کلبه خانم رحیمی نژاد

سلام  

کلبه خانم رحیمی نژاد

با اجازه ایشان 

برای این که همه از مطالب زیبایشان استفاده کنند.

ممنون 

استاد

نظرات 221 + ارسال نظر
بوی فیروزه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:16 ب.ظ

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisible بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را install کرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ….

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم .

بوی فیروزه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ب.ظ

ببخشید این دیگه آخریشه!
انشا
قلم بر قلب سفید کاغذ می گذارم و فشار می دهم تا انشاء ام آغاز شود. سال گذشته سال بسیار خوب و پر برکتی بود. سال گذشته پسر خاله ام زیر تریلییک چـــرخ رفـت و له گـــــــشت و ما در مجلس ترحیمش شرکت کردیم و خیلیمیوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت. ما خیلی خاک بازی کردیم. منهر چی گشـــــــــــــــــتم پــــسرخاله ام را پیــدا نکردم. در آن روزپدرم مرا با بیل زد، بدون بی دلیل! من در پارسال خـــیلی درس خواندم ولینتـــوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بیرون پرت کردند. پدرم من را بهمکانیکی فرستاد تا کـــــــــــار کـنم و اوســــــتای من هر روز من را بازنجیر چرخ می زد و گاهی وقت ها که خیلی عصبانی می شد من را به زمین می بستو دو سه بار با ماشین یکی از مشتری ها از روی من رد می شد. من خیلی درکارهای خانه به مـادرم کمک می کنم. مادرم من را در سال گذشته خیلی دوست میداشت و من را خیلی ماچ می کرد ولی پدرم خیلی حسود است و من را لای درآشـپزحانه می گذاشت. در سال گذشته مـا به مسافرت رفتیم و باقطار رفتیم. مــن در کوپه بسیار پدرم را عصبانی کردم و او برای تنبیه منرا روی تخت خواباند و تخت را محکـــم بست و من تا صبح همان گونه خوابیدم! پدرم در سال گذشته خیلی سیگار می کشید و مادرم خیلی ناراحت است وهــــــــی به من میگوید: کپی اوغلی، ولی من نمی دانم چرا وقتی مادرم بهمن فحش می دهــــــد، پدرم عصـبانی می شود! در سال گذشته ما به عـــیددیدنی رفتیم و من حدودا خیـــــلی عیدی جـمع کرده ام، ولی پدرم همه آن هارا از من گرفت و آنتن مـــــــاهواره ای خرید که بسیار بــد آموزی دارد ومن نگاه نمی کنم و پدرم از صبح تا شب شوهای بی نــاموسی نگاه می کند وبشکن می زند. پــــــدرم در سال گذشته رژیم گرفته بود و هر شب با دوستهایش آب و ماست و خیار می خورند و می خندند، گاهی وقتا هم آب با چیپس وماست موسیر! راستی یادم رفت پارسال ما با ماشین خودمان داشتیممیرفتیممسافرت که داداشم می خواست پوست تخمه رو از پنجره بندازه بیرون که یهو یهتریلی از کنار ماشین رد شد و دست داداشم را از بازو قطع کرد و ما همگیخندیدیم. من خیلی سال گذشته را دوست دارم و این بود انشای من .

امین پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 02:47 ب.ظ

سلام وقت بخیر

باید که هوا سهمیه بندی گردد
یک پُرس ِ غذا سهمیه بندی گردد
ما باد کجا به قدر کافی داریم؟
پس باد صبا سهمیه بندی گردد
از بابت صرفه جویی در مصرف وَش
حتی متکا سهمیه بندی گردد
قر دادن بیهوده گناهی است بزرگ
هرگونه ادا سهمیه بندی گردد
تا مِهر زیادی زشما در نشود
باید که وفا سهمیه بندی گردد
فریاد زدن حنجره را پاره کند
بهتر که صدا سهمیه بندی گردد
چاه های مَبال خانه ها لبریزند
باید که خلا سهمیه بندی گردد
از بابت افزایش روحیۀ ما
باید که عزا سهمیه بندی گردد
خواهیم اگر زیاد عاشق نشویم
باید دل ما سهمیه بندی گردد
انبوه دعا که استجابت نشود
بهتر که دعا سهمیه بندی گردد
درمان مریض چون که حق همه هست
باید که شفا سهمیه بندی گردد
گفتم به خدا تو عادلی پس باید
هرگونه بلا سهمیه بندی گردد
کمبود محل دفن یک ضایعه است
پس ایدز و وبا سهمیه بندی گردد

بوی فیروزه پنج‌شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام اوقاتت خوش.
مرسی داش امین.



آیا میدانید؟!!! (دانستنیها)

یک انسان در طول زندگی خود حدود 20 کیلوگرم پوست از دست میدهد

مو در هر ماه یک سانتیمتر رشد میکند

یک انسان معمولی در طول زندگی خود حدود یک تن غذا میخورد

غذا بعداز معده یک سفر 18 ساعته انجام میدهد

اگر روده انسان صاف بود طول قد آدمی به اندازه یک ساختمان 4 طبقه میشد

در بدن انسان حدود 60 تریلیون سلول وجود دارد

شانس شبیه بودن دو اثر انگشت 1 به 64 میلیارد است

خون مسیر رفت و برگشت بین قلب و پنجه پا را که طولانی ترین مسیر گردش خون می باشد در عرض 18 ثانیه طی می کند.

ظروف پلاستیکی تقریبا پنجاه هزار سال در برابر تجزیه و فساد مقاومند

رشد کودک در بهار بیشتر است

یک چهارم خاک روسیه در سال پوشیده از برف است

حس بویاییه مورچه با حس بویاییه سگ برابری میکند

با 30 گرم طلا نخی به طول 81 km می توان درست کرد

با یک مداد معمولی خطی به طول 58 km می توان کشید

آمونیاک می تواند جذبیت نیکوتین که یک آلکالوئید مخدرموجود در سیگار است را توسط سلولهای مغز تا ۱۰۰برابر افزایش دهد.

در یک سانتی متر پوست شما دوازده متر عصب و چهار متر رگ و مویرگ وجود دارد

در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ «کلسیم» وجود دارد

هورمون PYY مسئول چاقی است . در تحقیقات مشخص شده است که میزان این هورمون در افراد چاق یک سوم افراد معمولی است و چنانچه این هورمون به افراد چاق تزریق شود اشتهای انان کاهش می یابد .

تازمانیکه غذا با بزاق دهان مخلوط نشده باشد مزه اش احساس نمیشود.

اکثرافراد در کمتراز7 دقیقه به خواب میروند.

بر طبق گفته متخصصان طب سوزنی در سرانسان قسمتی وجود دارد که با فشار دادن آن میتوان اشتها را تنظیم کرد.آن قسمت در مقابل لاله گوش قرار دارد.

خشکترین نقطه دنیا محلی است به نام شیله در قاره افریقا که در سال فقط سه صدم اینچ باران میبارد یعنی یکصد سال طول میکشد تا یک استکان از آب باران پر شود

بیشتر از نصف مردم دنیا زیر 25 سال اند.

رعدو برق هوای اطراف خود را تا 3هزار درجه سانتیگراد گرم میکند

زمین روزانه 126 میلیارد اسب بخار انرژی از خورشید دریافت میکند

از دست دادن20درصد آب بدن با عث مرگ انسان میشود.

سریعترین پرنده جهان شاهین میباشد که باسرعت 200 کیلومتر در ساعت پرواز میکند

اگر مقداری الکل برروی عقرب سمی بریزید دچار جنون شده و به خودش نیش میزند

شتر 3 پلک دارد تا چشمانش در برابر طوفان شن محفوظ بماند

دندان کوسه به سختیه فولاد است

طول معده اسب آبی 3 متر است

سرعت یوز پلنگ ظرف 2 ثانیه به 60 کیلومتر در ساعت میرسد که هیچ اتومبیلی این شتاب را ندارد.

بوی فیروزه جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ق.ظ

ن در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن هیچ انسانی
انسان دیگر را خوار نمی‌شمارد
زمین از عشق و دوستی سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاه‌هایش را می‌آراید.

من در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن
همگان راه گرامی ِ آزادی را می‌شناسند
حسد جان را نمی‌گزد
و طمع روزگار را بر ما سیاه نمی‌کند.

من در رویای خود دنیایی را می‌بینم که در آن
سیاه یا سفید
ــ از هر نژادی که هستی ــ
از نعمت‌های گستره‌ی زمین سهم می‌برد.
هر انسانی آزاد است
شوربختی از شرم سر به زیر می‌افکند
و شادی همچون مرواریدی گران قیمت
نیازهای تمامی ِ بشریت را برمی‌آورد.

چنین است دنیای رویای من!

- ترجمه ی احمد شاملو

بوی فیروزه جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:13 ق.ظ

تقدیم.....


وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند

از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند

از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی

تکرار من در من مگر از من چه می ماند



غیر از خیالی خسته از تکرار تنهایی

غیر از غباری در لباس تن چه می ماند

از روزهای دیر بی فردا چه می آید

از لحظه های رفته ی روشن جه می ماند

از من اگر کوهم اگر خورشید اگر دریا

بی تو میان قاب پیراهن چه می ماند

بی تو چه فرقی می کند دنیای تنها را

غیر از غبار و آدم و آهن چه می ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می پرسند

از شعر و شاعر جز شب و شیون چه می ماند

وقتی تو با من نیستی از من چه می ماند

از من جز این هر لحظه فرسودن چه می ماند

از من چه می ماند جز این تکرار پی در پی

تکرار من در من مگر از من چه می ماند

زیبا بود

رویااسماعیل پور جمعه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ق.ظ

*به نام خدا*

سلام

ای صمیمی
ای دوست
گاه و بی گاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی
ای قدیمی
ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
"آرزویم همه سرسبزی توست"

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:18 ق.ظ

باور کردن این مطلب سخته اما واقعا اتفاق افتاده است!!

چندی پیش در یکی از جلسات یکی از اعضا خاطره جالبی از سفرش به ژاپن نقل کرد. این خاطره جالب شاید یکی از دلایلی باشد که نشان میدهد چرا ژاپن درحال پشت سرگذاشتن همه قدرتهای صنعتی در دنیا است.
وی گفت:
ژاپن که بودم یه روز دوشنبه رفتم سر کار دیدم تو خیابون پر پلیس و شلوغه؛ وضع غیر عادی بود. یه کم پرس و جو کردم دیدیم یکی خودکشی کرده.
البته اینقدر تو ژاپن خودکشی زیاد بود که دیگه خیلی جای تعجب نداشت. پرسیدم: چرا طرف خودکشی کرده؟ فهمیدم طرف مهندس پیمانکار یه ساختمان بوده. قرار بود روز جمعه ساختمان رو طبق قرارداد تحویل صاحبش بده.
روز جمعه ساختمان کارش تموم نشده بود مهندس پیمانکار از صاحب ساختمان دو روز شنبه و یکشنبه مهلت میخواد که ساختمان رو ساعت هشت روز دوشنبه اول روز کاری بهش تحویل بده.
تو این ۴۸ ساعت مهندس و تیمش هر کاری میکنند نمیتوانند کارهای نیمه تمام ساختمان رو تمام کنند و ساختمان رو آماده تحویل کنند.
روز دوشنبه که صاحب ساختمان برای تحویل خونه میاید با جسد حلق آویز شده مهندس پیمانکار مواجه میشه. حالا نکته جالب اش می دونی واسه من چی بود؟
این ساختمان فقط نصب پریز برق و نظافتش مونده بود. به دوستان ژاپنی به تعجب میگفتم این چه آدمی بود خب چرا خودکشی کرده برای همچین موضوع کوچکی. این دیگه خودکشی نداره که.
آنها با دهان باز نگاه میکردند میگفتند خودکشی نداره؟ این آینده شغلیاش به پایان رسیده بود. دو بار زیر قولش زده دیگه کسی بهش کار نمیداد. چه آدم خوبی بود!...

نکته ها داشت

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ق.ظ

سلام استاد
سلام همه ی رفقای بامرام.
دیشب قلبم کوه غم بود همش می گفتم آخه چرا...
الان چشم به این مطلب افتاد:
خدایا چرا من؟
قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون آرتور اشی به خاطر خون آلوده ای که درجریان یک عمل جراحی درسال ۱۹۸۳ دریافت کرد به بیماری ایدز مبتلا شد ! اودربسترمرگ افتاد او ازسراسر دنیا نامه هائی از طرفدارانش دریافت کرد‎. یکی از طرفدارانش نوشته بود : چرا خدا تورا برای چنین بیماری دردناکی انتخاب کرد؟ آرتور در پاسخش نوشت : دردنیا 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند . 5 میلیون یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند . 500 هزارنفر تنیس رادرسطح حرفه ای یادمی گیرند. 50 هزارنفر پا به مسابقات ‏می گذارند. 5 هزارنفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدامی کنند. 4 نفر به نیمه نهائی می رسند و 2 نفر به فینال وآن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ وامروز هم که ازاین بیماری رنج می کشم هرگز نمی توانم بگویم خدایا چرا من؟

سلام
ان شا ا... که خیره.

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:42 ق.ظ

مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...
روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسیار دردش آمد ...



یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!



یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگیست به او گفت : این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!



یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!



یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!



یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!





سپس رهگذری عادی و... گذشت

و دست او را گرفت

و او را از چاله بیرون آورد...!

رحیمی نژاد شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام استاد
سلام بوی فیروزه
سلام رویا
سلام اقا امین

از همه ممنونم

رویا جان به یادتم همیشه

بوی فیروزه دعوام کردی؟!:-)
اشکال نداره ولی من شریک خوبی گرفتم.(شریک من از شریک تو بهتر بوی فیروزه)
چرا ناراحت بودی؟؟ منم مثل تو دیشب غصه داشتم ولی نمی گفتم چرا میگفتم کاش بشه که ....
شنیدی میگن مشکل ما از بی مشکلییه (البته فکر کنم اینجوری میگن) من دقیقآ مصداق واقعی این جملم.
خدارو شکر به خاطر هرچی که داده و باز خدارو شکر به خاطر هر چی که نداده.

آقا امین کلبت جالبه فقط دیگه اونهایی که باید گریه کنن به این اشعار پوست کلفت شدن و مثل مردم بدبخت بیچاره به اشعار میخندن(ولی خدا میدونه که تفاوت این دو خنده چقدر است)

استاد من تو نمره گرفتن همیشه خوش شانسم (بیشتر مواقع)
حالا در مورد درس شما هم این جوری بود یا نه نمره ی کمتری میگرفتم؟؟!!!!

سلام خانم رحیمی نژاد
نمره مربوط به شما نبود
نمره یکی دیگه از دوستاتون بود.
و خواهش کردم اسمتونو رو برگه اول ننویسید تا بدون پیش داوری تصحیح کنم
حالا یادتون اومد؟

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:12 ب.ظ

سلام
سلام آبجی اعظم کاش مثه هر دفه یه روز بد یا...
خدا باید کمک کنه شومام دعا کن.

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:23 ب.ظ

دلم گرفته

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن


من آمدم به امیدت توهم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین ودلگشایی کن

دلی چو آیینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خود نمایی کن

ز روزگار میاموز بی وفایی را

خدای را که دگر ترک بی وفایی کن

بلای کینه ی دشمن کشیده ام ای دوست

تو نیز با دل من طاقت آزمایی کن...

(دلهای پاک خطا نمیکنند سادگی میکنند و امروز سادگی پاک ترین خطای دنیاست... )

(سکوت بهترین تفسیردوست داشتن است مهم با هم بودن نیست ...مهم یاد هم بودن است)

بوی فیروزه شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:01 ب.ظ

واسه حال سنگین م ببخشیدُ نمیدونم مثل امروز من بودی که از قصد کلی زیر بارون بری. هوس کرده باشی بری سر خاک بابا بزرگت. بهت بگن انیدریک اسید بنویسی استیک اسید....
درستکار
-----

توجاده پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی



برنده 100هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیکار کنی؟
مرد میگه: می رم گواهینامه می گیرم .
زنش سریع می گه: جناب سروان این وقتی اکس می زنه پرت و پلا می گه .
بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟
یه صدا از صندوق عقب می یاد : از مرز رد شدیم یا نه !!!ا

بوی فیروزه دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:38 ب.ظ

سلام استاد
سلام برابچ...
قسمتی از دست نوشتهای مهاتما گاندی
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌صفت باشم

من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،

چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است

و تو هم به یاد داشته باش :

من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،

تو را دیگرى باید برایت بسازد و

تو هم به یاد داشته باش

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است ،

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى .

می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،

چرا که ما هر دو انسانیم.

این جهان مملو از انسان‌هاست ،

پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،

قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،

حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،

دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،

چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

نه حسودى و نه دشمنى و نه حتا رقیبى،

من قابل ستایشم، و تو هم.

یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى

همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،

اما همگى جایزالخطا.

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،

و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است...

بوی فیروزه دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

متشکرم پدر!
روزی از روزها پدری از یک خانواده ثروتمند، پسرش را به مناطق روستایی برد تا او دریابد مردم تنگدست چگونه زندگی می‌کنند. آنان دو روز و دو شب را در مزرعه ی خانواده‌ای بسیار فقیر سر کردند و سپس به سوی شهر بازگشتند. در نیمه‌های راه پدر از فرزند پرسید: خب پسرم، به من بگو سفر چگونه گذشت؟ - خیلی خوب بود پدر. - پسرم آیا دیدی مردم فقیر چگونه زندگی می‌کنند؟ - بله پدر، دیدم... - بگو ببینم از این سفر چه آموختی؟ - من دیدم که: ما در خانه ی خود یک سگ داریم و آنان چهار سگ داشتند.. ما استخری داریم که تا نیمه‌های باغمان طول دارد و آنان برکه‌ای دارند که پایانی ندارد، ما فانوسهای باغمان را از خارج وارد کرده‌ایم، اما فانوسهای آنان ستارگان آسمانند. ایوان ما تا حیاط جلوی خانه‌مان ادامه دارد، اما ایوان آنان تا افق گسترده است...... ما قطعه زمین کوچکی داریم که در آن زندگی می‌کنیم، اما آنها کشتزارهایی دارند که انتهای آنان دیده نمی‌شود. ما پیشخدمتهایی داریم که به ما خدمت می‌کنند، اما آنها خود به دیگران خدمت می‌کنند. ما غذای مصرفی‌مان را خریداری می‌کنیم، اما آنها غذایشان را خود تولید می‌کنند. ما در اطراف ملک خود دیوارهایی داریم تا ما را محافظت کنند، اما آنان دوستانی دارند تا آنها را محافظت کنند. آن پسر همچنان سخن می‌گفت و پدر سکوت کرده بود و سخنی برای گفتن نداشت. پسر سپس افزود: متشکرم پدر که نشان دادی ما چقدر فقیر هستیم!!.

بوی فیروزه دوشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:52 ب.ظ

تقدیم به همه ی دوستای قدیمو جدیدم:
آرزوهای ویکتور هوگو
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی. آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدار که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد. و چون زندگی بدین گونه است، برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی، نه کم و نه زیاد، درست به اندازه، تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد، که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد، تا که زیاده به خودت غرّه نشوی. و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری، تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگهدارد. همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند چون این کارِ ساده ای است، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی. و امیدوام اگر جوان که هستی خیلی به تعجیل، رسیده نشوی و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند. امیدوارم حیوانی را نوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد. چرا که به این طریق احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان. امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی هرچند خُرد بوده باشد و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.. بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی زیرا در عمل به آن نیازمندی و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است. فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است! و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید. اگر همه ی اینها که گفتم فراهم شد دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم

بوی فیروزه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام استاد خیلی چاکریم! تحویل نمی گیری؟ نکنه قهرید؟

سلام
نه بوی فیروزه عزیز
من به دانشجویان عزیزی که با ادب باشند و با انصاف (مثل اکثریت عزیزان) ارادت دارم و شما یکی از آنانی.
اگر کمتر برایت پاسخ می گذارم ناشی از فشار کار است.
ولی چشم ان شاا... بیشتر برایت پاسخ خواهم نوشت.
استاد

بعضیا سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:21 ق.ظ

با شروع فصـــل گرما همانطــور که خودتان هم یقینا موافق هســتید خواهش میکنم ( این خواهش جدی خودمه واقعا ) این مطلب رو جدی بگیرید و عــوارض اون را برای عزیزان و نزدیکانتان گوشـــزد نمائید.



بطــریهای آب باقی مانده در ماشــین شما بسیار خطــرناک می باشند.



در یک برنامه تلوزیونی شرلی کرو ( یک بیمارسرطانی) گفت که این موضوع باعث ایجاد ســرطان سیــنه در وی شده. این موضوع یکی از علل رایج درجات بالای ابتلا نسج به شکل سرطانی در سینه شناخته شده. دکتر (متخصص غدد) معالج شرلی کرو به او گفت: خانمها نباید از آبی که در ماشــین مانده بنوشنــد.



گرما باعث واکنش شیمیایی در پلاستیک حاوی آب شده و باعث آزادشدن مولکولهای آن در آب می شود.این مولکولها به صورت ســم مهلکی در بافت سرطانی سینه پیدا شده . پس خواهشمندم مراقب باشید و آب باقی مانده در ماشین را ننوشید.

ممنون از اطلاع رسانی تون.

بوی فیروزه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ب.ظ

آیا تا به حال اینطوری به مادرتون فکر کرده اید؟



آیا می دانید بدن انسان می تونه تا ۴۵ واحد درد رو تحمل کنه

اما زمان تولد، یک زن تا ۵۷ واحد درد رو احساس می کنه؟

این معادل شکسته شدن همزمان ۲۰ استخوانه!

مادرتون رو دوست داشته باشید!

ممنونم بوی فیروزه ممنونم
بعضی چیزها را باید دائما یادآوری کرد تا از یاد نروند
بچه ها!
به مادرتون همین الان زنگ بزنید
و اگر به رحمت خدا رفته اند برایشان حمد و سه سوره بخوانید.
استاد

بوی فیروزه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام استاد ما بیشتر ارادت داریم. همین که نگاشونم کنی واسمون کافیه!
به قول خودتون توی باادب و با انصاف نکته خوابیده! گرفتم.

ممنونم بوی فیروزه با درایت

بعضیا سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ب.ظ

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمی
تا آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویمت
آنگاه که توانستن سرودی است

رسیدن بعضیا (!) به خیر

بوی فیروزه سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
و آن یکی در گوشه ای دیگر "جوانان" را ورق می زد
برای اینکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری را نشان می داد
با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین نوشت ٬ یک با یک برابر است .
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد ...
به آرامی سخن سر داد :
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت
و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید :اگر یک فرد انسان ٬ واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود ؟
سکوت مدهشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد : آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت :
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاکی و دستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون ٬ چون قرص مه می داشت بالا بود
وان سیه چرده که می نامید پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران از کجا آماده می گردید ؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر شلاق در می گشت
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت :
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست

رحیمی نژاد سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام استاد

سلام بوی فیروزه

سلام بعضیا
(اسمتون آدمو یاد کسی میندازه که باحرص در مورد کسی یا کسانی صحبت می کنه) فقط تو این کلبه اومدید آشنا هستید احتمالآ یا با من یا با بوی فیروزه؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
ولی بهر حال خوشحالم افتخار دادید و مطلب می ذارید. منتظرتون میمونیم برای مطالب بعدیتون.

بوی فیروزه چیه؟!:-)
دلتنگ مامانتی؟ یا مامانت کاری کرده که حسابی شرمنده شدی (مثل محبت مهربانی گذشت فداکاری صبرو....)
به مامانت سلام برسون بگو اون یکی دخترش که اسمشم اعظم سلام رسوند(الان داری حسودی میکنی نه:-))

استاد در مورد خاطره ای که تعریف کرده بودید به این نتیجه رسیدم که اصلآ چیزی یادم نرفته بود!!!!!!!!!!!!!
استاد ولی جددا من تو نمره گرفتن شانس دارم به همین خاطر یادمه که شیمی عمومی یک میدونستم نمرم تکه تکه و همتا نداره ولی وقتی دیدم شدم ۱۶.۵ کلی شاخ در آوردم گفتم بابا شانس!!! بعد فهمیدم ضریب ۲ بوده یادتون هست اومدم پیشتون گفتم من اعتراض دارم شما فرمودید اگه نمره ی قبولی میخوای نمرت میشه این حالا بازم اعتراض دارید منم سریع گفتم نه استاد اعتراض!!! منو اعتراض!!!
میدونم جاش تو کلبه ی خاطره بود ولی همه ندونن چه دانشجوی فعالی بودم بهتره:-)
ببخشید

سلام پس من اشتباه می کنم
ببخشید.

بوی فیروزه چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:33 ق.ظ

سلام روز اردیبهشتیتون بخیر!
دیروز بزرگداشت هم محلیمون خیام بود.
منظورم اینه که تقدیم:
بر لوح نشان بودنی ها بوده است

پیوسته قلم ز نیک و بد فرسوده است

در روز ازل هر آن چه بایست بداد

غم خوردن و کوشیدن ما بیهوده است



ای چرخ فلک خرابی از کینه تست

بیدادگری پیشه دیرینه تست

وی خاک اگر سینه تو بشکافند

بس گوهر قیمتی که در سینه تست



از منزل کفر تا به دین یک نفس است

وز عالم شک تا به یقین یک نفس است

ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار

کز حاصل عمر ما همین یک نفس است


تا کی ز چراغ مسجد و دود کنشت؟

تا کی ز زیان دوزخ و سود بهشت؟

رو بر سر لوح بین که استاد قضا

اندر ازل آن چه بودنی است ، نوشت


نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است
یکی دیگه یکی دیگه...



این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند ســر زلف نــگاری بــوده است

ایــن دسته کــه بر گردن او می بـینی

دستی است که بر گردن یاری بوده است

این آخری یادش بخیر.

ممنون بوی فیروزه عزیز

رحیمی نژاد چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:47 ب.ظ

سلام استاد
نه شاید شماهم اشتباه نکرده باشید!!!!!!!!!!
که حتمآ همین جوریه .
توضیحش این میشه که من خوب یادم مونده شما هم خوب یادتون مونده ولی من یک جور به خاطر سپردم و شما به علت اطلاعات بیشتر جور دیگه ای به خاطرتون سپردید.
استادفکر نکنم دیگه هوس کنید خاطره تعریف کنید:-)
من کلآ شرمنده ام:-)

خوب خدا را شکر که هنوز حافظه ام جوان مانده.

بوی فیروزه چهارشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ب.ظ

سلام استاد از دیروز با نور افکنه نگاهت این کلبه رو چراغون کردی.
سلام اعظم چه عجب !!!!!!!!!!!که می خوای فقط واسه آزمونه معلمی بخونی! بگم ....
نخیرم من همیشه عاشق مامانمم .
بزرگواریت.

مادر بچه‌ها پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام
بابا اردیبهشت داره تموم میشه. یکی به من بگه تولدت مبارک!
همینه که این همه معتاد داریم!!

تولدتون مبارک
ولی ربطش به اعتیاد؟!

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:03 ق.ظ

سلام بوی فیروزه ی عزییییییییییییییییزم
خوبی انشاالله؟
عزیز دل خواهر شما هر چه دل تنگت می خواهد بگو ما با خوشحالی شما خوشحالیم.
خوشحالی شخصی زود از یاد میره ولی خوشحالی دوستان در خاطر همیشه می مونه.
این بگم چییه که من نمیدونم ولی تو میدونی؟؟؟!! بگو تا ما هم بدونیم.
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت /ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شگفت /گل بخندید که از راست نرنجیم ولی/هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
ما مخلصیم خالصیم بی رسوب مثل خودت(کمش اینه که سعی میکنم)
میگم امتحاناتت شروع شده؟ امیدوارم موفق و سربلند باشی همیشه.
به امید تمام خوبیها
خداحافظ

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

سلاممممممممممم
بشتابید بشتابید بشتابید
بابا خودشناسیه..........
- فرض کنید شما مشخصه صورت کسی هستید,کدام قسمت ازصورت او هستید؟
الف : چین وچروک
ب : لکه
ج : خال زیبایی
د : کک ومک
ت :لبخند
_______________
_______________
۲- دوست دارید چه نوع پرنده ای باشید؟
الف : شباهنگ
ب : جغد
ج : عقاب
د : فلامینگو
ت : پنگوئن
_______________
_______________
۳- کدام یک ازآلات موسیقی را دوست دارید؟
الف: پیانو
ب : ویلون
ج : سازدهنی
د : گیتار
ت : دف
_______________
_______________
۴- کدام یک ازبرنامه های تلویزیونی برای شما جالب تراست؟
الف : اخباروبرنامه های مستند
ب : فیلم های درام وزندگی نامه
ج : هیجانی وپلیسی
د : عشقی وماجرایی
ت : کمدی وکارتون
_______________
_______________
۵- کدام یک ازبازی های شهربازی را بیشتردوست دارید؟
الف : هیچ کدام , من ازشهربازی متنفرم
ب : قطاریا قایق
ج : نمایش واجرای کمدی
د : چرخ وفلک ووسایلی که سریع می چرخند
ت :ترن های هوایی سریع السیر
_______________
_______________
۶- آیا شما به اشتباهات خودتان می‌خندید؟
الف : هرگز
ب : به ندرت
ج : برخی مواقع
د: معمولا
ت: همیشه
_______________
_______________
۷- اگردوست شما سربه سرتان گذاشت چه عکس العملی نشان می دهید؟
الف : عصبانی می‌شوید
ب: ناراحت می‌شوید
ج : برایتان جالب است
د: تلافی می‌کنید
ت :چندین برابرتلافی می‌کنید
_______________
_______________
۸- اولین چیزی که صبح موقع بیدارشدن به فکرتان خطورمی‌کند چیست؟
الف : کارویا تحصیل
ب: مشکلات زندگی
ج : صبحانه
د : روزی که درپیش دارید
ت : کاری که تا شب انجام خواهید داد
_______________
_______________
۹- درزندگیتان چه شعاری دارید؟
الف :وقت طلاست
ب: سحرخیزباش تا کامروا باشی
ج : آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
د : زندگی کن وبه دیگران هم اجازه زندگی کردن بده
ت : بی خیال باش , هرچه بادا باد
_______________
_______________
۱۰- آیا به همه حیوانات علاقه مندید؟
الف : اصلا
ب: تعداد کمی ازحیوانات
ج : برخی ازحیوانات
د: بیشترحیوانات
ت : تمام حیوانات
_______________
_______________
۱۱- شما لبخند می‌زنید؟
الف : هرگز
ب: به ندرت
ج : گاهی اوقات
د :اغلب
ت : آنقدرزیاد که برخی فکرمی کنند دیوانه هستم
_______________
_______________
۱۲- نظردیگران راجع به شما اغلب کدام مورد است؟
الف : بی رحم
ب : سرد وبی احساس
ج :زیبا
د : دوست داشتنی
ت : خوشگذران
_______________
_______________
۱۳- شما احساس عشق وقدردانی خود را نشان می‌دهید؟
الف : هرگز
ب : به ندرت
ج : گاهی
د :اغلب
ت : حداکثرتا جایی که امکان دارد
_______________
_______________
۱۴- شما اعتقاد دارید که برای شاداب بودن باید ساعاتی ازروز را منحصرا صرف خودتان کنید؟
الف :اصلا
ب: احتمالا نه
ج : گاهی
د : بله
ت : البته ,تا جایی که امکان دارد به خودتان می‌رسید
_______________
_______________
۱۵- آیا زندگی شما بابرنامه ریزی پیش می‌رود؟
الف : من حتی درتعطیلات هم برنامه ریزی می‌کنم
ب : همیشه برنامه ریزی می‌کنم
ج : بستگی به روزهفته دارد
د :درصورت امکان اجازه می‌دهم که خودش پیش آید
ت:همیشه بدون برنامه ریزی روزها را طی می‌کنم

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ق.ظ

ایول رفقا حالا امتیازاتتونو جمع کنید....
گزینه الف۱ امتیار, گزینه ب ۲امتیاز , گزینه ج ۳ امتیاز, گزینه د ۴ امتیاز, گزینه ت ۵ امتیازدارد سپس امتیازات خودتان ازپانزده سوال تست را مطابق با متن های زیرمقایسه کنید.

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ق.ظ

حالا با شخصیت گلتون آشنا می شیم:

اگرامتیازشما بین ۱تا ۲۰باشد :
بدین معنی است که شما سوسن سفید هستید ..مردم شما را به خاطرپشتکارتان ,ازجان ودل مایه گذاشتنتان وموفقیت هایتان تقدیرمی کنند.اهداف مشخصی دارید وفکرتان برکارتان متمرکزاست .احتمالا فرزند اول خانواده هستید .احساستان را به سختی ابرازمی کنید .یکی ازمهمترین نگرانی های شما این است که چگونه دربرابرافراد مختلف ظاهرشوید.اندیشه هایتان کمی متمایل به بدبینی است .اعتماد به نفس دارید ولی درباطن گاهی به خود اعتماد ندارید.قادرهستید که هدفی تعیین کنید وبه آن برسید.بعضی مواقع دنیا را با دیدی باریک بین می‌نگرید .احساس می‌کنید که وقت کمی برای رسیدن به آرزوهایتان دارید.
مواظب باشید جدی بودنتان شما را ازدنیای اطراف دورنکند .خونسرد باشید واززندگیتان لذت ببرید .کارهایی انجام دهید که ازآنها لذت می برید .با انجام این دستورات قوه خلاقیت تان شکوفا می شود .سعی کنید که بیشتربخندید وبا دیگران درتماس باشید.
***********************
***********************
اگرامتیازشما بین ۲۱تا ۵۴ باشد :
بدین معنی است شما یک گل رزهستید .کمی تیغ دارید ولی زیبایی های بسیاری دارید .حس شوخ طبعی دارید ولی ازشنیدن جوک لذت می‌برید.احتمالا فرزند وسط خانواده هستید مردم دوست دارند دوروبرشما باشند .خونگرم هستید .دوستان صمیمی بسیاری دارید.زندگی را بادید واقع بینانه می‌نگرید .آگاهید که زندگی ازخوبی ها وبدی ها تشکیل شده است .قادرید شانس خودتان را با توجه به سرمایه های که دارید امتحان کنید .سخت کوش هستید وبه اهدافتان پایبندید .دوست دارید خودتان باشید واین مساله به شما اعتماد به نفس می‌دهد مشکلترین مساله درزندگیتان یکنواخت بودن مسایل است .یکنواختی درهرمساله ای شما را آزارمی‌دهد وباعث کسل شدن روحیه شما می‌شود .
به شما پیشنهاد می‌گردد که افق دیدتان را وسیع ترکنید .مسایل جدیدی را تجربه وکشف کنید .آنگاه متعجب خواهید شد که چه نتایج زیبایی به دست آورده اید ومهمترازهمه اینکه فراموش نکنید که درهمه چیزدنبال زیبایی بگردید مخصوصا درخودتان .
***********************
***********************
اگرامتیازشما بین ۵۵ تا ۷۵ باشد :
بدین معنی است که شما یک گل آفتابگردان هستید دربستری ازگلهای رز.یک ویژگی بارزدرشما وجود دارد که باعث گرمادهی به دیگران وجلوه گری شما می‌شود .ممکن است شما کوچکترین فرزند خانواده ویا تنها فرزند باشید ..دروقت لازم جدی هستید ولی دوستانتان شما را به عنوان یک شخص شوج طبع می شناسند .ازگفتن جوک لذت می‌برید .گاهی شیطنت می‌کنید .مایلید که با افراد جدید وجالبی درزندگیتان آشنا شوید .با افرادی که هیچ وقت نمی‌خندند راحت نیستید ..دید مثبتی به زندگی دارید ..درهمه چیزبه دنبال خوبیها هستید .بیدی نیستید که با هربادی بلرزید .گرم ,دوست داشتنی ,با وفا واجتماعی هستید وهرکدام ازاین صفات می‌تواند دلیلی برای خوب بودن شما باشد .انرژی نامحدودی دارید ولی انگیزه تان کم است .برای شما مشکل است که فقط برروی یک کارمتمرکز شوید به شما پیشنهاد می‌گردد که اجازه دهید مردم روی جدی شما راهم ببینند همان طورکه چهره شاد شما را می بینند .دراین صورت می‌خواهند که همیشه با شما باشند .به احساسات دیگران احترام بگذارید ازاین شاخه به آن شاخه نپرید وکاری راکه دوست دارید انتخاب کنید وتا پایان آن را انجام دهید.

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام سالار
من مخلصتم ! مگه من بچه دبستانیم که امتحاناتم شروع شده کو تا امتحان!
مادر بچه ها خیلیییییییییییی مبارکه انشا لا همیشه تنت سالم قلمت روون دستت به خیر... ما کوچیکتیم.

می خواستم بگم دوستامون جوابه تستو واسه ما بنویسن اگه باب میلشون بود.
واسه خودم مجموع امتیازم شد:۵۸

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

سلام مادر بچه ها
من که تبریک گفتم
ولی بازم میگم تولدت مبارک یه وقت معتاد نشی کار دستمون بدی بچه ها بی شما چه کار کنن!!!!!
این وبلاگ یه مادر داره (شما) که همه براش آرزوی سلامتی میکنیم.
تولدت مبارک

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ب.ظ

زندگی با کینه معنایی ندارد
دل شکستن بی بهانه شهدی ندارد
بگو دنیا چرا یاری ندارد؟
دل خسته چرا همراه ندارد؟
جرات رفتن چرا پایم ندارد؟
نگاهم شوق دیدن را ندارد؟
چرا پنجره آغوش پرنوری ندارد؟
چرا دیگر درختان قد ندارند؟
بگو تا خوب از بر کنم من
چرا مردم دگر رحمی ندارند؟

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ب.ظ

سلام بوی فیروزه
اااا . راست میگییا!! :-)
منظورم میان ترم بود شاید میان ترم ندارید.

مادر بچه‌ها پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:27 ب.ظ

سلام بر استاد بزرگوار و ممنون
آخر جدیدا هرکس سرخورده و ناامید بشه یا سرش به سنگ بخوره میره معتاد میشه!!

رحیمی نژاد پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:48 ب.ظ

بازم سلام
من نمرم شد۵۲
مواظب تیغ های من باش بوی فیروزه!!!
تست جالبی بود

امین پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

دیوانه خموش به عاقل برابر اسـت
دریای ارمیده به ساحل برابراست

ازبهروصل وهجر سوختگان گریه میکنند
از بهرشمع خلوت ومنزل برابراست

دلگیر نیستم که دل ازدست داده ام
دلجویی حبیب به صددل برابراست
------------------------------------------------
داد چشمان تو درکشتن من ٬ دست بهم


فتنه برخاست چو بنشست دو بدمست بهم

هریک ابروی تو کافیست پی کشتن من

چکنم بادو کماندار٬ که پیوست بهم

شیخ پیمانه شکن توبه به ماتلقین کرد

اه از این توبه وپیمانه که بشکست بهم

عقلم از کارجهان رو به پریشانی داشت

زلف او باز شدو کار مرا بست بهم

مرغ دل زیرک وازادی ازاین دام محال

که خم گیسوی او٬ بافته چون شســــــــت بهم

دست بردم که کشم تیر غمش را ازدل

تیر دیگر زدو بر دوخت ٬ دل ودست بهم

هر دو ضد را بفسون جمع توان کرد وصال

غیراسودگی وعشــــــــق که ننشست بهم

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام استاد خدا قوت
فقط برای استاد
میدونم مشغله زیاده و شما به شدت با صفا
ارادتمند این احساس قشنگتون هستم.

به نام خدا
سلام
ممنونم
همین لطف اکثریت دانشجویان عزیزمه که بعد از خدا به من دلگرمی میده.
اونایی که با بزرگواری خطاها و کاستی های ما را تحمل می کنند و شوخ مرد را به چشم او نمی آرند.

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ

مرسی آقای استاندارد ! چشممون روشن.
اگه دوست داشتید تست رو جواب بده.

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ب.ظ

سلام آقا امین. چشممون روشن.
اگه خواستی به تست هم جواب بده.

بوی فیروزه پنج‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ

گر نیایی...


«گر نیایی فقیر می میرم»

مثل دنیا حقیر می میرم

چون کبوتر که در قفس حبس است

تک و تنها اسیر می میرم

ای شکوه ترنم باران

در فراقت کویر می میرم

توی شهر دلم زمین لرزه است

زیر آوار پیر می میرم

بی تو زجرآور است جان کندن!

وای بر من؛ چه دیر می میرم!

تو بیا، می خورم قسم به خدا

چون بگویی بمیر، می میرم

«مهدیا» ای تمام هستی من

گر نیایی فقیر می میرم

رویااسماعیل پور جمعه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:47 ب.ظ

*به نام خدا*

سلام بوی فیروزه
خدا قوت
نمره ی من ۴۷ شد
گرچه من فرزند ارشدم و دوستان زیادی هم ندارم ولی درسته از یکنواختی کسل می شم
کاش بنفشه بودم
خیلی به این گل علاقه دارم احساس می کنم معصومیت خاصی داره
در هر حال از زحماتتون ممنونم

سلام مادر بچه ها
گرچه دیره
منم تولدت رو تبریک می گم
امید وارم همیشه شاد و سرزنده باشی و به همه ی آرزوهات برسی

مادر بچه‌ها شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ق.ظ

سلام
بدین وسیله از کلیه‌ی دوستانی که تا قبل از دیر شدن تولدم را تبریک گفتند و خانواده‌ای را از نگرانی رهانیدند تشکر می‌نمایم!!

و بعد خدمت بوی فیروزه‌ی باحال عارضم که نمره‌ی من شد ۵۶. تست جالبی بود.

سلام
من هم از طرف خود و خانواده و تمام دانشجویان و اصحاب عزیز و یاران این وبلاگ تولدتون را تبریک می گم.
استاد

رحیمی نژاد شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:37 ق.ظ

سلام
بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت از ذ ره ای نا چیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از توبه تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را، سوی ما باز آِ
منم پرو د گار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل
پرورد گارت با تو می گوید
تو را در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا صدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلو ده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را
بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما
و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم
آهسته می گویم ، خدایی عالمی دارد
قسم بر عاشقان پاک باایمان
قسم بر اسب های خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن
تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن، اما د ور
رهایت من نخواهم کرد
بخوان ما را
که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟
تو بگشا لب
تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟
رها کن غیر ما را
آشتی کن با خدای خود
تو غیر از ما چه می جویی؟
تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟
و تو بی من چه داری؟هیچ!
بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!
هزاران کهکشان و کوه و دریا را
و خورشید و گیاه و نور و هستی را
برای جلوه خود آفریدم من
ولی وقتی تو را من آفریدم
بر خودم احسنت می گفتم
تویی ز یباتر از خورشید زیبایم
تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت
تو ای محبوب تر مهمان دنیایم
نمی خوانی چرا ما را؟؟
مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی
ببینم، من تو را از در گهم راندم؟
اگر در روزگار سختیت خواندی مرا
اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمیکردی
به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟
که می ترساندت از من؟
رها کن آن خدای دور
آ‌ن نامهربان معبود
آن مخلوق خود را
این منم پرور دگار مهربانت، خالقت
اینک صدایم کن مرا،با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را
با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکیم
آیا عزیزم، حاجتی داری؟
تو ای از ما
کنون برگشته ای، اما
کلام آشتی را تو نمیدانی؟
ببینم، چشم های خیست آیا ،گفته ای دارند؟
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی ما
اینک وضویی کن
خجالت میکشی از من
بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد
به نجوایی صدایم کن
بدان آغوش من باز است
برای درک آغوشم
شروع کن

بوی فیروزه شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:47 ب.ظ

سلام مادر بچه ها
ممنون یعنی تست شخصیت شناسیمون در یه رنجه برا من باعث افتخاره. شوما خیلی بامرامی!!

بوی فیروزه شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:50 ب.ظ

سلام اعظم
امروز تو کلاس دکتر بحث با کنکور شروع شد. استاد خیلی حرفای امیدوار کننده زد واسه قبولی!
از شعر سر فه ها گفتیم ... بازار مرده.. جات خالی یادت کلاس خودمون افتادم.

بوی فیروزه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:56 ق.ظ

افشاگری بی سابقه در مورد هاچ، پرین، پدرپسر شجاع و میگ میگ!

رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری: مارکوپولو جاسوس بود! (جراید)

بر اساس تحقیقات انجام گرفته و اطلاعات واصله، چند تن دیگر از جاسوسان و متخلفان و مظنونان به شرح زیر معرفی می‌شوند:

1-هاچ زنبور عسل: نامبرده یکی از زنبورهای بی هنر و بی سواد بوده است که فرمول تهیه عسل طبیعی را بلد نبوده، وی پس از مدتی به دروغ و با استفاده از رسانه های زنجیره ای خبر جعلی گم شدنش را منتشر می‌کند، سپس به بهانه ی واهی پیدا کردن مادرش به کندوهای همسایه ها سر زده تا بتواند فضولی کند و راز ساختن عسل را از آنها کِش رفته و بدون رعایت حق کپی رایت(!) از این فرمول سوء استفاده کند!

2-پرین: وی یک دختر فراری بوده است و بدون آنکه گواهینامه ی الاغ سواری داشته باشد اقدام به سوار شدن بر پشت الاغی به نام «پاریکال» می‌کرده است، پرین به دروغ مدعی شده بود به دنبال پدربزرگش است به شهرهای زیادی سفر کرده و اطلاعاتی را جمع آوری نموده است؛ قابل به ذکر است که پدربزرگ پرین یکی از کارخانه داران و مفسدان اقتصادی شهرشان محسوب می‌شود و مادرش عکاس بوده که دلایل و علل و انگیزه ی گرفتن عکس توسط مادر پرین در دست بررسی است!

3-پدر پسر شجاع: از ایشان اطلاعات چندانی در دست نیست، وی کلا آدم مشکوکی است، نامبرده در هیچ کدام از قسمت های کارتون نام حقیقی اش را بیان نکرده و همواره این سئوال مهم وجود دارد که نام ایشان قبل از تولد پسرش چه بوده است؟! در همین رابطه تا به این لحظه شونصد نامه برای ایشان ارسال شده است که متاسفانه ایشان هنوز نام حقیقی شان را بازگو ننموده و افکار عمومی‌را متنور نکرده اند!

4-میگ میگ: وی در یک جایی که نمی‌دانیم کجاست آموزش دو میدانی دیده است تا بتواند در مواقعی که احساس خطر می‌کند با سرعت زیاد فرار کند، نامبرده همدستی "گرگ" دارد که به کمک وی دست به اقدامات تروریستی می‌زنند، البته آنها در فیلم هایی که خودشان از این صحنه ها می‌گیرند اینگونه وانمود می‌کنند که گرگ مزبور قصد گرفتن میگ میگ را دارد که طبق یافته های ما اصلا اینگونه نیست!

-البته افرادی همچون «نل»، «واتو واتو»، «کارآگاه گجت» و ... نیز در این لیست حضور داشتند که به دلیل کمبود جا صرفا به بیان مهمترین هایشان پرداختیم!

بوی فیروزه یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:59 ق.ظ

خصوصیات دانشجویان کشورها

ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!

عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!
چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!


گینه بی صاحاب!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!


اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!

انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود!او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام همه کار می کند جز اینکه درس بخواند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد