مساله به گوش میرسه.
درضمن ازدوستان گروه کیمیاگر هم میخام نظرات خودشونو درمورد این مساله همینجا اعلام کنندواصلا عقب نشینی نکنندچون اونهادرواقع نماینده تمام دانشجویانی هستند که درنظرسنجی شرکت داشته اند(ازجمله خودمن)پس به دوستان توصیه میکنم پرچم صلح راپایین بیاورندودوباره پرجم سرخ عدالت طلبی را به اهتزازدرآورند...

به نام خدا
سلام چرا شما مغلطه و سفسطه را به خود گرفتید؟
کامنت مرا خوب بخوانید.
بزرگان می گویند و بچه ها می گویند و من فکر می کنم که حتما این طور باشد و این ها دلیل نمی شود.
من سعی کردم در همین وبلاگ یک صندلی داغ تشکیل دهم و تا این جا هم خیلی چیزها روشن شده است
اما قبول دارید که بحث پیچیده شده و در وبلاگ مخاطب نمی تواند سریع به نتیجه برسد مضافا در وبلاگ می توان خود را به جای دیگری جازد راحت تر طفره رفت و مخاطب-مخصوصا کم حوصله را پیچاند
در صندلی داغ هر کس باید خودش باشد و نمی تواند خودش را جای دیگری جا بزند مثلا همین الان این مجنون با مجنون قبل کمی فرق دارد
باز اشتباه نکن نمی گویم الزاما مجنون نیستی بل که می گویم در صندلی داغ سریع می توان از گفته ها و کارهای شخص دلیل و مثال آورد
نظر شما محترم است-از نظر من باید حتما صندلی داغ با حضور دست اندرکاران و ذی نفعان برگزار شود تا به قول شما پرچم سرخ حق خواهی افراشته بماند.
از بحث خیلی بی راهه رفته ایم (البته چندان هم بد نیست ولی دیرتر ماجرا روشن می شود)
فراموش نکنید این مساله یکی از مسایلی بود که می خواستم و می خواهم در صندلی داغ به آن بپردازم مسایل مهمتر دیگری نیز هستند
به نظر شما اشتباهات بچه ها در برگزاری مراسم چه بود؟
این که نباید به شعور محاطب هم توهین کرد کاملا با شما هستم و در حقیقت اصطلاح خوبی را باب کردم موافقید؟ البته راجع به همین مساله نیز در صندلی داغ می توان بحث کرد.


از دوستان نماینده انجمن و گروه کیمیاگر دعوت می کنم زودتر به سوالات تلنبار شده از قبل پاسخ بدهند و ضمنا یک نفر را نماینده کنند تا دست کم (تا زمان صندلی داغ) بحثهای خوب ما ادامه یابد.



دانشجویان عزیز شیمی بار دیگر می گویم این حق شماست که بدانید
کامل و دقیق هم بدانید مخاطب اصلی شمایید. قلب حقیقت شده است و اطلاعات ناقص به شما داده شده است و کسانی که به نظر خودشان خیلی زرنگند با دادن نشانی های غلط سعی در آشفته کردن ماجرا را دارند
من نمی گویم گروه شما و محیط شما ایده آل است و نمی تواند بهتر باشد من می گویم روابط انسانی سالمی در گروه شما حکمفرماست
و این را باید حفظ کرد. نباید از دست داد.
به خاطر برخی کاستیها نمی توان و نباید جلوی انحراف نایستاد
هر چه بیشتر می گذرد بیشتر خدا را شکر می کنم که به من این جسارت را داده است تا بتوانم برخی مسایلی را که شاید برای دیگران خیلی سخت باشد علنی کنم. اگر روز اول کمی مردد بودم که شاید برخی بد تفسیر کنند و شاید مصلحت ایجاب کند که وارد این جریان نشوم امروز بیشتر مطمئنم که راه و مسیر درست-اما سخت-است
دانستن حق شماست.

نکته ای هم به کیمیا گران عزیز و بر و بچه های عزیز انجمن-خواستید بپذیرید نخواستید نپذیرید:
عزیزان لحظه ای فکر کنید بازی خورده اید و با این عینک مسایل را تجزیه و تحلیل کنید.
ان شاا... که من اشتباه کنم.
ممنون
استاد

مرتضی دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

سلام استاد
بچه ها تو مسافرت جست و گریخته یه چیزایی گفتن که هم حق رو به شما دادم و هم ندادم

اومدم بگم که چون نبودم نمی تونم نظر بدم و مثل حسین بیدقی منتظر روز موعود هستم

اما یک نکته ی مهم
کمتر از ۲۰ روز دیگه بچه ها درگیر امتحانات می شن - گرچه الان هم مشغول امتحانات میان ترم هستن - و صندلی داغ هم فراموش می شه

اگه می خواین کاری بکنید باید دست بجنبید

فکر نمی کنم استاد شما راضی باشین بخاطر صندلی داغ٬ بچه ها از درس و امتحانشون عقب بیوفتن

با تجربه ای که دارم می گم وقت کمه٬ بجنبید
از من گفتن بود

مرتضای عزیز
سلام
خوبه که حقایق داره آشکار می شه.
اگر پیگیر مسایل باشی متوجه می شوی که من آماده ام.
دوستان انجمن (کیمیاگر) باید لبیک بگن.
برای همین موضوع و چون پرچم صلح دیدم شدید ادامه ندادم
البته بعضی ها که خود را خیلی زرنگ می دانند فتنه گری می کنند ولی نمی دانند که دستشان رو بوده و باعلم به این موضوع به این مرحله کشاندمشان.
در هر حال باز می گویم حق همه است که بدانند.
شما این گروه و گروههای دیگر را دیده اید
شما می توانید قضاوت کنید آیا در گروه روابط سالم برقرار است یا نه.
اجازه شروع دروغگویی و با اخساسات بازی کردن و مظلوم نمایی و آدرس غلط دادن را به یاری خدا به هیچ کس نمی دهیم.
البته من به قضاوت جمع اعتقاد دارم
پس از یک دادگاه صالخ در حضور هر کس که طالب حقیقت است
ان شاا... حقایق آشکار می شود.

ممنون
استاد

[ بدون نام ] دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ب.ظ

سلام استاد
چرا باعینک بدبینی به مسائل نگاه می کنید...

سلام دانشجوی گرامی
از چه می ترسی؟
بازی با لغات دردی را دوا نمی کند. شما چند رنگ عوض می کنی؟
در کنجی نشستن و شعار دادن و خود را عقل کل پنداشتن مساله را روشن نمی کند.
وعده ی ما روز صندلی داغ
حجت از این بالاتر
برای کسانی که می خواهند؟
مطمئن باش بازی خورده واقعی را آن روز برای شما آشکار می کتم.
یک بار دیگر می گویم به عنوان یک فرد گروه در حد توانم اجازه نمی دهم یک مشت به قول خود زرنگ به شعور همه توهین کنند و خود را عقل کل پندارند.
اصولا من با این طور آدمها مشکل دارم و کاملا برای نبرد با آنها آماده ام.
وعده ما در وعده گاه.
نظر یکی از دانشجویان عزیز برای یادآوری:
(((شهامت همه ی کسانی که با نام اصلی خود در این کلبه کامنت گذاشته اند رو تحسین می کنم و به یه عده ای توصیه می کنم برای اینکه شجاعتشان زیر سوال نرود خودشان را معرفی کنند و پهلوان بیرون گود نباشند، رجزخوانی با کامنت های بی نام یا نام مستعار از نشانه های بارز ترس است حتی اگر با این منظور باشند که مثلاً گفته شود که نمی خواهم که برداشت بد شود.)))
حالا اگر به این فرمایش ایشان عمل نمی کنی پاسخ سوالات مرا که می توانی بدهی. از چه می ترسی؟

دانشجو سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ق.ظ

پیشنهاد می‌کنم مجنون نامش را تغییر بدهد به «امیدوار»
این طوری هم با مرتضی صفردوست اشتباه نمی‌شود هم بامسماتر است. چون ظاهرا ایشان هم خیلی «زرنگ‌تر از این حرفها » هستند هم «دل اهل ایشان است نه ایشان اهل دل» هم ادعا نمی‌کنند و تماما حقیقت محض هستند!

سلام
رسیدن به خیر دانشجوی عزیز
ظاهراتمام مطالب وبلاگ را با دقت می خوانید.

مرتضی سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:52 ب.ظ

فکر میکنیم که بهترینیم چون همیشه حق به جانبیم

همه رو به تغییر کردن دعوت می کنیم

اما اگه یه نفر به ما بگه بالای چشمت ابرو

می خواییم درجا منفجر بشیم چون ما هیچ مشکلی نداریم

برای همه هدف تعیین می کنیم

ولی خودمون از بی هدفی داریم پرپر می زنیم

برای همه مردم توی هر زمینه ای نسخه می پیچیم الا خودمون

وقتی توی زمین زندگی توپ زیر پای حریفه از قانون صحبت می کنیم

اما همین که توپ زیر پای ما افتاد

اصلا نمی دونیم قانون رو با کدوم ق می نویسن

از عشق و وحدت قلبها دم میزنیم

اما جای جاش که برسه خود خواه ترین عالمیم

توی خلوت خودمون کلی گناه و زشت کاری های ریز و درشت داریم

ولی به مردم که میرسم معلم اخلاق میشیم

همه رو به شادی دعوت می کنیم وبه خوش خلقی

اما برای یه ثانیه هم تحمل اخلاق گند خودمونو نداریم

تا وقتی سیم زندگیمون به جایی وصل نیست

چنان خودمونو عاشق مرگ و رها یی از این زندگی نشون می دیم

که یکی ندونه میگه این عارف در دمی از دنیا خواهد رفت

اما همچی که ارتباط وصل شد

از هر کسی به زندگی که نه به زنده بودن حریص تریم

خیلی جالبه توی منفعت طلبی شهره شهریم

اما همه جا جار میزنیم ای مردم قناعت قناعت

و جالب تر اینکه توی این بیغوله آباد

بعضی ها که خدا رو چه عرض کنم

توی شناخت خودشون هم مثل چی میگن تو ی گل موندن

سوار بر احساسات یه مشت عوام بدبخت

جوری وانمود میکنن

که انگار همین چند دقیقه پیش داشتن تلفنی با خدا حرف می زدن

بگذاریم و بگذریم به قول قدیمی ها

خیلی دلم می خواد برای یک بار هم که شده خودم باشم

خود خودم

شاید توی همین نزدیکی ها یه سری به خودم بزنم

اگه شما هم دوست داشتین بیایید

جا برای همه هست

مرتضی سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام دانشجو
یه سوال:
مجتبی دانشجو تو هستی؟
اگه تو هستی که خیلی دلم هواتو کرده
اگه تو نیستی ممنون که به فکر من بودی

درسته من مجنون نیستم و نمی دونم چرا مجنون قصه ی ما اسمی رو انتخاب کرده که با من اشتباهی گرفته می شه
انقدر می دونم که از بچه های ۸۵ ای هست

راستی از شجاعت حرف زدین بذارید یه چیزی بگم:
شجاع کسی است که تو میدون جنگ بدون هیچ صورت بندی وارد بشه
نقاب زدن و استفاده از صورتک های دیگران دردی را دوا نمی کنه
حداقل می تونم بگم قاصدک شجاع است
چون اسمش را می دانیم و نقابش را هم دیده ایم
اما بعضی ها چون ترسو هستن پشت یکی از این صورتک ها قایم می شن تا مبادا تنشون به لرزه نیافته
بگذریم

یا علی

به نام خدا
سلام مرتضی
کاش مجتبی باشه.
راستی
این نظر را اساسی باهات موافقم.
استاد

دانشمند چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:47 ق.ظ

با سلام و ادای احترام
در کشور عشق جای آسایش نیست
آنجا همه کاهش است افزایش نیست
بی درد و الم توقع درمان نیست
بی جرم و گنه امید بخشایش نیست
به نظر شخص من جشنی را که بجه های کیمیاگر برای تجلیل از اساتید ترتیب دادند خود جای تقدیر و تشکر دارد، البته این جشن شامل هدف دیگه ای هم بوده است که فقط و فقط بالا بردن سطح علمی آموزش گروه بوده است البته قصد جسارت ندارم ولی باید قبول کرد که اکمل و بی نقص بودن فقط متعلق به خداست وبقیه باید در راه کمال تلاش کنند حتی گروه شیمی دانشگاه سمنان. البته منکر این هم نیستم که اشتباهاتی غیر مغرضانه و از سر بی تجربگی نیز داشتند ولی باید بپذیریم که این بچه ها آسایش را بر خود حرام کردند تا در راه رسیدن به این هدف گامی برداشته باشند، وشما اساتید میتوانید ضمن انتقاد پذیر بودن و راهنماییهای خیر خواهانه تان از اشتباهات (اشتباهات ناخواسته)آنها در گذرید.

به نام خدا
سلام خانم دانشمند
ممنونم از حضورتون و نظرتون
با کمال شجاعت بدون سفسطه و مغلطه و بدون ادعاهای آن چنانی.
بله خانم دانشمند خوب بود و اگر مطالب را کامل دنبال کرده باشید تمام اینها را گفته ام.
اما مشکلات را که یکی یکی و با پیگیری من و کمک دانشجویانی مثل شما آشکار شده اند را هم باید ذکر کرد.
من هم با حقایقی که گفتید موافقم
اما شما از همه مسایل خبر ندارید
اگر الآن بگویم حاشا می شود و بدهکار می شوم
چون پرچم صلح دوستان بالا است حمله نمی کنم
اما دعا کنید صندلی داغ تشکیل شود تا حقایق آشکار شوند و ظلمی که ندانسته (یا خدای ناکرده دانسته) به گروه کرده اند عیان گردد.
در این راه هم خیلی ها به صور مختلف به من حمله کرده اند اینقدر انسانهای پرمدعای روشنفکر نما ی دیکتاتور که دیکتاتوری از تک تک جملاتشان می بارد و خود را آزادی خواه هم می دانند به من حمله کرده اند که خدا می داند.
در هر حال سرتان را درد آوردم اما ان شا... در صندلی داغ (که دادگاهی عمومی است) و هیچ کس نمی تواند به شعور دیگران توهین کند مسایل روشنتر شوند.
ممنون
استاد

دانشمند چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 ق.ظ

با عرض سلام مجدد
پوزش میطلبم و اصلاح میکنم که بالا بردن سطح کیفی آموزش نه علمی
با تشکر

سلام
مشخص بود و یکی از دغدغه های من نیز همین است و این حق شماست.
مثل دانستن
ممنون
استاد

رحیمی نژاد چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:30 ب.ظ

سلام استاد
اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مطمئنآ این چیزا نباید خیلی باعث ناراحتی بعضی از اساتید محترم و بعضی از دانشجویان شده باشه یعنی می شد از کنارش گذشت.
حتمآ موضوع مهمتری پیش آمده بود که این قدر عکس العمل در پی داشته است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟
استاد نمیشه یک مقدار در مورد اون اصلییه صحبت کنید؟
البته اگه دوست دارید ؟ اینجوری شاید ما هم از این بحث ها چیزی یاد گرفتیم و اگه در موقعیت مشابه ای قرار گرفتیم دیدمون بازتر باشه.
استاد درسته اینجا نظر نمیدم ولی دنبال که میکنم.
دوست دارم مبهم این کلبه جمع نشه یه نتیجه ای داشته باشه.

سلام خانم رحیمی نژاد
نه مساله خیلی مهمتر از اینهاست
اجازه بدید بیشتر الان صحبت نکنم
خواستید پیک بفرستید تا کمی بیشتر بشکافم
هر چند خواه نا خواه درز می کند و علیه من در صندلی داغ احتمالی استفاده خواهد شد!
اگز مایلید پیک بفرستید
ممنون
استاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

نه، توخوبی...

سلام
یک بار به تمام این مسایل پاسخ داده ام.
یا نمی خوانید یا نمی خواهید بخوانید.
اما شما به سوالات من پاسخ نداده اید.
من نمی پذیرم انسانها به شعورم توهین کنند.
شما آزادید هر جور می خواهید تفسیر کنید.
ممنون
عموزاده

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام دوستان عزیز
.....
چشمها راباید شست،جوردیگرباید دید...

سلام
قبلا پاسخ داده ام
ممنون
عموزاده

فرزاد لطیفه چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:37 ب.ظ

به نام عادل قاضی

کاش میشد که در آن سوی افق آدمی دیگر بود
کاش می شد که نگین ها را داد
و به جای بت ویرانگر پول
ذره ای معرفت و ذات خرید
لحظه ها در پروازند
کاش می شد که نقاب از دل خود پاک کنیم
کاش در دهکده ی غم هامان
همه در گور عمیقی بودند
کاش اندازه ی یک کلبه فقط
شاد یک لحظه ی کوچک بودیم
شاد از معرفت و شهد کمی خوش بینی
ظاهرم شاد ولی
باطنم تاریک است
غربتم تنهایی است
کاش می شد که در آن سوی افق آدمی دیگر بود


روی سخنم با حسین بیدقیه
و احتمالا هم نظراش
قبول کردنه صندلی داغ یه چیزه . نشستن رو صندلی یه چیز دیگه
گفتم که حاظرم روی صندلی بشینم ولی گفتم صندلیرو قبول نباید کرد چون یک بار برگزار شد و تمام
هر کی هر چی داشت باید میگفت . حالا که نگفته اعتراض وارد نیست
...
...
این که تو گروه باند بازیه کاملا مشهوده ( حداقل برای من ) اگه دکتر قبول نداره پس هنوز بهش نرسیده که امیدوارم برسه ( در اصل امیدوارم من اشتباه کرده باشم )
این که دکتر( ر) بهتره یا نه کاملا نسبیه
من در برخی مواقع واقعا به دکتر...اعتراض دارم مثله ....
اما در کل از نظره من بهترین استاده


شرمنده اگه بی پروا بودم

به نام قاضی عادل
سلام آقای لطیفه
کاش
من هم امیدوارم

اما بعد

حسین بیدقی نظرش را داده درست مثل من و شما
با اسم حقیقی هم نظر داده درست مثل من و شما
پس انسان شجاعی است درست مثل شما
و این شایسته تقدیر است.
آقای لطیفه عزیز جوابش را بده اما خیلی انصاف نیست که به هم نظراش هم بتوپی.
اما با این جمله ات موافق نیستم که صندلی داغ یک بار بود و تمام.
نه اگر قلب حقیقت شده باشد (که ندانسته یا خدای ناکرده دانسته شده است) باید برگزار شود
آقای لطیفه اگر از ابتدادوستان اشتباهات را لیست می کردند (حتی هنوز هم تمام اشتباهات لیست نشده است) و اطلاع رسانی قطره چکانی نمی کردند شاید مساله حل شده بود اما اما!
آقای لطیفه شما انسان خیلی خوب و خیلی سالمی هستی برای همین است که همه از شما مایه می گذارند
نمونه اش من استاد!
آقای لطیفه عزیز
برخی با مغلطه کردن و موضوعات را قاطی کردن و گرای اشتباه دادن می خواهند اشتباهات خود را (که اگر آگاهانه بوده باشد غیر قابل بخشش است) بپوشانند. بنابر این شایسته است که در حضور عموم بحث شود تا دانشجویان به قضاوت بنشینند. من از ابتدا هم می گفتم بحث خصوصی با کسی ندارم-صندلی داغ. و در برابر اصرار می گفتم حد اقل در وبلاگ. آقای لطیفه آیا شایسته است حال که همه دم از شفافیت و آزادی می زنیم از شفاف سازی شانه خالی کنیم؟

اما از نظر کلکل نیز یک بار ما را به صندلی داغ دعوت کردندو پرسیدند یک بار هم ما دعوت می کنیم و می پرسیم!!!

اما راجع به باند بازی در گروه یک بار نظرم را گفته ام و اتفاقا من مایلم حال که شما این ادعا را دارید باز هم در حضور همه بحث کنید من استقبال می کنم ولی آیا جواب شما بیشتر به شما برنمی گردد که یکبار بوده و نوبت شما هم بوده که سوال کنید و تمام! اما من این را نمی گویم. من می گویم اگر اشتباه یا قصوری صورت گرفته باید جبران شود.
آقای لطیفه یک سوال تکراری:
آقای لطیفه آیا شما که عضو انجمن نیستید می توانید اشتباهات این مراسم را ذکر کنید؟
می بینید در وبلاگ می شود بدون پاسخ یک سوال به سوال دیگر رفت اما در صندلی داغ نمی شود.

اما سوال دیگر من
آقای لطیفه ادعا کردم نام شما را شخصی به من داد (که شما فرمودید اشتباه بوده و عذر خواهی کردم و باز هم عذر خواهی می کنم و امیدوارم مرا ببخشید اما آن نفر به ادعای من جوابی نداده است
اگر بگوید دروغ می گویم که در حضور جمع عذر خواهی می کنم و مساله را در ابعاد دیگر ادامه می دهم تا دروغ از راست آشکار شود اما حال که چیزی نگفته است من حمل بر تصدیق می گذارم آیا شما از ایشان پرسیده اید چرا؟؟؟؟؟
جناب آقای لطیفه به خودم می گویم: حق گران است و برداشتن آن دشوار
استخوانی از پولاد می خواهد که در زیر آن خم نشود
آیا شایسته است بدون روشن شدن مطلبی به این اهمیت به پله بعدی بپردازیم؟
نمی گویم نباید به پله بعدی پرداخت در جای خود
آیا در گروه دیگری می شد این قدر مسایل را شفاف بیان کرد؟
بگذریم بی پروایی شما را ارج می نهم اما از من بپذیرید کمی ناپخته عمل می کنید این را می توانید از اسم دومی که به من دادند (و می دانم آن هم اشتباه است) و شما را بهتر از می شناسد بپرسید.

راستی از نظر من هم ایشان یکی از بهترین همکاران ما هستند و من از آشنایی با ایشان و مصاحبت علمی با ایشان احساس افتخار می کنم.


ممنون
استاد

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام
همه امیدمان به ...

به نام خدا
سلام
امیدتان به خدا باشد

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ب.ظ

من ...
به نظرم آدمه با حالیه
...

جواب شما را داده ام
اگر واقعا شجاعید با شما صندلی داغ را اجرا کنم!
از چه نگرانید؟
کسی که خود را به خواب زده را نمی توان بیدار کرد.

مرتضی پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:03 ق.ظ

سلام
همش ابهام
هر چی هم نظرات رو بیشتر می خونیم بیشتر سرگیجه می گیریم
تو اینجا چیز شفافی نمی شه پیدا کرد

راستی چرا انقدر سانسوووور زیاد شده
ببینید کار به کجا رسیده که اسم هم سانسور می شود (سانسور نه سانسووور)

یه چیز دیگه
اگه پرچم صلح دوستان بالا است پس اصرار برای برگذاری صندلی داغ چیست؟
در هر حال وقت رو از دست ندین٬ امتحانات داره از راه می رسه
وقت کمه٬ ترم داره تموم می شه و این همه علامت سوال بدون پاسخ باقی می مونن
اگه می خواین صندلی داغ راه بیندازید دست بجنبید

راستی استاد الان یادم افتاد
قرار بود جمعه نتایج اولیه ارشد رو بزنن
گفتم که شما هم در جریان باشید

یا علی

به نام خدا
سلام
پرچم صلح دوستان بالاست
و من هم اصول خود را گفته ام
و همه دانشجویان عزیزم می دانند.
اما برخی برایشان سخت است پذیرفتن این که محاسباتشان اشتباه بوده است
و با مطرح کزدن بحث های انحرافی سعی در شلوغ کردن ماجرا را دارند
مطلب خیلی ساده است
فقط خود را دیدن
و منفعت خود را خواستن
مرتضی
گفته بودم که دشمن هم کم ندارم.
اما در مورد سانسووووور
مرتضی قبول داری که نمی شود هر نظری را نمایش داد
آن جاهایی که حذف می شوند یا استفاده از لغات نامناسبند (که بیشتر مربوط به این پست نمی شوند و در پستهای دیگر مثل کلبه قاصدک سبب حذف می شوند) یا ناسزا
نا سزاها دو تیپند
اول استفاده از الفاظ رکیک
دوم توهین به شعور مخاطب (که در قالب پاسخ ندادن به یک سوال و سوال های جدید مطرح کردن به طوری که حقیقت قلب شود- خلط مبحث و ... صورت می گیرد.)
طبیعی است که من از حذف (سانسووووور) خوشم نمی‌ آید اما گناه این امر تنها به گردن من نیست.
در جوامع دنیا نیز همین طور است قسمتی از گناه ذبح دموکراسی به گردن گروههای تند رو است.
خدا را شکر می کنم که دانشجویان عزیزم روش مرا می دانند یعنی میزان تحمل مرا می دانند (و در نظر خواهی ها و ارزشیابی های خود-که من همیشه به آنها معتقد بوده ام و بازحورد می گرفته ام-ذکر می کنند) اما قبول کن برخی دانسته یا ندانسته زور گویند و می دانی که من زیر بار زور نمی روم.

از دلایل دیگر شفاف نبودن مساله برای تو و احیانا خیلی های دیگر این است که نمی توانم خیلی آشکار سخن بگویم چون بلافاصله برخی حاشا کرده و طلبکار می شوند و ممکن است حتی بتوانند با قوانین جدید جرایم رایانه ای شکایت هم بکنند. مضافا روال مرا می شناسی من نمی خواهم بی ربط بگویم تا بعدا برای بخشش مجبور به خواهش شوم. پس به این دلایل مجبورم کژ دار و مریض (نمی دانم صحیح نوشتم شاید مریز باشد-دانایان راهنمایی کنند) رفتار کنم.
اما یک نکته مهم این است که در برهه هایی برخی بسیار هیاهو میکنند که دو احتمال دارد
یا دشمنی با برخی بچه های برگزار کننده دارند
یا خدای ناکرده مساله ریشه دار تر از این حرفهاست و حرکات من نه تنها برای آنان مبهم نیست بل که به وضوح می فهمند و احساس خطر می کنند.
و چون می دانند که من مبارز این راه هستم و با تخریب و تهدید و ناسزا سعی در مرعوب کردن مرا دارند.
من گاهی .... (خود سانسوووووری!) آن چنان عیان می بینم که ...

بگذریم هدف من از شروع این بحث این بود که با لیست کردن اشتباهات حقها عودت داده شود و هنوز برخی اشتباهات مهم قلمی نشده اند
در هر حال من گفتم تا پرچم صلح بالاست من حمله نمی کنم و فقط جواب می دهم (و مخصوصا نمی خواهم ایام امتحانات دانشجویان خراب شود) اما می دانی که از حق خود یا نمی گذرم یا خیلی سخت گیرم و فی المثل اگر در دادگاهی فرضی غالب شوم حتما درخواست قصاص خواهم کرد! (البته تا قبل از دادگاه عذر خواهی را می پذیرم اما اگر به دادگاه رویم و حکم صادر شود ...)
بگذریم سرت را درد آوردم و احتمالا مساله برایت پیچیده تر شد!!!
ممنون
استاد

دانشجو پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ق.ظ

سلام
نه متاسفانه مجتبی دانشجو نیستم.
بله خوشبختانه تمام مطالب وبلاگ را می‌خوانم.

از چیزی هم که خوشم نمیاد کل کله! همانطور که بچه‌ها گفتند امتحانات داره شروع میشه و به عنوان یک دانشجو ترجیح می‌دم درس بخونم. برای شما و تمام اهالی خوب صندوقچه هم آرزوی موفقیت می‌کنم.
البته هستم!

ممنون
حضور شما غنیمت است خوشحالم که تمام مطالب وبلاگ را می خوانید
اما یک سوال
اگر کسی به ناحق مطلبی را بگوید چه می کنید؟!

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ق.ظ

ای بابا دکتر عزیز

به نام خدا
شما آزادید هر کار دوست دارید بکنید
و من هم
واین قانون است که باید حدود را مشخص کند
هر کسی چارچوبهایی دارد و من هم
من جواب شما را داده ام
اما شما جواب مرا نداده اید
من اگر پیه بعضی چیزها را به تنم نمالیده بودم وارد برخی مسایل نمی شدم کما این که همین مساله را پیش بینی هم کرده بودم
شما در بین جملات خودتان نیز جواب خود را داده اید
من می دانم از چی عصبانی هستید.

عزت زیاد

مجنون پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:49 ق.ظ

سلام استاد
ما ز یاران چشم یاری داشتیم...
۱-خواهش می کنم کامنتهای سانسور شده قبلی رادرمعرض دید همه قرار دهید تا مشخص شود که آیا من به شعور مخاطب توهین کرده ام یانه؟
۲-من تندرو نیستم اماسانسور تحت هرشرایطی مذموم وناپسند است وزمانی که از جانب شما رخ دهد ناپسندتر
۳-من هنوز همان مجنونم
۴- ماباید بپذیریم که انتقاد همیشه برای دیگران اتفاق نمی افتد.خواهش می کنم آستانه تحملتان را کمی افزایش دهید.

۶-چراتازمانی که من به گروه کیمیاگر می تاختم شما مرا سانسورنمیکردید وحتی علاقه مند دیدار هم بودید؟
-من تازمانی که به آنها انتقاد می کردم بیدار بودم اما حالا خود رابه خواب زده ام
۷-امید مافقط به خدا خواهد بودولاغیر.

سلام مجنون
اگر یادت باشد همان موقع هم ازت می خواستم به شعور مخاطب توهین نشود و جلوی برخی تند رویهایت را می گرفتم (دوباره تمام مطالب را بخوان-خدا را شکر که رو سفیدم)
من اصول خود را برایت گفته ام-شما خودت را خیلی زرنگ می دانی در صورتی که یک بار با شعری زیبا جواب آن را داده ام.
شما به سوالات من پاسخ ندادی بر عکس جملات احساسی ات-اگر همه کامنتهایی که می گویی از خودت بوده باشد-بیشتر تعریف از خود را تداعی می کند یا یک نیروی نفوذی نامریی برای دفاع از کیمیاگران!
آیا صحیح است وقتی یک مساله روشن نشده است با طرح سوالهای انحرافی مساله را شلوغ کنیم؟
برای همین بود که اصرار به بحث رویاروی داشتم و دارم.
خیلی از جملاتت که نظر شما راجع به من بود-که از نظر من محترم است-اگر همه از شما باشد- در کلبه های دیگر قابل طرح و حتی بحث است ولی در این کلبه سبب خلط مبحث و روشن نشدن حقیقت می شود.
مگر شما طالب حقیقت نیستی؟
راجع به حذف هم به نظرم چند کامنت بالا به مرتضی توضیح داده ام-در یکی از کامنتهای سانسووووور شده حتی به او نیز توهین کرده ای. در هر صورت بدان همان گونه در یکی از جوابهایت از حق کیمیاگر دفاع کردم و گفتم که هویت تو ناشناس ولی هویت او تاحد زیادی مشخص است و این منصفانه نیست. در هر حال داری یک طرفه به قاضی می روی من مثل تو ادعای دل اهل من بودن را ندارم اما ادعا دارم در این پرسشها و پاسحهای حود با کیمیاگران مدارکی دارم که آنها را فقط در دادگاه (صندلی داغ) باید ارائه دهم. مضافا این که وقتی به کیمیاگر نیز می توپیدی گاهی مشمول سانسووووور می شدی.
نکته دیگر این که من آماده انتقاد هستم ولی رو در رو و محترمانه. نه با کسانی که مرا از بالا نگاه کنند که زیر بار زور نه جناب عالی و نه کس دیگری نمی روم.
اما دلیل علاقه من برای دیدنت به دو دلیل مرتبط باهم یک رساندن این پیغام به کیمیاگران که نزد من یک چیز نگویند و در وبلاگ چیز دیگری ذکر کنند-نشان هم به آن نشان که وقتی کوچکترین نشانی از کوتاه آمدن آنها می دیدم بحث را ملایم می کردم و دوم شناختن کسی که به ادعای خودش از ابتدا کیمیاگران را و روابط را می شناخته است.
بقیه سوالاتت را هم پاسخ داده ام.
ضمنا اگر کسی شکاک باشدالان ممکن است فکر کند برخی اسمهای معلوم دست به دامن شخصیتهای مجهول شده اند.
ان شاا... امیدما هم فقط به خدا خواهد بود.
این جمله عظیمی است که با آوردن ان شاا... نیز بر سر آن آن را با بیم بیان می کنم. یک فرق اساسی من با شما این است

مرتضی پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام استاد
برعکس فهم مسئله برایم آسان تر شد
خدا رو شکر نظر قبلی ام و پاسخ شما ابهاماتی که ناخواسته چه برای من و چه برای دیگرانی که پیگیر ماجرا هستند بوجود آمده بود رو برطرف کرد

معلوم است خیلی خسته شده اید
یه مسافرت برید خستگی از تن در کنید
کرمانشاه که بودیم وقتی عکسامون رو مرور می کردیم چندتا عکس از شما دیدم که موهاتون سفید شده بود
خداییش دلم گرفت و به بچه ها غر زدم که چرا موهای استاد بایستی به این زودی سپید شود؟
ماه پیش سمنان بودم و شما رو اونجوری ندیده بودم!

سلام مرتضی کاش کامنت را دو تا کرده بودی
تکه دوم را جای دیگه می گفتی.




مرتضی فشار کارها خیلی زیاده
اما
موهام سفید شده درست اما ...!
دیدم شاید لاف باشه!
جمله را تکمیل نکردم.
استاد

دانشجو پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام استاد
من اصولا آدم خیلی صبوری هستم و خیلی راحت عصبانی و ناراحت نمی‌شوم ولی خدایی اگر کسی ناحق بگوید و چشم تو چشم به قول شما به شعورم توهین کند دادم در می‌آد اساسی. گفتم که کم پیش میآید اما وقتی عکس‌العمل نشان بدهم باعث تعجب اطرافیانم می‌شود.
البته مطمئنم که این عکس‌العمل با کل کل فرق دارد!! فکر میکنم کل کل یعنی؟؟ لغت مناسب پیدا نمی‌کنم. یک چیزی مثل سیکل معیوب یا نه بهتر از آن دور باطل.که نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شود. اگر اشتباه است بگویید. باز هم آرزوی موفقیت.

آفرین
ممنونم از شما
چقدر این حرفها برایم آشناست
و چقدر این طور عقیده ها را دوست دارم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

به نام خدا
سلام
راستش استاد ...

هر طور شما دوست دارید حساب کنید
من پاسخ شما را داده ام
سیکل معیوب که دانشجو می گفت به نظر همین است

شهاب الدین خادمی جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

به نام خدا

انچه که در مراسم کیمیاگر در تاریخ 14/2/89 اتفاق افتاد شاید این ذهنیت را به وجود اورده باشد که گروه شیمی دانشگاه سمنان خواستار جذب دکتر رئیسی به عنوان عضو هیئت علمی نیست.
که لازم است با ایجاد شرایط مناسب حقایق بهتر روشن شود.
گروه ما نیز پیگیر این موضوع است. که انشاا... با اطلاع رسانی دقیق و صحیح بتوانیم با کمک هم حقایق را بهتر روشن کنیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد