کلبه درویشان۲-سلمان رحمانی

دانشجویان عزیز و مراجعین کرام،

سلام

برخی عزیزان می پرسند چرا دیر به دیر آپ می کنیم. حق دارند ولی باید مطلب باشد که آپ کنیم.

تکرار مکررات نه تنها بی فایده است که اثر معکوس دارد.

اما

اما برخی کلبه ها مطالب جذابی دارد که صاحبانشان زود به زود مطلب می گذارند و مدتها بود می خواستم آنها را دوباره معرفی کنم و چون برخی آنها دیر به دیر بالا می آیند کلبه شماره 2 آنها را تشکیل دهم. این کلبه ها به قرار زیرند: (اگر چیزی از قلم افتاد به دل نگیرید و اطلاع بدهید تا اصلاح کنم.)

کلبه درویشان-سلمان رحمانی-ارشد شیمی کاربردی-مطالب عرفانی

کلبه قاصدک-محمد رضا قدیر-فیزیک-مطالب طنز

کلبه مجنون-مرتضی صفردوست-شریک-ارشد پیشرانه-عاشقانه (نه به اون معنا-به اون یکی معنا!)

کلبه 82 ای ها

کلبه 83 ای ها

کلبه 13

و...

راستی برای وبلاگ تبلیغ کنید.

ممنون

استاد

نظرات 247 + ارسال نظر
سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ

رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم

تا دوست را به یاری نخوانیم،

برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند

طعم توفیق را می چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند

یاد "تنهایی" را در سرت زنده میکند

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است

" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است

و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم


دکتر علی شریعتی

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ

پرنده

منتظر نمان پرنده ایی بیاید و پروازت دهد. در پرنده شدن خویش بکوش

مرد

رقت بارترین منظره ای که مرگ را نیز می گریاند، التماس یک گرگ است! ناله عاجزانه یک شیر!
نه...
گریستن یک مرد...!!

بی ارزشترین مرگ

مرگی که ضرری برای هیچ کس نداشته باشد،بی ارزش ترین مرگ هاست.


دکتر علی شریعتی

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:01 ب.ظ

سخنان شریعتی :شهید

یک شهید را نمی بینی که چه شیرین و چه آرام می میرد؟

برای آنها که به روزمرگی خوکرده اند و با خود ماندگارند مرگ فاجعه ی هولناک و شوم زوال است گم شدن در نیستی است آن که آهنگ هجرت از خویش کرده است با مرگ آغاز می شود چه عظیمند مردانی که عظمت این فرمان شگفت را شنیده اند و آنرا کار بسته اند که بمیرید پیش از آنکه بمیرید

چنین می پندارم که در این سوره مخاطب خداوند فقط پیامبر نیست روی سخن با همه ی آنهایی است که در جامعه خویش پیچیده اند

ای به جامه ی خویش فرو پیچیده برخیز و جامه ات را پاکیزه ساز و پلیدی را هجرت کن

طنین قاطع و کننده ی این فرمان وحی در فضای درونم می پیچد و صدای زنگ های این کاروانی را که آهنگ رحیل کرده است می شنوم هجرت آغاز شده است و می دانم این آتشی که اکنون چنین دیوانه در من سر برداشته است نه یک حریق که آتش کاروان است آتشی که بر راه می ماند و کاروان می گذرد

منبع:drshariyati.persianblog.ir

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:04 ب.ظ

سخنان دکتر چمران بر مزار دکتر شریعتی

ای علی ! همیشه فکر می کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت ،
و چقدر متاثرم که اکنون من بر تو مرثیه می خوانم !

ای علی ! گفتی که هر کس گفتنی هایی دارد
و شخصیت هر انسانی به اندازه ناگفتنی های اوست .
و من اضافه می کنم که درجه دوستی و محبت من با انسانی دیگر ،
به اندازه ناگفتنی هایی است که می توانم با او در میان بگذارم
و از این ناگفتنی ها که می خواستم با تو بگویم ، بی نهایت داشتم .

ای علی ! وقتی تو را شناختم که کویر تو را شکافتم
و در اعماق روحت و قلبت شنا کردم
و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم .

ای علی ! همراه تو به قلب تاریخ فرو می روم
و راه و رسم عشقبازی را می آموزم
و به علی بزرگ آنقدر عشق می ورزم که از سر تا به پا می سوزم .
ای علی همراه تو به نخلستان ها ی کنا رفرات می روم
و علی دردمند را در دل شب می یابم که سر به چاه کرده و سینه پردردش را خالی می کند .

ای علی ! تو دست مرا گرفتی و به ازلیت بردی
و فراز و نشیب تاریخ را نشان دادی ،
قدم به قدم تخته سنگ های مانع تکامل را به من نمودی ،
مرا به دیدار طاق شکسته کسری بردی
و اهرام مصر را نمودی و زیر تخته سنگ ها ی آن ،
استخوان های خردشده محرومین را دیدم که هنوز فریادشان به آسمان بلند است .
تو مرا به دیدار فرعون بردی که ادعای خدایی داشت و ستمگری های او را نمودی ،
تو مرا به دیدار گنج های قارون بردی و عاقبت خدایان زر و سیم را نشان دادی ،
تو مرا به خانه بلعم بردی و عاقبت خدعه و تزویر مدعیان دین را روشن کردی
که چگونه خدای آسمان را فدای مائده های زمینی می کنند.

ای علی ! با خروش تو به جنگ استعمار و استبداد و استحمار بر می خیزم
و همراه تو تاریخ را می شکافم
و فرعون ها و قارون ها و بلعم ها را لعنت می کنم.

ای علی ! دینداران متعصب و جاهل تو را به حربه تکفیر کوفتند
و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند
و غربزدگان نیز که خود را به دروغ روشنفکر می نامیدند ،
تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت ها کردند
و رژیم شاه نیز که نمی توانست وجود تو را تحمل کند ،
روشنگری تو را مخالف مصالح خود می دید ،
تو را به زنجیر می کشید و بالاخره شهید کرد ...

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ

سلام مرتضی
فکر کنم که منبع مطلب رو ذکر نکرده بودم و تو یادآوری کردی درسته؟
یادم بود ولی .... که گذاشته بودی گمراهم کرد.
2-3 روزه تمامی نظرات رو یکبار دیگه خوندم ببینم که کجاش اشکال داره و بعدش واست پیغام گذاشتم،
حال هم خوشحالم که خداوند اینقدر درحقم لطف داشته که افرادی متعهد در مسیر زندگیم قرار داده، دوستانی معتقد و متعهد که اشتباه دوستشون رو اشتباه خودشون می دونن، رفتار بد دوستشون رو دنبال می کنند و در صدد اصلاح آن به طور غیر مستقیم( طوری که باعث سرشکستگی دوستشون نشه) بر می آیند. همچنین برای دوستی اشان ارزش قائل اند،
می خواهم که نام آنها را بیاورم ولی بی خیال،
ان شا الله که من شایسته ی چنین الطافی باشم.
به محسن و محمد سلام برسون، او که نیست از خودش دفاع کنه!!! ولی یکی از بهترینهاست.
در پناه حق

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:43 ب.ظ

سلام استاد
بقیه اش کو؟؟؟؟!!!!
آنها که به واقعیت نزدیک ترند، نیستند؟؟؟

سلمان رحمانی یکشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام دوستان
شاید این مطلی به این کلبه بی ربط باشه ولی فکر کنم که بهتر باشه در اینجا آورده بشه؛
یه تست هوشه:
8 گوی مشابه داریم که یکی از آنها چند گرمی از بقیه سنگین تر است. چگونه می توان با 2 بار وزن کردن گوی سنگین تر را جدا کرد؟

سلمان رحمانی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ق.ظ

سخنانی زیبا از دکتر علی شریعتی

خدایا!
مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ ٫ غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن . لذتها را به بندگان حقیرت ببخش و درد های عظیم را به جانم ریز.

خدایا!
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.

خدایا!
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان می میرد که زندگی کرده است.

خدایا!
اتش مقدس شک را چنان در من بیفروز تا همه یقین هایی را که بر من نقش کرده اندبسوزد و انگاه از پس توده این خاکستر لبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند.

خدایا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !

خدایا!
خدایا تو را سپاس می گویم که در مسیری که در راه تو بر می دارم آنها که باید مرا یاری کنند سد راهم می شوند، آنها که باید بنوازند سیلی می زنند، آنها که باید در مقابل دشمن پشتیبانمان باشند پیش از دشمن حمله میکنند و ..... تا در هر لحظه از حرکتم به سوی تو از هر تکیه گاهی جز تو بی بهره باشم.

منبع:
persian-learn.com

منتظر دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:47 ق.ظ

سلام استاد
سلام اقای رحمانی

فکر کنم یه جورایی به جواب تست هوشتون رسیدم:

اول ۲تا گوی رو کنار می گذاریم و ۶تای دیگر رو در دو گروه ۳تایی تقسیم می کنیم .
این دو گروه رو وزن می کنیم:
۱) اگه برابر بودن یکی از اون دوتا
گوی سنگینتره که دوباره وزن می کنیم
۲) اگه برابر نبودن از اون گروه سه تایی سنگینتر یکی رو کنار می ذاریم اون دوتای دیگه رو وزن می کنیم اگه برابر بودن که گوی سوم سنگینترو اگه نه که با وزن کزدن مشخص می شود کدام سنگین تره.

یا علی

سلمان رحمانی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام منتظر
درود بر تو
علی علی

مرتضی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:24 ب.ظ

سلام منتظر عزیز
فکر کنم سوال این بود که با ۲ بار وزن کردن گوی سنگین تر رو پیدا کنیم اما تو معما رو با ۴ یا ۵ بار وزن کردن حل کردی !!!
ببین چقدر سلمان بامعرفت بوده که به روت نیاورده.
ولی همین که روش فکر کردی و جرات کردی جواب دادی جای بسی تشوبق داره

سلام سلمان جووون
عامل ایجاد ابهام رو کشف کردم٬ مشکل از من بود.
مطلب تو عنوانش "مراقب باش" که من به اشتباهی "مراقب افکارت باش" نوشتم و باعث سردرگمی ات شدم.
بیشتر از این هم شرمنده ام نکن.
به قول خودت ما برای دوستیمون ارزش قائلیم.
چه این کلبه ها باشن و چه نباشن.
دوستی ما برمی گرده به خیلی وقت پیش، وقتی که وبلاگ و کلبه ای نبود.
غیر رسمی اش ریاضی 1 و رسمی اش شیمی فیزیک 1 و 2
اوجش هم که تو اصول محاسبات بود
کنفرانس معدنی هم که جای خود داشت
یادش بخیر

درضمن بدون اغراق همه ی 83 ای ها از بهترین ها بودن
شب و روز هم نداشت
فرقی بین سلمان دارابی و سلمان رحمانی نبود
این ادعام رو استاد می تونه تایید کنه که:
تنها ورودی ای بودیم که شب و روزش مثل انگشتای یک دست با هم متحد بودن و هنوز هم هستن

اما در مورد مطلب "زن عشق می کارد و کینه درو می کند" می خواستم یه نظر بدم، با اجازه:
مردها هیچ وقت لذت زیبای مادر بودن را، نگاه عاشقانه مادرانه را، حتی لذت کشیدن درد زایمان را و خیلی چیزهای دیگر را درک نخواهند کرد.
مردها هیچ وقت نخواهند فهمید که چرا بهشت زیر پای مادران است؟
و اینکه چرا عمری آرزوی داشتن پسر می کردند و اکنون پسرشان مادری شده است؟
این زنها هستند که می توانند عشق بکارند
پس ای مردان بیایید و نترس باشید
چه اشکالی دارد شما هم عشق بکارید و آفتی شوید بر محصول کینه و در کنار زنها محبت و دوستی درو کنید؟

سلمان رحمانی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ق.ظ

سلام مرتضی
بی خیال دوست گرام
گذشته دیگه، اتفاقاً خوب شد که گفتی، از همه لحاظ، هم اینکه من منبع مطالبم رو ذکر کنم و هم اینکه به خودم بیام و رفتار و افکارم رو با دقت بیشتری کنترل و بازبینی کنم. به هر حال سپاس.
آری، ماها بایستی که شهامت داشته باشیم، غرور رو کنار بگذاریم، در برقراری روابط صمیمانه و عاطفی بکوشیم، با خانواده و دوستان خویش، چه عیبی دارد که یک پسر درخواست دوستی کند، مگر چه چیزی از او کم می شود، برای برقراری رابطه ی سالم همیشه بایستی پیش قدم بود نه اینکه با این دیدگاه پیش بریم که اگه من پیش قدم باشم دال بر نیاز و ضعیف بودنم است.
چه لذتی دارد فدا شدن برای پاره ی تن خود،
که می داند لذت بیداری در شب و نخفتن از خوف بیماری و درد فرزند را،
با تمام وجود در خدمت همسر و فرزند خود بودن،
عاشق بودن،
مهربانی و .....
منم به طور کامل با این نظر موافقم ولی بحث روی تفاوتهای اساسی موجود از لحاظ گوناگون از جمله آزادیهای موجود است.
چرا برقراری ارتباط از طرف یک پسر بلامانع است ولی همین که یک دختر قصد ایجاد ارتباط داشته باشد فوری انگ گمراهی به آن زده می شود و طوری با او برخورد می شود که راهی جز انزوا برایش نمی ماند؟؟؟
بحث تفاوتهای برخوردی از نظر آزادی مدنی و اجتماعی است که هر شخصی صرف نظر از جنسیت بایستی دارا باشد.
یا علی

سلمان رحمانی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:53 ق.ظ

سلام استاد
در یکتایی خدا، اجرای و عمل به دستورات به حقش شکی نیست، بحث آزادی است، ایجاد این فرهنگ که زنان نیز همچون مردان یک انسانند ونیازهای روزمره و عاطفی مشابهی دارند، بایستی این فرهنگ در جامعه بوجود آید تا انسانها بتوانند به حقوق همدیگر احترام بگذارند، آینده ی افرادی که به بلوغ فکری رسیده اند را خودشان رقم بزنند نه اینکه اسیر یکسری تفکرات توام با تعصب قدیمی شود و جامعه را فلج کند، آزادی را نابود سازد، یک انسان وقتیکه در خانه ی خود نتواند که حرف و خواسته ی خود را بیان کند، به حق طبیعی زندگی خود برسد، در جامعه پرخاشگر می شود و تحمل خیلی از ناهمواریها دشوار می شود، در جامعه نیز سرشکسته و توسری خور میشود.
من ادعای تجدد و دموکرات بودن نمی کنم، بلکه از واقعیت موجود و منزوی بودن زنان در جامعه حتی در دانشگاه سخن می گویم.
از دستوراتی سخن گفتی که برای من نوعی در جامعه از سوی سردمدارن، دینمداران و کسانی که مشروعیتشان از ناحیه ی خدا می گیرند به طور کاملاً منحرف اجرا می شود، نه در جهت اجرای احکام الهی، بلکه در جهت منافع شخصی و حفظ موقعیت شخصی، حال چه کسی به شبهه ی عظیم ایجاد شده در من پاسخ می گوید؟ چه کسی می تواند این تناقض عظیم را برطرف سازد؟؟؟؟ قبل از اینکه بفهمی چه اتفاقی افتاده است تهمت مرتد و محارب به تو چسبانده شده و سر از جایی در می آوری که بارها تقاضای مرگ می کنی.
من نوعی که عدالت مولا علی(ع)، آزادی امام حسین(ع)، شهادت ابوالفضل عباس(ع)، تقوی ابوذر و سلمان و ........ را به عنوان الگو در اختیار دارم چگونه با موضوع و نا عدالتی کنار بیایم؟؟؟
وقتی که می بینم به نام دین جنایت می شود و توجیه آن از طرف خدا بودنش است چگونه برایم شبهه ایجاد نشود،
آری تقوی ما ضعیف است، ما در دوره ی علی(ع) نبوده این تا اجرای احکام الهی را مشاهده کنیم،
سخن به درازا کشید!!!
علی علی

به نام خدا
سلام
خیلی بحث را قاطی کردی-با شلوغ کاری و یک مشت جملات احساسی سحن گفتن کاری درست نمی شود. لطفا به جملات زیر دقت کن:

"دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد
و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ....
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...
و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگزار (به املای قانونگزار دقت کن) می توانی ازدواج کنی ...
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ..."

دیه ربطی به زنا ندارد.
اگر این مقدار دیه را خدا معین کرده من باید بپذیرم. نکته اصلی این جاست.
فرض می کنیم تا 4 همسر (آن هم با شرایط سحت و کلی بحث) دستور صریح خدا نباشد آیا یک زن می تواند از لحاظ فیزیولوژیکی با بیش از یک مرد ازدواج کند؟ فرض می کنیم خدایی وجود نداشته باشد با تفاوتهای طبیعی زن و مرد چه می کنی؟ آیا خدا یا طبیعت ظلم کرده که قابلیت حامله شدن را به من نداده است؟ جالب است که این بحثها را که 15 سال قبل با دوستان فرانسوی ام می کردم می پذیرفتند.
"در زبان شعر
حق داریم با خدا شوخی کنیم
کل کل کنیم
عصیان کنیم
و حتی کمی کفر بگوییم(؟)!
اما در زبان جد
اگر اورا پذیرفتیم
و به بزرگیش ایمان آوردیم
و یگانگی اش را
باید دستوراتش را-می گویم دستوراتش را
دستورات واقعی اش را
که زورمداران واژگونه اش نکرده اند-
بپذیریم
و افتخار کنیم"
حال باید متخصصان برای ما تبیین کنند که آیا تمام چیزهایی که به نام دین به ما گفته شده است واقعا حرف خداست یا پیرایه های کلاشان؟
اگر امر حدا بود من می پذیرم. دیگران مختارند.
باقی جملات شعر هم ربطی به بحث من ندارند. یک مرد هم می تواند ظالم باشد و یک زن نیز
یک زن می تواند نامرد باشد و یک مردنیز!
هر افراطی یک تفریطی را به دنبال دارد. افراط مرد سالاری- تفریط فمینیسم
افراط تعبد بی چون و چرا و بی حق پرسش- تفریط سکولاریسم
افراط نتوانستن حرف خود را زدن- تفریط پرخاشگری
افراط ... تفریط ...
عزت زیاد
استاد

سلمان رحمانی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ق.ظ

سلام مرتضی
فکر کنم چون منتظر پاسخ را متوجه شده بود طوری نوشته که باعث ابهام شده، مثل این می مونه که به مطلب درسی رو کسی کامل متوجه شده ولی هنگام بیان اون بطور خلاصه نکات کلیدیش رو بیان می کنه که برای دیگران کمی گنگ به نظر میاد.
حالا از منتظر می خواهم که کامل تر توضیح بدن.
من فکر می کنم که پاسخش صحیح است.
علی علی

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

خانه دوست کجاست؟

در فلق بود که پرسید سوار

آسمان مکثی کرد

رهگذر شاخه نوری که به لب داشت

به تاریکی شن‌ها بخشید

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:

نرسیده به درخت،

کوچه باغی ست که از خواب خدا سبزتر است

و در آن عشق به اندازه‌ی پرهای صداقت آبی است

می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می‌آرد،

پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی،

دو قدم مانده به گل،

پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی

و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد

در صمیمت سیال فضا، خش خشی می‌شنوی:

کودکی می‌بینی

رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه‌ی نور

و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست؟


سهراب سپهری

مرتضی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:16 ب.ظ

امشب سخن از ساقی و میخانه گویم یا علی !

امشب سخن از باده و پیمانه گویم یا علی !

امشب سخن از مستی جانانه گویم ، یا علی !

امشب سخن از عاشق دیوانه گویم یا علی !

در راه عشقت یا علی مردانه گویم یا علی !

مستانه گویم یا علی !!

رندانه گویم یا علی !!

سلمان رحمانی سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام استاد
فرمایشات سرکار کاملاً متین است، منم که عرض کردم با فرامین الهی هیچگونه مشکلی ندارم، من با این قسمتش مشکل دارم:
در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

"او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی" ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....

"او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد" ....

"او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی" ....

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛

پیر می شود و میمیرد...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!

و این رنج است


بحث در این تفاوت هاست!!!
منظور از بحث دیه و زنا این است که اگر در یک حکم نابرابری وجود دارد چرا در حکم مشابه این تساوی رعایت نمی شود، این موضوع که کاملاً واضح است که دیه کاملاً از زنا جداست!!!

بحث ساختار بدنی زن و مرد نیست، منم با چند همسره بودن زن کاملاً مخالفم، من نمی گویم که چرا خداوند مرد را به گونه ای نیافرید که او هم بتواند بچه دار شود!!! این بحث بی اساسی است. بحث تساوی حقوق است، بحث آزادی است. کسی با خدا و دستوراتش مشکل ندارد!!!! مشکل در اجرای صحیح این احکام است.

آری متخصصان امر، در صورت ""عادل"" ، ""صالح"" و ""سالم"" بودن!!!!
با قسمت آخر صحبت های شما نیز موافقم.
بحث فمینیسم و مرد سالاری نیز در حد اعتدال و میانه مفید و چاره ساز است، همه می دانیم که هر افراط و تفریط سبب انحراف از راه صحیح می شود.
در پناه حق
علی علی


آن چه می بایست بگویم گفته ام.

منتظر چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:25 ق.ظ

هوالحی
سلام استاد عزیز
سلام اقای رحمانی
سلام اقای صفردوست

من تو جواب اون تست هوش فقط دو بار گوی هارو وزن گردم اما چون چند مرحله بود شاید باعث شد شما فکر کنید من چند بار این عمل رو تکرار کردم

ابتدا دو گوی از اون ۸ گوی رو جدا میکنیم(به طور تصادفی)
۶گوی باقی مانده رو به ۲دسته ی سه تایی تقسیم می کنیم
این دو دسته ی سه تایی رو وزن می کنیم (این شد یکبار وزن کردن)
حالا دو حالت پیش میاد:
۱) اگه این دودسته هم وزن بودن که یکی از اون دوتا گوی که کنار گذاشتیم گوی سنگین تره که با وزن کزدن برای بار دوم سنگین تره رو پیدا می کنیم.(دوبار وزن کردن با این فرض که حالت اول اتفاق بیافتد)
۲) اگه هم وزن نبودن که از اون دسته ی سنگین تر یکی رو به طور تصادفی جدا می کنیم و دوتای دیگه رو وزن می کنیم(دوبار وزن کردن با این فرض که حالت دوم اتفاق بیافتد) اگه اون دوتا هم وزن بودن که گوی سوم سنگینتره اگه هم وزن نبودند که مشخص می شود کدام سنگینتره.

خیلی با دفعه ی اول فرق نکرد اما امیدوارم این دفعه تونسته باشم منظورمو برسونم.

یا علی

منتظر چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:50 ق.ظ

هوالحی
سلام اقای رحمانی
قبل از هر چیز ببخشید که وارد بحث شما و استاد شدم
بعدهم نمی دونم برداشتم از صحبتهای شما درسته یا نه اخه احساس می کنم یکم بحث ها قاطی شده شما اول صحبتتون با احکام مشکل دارید اخرش با مجریان ان.
شما در مورد زن وحقوق او در جامعه صحبت می کنید در مورد این که حق زن ضایع شده .این حرفها برداشت خودمه از دینم و جامعه ام ببخشید که زیاد اصولی و حساب شده نیست

اول حرفام بگم که به قول شهید مطهری استفاده از لفظ «تساوی» در مورد حقوق زن و مرد اشتباه است و ظلم به زن است بلکه باید از لفظ «تعادل» استفاده کرد.
در مورد دیه و زنا: این دو به نظر بنده دوتا موضوع متفاوته و اصلا به هم ربطی نداره که شما می فرمایید باید در هر دو یک جور حکم اجرا شود یعنی یا برابری یا نابرابری.به
نظر من در مورد زنا چون زن و مرد به اختیار مرتکب این گناه می شوند پس مجازاتش برابره برای هر دوی انها.

اما در مورد دیه: همونطور که می دونید دیه ی قتل زن نصف مرد است اما در مورد جراحت تا مقدار ثلث دیه زن و مرد برابرند.
دلیل نصف بودن دیه ی زن این است که بعد از کشته شدن زن افرادی از او باقی نمی مانند که زن مسئول خرج و مخارج اونها باشه اما بعد از مرد خانواده ی او از جمله همسر و فرزندانش بدون سرپرست می مانند پس باید دیه ی مرد با زن فرق داشته باشد.
پس هر جوری حساب کنیم دریافتی زن بیشتر از مرده.چون دیه ی مرد در قتل مستقیما و در جراحت به واسطه هزینه زندگی تو جیب زن می ره.

به نظر بنده و با توجه به ایات قران و احادیث احکامی که الان هستن تاشاید ۹۵درصد همان احکام زمان پیامبرند مگر احکامی که با توجه به شرایط جامعه تغییر کرده پس اگر اشکالی هست در اجرای اونها توسط ما مسلمون هاست نه در خود احکام
مثلا در مورد تعدد زوجات در زمان پیامبر و امام علی و ... هم این امر بوده که ایشون همسران شهدای جنگ ها را تحت سرپرستی خود می گرفتند ومجبور بودن برای این کار با انها ازدواج کنند اما تا زمانی که همسر اصلیشون مثل حضرت خدیجه زنده بودن همسر دیگری نداشتن و بقیه هم از این شرایط اگاه بودن و اعتراضی به این شرایط نداشتند چون شخص پیامبر با عدالت رفتار می کردند
در حال حاضر هم این احکام وجود داره اما ما مسلمون ها اون چیزی رو از احکام اجرا می کنیم که می پسندیم به همین دلیله که فکر می کنیم در حق زن ها ظلم می شه در حالی که اسلام می گه حتی زن در خانه لازم نیست کاری انجام بده و اگر هم انجام بده می تونه از همسرش در قبال اون کار پولی رو دریافت کنه.

در اسلام و احکام اسلامی هیچ ظلمی به زن نشده که هیچ خدا هم خیلی هوای زن و دخترهارو داره اما ما مسلمونا کردارمون با اسلام واقعی فاصله داره مثلا اونجایی که فرمودین «او درد می کشد و تو نگرانی که دختر نباشد»
اولا به خاطر همین درده که بهشت زیر پای مادرانه
ثانیا طبق اون حدیث که فرمودن:« پسر نعمت خدا و دختر هدیه ی خدا به زن و مرده و خدا بنده ی خودر رو به خاطر نعمت بازخواست می کند و لی به خاطر هدیه نه» پدر اگر ارزش دختر رو بدونه این طوری فکر نمیکنه.

ببخشید می دونم کوچکتر از این حدی هستم که این حرفهارو بزنم امااحساس کردم باید گفته بشه امیدوارم منو به خاطر جسارتم ببخشید.
به امید روزی که همه ما مسلمون واقعی باشیم
یا علی

سلمان رحمانی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام منتظر
سپاس از اینکه آمدی و نظر دادی، نه تنها جسارت نیست بلکه اگر کسی آگاهی داشته باشد خیلی هم مفید است که بیاید و نظر بدهد و مفید واقع شود.
منم که عرض کردم اگر حکمی از سوی خدا باشد هیچ شکی در اجرایش نیست. بحث این است که آیا احکام موجود واقعاً از ناحیه خداست؟؟؟!!! یا اینکه مبلغ در جهت شخصی آنها را تغییر داده است.
همچنین در اجرای همین احکام با فرض از سوی خدا بودن بسیار مشکل وجود دارد.
در مورد آزادی زن در جامعه نیز که مشکلات اساسی وجود دارد که نیاز به بحث طولانی دارد،
منظورم از تساوی حقوق، به عنوان یک شهروند بود، منظور حقوق مدنی یک شهروند است، چه زن و چه مرد.
دینی که احکامش در جامعه پیاده نشود به شعار تبدیل می شود و این برای کاملترین دین خدا نبایستی اتفاق بیافتد.
البته همه ی ما در قبال آن مسئولیم.
بازم سپاس از اینکه به کلبه ی حقیر ما سر زدی.
راستی پاسخ به معما رو هم درست دادی، من چون پاسخ را می دانستم متوجه شدم ولی برای دیگران کمی گنگ بود که این سری واضح گفتی.
علی علی

سلمان رحمانی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:52 ب.ظ


علی آوای هستی ، نغمه رود
محمد تار هستی و علی پود
اگر هر شاعری را شاهکاری ست
علی زیباترین شعر خدا بود
علی مولا ، علی آقا و سرور
علی از کیمیای عشق ،‌برتر
علی قدرت نمای بیکرانه
علی آیینه صد قرن دیگر
علی شعر و علی شوق و علی شور
علی از وهم و از پندارها دور
میان کوچه های شهر ظلمت
علی ایات پاک سوره نور
علی زیباترین فرزند آدم
علی هم ریشه عیسی بن مریم
علی اوج عطش را آب روشن
کویر خسته را باران نم نم
علی زایده آیات حق بود
علی قدرت نمای ذات حق بود
علی بود آن پرستوی غریبی
که کوچش مایه هیهات حق بود

مرتضی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:03 ب.ظ

خدا :
حق نام دیگر من بود...


پیش از آنکه انسان پا بر زمین بگذارد خداوند تکه ای خورشید و پاره ای ابر به او داد و فرمود:
آی ای انسان زندگی کن و بدان در آزمون زندگی این ابر و این خورشید فراوان به کارت آید.
انسان نفهمید که خداوند چه می گوید
پس از خداوند خواست تا گره ی ندانستنش را قدری باز کند.
خداوند گفت این ابر و این خورشید ابزار کفر و ایمان توست.
زمین من آکنده از حق و باطل است.
اما اگر حق را دیدی خورشیدت را به در کش تا آشکارش کنی.
آنگاه مومن خواهی بود.
اما اگر حق را بپوشانی نامت در زمره ی کافران خواهد آمد.
انسان گفت من جزبرای روشن گری به زمین نمی روم
و می دانم این ابر هیچ گاه به کارم نخواهد آمد.
انسان به دنیا آمد اما هر گاه حق را پیشاروی خود دید چنان هراسید که خورشید از دستش افتاد.
حق تلخ بود.
حق دشوار بود و ناگوار.
حق سخت و سنگین بود.
پس هر بار که با حقی رویارو شد آن را پوشاند تا زیستنش را آسان کند.
فرشته ها می گریستند و می گفتند
حق را نپوشان...
حق را نپوشان...
این کفر است...
اما انسان هزاران سال بود که صدای هیچ فرشته ای را نمی شنید.
انسان کفران کرد
وکفر ورزید
و جهان را ابرهای کفر او پوشاند.
انسان به نزد خداوند باز خواهد گشت
و خداوند خواهد گفت
قسم به زمان که زیان کردی
حق نام دیگر من بود...

سلمان رحمانی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ب.ظ


عیب کس مکن

اندر ره حق تصرف راز مکن
چشم بد خود به عیب کس باز مکن
سر همه بندگان خدا داند و بس
در خود نگر و فضولى آغاز مکن

سلمان رحمانی چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:45 ب.ظ


هفت نصیحت مولانا :

گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن (مثل رود) •

باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید) •

اگرکسی اشتباه کرد آن رابپوشان (مثل شب) •

وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ) •

متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک) •

بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا ) •

اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش
(مثل آینه مثل عشق خدائی که در دل عاشقانه خدائی هست )

منتظر پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ب.ظ

هوالحی

سلام اقای رحمانی
شما فرمودید که اگه احکام موجود از ناحیه ی خدا باشد می پذیرید و معتقدید که این احکام ممکنه از جانب خدا نباشد درسته؟
من فکر می کنم این سوال اصلی شماست که اگه به جوابش برسید به جواب بقیه ی سوالاتتون هم میرسید. درسته؟

اگه صحبتهای من در بالا درسته حالا یک سوال از شما دارم:
شما از عدالت امام علی خیلی صحبت کردید
میشه بپرسم کی گفته امام علی عادل بوده؟

منتظر پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:09 ب.ظ

سلام استاد عزیز. خوبید ؟

ببخشید اگه دارم علی رغم ادامه ندادن شما من این موضوع رو کشش می دم شاید جاش اینجا نباشه که نیست وباید این شبهه ها در جایی مطرح بشه که متخصصش باشه اما من فکر میکنم ممکنه صحبتهای اقای رحمانی شبهاتی رو به وجود اورده باشه که اگه به اونها پاسخ داده نشه مشکلاتی پیش میاد .
باز هم معذرت می خوام.
یا علی

به نام خدا
سلام
نه منتظر عزیز
در ورود قبلی ات به بحث نیز می خواستم از تو تشکر کنم دیدم یک طرف بحث ام وصحیح نیست.
حتی در نظر بالایی نیز.
خوشحالم که سوال کردی تا جواب بدم.
اگر یادت باشد در اولین جواب به نظراتت در این وبلاگ- این گونه بحث ها را پیش بینی کرده بودم!
حواست به پاسحها باشد تا در آن مشکلی که گفتم نیفتی.
جوابهایت از نظر من صحیحند.
ممنون
استاد

مرتضی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:30 ق.ظ

به نام خدا
سلام سلمان جان
دیروز دانشگاه که بودم خودم رو قاطی بحثتون کردم اما متاسفانه سرور ایراد داشت و نظرم ارسال نشد ...
با خودم گفتم حتما حکمتی داشته که ارسال نشده و تصمیم گرفتم کلا وارد بحث نشم اما حالا که یه بار دیگه نظرات رو خوندم متوجه شدم این خوده من بودم که آتیش بحث رو روشن کردم و دور از انصافه که کنار بکشم ...
پس با اجازه بزرگان من هم اومدیم و برای شروع اولا جواب اولین نظرت رو می دم (سه شنبه 27 بهمن ماه) و بعد نظرم ارسال نشده ام رو بازنویسی می کنم

بسم الله الرحمن الرحیم
پرسیدی چه عیبی دارد که یک پسر درخواست دوستی کند؟ چه چیزی از او کم می شود؟ اگه من پیش قدم باشم دال بر نیاز و ضعیف بودنم است؟
من در این ضمینه با تو کاملا هم عقیده ام اما یکمی نظرم با تو فرق داره. اون دوستی ای پایدار و موفق است که بخاطر شخصیت طرف باشه نه بخاطر ظاهر زیباش و نیازهای روحی روانی خودش !
معمولا پسرها همیشه از روی ظاهر، دخترها رو واسه دوستی انتخاب می کنن و چون این موضوع همه گیر شده و 90درصد دوستی ها اینگونه است دیگر جامعه پذیرای درخواست دوستی از طرف یک دختر نیست و همینطور یک دختر نمی تونه به یه پسر اعتماد کنه چون احتمال اینکه مورد سوء استفاده (مخصوصا سوء استفاده جنسی) قرار بگیره زیاد هست.
متاسفانه جامعه ما برای پیش گیری از این روش کاملا غلط و نامناسبی رو در پیش گرفته و دیواری کوتاهی تر از دختر رو پیدا نکردن!
شاید اگه اولین بار که یک زن و مرد زنا کرده بودن، مرد را اینگونه تنبیه می کردن و برای او ننگ می شماردند امروز همه چی بصورت عکس بود.
جامعه ما بجای دادن آگاهی و اطلاع رسانی سعی بر سرکوب و مخفی کاری کرده که متاسفانه باعث شده عطش جوون ها بیشتر و بیشتر بشه.
ای کاش به جوون ها می فهموندند که جزء جنسیت تفاوتی بین زن و مرد نیست و همانگونه که یک مرد آدم است یک زن هم آدم است.
خوشبختانه الفاظی چون ضعیفه و امثال این امروزه کمتر به گوش می خوره
گذشت زمان همه این مشکلات را حل خواهد کرد.
همین گذشت زمان بود که باعث شد دیگر دختری را زنده به گور نکنن.
سلمان جان خودت را نبین که مثل یه دسته گل می مونی
انسانهای بدصفت زیادی جامعه را فرا گرفته و این دختر است که باید بیشتر بترسد
اما نه وظیفه من و تو هم به اندازه ی دخترها بلکه بیشتر سنگین است
اگر او در محبس بکارت زندانی شده خیالش راحت است چون احتمال کمی است که شیطان به سراغش بیاید اما ما مردها که آزادی داریم چه؟
زندانی بودن تا روزی که در خدمت یک نفر باشیم راحت تر است یا اینکه رها باشیم در میان گرگهای بسیار؟
چادر سر کردن راحت تر است یا کنترل نگاه؟
ما مردها هم به اندازه ی خود محدود و زندانی هستیم
اما هیچ وقت به آنها اشاره نمی کنیم
چون نشانه ی ضعیف بودن می دانیم
پس دوباره بحث قوی بودن و پرهیز غرور و افراط و تفریط به میان می آید

نمی دانم چقدر تونستم با بحث پیش برم اما می دانم خیلی بحث تو بحث شد
امیدوارم در آخر به یک نطر واحدی برسیم
دفعه بعد با منتظر هم وارد بحث خواهم شد البته اول می خوام جواب سوالش رو بدونم !
استاد هم ما رو با تجربیاتشون تنها نذارن

یا علی

شما سنگین بحث می کنید ما کم می‌آوریم.

سلمان رحمانی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:03 ب.ظ

سلام منتظر
فرض کنید که شبهاتی در ذهن من نوعی با دیدن تناقض هایی که در جامعه بین احکام اسلامی و اجرای أنها در جامعه بوجود آید، آیا منبع عادلی در دسترس است که به او اعتماد کرده و پاسخ سوالات خودم را بگیرم؟ با فرض اینکه اگر شخص عالم و عادلی پیدا شد که همین وظایف را داشته باشد و من را کاملاً روشن کرد این سوال را چگونه حل کنم که تویی که اینگونه اطلاعات در مورد احکام می دهی، با دیدن تناقض و فاصله گرفتن از حقیقت اجرای حکم چرا ساکت نشسته ای در صورتیکه وظیفه دینی و شرعی مبلغین و مجتهدین ایت که در مقابل ظلم و جور ساکت ننشینند؟!!!
اگر در این بین از تهمت و مرتد بودن در امان بمانی!!!!
ببخشید اگر با حاشیه های بسیار بیان کردم.

در مورد مشکل اساسی موجود بایستی بگم که چگونه می توان که به اشخاصی که در مقابل ظلم نه تنها ساکت نشسته اند بلکه حمایت نیز می کنند آنها را بر پایه ی دستورات دینی توجیح نیز میکنند اطمینان کرد؟!!

در مورد مولا علی(ع)، کسی به من نگفته که ایشان عادل است، با خواندن کتابهای نهج البلاغه و سخنان علی(ع) و
نحوه ی برخوردهای حضرت و قضاوتهای و تصمیم گیریهای ایشان این موضوع دستگیرم شد.

اما در مورد بحث اینکه اینگونه مسائل نیاز به متخصص دارند یه مطلبی رو خدمتت عرض می کنم:

شعار ماورائ علمی و فوق دیالتیکی اسلام را آن سرباز مسلمان فهمیده است که در برابر فرمانده سپاه ساسانیان که اعترض می کند شما به چه کار آمده اید؟ و در حالیکه ما به شما قصد حمله نداریم، چرا بر ما حمله آورده اید؟ اگر گرسنه اید؟ اگر چیزی می خواهید؟ ... میدهیم برگردید و ما را آسوده بگذارید. که اینچنین می گوید:
"ما آمده ایم تا شما را از بندگی یکدیگر به بندگی خدا، از ذلت زمین به تعالی آسمان و از جور ادیان، به عدل اسلام رهائی بخشیم"!
(هر چند که نظر شخصی من مخالفت با این جنگ است، زیرا وقتی با شعار آزادی به میدان می آیی، دیگر نیازی به جنگ برای اصلاح جوامع نیست.)
ولی منظور این است که یک مسلمان واقعی بایستی آنقدر اطلاعات و آگاهی داشته باشد که در جمعی هنگام بوجود آمدن شبهات اساسی در مورد دین و مذهبش بتواند پاسخ های قانع کننده ای بدهد، با منطق و استدلال نه از روی تعصب و احساسات. پس شاید بحث ما نیز با گفتگوی خودمان به نتیجه برسد نه اینکه حتماً نیاز به حضور متخصصی باشد.

چند سوال می پرسم:
1- تفاوت مکتب و نهضت در اسلام چیست؟
2- امت اسلامی صحیح است یا جامعه اسلامی؟ چرا؟
3- ایدئولوژی اسلانی بر چه اصولی استوار است؟

شاید بگویید که مباحث تخصصی است ولی دانستن و درک صحیح این مفاهیم خیلی از مشکلات را برطرف می سازد.
علی علی

سلمان رحمانی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:06 ب.ظ


آن گاه که انسان از محیط ارزش های خدایی خارج می شود و ارزش های مادی ملاک به روزی و برتری او قرار می گیرد، اسارت آغاز می شود. چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که در برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می گیرد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید:
الثَّناءُ بِأکْثَرِ مِنَ الْاِسْتِحقاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصیرُ عَنِ الْاِسْتِحْقاقِ عَیٌّ اَوْ حَسَدٌ.

سلمان رحمانی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:08 ب.ظ



امام علیعلیه السلام در رابطه با چاپلوسی می فرماید:

1- ستودن بیش از انچه که سزاوار است نوعی چاپلوسی وکمتر از آن درماندگی یا حسادت است (حکمت347)

2- چه بسا کسانی که با ستایش دیگران فریب خوردند (حکمت 462)


3- ستایش بی اندازه {تملق گویی} خودپسندی می آورد و انسان را به سرکشی وا می دارد ( نامه 53 قسمت القیاده و الروابط الاجتماعیه)

سلمان رحمانی جمعه 30 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام مرتضی
اتفاقاً منتظر حضور تو و دیگر دوستان در این بحث بودم،
با قسمت اول نظراتت منم موافقم، اونجایی که فکر می کنی که نظرت با من متفاوت است را نیز من با تو هم عقیده ام واینکه مشکلات اجتماعی در مورد ارتباط دختر و پسر در جامعه وجود دارد و برخوردهای که برای جلوگیری از به قول خودشان به گناه کشیده نشدن می کنند کاملاً بی منطق است و نه تنها بی اثر که اثر معکوس دارد.
اینکه در طرز تفکر بسیاری از افراد کج اندیشی وجود دارد که شکی نیست،
در مورد مسائل اجتماعی موجود حرفم این است که در امتی شیعه که بایستی الگوی مردم جهان باشند چرا بایستی طوری محدودیت بوجود آید که مردم موجود در این امت احساس انزجار از وضع موجود کنند و نه تنها الگو نبوده بلکه اصول آزادی روابط رو از دیگر ملت ها بگیرند. آیا واقعاً کاملترین دین خدا جوابگوی نیاز روابط صحیح و سالم نیست؟؟ چرا با ایجاد محدودیت های اجتماعی قصد سالم جلوه دادن محیط اجتماع کنیم و با به به گفتن های درونی از واقعیت و خواست حقیقی مردم دور شویم؟
تا مشکل را قبول نکنیم که نمی توانیم آنرا حل کنیم.

چرا برای اجرای احکام الهی به زور و اجبار متوسل شویم؟
آیا از انسانهایی که از این قبیل امور دوری می کنند و علاقه ای به آنها نشان نمی دهند تا بحال دلیلش پرسیده شده است؟؟
آیا به حرف این دسته از مردم اهمیتی داده می شود یا اینکه نه فقط عده ای حتی اگر تظاهر و ریاکاری باشد تنها به دلیل اینکه در ظاهر احکام الهی را به جا می آورند مورد تحسین قرار می گیرند؟؟؟

در آخر بایستی بگم که از نظر من که شروع کننده ی این بحث بودم، این بحث کاملاً آزاد است و هر کدام از دوستان چه مخالف و چه موافق آزاد به شرکت در بحث هستند و نیازی نیست این طور برداشت کنند که این بحث به آنها ربطی ندارد(در صورتیکه به عنوان یک مسلمان همه ی ما مسئول سرنوشت و کیش خویش هستیم، به تعبیری دیگر هر یک از ما بایستی شهیدی باشیم برای دیگر مردم) و یا اینکه با شرکت در این بحث دخالتی از طرف این دوستان صورت خواهد گرفت. نکته مهم این است که پاسخها و نظرات با دلیل و منطق و آگاهی و بدور از احساسات باشد تا بتوان از این بحث نتیجه مطلوب گرفت.
علی علی

منتظر شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:16 ب.ظ

هوالحی
سلام اقای رحمانی
شما می فرمایید عدالت امام علی رو از نهج البلاغه خوندید و فهمیدید
نهج البلاغه رو هم که سیدرضی جمع اوری کرده
خوب شما چه طور این جا به حرفهای او اعتماد دارید اما در مورد فتواهای او که در مورد احکام اسلام هست شک دارید
فکر میکنم متخصصین به این حالت " یومنوا به بعض و یکفروا به بعض " می گویند

در مورد اون موضوع که عرض کردم باید متخصص باشد تا بتواند شبهات شما را برطرف کند
اگه شما خدایی نکرده بیمار بشید خودتون بر اساس دانش پزشکی خودتون دست به درمان میزنید یا سراغ پزشک متخصص میروید؟ این جا هم اگه این شبهات برای شما پیش آمده باید به متخصص مراجعه کنید که جوابهای مختلف باعث ابهام شما نشود

شما یقینا مرجع تقلید دارید پس اون شخص مرجع معتبریه که خودتون انتخاب کردید حالا هم باید به او مراجعه کنید
در مورد ساکت نشستن ان فرد اگاه به احکام هم باید بگم که انها چیزهایی رو میبینند که امثال ما نمی بینند اصلا مگه امام علی در زمان خودشون از شرایط جامعه اگاه نبودن مگه از پشت پرده ی خیلی وقایع مطلع نبودن اما اقدامی نمی کردن به خاطر این که شرایط جامعه به گونه ای بود که پذیرای این اقدامات نبوده .
مطمئن باشید با دوتا سوال کسی بلالیی سر شما نمی اره حداقل الان بلایی سرتون نمی ارن شاید قبلا این طوری بوده

یک پزشک عمومی هم در مورد بیماری پوستی اطلاعات داره اما نه در حد یک متخصص یا فوق تخصص پس بیمار ارجاع میده به او. این جا هم همینه مثلا بنده و امثال من تا یه حدی در مورد اسلام اطلاعات داریم تا یه جایی می تونم کمکتون کنمبقیشو باید برید پیش متخصصش.

در مورد جنگم مخالفم با شما
قبل از جنگ پیابر تبلیغ کرده بودن اما وقتی با این کارا و این حرفها راه به جایی نبردن دست به جنگ زدن در احکام هم اگه قبول کنید امده که امر به معروف در مرحله ی اول زبانی و لفظی اما اگه موثر واقع نشد باید وارد عمل شد.

یه چیز دیگه شما فرمودین که امام علی رو از روی احادیث شناختید تو یکی از همون احادیث امام زمان فرمودن راویان حدیث که همون مراجع تقلید نائبان ما بر شما هستن و در دوران غیبت در مشکلات به انها مراجعه کنید.

اگه اجازه بدید سوالات رو سر فرصت و وقت دیگری جواب بدم.

یا علی

۱۱۰ شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:28 ب.ظ

ای خدا از عاشقان خشنود باد عاشقان را عاقبت محمود باد
عاشقان را از جمالت عید باد جانشان در آتشت چون عود باد
دست کردی دلبرا در خون ما جان ما زین دست خون آلود باد
هر که گوید که خلاصش ده ز عشق آن دعا از آسمان مردود باد
مه کم آید مدتی در راه عشق آن کمی عشق جمله سود باد
دیگران از مرگ مهلت خواستند عاشقان گویند نی نی زود باد
آسمان از دود عاشق ساخته‌ست آفرین بر صاحب این دود باد

منتظر شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:12 ب.ظ

هوالحی

یادداشت قبلی رو وقتی گذاشتم که دانشگاه بودم و خیلی با عجله شد و اصلا نرسیدم سوالهارو درست و حسابی بخونم
در مورد سوالات به نظر من ربطی به موضوع قبلی بحث نداره و یه جورایی از این شاخه به اون شاخه می پرید اگه در مورد این موضوع شبهه ی شما برطرف شده که چه خوب اگر نه باید روی همین موضوع بحث کنیم
اگه به نظر شما این سوالات مربوط به بحث میشه می تونید کتابهای شهید مطهری و ایت ا... مصباح رو مطالعه کنید

بخشید جسارت نباشه توصیه می کنم اول کتابهایی بخونید که پایه ی دینی رو محکم کنه بعد سراغ کتابهای دیگه برید تا مشکلی به وجود نیاد

یا علی

سلمان رحمانی یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:23 ب.ظ

سلام منتظر
در مورد نویسندگان بایستی بگم که وقتی کتابی از یک نویسنده می خوانی الزامی نیست که تمام تفکراتش را قبول داشته باشی و با اینکه تمام کتبی که او نوشته و یا تمام سخنانش را مستند قلمداد کنی، بطور مثال اگر از فیلسوفان کتابی بخوانیم، نمی توانیم جاهایی که بی اساس بحث کرده و یا اینکه مرتبط با اصول حاکم بر جهان بینی اعتقادی ما نیست را بپذیریم در اینجا نیز بحث اینگونه است.

در مورد بیماری که فرمودی بایستی بگم که در هر بیماری یک درمان اولیه و پیشگیری وجود دارد که افراد خود انجام می دهند و در مشکلات اساسی تر به پزشک متخصص مراجعه می کنند، به نظر من این شبهه و یا شک با عقل خودمان برطرف شود بهتر است نه اینکه تا به مشکلی بر می خوریم سریع از خود رفع مسئولیت کنیم و گردن متخصصی بیاندازیم. تازه متخصصانی که در عادل بودنشان شک فراوان وجود دارد!!

در مورد مرجع تقلید هم فکر کنم که بحثی به میان نیاوریم بهتر باشد.

در مورد ساکت نشستن ائمه و امام علی که سرکار فرمودی و در اصول دینی تقیه نام دارد من هم موافقم و یکی از اصول موفقیت در رسیدن به اهداف بلند مدت است ولی تقیه اسلامی بحثی متفاوت دارد. ائمه اگر دست به اقدامی نمی زدند و صبر پیشه می کردند، با کفر و حکومت ظلم دیگر همراهی نمی کردند!!! از کوچکترین فرصت برای اثبات حقانیت خودشان استفاده می کردند و در برابر ظلم مقاومت می کردند.
آیا این روش تقیه قابل مقایسه با حال کنونی است؟!!!!

من به اصول آزادی معتقدم که حتی در انتخاب دین نیز بایستی وجود داسته باشد نه اینکه اجباری باشد. در ضمن به کشوری حمله شد که در آن زمان خود یک کشور مستقل بود و دینی آسمانی داشت. مللی که تحت سرپرستی آنها بودند همگی دین خود را داشتند، حتی هنگامی که کشوری را به دلیل سرکشی تصرف می کردند، دین آنها هیچ گونه تغییری نمی کرد و همچنین از خود افراد آن جامعه رهبری برای آنها انتخاب می شد. اما جنگ اسلام با ایران به کجا کشید؟؟!!! تاریخ را میدانی؟؟؟

برای سوال کردن:
نماینده رهبری در یک دانشگاه شخصی است که معتمد است، درسته؟ بایستی بتواند پاسخ اینگونه شبهات را منطقی و بدور از تعصب و توهین بدهد درسته؟ من نزدیکترن راه را انتخاب کردم ولی.... حال چه کسی این فرد را با این طرز فکر و بیان تایید کرده است؟؟؟ چه کسانی این فرد و امثال آنها را آموزش داده اند تا هدایتگر و پاسخگوی مسائل شرعی باشند؟؟؟
البته این توضیح را هم اضافه کنم که منظورم شخص حاضر نیست، اینکه در چه سالی و به چه شخصی مراجعه کرده ام بهتر است که ناگفته بماند.

در مورد مراجع هم که گفتم.

اما در مورد نظر دوم شما:
وقتی که در بحث سوالی از سوی کسی مطرح می شود می خواهد که با پاسخ از طرف مقابل نتیجه گیری کند همانطور که شما مطرح کردی و من پاسخ گفتم، هر چند که در ابتدا مثل شما فکر کردم و گفتم که این سوال ربطی به بحث ندارد ولی بعد از اون راه صحیح را پیش گرفتم و به طرف مقابل احترام گذاشتم، ولی شما اینگونه نبودید!!!! با پاسخ به این سوالات و رسیدن به اصل جهانبینی اسلامی متوجه خواهید شد که ملت اسلامی صحیح یا جامعه اسلامی، اصل ایدئولوژی اسلامی چیست. من پاسخ به این سولات رو می دانم،

تفره(املای اون رو بلد نبودم، ان شا الله درست باشد) رفتن در بحث به نتیجه ای نمی رسد. شهامت کمی نیاز است.

صلاح کشور خویش خسروان دانند و بس.

راستی سری بعدی با عجله جواب نده.

علی علی

به نام خدا
سلمان و منتظر عزیز
۱- اگر موافق هستید خواهش می کنم به بحثتان خاتمه بدهید (چون دارد جدل می شود)
۲-کسی که بخواهد شما را و تفکراتتان را و ایضا راه صحیح را بشناسد به نظرم با خواندن همین مختصر به نتیحه برسد.
۳-به راحتی می توان به میزان پایبندی شما به آزادی و آزاد اندیشی نیز پی ببرد (که جای تقدیر دارد)
۴- من این را بابت راحتی خودتان-و ایضا خودم(!) گفتم و گرنه اگر مایل به ادامه بحث بودید علی رغم میل باطنی ام (چون دارد بی راهه می رود) در خدمتم.
ممنون
استاد

۱۱۰ دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:20 ق.ظ

من تصمیم دارم که از این به بعد آدم خوبى باشم، دست از گناهان بشویم، قلب خود را یکسره تسلیم خدا کنم، از دنیا و مافیها چشم بپوشم. تنها، آرى تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم.
من روزگار کودکى خود را در بزرگوارى و شرف و زهد و تقوى سپرى کرده‏ام. من آدم خوبى بوده‏ام، باید تصمیم بگیرم که مِن‏بعد نیز خود را عوض کنم.
حوادث روزگار آدمى را پخته مى‏کند و حتى گناهان مانند آتشى آدمى را می ‏سوزاند.

دکتر چمران(اوایل تابستان 1959 )

منتظر دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ

هوالحی
سلام اقای رحمانی. خوبید؟

فکر کنم یه جورایی حق با شماست باور کنید بعد از این که استاد اون یادداشت اخرو چاپ کردن پشیمون شدم لحنم تند بود و فکر کنم اون یادداشت یکم متمایل به افراطی گری و برخورد اون مسئول نهاد بود در کل برخوردم مناسب نبود. نماینده ی نهاد رو شخص رهبر انتخاب نمی کنن اما قبول دارم که شاید بعضی از این اقایون صلاحیت این سمت رو ندارن اما شما نباید همه رو با یک چشم ببینید بد بودن یکی یا دو تا یا ده تا از علما دلیل بر بد بودن و عادل نبودن همه نیست.

از اونجایی که استاد فرمودن که موضوع رو ادامه ندیم یه خواهشی ازتون دارم:
ازتون میخوام با این شماره ای که بهتون میدم تماس بگیرید و شبهاتتون رو با « حاج اقا رضایی » مطرح کنید باور کنید ایشون فرق دارن با من و مسئول نهاد دانشگاه ما. ۰۹۱۲۷۵۲۵۵۲۱
ایشون می تونن شبهات شما رو بر طرف کنن
شما که چندتا راه رو امتحان کردین این یکی رو هم امتحان کنید باور کنید به امتحانش می ارزه البته اگه براتون مهمه که شبهاتتون بر طرف بشه. خواهش میکنم با ایشون تماس بگیرید
چون بحثتون به احتمال زیاد طولانی میشه گفتن ساعت ۱۰شب به بعد تماس بگیرید. فقط اگه گوشیشون خاموش بود یا در دسترس نبود باز بدبین نشید چون مشکلیه که پیش میاد اصلا هر وقت این یادداشتو خوندین بهشون یه اس ام اس بزنید و با ایشون هماهنگ کنید
نمی دونم این موضوع تا چه حد برای شما اهمیت داره شاید الان می گید من چه قدر قضیه رو جدی گرفتم اما باید بگم این قضایا خیلی از نظر من مهمه وبا شناختی که از شما پیدا کردم فکر نمی کنم از نظر شما هم بی اهمیت باشه
امیدوارم شبهاتتون با این تماس بر طرف بشه. اگه تماس گرفتید ما رو هم در جریان نتیجه بحثتون بذارید اگر هم که تماس نگرفتید که ...
انچه بر عهده ی من بود و می تونستم انجام دادم امیدوارم مشکلاتتون رو بیشتر نکرده باشم. خلاصه اگه لحنم تند بود ببخشید( البته خدا کنه این بند اخر رو به حساب چاپلوسی نذارید هیچ وقت یه همچین قصدی نداشتم)
این پیام رو هم با ارامش تمام و بدون عجله نوشتم

یا علی

البته منظور نویسنده-با توجه به کامنت قبلی- یکی از مسوولان سابق است نه مسوول فعلی. هر چند خواهش می کنم این گونه نیز نام نبرید.
ضمنا به نظر
بحث در گرفته! کامنت بعدی هم از ۱۳ است که چون باید بخوانم و الان وقت نیست...باشد برای بعد

۱۳ دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ق.ظ

به نام خدا
سلام استاد و اقای رحمانی عزیز
تا حالا به این کلبه کم سر میزدم ولی با دیدن بحث تساوی های زن ومر من هم مایلم در این بحث شرکت کنم یکسری از جواب ها به ذهن این حقیر میرسد که در ادامه ملاحظه خواهید فرمود:
۱:به نظر من مشکل اساسی اقای سلمان از ایئدولوژی ایشان سرچشمه میگیرد این فکر اشتباه که زن ومرد خواسته ها و احساسات یکسانی دارند بین زن و مرد در ساختار جسمانی و روحی بسیار تفاوت وجود دارد{الته حتما شما میدانید}
۲: به طور کلی رابطه پسر با دختر حرام است چه از طرف پسر باشد چه از طرف دختر.اطفا بحث احساس نیاز رو نکنید که اون از نظر اسلام با مسئه ازدواج حل میشود
۴:در جایی شنیدم که نظر اسلام این است که دختر باید عادات ماهیانه اش در خانه شوهر بروز کند که متاسفانه تمام بدبختی های جامعه ما رعایت نشدن این موضوع است
۵: در مورد عدالت خدا که هیچ شکی نیست پس بعد از اعتقاد و ایمان واقعی به او داشتن نباید در احکام اون چون و چرا کرد
۶:همانطور که هر علمی خود را از ایرادات پالایش میکند علم تاریخ و حدیث هم خود را از سیره اشتباه و حدیپ های جعلی پالایش میکند با روش های گوناگون. مگر اینکه بگویی تمام ویا اکثریت راویان حدیث چه شیعه و چه سنی ادم های دروغگویی بوده اند.در ضمن باید بگویم برای این اسم اهل تسنن را اوردم که به قول یکی از خودشون شیعیان تمامی عقایدوشونه را میتوانند از کتاب های ما اثبات کنند.
۷:شما بهتر است جایگه واقعی یک زن را در اسلام مورد مطالعه قرار بدهی و به الگوی مطلق تمامی انسان ها چه مرد و چه زن حضزت زهرا {ع} نگاهی داشته باشی.شایان ذکر است از نظر اسلام اختلاط زن ومرد حرام است و باید فاتحه این دانشگاه های ما رو خوند چه برسه به دوستی دختر و پسر.از نظر اسلام صحبت کردن زمن ومرد باید فقط برای امور ضروری باشد.ایا حضرت زهرا جز برای امور ضروری از خانه خود خارج میشد؟
۸: اتفاقا از بهترین راههای ازادی ملت ها البته به اجازه خدا ویا ولی منصوب از طرف او جنگ است برای من جالب است که شما میگویید ایرانیان دین اسمانی داشته اند.البته که داشته اند ولی با کلی شرک و ثنویت نسبت به خدا و افعال او.در ضمن باید قبول کنیم که خدا به صلاح انسان ها از خود انها بسیار بسیار بسیار اگاه تر است خیلی از مسائل هست که انسان بعدا در مورد انها به نتیجه درست میرسد.حال این فرض را در نظر بگیرید که اگر اسلام به ایران حمله نمیکرد بعد ها با افزایش قدرت ایراینان همین حداقل دینی هم که داشتیم با حمله ایرانیان از بین میرفت
۱۰:بهتر است که در مورد مشکلات جامعه ما با هم بحث نکنیم ومن هم خیلی از اونها را قبول دارم ولی باید شما بدانید که الگوی ما حضرت رسول است به دستور قران.
۱۱: یک سوال داشتم از شما جنگ مسلمانان با ایرانیان در حکوت کدام حاکم بوده است؟
خوشحال میشوم پاسخگو باشید

۱۳ عزیز
کمی آهسته تر لطفا
نمی گویم تندی چیز بدی است نه- به قول مولا که جملاتش دنیا دنیاست:
آن کس که برای خدا نیزه خشم برکشید سخت ترین باطل ها را از ژای بینداخت
اما رحماء بینهم فراموش نشود.
اشداء علی الکفار است.
نمی گویم نباید تندی کرد که گاهی تنها راه است و بهترین راه اما به نظر من شما تند رفته ای در جایی که نباید.
شما را به احتمال زیاد می شناسم (از بجث های قدیم) اگر حدسم درست باشد کمی تندی من با شما هم به خاطر همین خصلتت بوده است.
آیا اندیشیده ایم که چرا به این جا رسیده ایم؟
چون تحمل حق را نداریم. حودم اولی.
ممنون
استاد

سلمان رحمانی دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:57 ب.ظ

سلام منتظر
سپاس از اینکه پی گیر ماجرا بودی،
قسمت اول بحث حق با شماست و من نیز مشت را نمونه ی خروار نمی گیرم ولی خوب دیگه انتظاری که از یک مرشد هست چیز دیگری است.
سر فرصت مناسب شاید تماس گرفتم،

در مورد بند آخر هم من همچنین فکری در مورد کسی نمی کنم مگر اینکه طرف حد را بگذراند...

سلام استاد
حق با شماست، بهتر بود که هیچ اشاره ای نمی شد، ولی حالا حرفی است که زده شده، ان شا الله عبرتی باشد برای دفعات بعدی.

ولی به هر حال از نظر من اینگونه بحث ها بسیار مفید است، حداقل باعث پیگیری قضیه و آگاهی بیشتر میشود.

علی علی

سلمان رحمانی دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:01 ب.ظ

سلام 110 عزیز
سپاس از اینکه آمدی و به کلبه ی حقیر ما سر زدی،
بازم به ما سر بزن

علی علی

سلمان رحمانی دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:03 ب.ظ

سلام استاد
یه پیشنهاد داشتم:
شاید بهتر باشد که یه تالار گفتگو و بحث های روز و داغ در این کلبه بوجود آید تا محل مشخصی داشته باشد و دوستانی که علاقه مند هستند بدانند که به کجا مراجعه داشته باشند.

سپاس

علی علی

۱۳ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ

به نام خدا
چشم استاد سخنان شما را بول دارم.ولی باز هم من فکر میکنم که شما من را نمی شناسید{بحث قبلی}.اقای رحمانی هم بهتر است که با دید مثبت به صحبت های این عبد سر وپا قصور و تقصیر نگاه کنند اگر انگیزهای جز حق گویی و خیر خواهی بود اصلا وارد بحث نمیشدم.خدایا به حق امام عزیزم امام حسن عسکری به همه ما ظرفیت پذریش حق را بده

۱۳ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ق.ظ

به نام خدا
استاد خداوکیلی راست میگید یک بار دیگه که جوایبه ام رو خوندم فهمیدم که خیلی تند رفتم.ببخشید

مرتضی سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ق.ظ

به نام خدا
سلام به همه
سلمان جون خواستم ادامه بحثم رو باهات پیش بگیرم ولی ترجیح دادم کمی با 13 بحث کنم.
خوبی این موضوع اینه که بحث صرفا مردونه یا زنونه نیست، همه هستن، مختلطه مختلطه
این هم بگم ما طرف شما ها هستین، مثل 13 تخریب شخصیت نکنید. تعارف هم نکنید، هرچه می خواهد دل تنگت بگو
13 عزیز
1- اینکه یبن زن و مرد تفاوتهای بسیاری وجود دارد هیچ شکی نیست اما آیا دلیل محمکی بر منزوی کردن زن در جامعه است؟
شما متوجه موضوع بحث ما نشدین.
کافیه یه جا یکی نظری بده تا شما با تکیه به یه سری احادیث و آیات، نقدش کنید و قضاوتتون رو بگید و در آخر بحث و نتیجه گیری.
سوال این است که چرا در کشوری که دین آن اسلام رواج دارد احکام و قوانین آن به درستی اجرا نمی شود.
و این سوال رو باید با عقل و منطق جواب داد تا با آیات قرآن و احادیث ...
من که از هیچ کدوم حرفای شما به جواب این سوال نرسیدم. به جز بند 4 که همون سوال بحث ماست، چرا؟
2- گویا شما احکام خدا رو بدرستی نمی دانید. رابطه پسر و دختر در صورتی گناه است که فعل حرامی انجام شود. تا وقتی معاشرت بین پسر و دختر به قصد لذت و هواوهوس نباشد مشکلی ندارد.
اگه شما از مرجعتون نپرسیدین من پرسیدم ...
3- شما فاتحه ی دانشگاهی رو خوندین که دارین توش درس می خونید. اگه واقعا به این حرفتون معتقدین پس چرا انصراف نمی دین؟ چرا انقدر شعار می دین؟
یعنی شما معتدقین تو جامعه مثلا پیاده روها دیوار بکشن، خانم ها از اینور و آقایون از اونور برن بیان؟
4- ما به حقانیت، بزرگی، عدالت و دیگر صفات خدا آگاهی و ایمان کامل داریم اما غیر از اینکه در دینی راهنمایی و دبیرستان، توحید و معاد و نبوت رو کاملا علمی و با چون و چرا های بسیار برایمان اثبات کردن؟
غیر از اینکه دلیل خیلی از احکام رو برایمان اثبات کردن؟
این حرفتون اشتباهه که نباید در احکام چون و چرا کرد زیرا به نظر من وقتی علت هرچی رو فهمیدی با ایمان قلبی بیشتر سعی در انجام آن خواهی بود.
5- انقدر می دونم که وقتی پیامبر اکرم (ص) نامه تبلیغ دین اسلام را به پادشاه ایران فرستادند، چون ایرانیان انسانهای دینداری بودند خیلی راحت اسلام را پذیرفتند.
فتح ایران به دست اعراب در زمان خلافت عمر بود و که فکر می کنم (در این ضمینه شک دارم) امام علی (ع) با این جنگ مخالفت داشتن و برای نشانه اعتراض در این جنگ حاضر نشدند و امام حسن و حسین (ع) را یا به زور بردند یا مولا جای خود فرستادند (در این مورد هم شک دارم).
علت مخالفت مولا این بود که خلیفه می خواست اعرابیت را در ایران رواج دهد نه مسلمانی را (یادآور بشم ما ایرانی ها زمان پیامبر اعظم(ص) مسلمان شده بودیم و آیین رسمی کشورمان بوده) و امام علی (ع) معتقد بودند یک دین با چند زبان تبلیغ بیشتری را در پی خواهد داشت تا یک دین با یک زبان.
اعراب پس از فتح ایران شاهزاده های ما را مجبور ردند تا به گداهای عربی سواری بدهند، یعنی توهین صرف به اسم تبلیغ دین.
کلیات رو درست گفتم اما جزئیات دقیق یادم نیست، انشالله سلمان دقیق ترش رو میگه
اما 13 عزیز با این تفاسیر باز هم می گوید بهترین راه ازادی ملت ها البته به اجازه خدا و یا ولی منصوب از طرف او جنگ است؟
6- 13 عزیز من نیمه پر لیوان رو دیدم، با چشم بدبینی جوابت رو ندادم، هیچگونه قصد بدی نداشتم، یکم تندروی کردم که به برزگی خودت ببخش.
تو اینجور بحث ها باید ما جنبه ی بالایی داشته باشیم و طاقت شنیدن هرگونه حرفی!

یا علی

لطفا اول پاراگراف آخر را بخوانید.

مرتضی سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:58 ب.ظ

سلام استاد

پیش خودم گفتم با توجه به جوابی که به ۱۳ دادین سر منو می برین

اما ...

گویا هنوز می خواهید زنده بمانم

از شوخی گذشته با نظر سلمان موافقم

یه تالار گفتگو راه بندازین تا نظراتمون منسجم تر باشه

هی از این کلبه به اون کلبه نپریم

کلبه ی سلمان و منتظر وارد حاشیه شدن

الآن گرمی مرتضی!

۱۱۰ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ

ما بار دگر روی به خمّار نهاد
خط به دین بر زد و سر بر خطِ کفّار نهاد
خرقه آتش زد و در حلقه دین بر سر جمع
خرقه سوخته در حلقه زنّار نهاد
در بُنِ دیرِ مُغان در بر مُشتی اوباش
سر فرو برد و سر اندر پی این کار نهاد
دُرد خمّار بنوشید و دل از دست بداد
می خوران، نعره‌زنان، روی به بازار نهاد
گفتم: «ای پیر! چه بود این که تو کردی آخر؟»
گفت کین داغ، مرا، بر دل و جان، یار نهاد
من چه کردم؟ چو چنین خواست، چنین باید بود
گُلم آن است که او در ره من خار نهاد»
باز گفتم که «انا الحق زده‌ای، سَر در باز!»
گفت: «آری زده‌ام.» روی سوی دار نهاد
دل چو بشناخت که عطار درین راه بسوخت
از پی پیر، قدم، در پی عطار نهاد

یحتمل یار ما...

۷ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام تو خیلی خوبی بهت هم افتخار می کنم هم غبطه می خورم.

منتظر سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ب.ظ

حضرت رسول اکرم (ص):
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَة جاهِلِیَّة»
هرکسی که بمیرد، و امام زمان
خودش را نشناسد ، به مرگ
جاهلیت از دنیا رفته است.
×××××××××××××××
شرط دیدن نیست !
شرط ،کسب رضایت او است !

شرط به انتظار نشستن نیست !
شرط، در انتظار تلاش کردن است!

شرط ظهور ، دعا است
معنی ساده دعا یعنی خواستن !

شرط خواستن، انجام واجبات
ترک محرمات !

قرآن و عترت
فقد استمسک بالعروة الوثقی
و....
××××××××××××××××
پله اول تمرین خواستن:

یاد گرفتن
فهمیدن و رعایت کردن
اصول و فروع دین

×××××××××××××××
پله دوم خواستن :

.: صبر

۱۳ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ب.ظ

به نام خدا
استاد من برای تخریب کسی پا به میدان نگذاشتم ولی از این به بعد بحث جور دیگری پیش میرود

اقا مرتضی سلام

شیعه یعنی عشقبازی با خدا *** یک نیستان تکنوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی در جنون *** شیعه توفان می کند در کاف و نون

شیعه یعنی تندر آتش فروز *** شیعه یعنی زاهد شب، شیرروز

شیعه یعنی شیر، یعنی شیر مرد *** شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ، تیغ موشکاف *** شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابقون السابقون *** شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آبها را گل کند *** خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست *** کربلا بارزترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان *** بر سر نی جلوه رنگین کمان

شیعه یعنی امتزاج نار و نور *** شیعه یعنی رأس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اضطراب *** شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار *** می کشد بر دوش خود چل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کمیت *** سر نهد برخاک پای اهل بیت(ع)
{اونی که دل به عشقش زده به سیم اخر
....}
خیلی برام جالبه که شما عقل رو با قران مقایسه میکنی.اصلا مگه میشه من زبونم بند اومده.پس به عنوان مثال اگر به خواست خدا امام حاضر ظهور کردن و به شما گفتن این کارو کن شما میگی چون با عقل و منطق من جور در نمی یاد انجام نمیدم؟اگر انجام ندی که کافری و اگر هم انجام بدی که وظیفت بوده.اما قصد من این بود که مشروعیت هرکس به خاطر سخن خدا است که معتبر ترین سخن خدا قران است.لطفا از این به بعد روی حرفات بیشتر فکر کن ای اقای صفر دوست.ما هر چی حدیث نقل کردیم که از قول معصوم بود که انها هم قران صامتند.یاد کار خوارج در جنگ صفین افتادم که کارو به عقل سپردن. البته که عقل و منطق تا بسیاری از امور به ما کمک میکنند ولی یک حد و مرز خاصی دارند. اصلا من تازه حدیثی برای شما زیاد نیاوردم که اگه اون حدیث ها رو هم ببینی با عقلت مقایسه میکنی؟ شما که انقدر دم از حضرت علی {ع} میزنی اصلا نظر حضرت رو در مورد زنان میدونی؟
اما جواب تک تک سوالات شما
۱:اصلا شما هنوز حد ازادی زنان رو نمیسناسی و درک نکردی
ای خدا یکی به این اقای صفر دوست بگه که این چهره واقعی اسلام ناب نیست که داره در مورد این سلام فعلی بحث میکنه.{مگه این حدیث رو نشنیدی که میگه وقتی امام زمان ظهور کنه و اسلام ناب رو میاره انگاری که دین جدیدی رو اورده}من که دیگه میترسم با شما بحث کنم چون من اگر از خودم حرفی برنم که خدا میداند شما چه میگویی از قران و حدیث شاهد میاورم شما اون رو با عقلتون نقد میکنید
۲: اگه ائمه رو قبول دارین و اونها رو به عنوان الگو میشناسید میشه نعوذ به الله یک رابطه دوستی اونا رو با نامحرم مثال بزنید.اخه ما چرا میخواهیم هوسرانی هامون رو روش سرپوش بذاریم.من که تا حالا فکر میکردم شما عاشق اهل البیت هستید ولی الان در تردیدم. کاشکی به حکم های ایت ا... بهجت یک نگاهی کنی. اقا جون نگاه به نامحرم بدون هیچ قصدی هم قلب ادم رو به اندازه خودش سیاه میکنه مگه نشنیدی در حدیث هست که نگاه به نامحرم تیری است از تیر های شیطان. من وشما هم خیلی کوچکتر از این حرف ها هستیم که بخواهیم جلوی شیطان دووم بیاریم. عزیزم من عقاید دوران جاهلی که ندارم فقط شما به من بگو که حضرت صدیقه طاهر مادرم چه جوری در اجتماع حاضر میشد البته بدون استفاده از عقل جواب رو بده.اما گفتی نظر مرجع نظر مرجع من این است که{سخن گفتن ـ در حدّ معمول ـ با زنان نا محرم بدون شهوت و بدون ترس وقوع در حرام مانعى ندارد. والله العالم.}شما با کدام مدرک میگی که امکان وقوع حرام نیست؟
ما که اینقدر عرضه رو نداریم که با نا محرم حرف بزنیم و به حرام نیفتیم خیلی خیلی سخته یک نگاه ممکن است ادم رو بیچاره کنه{در ضمن بهتر تذکر بدم که مرجع من ایت ال... بهجت نبود}
۳: خدا وکیلی خود خدا شاهده که دعای من شبانه روز همین است که از این دانشگاه خلاص بشم ولی نمیدونم چرا نمیشه شاید مصلحتی در کاره وشاید هم بلایی از جانب حضر حق است.
۴: من باز هم میگم که شیعه واقعی علی{ع} نباید در احکام خدا چون و چرا کند.منهم که گفتم عقل خیلی جاها کمک میکنه ولی در جا و محدوه خودش .عزیزم اونجا که به بچه ها نمیتونن بگن که حرف وقتی از جانب خدا هست{چه به طور مستقیم و چه به واسطه ائمه} حتما حتما به صلاح ما هست.یکسری یه زیارت جامعه کبیره بزن تا یکم از اوصاف ائمه رو بشناسی فقط سعی کن اگر چیزی برات سنگین بود با عقل ردش نکنی
۵:طبق تاریخی که من خوندم حسنین{ع} در اون جنگ شرکت نداشتند.تکلیف ما هم که با عمر لعنت ا... معلوم است
۶:عزیزم میشه بگی چه جوری امام زمان در نهایت حکومت تمام عدالت محورش رو مستقر میکند.ایا در پایان کاری جز جنگ با کفار را در پیش می گیرند؟
۷:من این دفعه خوب میدونم که با چه لحنی جواب دادم و خواسته خودتون رو از خود شما دارم ظرفیت داشته یاش
{ کاش استاد عدالت رو رعایت کنه و در بیشتر مواقع از اقای صفر دوست حمایت نکنه.در ضمن باید بگم که این تنها حرف های کمی از من بود و برای هر بحثی کاملا اماده ام}
۸:یک چیز رو باید به اون اعتراف کنم که شاید به طور مطلق که در کامنت قبلی گفتم رابطه پسر و دختر حرام است اشتباه بود که حکم اون هم از نظر مرجع خودم گفتم{این به معنی هیچ عقب نشینی نمی باشد و بحث در این مورد زیاد است}


شیعه یعنی هفت خطی در جنون

به نام خدا
به بزرگان دیگران توهین نکنید تا به بزرگانتان توهین نکنند

۱۳ سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ

به نام خدا
سلام اقای رحمانی عزیز به خاطر بحث تندم با اقای صفر دوست از شما که در کلبتون پیش اومد متاسفام به نظر شما افکار بهتری نسبت به ایشون دارین.از اینکه به کلبه این حقیر سر زدین خوشحالم به ما سر بزن

به نام خدا
۱۳ عزیز آتشت کمی تند است. تند.
این به این معنی نیست که اشتباه می گویی
آتشت تند است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد