کلبه قاصدک

آقای محمدرضا قدیر شما اولین غیر شیمیستهایی هستید که قدم به وبلاگ گذاشتید.

امیدواریم بر و بچه های با معرفت فیزیک قدم بر روی چشمان گذاشته و (هر جا) نظر بدهید.

نظرات 102 + ارسال نظر
امین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

فــاش می گویم و از گفته ی خــود لرزانم

که ز افشاگـــری آخــــر چـــه رسد بر جانم

هی نگو:بنده‌ی عشق از دو جهان آزاد است

برو مشدی ،که دو ماه است توی زندانم

گرچه گه کاو و گهی کوژ و گهی زنگاری است

چند سالی است که این آینه می گردانم

آب و نانی است در این شغل شریفم که مپرس

آبرو می برم و می رسد آنک نانم

قلمی در کف خود دارم و آماده ی کار

کارفرمـــــــــــای عزیزی بدهد فرمانم

مایه چون دشت شود مایه ی دشتی آید

چه چهی می زنم و می زنم و می خوانم

جنبشی نیز در این بین به پا می سازم


کمــــــــر خدمت می بندم و می جنبانم

کی تعلّل بکنم گاه تملق ، هیهات

پشت گوشی بَدَل از پاچه نمی خارانم

حالی افسوس که احوال خوشی نیست مرا

چند ماهی است که از دست قضا نالانم

تا بگیرم خِر آن تحفــــــــه که زیرآبم زد

زور رستم بده یارب تــــو بر این دستانم

«کوچه باغی» توی سلول شنیدن دارد

باغبان گفته که من بلبل این بستانم

صبر بر حبس نه دشوار بوَد می ترسم

دوره دیگر شود و تخته شود دکـــــانم

امین شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:14 ب.ظ

خدایا مفلسان را غم مده شکرانه اش با من

به آنان خوشه ای جانانه ده یارانه اش با من

تمام عاشقان را جای ده در خوشه‌ی اول

ز بعد خوشه بندی ثبت در رایانه اش با من

تو اول ناقه‌ی لیلای مخلص را سمندی کن

چو پشت رل نشیند عاشق دیوانه‌اش با من

اتوبوس آنچه باشد پر کن از عشق سمن بویان

روانه کن به سوی چاکرت پایانه اش با من

اگر خواهد که مستاجر شود در خانه ای دلباز

جنون را سوی من بفرست، بالاخانه اش با من!

همای بخت با ما سایه اش سنگین شده، او را-

سبک پر ده به سوی خانه‌ی ما لانه اش با من

نیابم ســــــود در بازار دنیا بی چک و چانه

چکی در وجه حامل لطف فرما چانه اش با من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد